سرویس حوزه پایگاه 598،
چندی است که موضوع آموزش تئوریک اصل مترقی ولایت مطلقه فقیه در سطوح عالیه آموزش در جمهوری اسلامی ایران مطرح گردیده است. صرف نظر از بیان ضرورت این آموزش که بارها درباره آن بحث و نظر صورت گرفته است، در باب چگونگی این آموزش در مدارس، دانشگاه ها و حوزه های علمیه نوشتاری از حجت الاسلام علی میثمی تهرانی در ادامه تقدیم می گردد.***
قوام نظام ولایی جمهوری اسلامی ایران مبتنی بر ولایت مطلقه فقیه به عنوان جریان اجتماعی ولایت الهیه تکوینی و تاریخی است. بنابراین یکی از نیازهای آموزشی سطوح مختلف نظام آموزشی کشور - اعم از آموزش حوزوی یا دانشگاهی یا حتی آموزش مقدماتی نظام آموزش و پرورش – آموختن این تثوری به دانش آموزان و طلاب و دانشجویان است. یعنی باید به جوان و نوجوان این کشور از سطوح ابتدایی تحصیلی آموخته شود که نقش ولایت فقیه در زندگی فردی و اجتماعی و بین المللی انسان معاصر چیست؟
بر این اساس قدم اول در آموزش تئوری ولایت فقیه، ارائه یک نظام فکری الهی به دانش آموز است. یعنی باید فکر او را حول نورانیت ولایت الهیه سامان دهی نمود. بدیهی است این نظام فکری باید از صورت سلبی شروع شود. یعنی نخست باید به دانش آموز آموخت که وقتی بشر در دنیای معاصر خود را از مسیر ولایت الهیه دور کرده است دچار چه گرفتاری هایی شده است؟ یعنی در سطح اول برای دفاع از تئوری ولایت فقیه هرگز نباید به آوردن استدلالهای فقهی اثباتی برای دانش آموز و دانش جو پرداخت. زیرا این رویکرد عرصه را برای خدشه شیاطین در استدلالهای فقهی در قدم اول – و حتی در خود فقه – باز کرده و نوعی آموزش انفعالی را سامان خواهد داد. بلکه در قدم اول باید به نقاط ضعف عینی مخالفان اصلی جریان ولایت الهیه در عرصه اجتماعی پرداخت و ایشان را در موضع دفاع قرار داد. معنای آموزش فعال همین است. نتیجه این که در نظام فکری آموزشی باید از بیان محرومیت های سیاسی و فرهنگی و اقتصادی که در حال حاضر دستگاه کفر به کشورهای مظلوم وارد می کند آغاز کرد. باید دانشجو معنای ظلم و محرومیت تحمیلی جهانی را درک کند تا دیگر این گونه نباشد که با یک سفر به کشورهای اروپایی یا آمریکایی عاشق آنجا شود. بلکه در این سفرها نیز بتواند کنه این ظلم و استکبار را ملاحظه کرده و با ازدیاد بصیرتش بر عمق نفرتش از کفر افزوده شود.
این نگاه فعال باید جهت گیری نظام آموزشی در حکومت ولایی را تعریف کند. یعنی در تمامی مولفه های آموزشی باید افشاگری نسبت به ظلم ها و بی عدالتی های جهانی برآمده از نفی ولایت فقیه مقابل چشم دانش آموز و دانشجو قرار داده شود. مثلا در این نظام آموزشی باید فیلم های مستندی برای دانش آموزان نشان داده شود که در آن محرومیت ملت های مظلوم و علل و عوامل آن و راه های درگیری و مقابله و حتی پیروزی آنها نمایش داده شود.
به عنوان نمونه می توان انحصار تولید موز در قاره آفریقا برای یک شرکت آمرکایی را نشان داد. اینکه چطور یک کودک سیاه پوست کشاورز آفریقایی به ظالمانه ترین شکل استثمار می شود و حتی به دهانش پوزبند آهنی زده می شود که نتواند موز بخورد و تنها شرط باز کردن آن پوزبند جمع آوری روزی ده زنبیل بزرگ موز برای کارگزار وطن فروش اجیر اجنبی قرار داده می شود. در برابر آن نیز تنها یک جای خواب و غذای پست مزد می گیرد و بس. یعنی در برابر چنین بیگاری ظالمانه ای مزدش استفاده از حق حیاتش است.
به عنوان نمونه ای دیگر می توان از صحراهای تولید الماس در کشور سنگال نام برد. صحراهایی که در آن الماس ها مثل سنگریزه در بیابان قابل استحصالند. اما شرکت های جواهر ساز انگلیسی آن صحراها را مانند پادگان هایی نظامی در آورده و با سیم خاردارهای الکترونیک و میادین مین و برج های مراقبت نظامی محافظت می کنند. از دروازه های تعبیه شده در آن انسانهای مظلوم را وارد کرده و در کشنده ترین آب و هوا مجبور به جمع آوری روزی مثلا صد گرم الماس می کنند. در هنگام ورود و خروج نیز زنان و مردان کارگر را به شنیع ترین شکل ممکن مورد بازرسی قرار می دهند که مبادا حتی یک گرم الماس از صحرایی که محل تولد اجدادی آنان است به سرقت برده باشند. نمونه های دیگر از این دست بسیار است.
باید به جوان و نوجوان امروز نشان داد که این ظلم ها و نظایر اینها در دنیای امروز که مناسبات جهانی دور از ولایت الهیه تعریف شده است امری رایج به شمار می رود. باید جوان و نوجوان ما بداند که قدرت خرید و ارزش پول ملی کشورهای مظلوم همواره از سوی کشورهای مستکبر تهدید شده و قدرت خرید مردم محروم پایین آمده و اقلیتی ظالم – معروف به اقلیت یک درصدی – در حال ظلم به اکثریتی مظلوم – معروف به نود و نه درصدی – هستند. باید جوان و نوجوان ما بداند که اگر ولایت فقیه نباشد ولایت شیطان چه بر سر بشر خواهد آورد.
اینها و نظایر اینها که کم هم نیستند اگر برای یک دانشجو و دانش آموز خوب تدریس شود و معنای ظلم و عدل را در اشکال مختلف درست درک کند؛ آن وقت حتی اگر جوان مسلمان و آگاه به نظام ظالمانه غیر ولایی جهانی فارغ التحصیل هم شود هرگز حاضر به خروج از کشور و تنها گذاشتن دستگاه ولایت فقیه و خیانت به دین و وطن و ناموس خود و استخدام تمدن شیطانی مقابل شدن نخواهد شد. حتی اگر به او اصرار هم کنند و وعده و وعید بدهند – در غالب موارد - حاضر نخواهد شد برده کسانی شود که بشر را مسخ کرده و آب به آسیاب ظلم و استکبار جهانی می ریزند. حاضر نخواهد شد به جایی برود که چشم بشر را از شهوات پر می کنند تا مغزش را اجاره کنند و وجدانش را اسیر نمایند.
اگر تئوری ولایت فقیه به عنوان نسخه نجات بخش بشر از این ظلم و استضعاف به شکل فوق در نظام آموزشی تعلیم داده شود؛ جوانان غیور این مرز و بوم – و حتی سایر مستضعفین عالم - با تمام وجود حاضر به تلاش در مسیر تحقق عینی ولایت فقیه خواهند بود. مشکل اینجاست که این نسخه نجات بخش بشری امروز نه در حوزه، نه در دانشگاه و نه در نظام آموزش و پرورش به شکل صحیح خود معرفی نمی شود.