به گزارش 598 به نقل از سلام تبریز، مشروح این گفتگو را در زیر می خوانید.
وضعیت کتاب در حوزه دفاع مقدس را چگونه میبینید؟ آیا توانستهایم به قدر عظمت دفاع مقدس آثار مناسبی تولید کنیم؟
متاسفانه
ما تاکنون به اهمیت قالبهایی مانند کتاب در حوزه دفاع مقدس پی نبردهایم و
مشکل دیگری که وجود دارد عدم اشراف کامل مسئولین و متصدیان در حوزه ادبیات
دفاع مقدس به این حوزه است. برای همین ممکن است ما در سالهای آینده آثار
قابل قبولی را جهت پاسخ به سئوالات و ابهامات نسل جوان در مورد 8 سال دفاع
مقدس نداشته باشیم. این مشکل برمیگردد به اینکه عوامل موثر در این حوزه در
جایگاه خود نیستند و افراد دغدغهمند در این حوزه در مسند تصمیمگیری قرار
ندارند. در حالی که ممکن است خود این افراد جنگ دیده باشند و مهمتر از آن
اگر توجهی به فرامین رهبر انقلاب چه در زمان رهبری ایشان و چه قبل از آن
داشتیم مطمئناً در حوزه دفاع مقدس خیلی بهتر از این عمل میکردیم.
این
کمکاری باعث میشود که نسل امروز، مثل فرزند خود من، از من بازخواست کند
در مورد علت یا نتیجه جنگ که حتی ممکن است به محاکمه ما در این باره منجر
شود. این را بگویم که اگر ما در مورد ایثار و شهادت و جنگ بحث میکنیم تنها
به خاطر یادآوری جنگ و یادآوری خاطرات نیست بلکه سلامت جامعه، سلامت
خانواده، سلامت حریمها، مرزها و... در گرو این کار است.
در این زمینه، خاطرات سیدنورالدین عافی را چقدر در بازنمایی دوران دفاع مقدس موثر میدانید؟
بنده
توفیق داشتم که با آقای عافی همسنگر باشم و در عملیاتهای متعدد در
محضرشان بودهام ولی با وجود اینکه بنده چند سالی با نورالدین همسنگر بودم
با خواندن این کتاب توانستهام که خیلی بیشتر با ایشان آشنا شوم چه برسد به
نسل جوانی که حتی اسم نورالدین را هم نشنیدهاند یعنی اتفاقاتی که برای
ایشان افتاده، از ترکشها و مجروحیتها گرفته تا سرما و گرما، دیدگاه من را
نسبت به ایشان تغییر داده است.
وقتی صحبت از نورالدین میشود، صحبت
از یک تفکر و مسیر و عقیده و زندگی است و نه شخص نورالدین، یعنی نورالدین
در طول انقلاب و جنگ، یک سبک زندگی داشته است که میتواند به عنوان یک نماد
و الگو برای نسل جوان و جامعه مطرح شود. الان که فضای بعد از جنگ را تجربه
میکنیم وقتی کتاب را میخوانیم و میبینیم که ایشان چه مراحلی را طی کرده
و چه دردهایی را تحمل کردهاند و چه زمانهایی را در بیمارستان بودهاند
ولی خم به ابرو نمیآوردند و میآمدند و با ما در منطقه بودند و چیزی بروز
نمیدادند در حالی که با ما شوخی هم میکرد و در تمامی عملیاتها با وجود
ضعف جسمانی با روح بلندشان شرکت میکردند و اصلاً ما متوجه نمیشدیم که
ایشان در چه شرایط جسمانی هستند.
چه خصوصیت قابل توجهی در این کتاب میبینید؟
در
این کتاب نه تنها درشتنمایی نشده بلکه به شدت ساده و روان و به دور از
غلو و شعار و رجزخوانیهای کاذب نوشته شده است، یعنی تمامی شوخیها و
اتفاقات در جای خود ذکر شده که این از خصوصیات مهم کتاب است و از طرفی چون
من با خود نورالدین بودم و در تمام مراحل با خود ایشان همذاتپنداری
میکردم. در جاهایی که نورالدین گریه میکرد من هم گریه میکردم و در
جاهایی که شوخی میکرد من هم میخندیدم و مقداری هم باعث شد که من و امثال
من از خودمان مواخذه کنیم که با وجود آن مقدار رشادت و ایثار چرا
نورالدینهای ما، جلال زاهدیهای ما، امیر مارالباشهای ما درک نمیشوند.
در حالی که اینها پرورشیافته همین جامعه هستند؛ پرورشیافته مکتب امام
خمینی و سیدالشهدا(ع) بودهاند، ولی چطور شده است که با وجود این همه محتوا
و نورانیت، نتوانستهایم از اینها بهره بگیریم و به جای مطالبی که کاملاً
غربیاند در دروس دانشگاهیمان وارد کنیم.
از سوی دیگر، مسائلی که
در بطن جامعه اتفاق افتاده، در این کتاب به حاشیه نرفته؛ به عنوان مثال
اتفاقاتی که برای شهید مدنی و شهید بهشتی افتاده و این که رزمندهها نسبت
به آن چه حس و حالی داشتند، این حوادث در این کتاب به خوبی به تصویر کشیده
شده که از نقاط قوت کتاب است.
