جام ملتهاي اروپا آغاز شده است و نه تنها رسانه هاي ورزشي كه غالب
رسانه ها سعي كرده اند تا هرجور شده سركي به اين رويداد ورزشي بكشند و بخشي
از ظرفيت رسانه اي خود را به آن اختصاص دهند. طبيعي است كه رسانه ملي هم
از اين غافله عقب نماند و حتي شايد بتوان آن را كاروان سالار اين جمع
ناميد!
جداي از شبكه سوم سيما كه هر شب ويژه برنامه اي چهار پنج ساعته را به
روي آنتن مي برد، ساير شبكه هاي راديويي و تلويزيوني هم به اندازه وسع و
ارتباط خود با فوتبال، به بازي هاي جام ملتهاي اروپا مي پردازند.
شايد همين چند خط مطلع خوبي باشد براي اينكه متني انتقادي درباره
عملكرد صدا و سيما در ضريب دادن رسانه اي به رويدادهاي مختلف نوشته شود.
نوشته اي كه در آن به اولويتهاي رسانه ملي انتقاد و از صحبتهاي شورانگيز
ميهمانان اين برنامه هاي ورزشي كه فوتبال را مهمترين دغدغه آدمي جا مي زند
گلايه شود. احتمالا در اين نوشته داستان هميشگي الگو سازي هاي مخرب فوتبالي
هم جاي خاص خودش را خواهد داشت.
اما بد نيست براي يك بار هم كه شده از اين روند هميشگي فاصله بگيريم و
با چشم بستن بر ضعفهاي كوچك و بزرگ رسانه ملي در پرداختن به يورو 2012،
نكته اي ديگر را مد نظر قرار دهيم.
معرفي كشورهاي حاضر در جام ملت هاي اروپا، تحليل فني بازيها كه غالبآً
با چاشني صحبتهاي پرشور و جذاب مهماني ديگر همراه مي شود، مرور روزانه
روزنامههاي مهم ورزشي جهان، گفتگو با اهالي فوتبال ايران و تهيه گزارش از
نظرات آنها درباره جام ملتهاي اروپا و… تنها چند نمونه از بخشهاي مختلف جام
چهاردهم، اصلي ترين برنامه صدا و سيما درباره جام ملتهاي اروپا است.
بخشهايي كه كنار هم قرار گرفتن آنها موجب شده تا ريتم خوب و جذابي ايجاد
شده و مخاطب را پاي برنامه بنشاند.
حال بياييد برنامه هاي يك سال و نيم گذشته صدا و سيما درباره مهمترين
حادثه جهان در اين مدت را مرور كنيم. آيا از همان زمان كه جوان تونسي خود
را به آتش كشيد و به خرمن كشورهاي منطقه جرقه اي انداخت تا همين الان كه
انتخابات مصر به نقطه عطف بيداري اسلامي تبديل شده است، چنين برنامه اي را
در صدا و سيما ديديم؟ وقتي فرياد «الشعب يريد…» ترجمه شد و در خيابان هاي
آمريكا فرياد زده شد چطور؟
گزارشهاي خشك ارسالي توسط خبرنگاران، گفتگوهاي بدون جذابيت مجري ها و
كارشناسان و بخشهاي تقريبا مشابه خبري، تقريبا همه چيزي بود كه رسانه ملي
درباره بيداري اسلامي تهيه كرده و به مخاطبان عرضه مي كرد.
حالا يكبار ديگر بخشهاي مختلف برنامه جام چهاردهم را مرور كنيد؛ كدام
يك از آن بخشها نمي توانست جزئي از يك برنامه جذاب و پرمخاطب هفتگي
-روزانه پيشكش!- درباره بيداري اسلامي و جنبش وال استريت باشد؟ حال آنكه
اين موضوع ظرفيت هايي دارد كه قطعا در فوتبال وجود نخواهد داشت.
خيلي از مردم ايران هنوز كه هنوز است كشورهاي درگير در موضوع بيداري
اسلامي را نمي شناسند و اطلاع دقيقي از ريشه هاي شكل گيري اين جنبشها
ندارند. مطالب مهمي در روزنامه هاي جهان –خاصه جهان عرب- درباره اين رويداد
بزرگ منتشر مي شود كه راهي به سبد اطلاعات مردم پيدا نمي كند. هنوز مردم
به درستي نمي دانند ريشه اعتراضات مردم آمريكا چيست و اصلا بحران مالي
جهاني چگونه شكل گرفته است. ضمناً كاريكاتورهاي جذابي كشيده مي شود كه
اختصاص بخش مجزايي به باز پخش آنها مي تواند هر بيننده اي را وسوسه كند تا
پاي اين برنامه بنشيند.
گذشته از اينها بيداري اسلامي مي توانست بهانه اي باشد تا مخاطب
ايراني با سابقه جنبشهاي اسلامي آشنا شود و حداقل براي يك بار نام خيلي از
سردمداران و رهبران مبارز اين جنبشها را بشنود و خيلي اتفاقات مهم ديگر
كه مي توانست بيفتد و خلي ظرفيتهاي موجود در بيداري اسلامي كه مي توانست
رسانه اي شود، اما نشد.
بيداري سلامي و جنبش فتح وال استريت قطعا بيشتر از يورو 2012 ظرفيت
فعاليت رسانه اي دارد اما افسوس كه جز توليدات تكراري و قالب هاي غير جذاب،
سهمي به اين مهمترين اتفاق جهان تعلق نمي گيرد.