نورالدین پسر ایران، چه نکاتی را بیان کرده که جایش خالی بوده؟
چندین
دیدگاه در مورد کتاب وجود دارد که یکی از نگاه تخصصی است که شخصی به نام
خانم سپهری از تبریز توانسته در فضایی که ما آن را تجربه و در آن زندگی
کردهایم با ما شریک شده و توانسته این فضا را به شکل بسیار خوب و روان
ارائه کند و من این قضیه را از عنایات خاص شهدا نسبت به قلم خانم سپهری
میبینم. از طرف دیگر بحث دو سال جنگ در کردستان است که 8 سال دفاع مقدس را
تبدیل به ده سال کرده است؛ در این وادی تا به حال بنده مطلب مناسب و
تاثیرگذاری ندیدهام و موضوع دیگری که بنده هم در آن دغدغه دارم و لازم
میبینم که مطلب در موردش نوشته شود و شفافسازی صورت گیرد «عملیات بدر»
است که باید گفته شود که در بدر چه گذشت؟ کربلای بدر یعنی چه؟ من فکر
میکنم مطلب نوشته شده در این باره از طرفی خوشایند است که این موضوع را از
دید نورالدین و به قلم خانم سپهری به خوبی روایت کرده است و از طرفی
بالاخره ما با آن بچهها زندگی کردهایم و وقتی صحبت افرادی چون آقا مهدی
باکری و علی تجلایی و اصغر قصاب میشود دردناک است که رشادتهای این بزرگان
تا به حال بیان نشده بود ولی در این کتاب اینها به خوبی ترسیم شدهاند.
ولی
از قسمتهایی که به شدت مرا تحت تاثیر قرار داد و حتی باعث شد من در
جاهایی گریه کنم رفتارهای مادر نورالدین بود که رفتارهایی شبیه به رفتارهای
مادران شهدا انجام میداد و حتی من این رفتارها را در مادر خودم نیز حس
کردهام.
روایتهای نورالدین از جنگ چه قدر توانسته روحیات رزمندهها را منعکس نماید؟
نسلی
که در جنگ حضور داشت به جبهه به عنوان دانشگاهی الهی نگاه میکرد و اشتیاق
فراوانی داشت و کسی که به جبهه میرفت اصلاً به موضوع برگشت خود فکر
نمیکرد. در این باره ما صحنههای زیادی را دیدهایم؛ به عنوان مثال مادر
شهیدی بود که اصلاً راضی به جدایی تنها فرزندش نبود. یک روز فرزند گوشهای
از فرش نفیسی را که در منزلشان بود آتش میزند. مادرش علت این کار را که
سئوال میکند فرزند جواب میدهد که مادر با وجود فضایی که در جبههها هست و
اشتیاقی که ما نسبت به جبههها و شهادت و اهل بیت داریم وقتی که از رفتن
من جلوگیری میکنی مثل اینکه دل مرا آتش زدی. چطور این کار را انجام میدهی
در حالی که آتش گرفتن گوشهای از فرش را تحمل میکنی؟ این حرف باعث اجازه
مادر جهت حضور فرزندش در جبهه میشود. پس در زمان جنگ رزمندگان برای معامله
به جبههها نمیرفتند اگرچه بعدها فضا را طوری ترسیم کردند که گویا هر کس
که به جبهه رفته برای گرفتن پست و مقام و شهرت رفته در حالی اصلاً چنین
نبود.
نورالدین چقدر در انعکاس ایثار رزمندگان لشکر عاشورا موفق بوده؟
توفیقی
که بنده داشتم این بود که کتاب را که همان اوایل خانم سپهری به بنده هدیه
دادند و مصادف با روز تاسوعا بود خواندم و دیدم که این کتاب سهم خود را در
قبال لشکر عاشورا و افتخارات آن به خوبی پرداخت کرده. این نکته باعث شد که
بنده خدمت سردار پورجمشیدیان رسیده و مسائلی را در مورد اهمیت این نوع
کارها و ضرورت توجه به این کتاب را خدمتشان عرض کنم و همیشه فکر میکنم که
چه اشکالی دارد که به عنوان نمونه خطیب نماز جمعه یا امام جماعت یک مسجد،
یا استاد دانشگاه، یا یک بازاری نسبت به معرفی این کتابها اقدام کنند.
یعنی امام جمعه یک شهر این کتاب را در خطبههای نماز جمعه خود معرفی کند و
یا یک روضهخوان بعد از روضه خود این کتاب را معرفی کند و یا فلان مسئول
شهر تعدادی از این کتاب را خریداری کند و به نخبگان و همکاران و... اهدا
کند.
توجه رهبر معظم انقلاب را به کتاب چگونه تحلیل میکنید؟
من
از اول که این کتاب را خواندم یقین داشتم که اگر این کتاب به دست مقام
معظم رهبری برسد به این کتاب توجه ویژهای خواهند داشت و خوشبختانه این
اتفاق افتاد و حضرت آقا پیامی به نورالدین دادند و فرمودند که به نورالدین
بگویید که خواب شما تعبیر شده و بعداً هم لطف کرده و مرقومهای را برای
کتاب نوشته بودند. من فکر میکنم اگر فردی مثل رهبر انقلاب با تمام عظمت و
جایگاهی که دارند و با آن حجم مشغلههایی که دارند وقت میگذارند و کتاب را
به دقت مطالعه میکنند، آیا مسئولین و متولیان این حوزه چنین وقتی را برای
مطالعه کتاب اختصاص میدهند؟ من فکر میکنم یقیناً این کار را میتوانند
انجام دهند. البته لطف و عنایت حضرت آقا آنقدر هست که من توجه ایشان را
پیامی میدانم که اختصاص به این کتاب ندارد و مربوط به تفکری است که در
کتاب نورالدین وجود دارد.
گفتگو از نوید ناصر