سالها گذشت تا اين که تعدادي از خواص متوجه اين خطر شدند؛ اگرچه بهرغم گذشت بيش از 20 سال از آن هشدار مهم، هنوز هم برخي متوجه عمق آن خطر نشده و نخواهند شد. زماني که جريان اسلامگرايي متمايل به چپ، آنتن فکر خودش را به سمت ليبراليسم غربي تنظيم کرد و معتقد شد که راه پيشرفت تنها و تنها از مسير غرب ميگذرد، مسؤولان اجرايي در دولت کارگزاران، مديريت کشور را به سمت توسعه منهاي عدالت و فرهنگ سوق دادند و پس از 8 سال از رحم دولت توسعه،گراي کارگزاران، دولت اصلاحات زاييده شد و مسؤولان امر به جاي مقابله با تهاجم فرهنگي، خود به مهاجمان فرهنگي تبديل شدند و با بودجه کشور کتاب و فيلم و نشريه و... بر ضد باورهاي ديني مردم توليد و منتشر کردند.
(حلقه کیان) در آن روزها برخي شخصيتهاي حوزوي به تدريج به عمق فاجعه پي بردند و با تمام توان به مقابله با اين تهاجم پرداختند. طلاب جوان نيز بهعنوان افسران جنگ نرم به اقصي نقاط کشور و مراکز دانشگاهي سفر ميکردند و به روشنگري ميپرداختند. طرح ولايت دانشجويي که سال 75 و در آخرين سال دولت کارگزاران آغاز شد در راستاي مقابله با اين تهاجم صورت ميگرفت که دشمن به دانشگاهها منتقل کرده بود. دشمن ميخواست با حمله فرهنگي، مباني فکري جوانان را متزلزل و جمعيت نخبه کشور را از هويت ديني خالي کند. خوشبختانه طرح مزبور که زير نظر مستقيم آيتا.. مصباح شکل گرفت، توانست تا حدود زيادي در برابر اين تهاجم سنگين بايستد و جوانان تشنه حقيقت را از معارف ديني سيراب و آنها را براي مقابله با مهاجمان فرهنگي تجهيز نمايد که به فضل الهي تاکنون قريب به 50 هزار دانشجو در اين طرح مبارک شرکت کردهاند.
اينک که مهاجمان فرهنگي در طرح خود ناکام ماندهاند، به کانون دفاع از مباني فکري و اعتقادي يعني حوزههاي علميه حملهور شدهاند، درست مانند کساني که پس از ناکامي در آتش زدن جنگل به دليل هوشمندي و توانمندي مرکز آتشنشاني، حمله را متوجه مرکز آتشنشاني ميکنند تا راحتتر بتوانند به اهداف شوم خود دست يابند.
جالب است بدانيد که همزمان دو حرکت در راستاي هدف فوق در حال انجام است: از يک سو عناصر خودفروخته و منحرفي که انحراف آنها شهره عام و خاص شده است، در راستاي اهداف شوم خود، براي حوزهها دورههاي ويژه برگزار ميکنند و با کلاسهاي فلسفه غرب و هرمنوتيک جديد، ميکوشند طلاب جوان و اساتيد آنها را آموزش دهند؛ و تعدادي نيز در سايه آن فعاليتها و ارتباط مداوم با عناصر بيروني، براي نفي حکومت ديني و ولايت فقيه لجنه و کلاس درس تشکيل ميدهند و با حمايتهاي مالي برخي سياسيون بيروني حوزه با نظرات سست و بيپايه براساس تفکرات اومانيستي و انسانمحورانه، به شبههپراکني بر ضد نظريه مهم و پوياي ولايت فقيه مشغولند. از سوي ديگر در همان زمان، دستهاي مرموزي، ميکوشند حوزهها را در مقابله با اين شبههافکنيها خلع سلاح و در تهاجمي حساب شده به فلسفه اسلامي اين گونه وانمود کنند که هر کس يک قدم به سوي فلسفه بردارد چند قدم از خدا دور ميشود!
به راستي آيا ميتوان شبهات سنگين فلسفي را که اين روزها از طريق صدها سايت و شبکه ماهوارهاي به نسل جوان القا ميشود، با اين جمله که «فکر کردن به اين گونه مسايل حرام است» پاسخ داد؟! و در حاليکه ذهن يک جوان نسبت به اصل حجيت قرآن و حديث و وجود خدا و پيامبر به هم ريخته است، با قرآن و حديث، وجود خدا و صفات او و پيامبر و امام را اثبات کرد؟!
عجيب است که مؤسسهاي که سالهاست به تنهايي با حداقل امکانات و با تمام قوا به دفاع از کيان اسلام و قرآن پرداخته است، امروز از سوي همين جماعت که بعضا در لباس دين هم ظاهر شدهاند مورد بيمهريهاي فراوان قرار ميگيرد؛ گويا رسالت برخي افراد به جاي مبارزه با آن تهاجم سنگين، مبارزه با مؤسسه مدافع، يعني مؤسسه امام خميني است! به راستي آيا مسؤولان حوزه در برابر اين همه تهاجم به حوزهها وظيفهاي ندارند؟ آيا تقويت مباني فکري طلاب جوان حوزه با راهاندازي طرحهايي شبيه به طرح ولايت براي حوزهها يک ضرورت نيست؟ و آيا يارگيري رسمي از حوزهها توسط عناصر معلومالحالي مثل مجتهد شبستري و دوستانش بايد به اين راحتي صورت گيرد؟!
(مجتهد شبستری و محسن کدیور) در اين جا متن دعوتنامه مؤسسه پنجره حکمت را که براي همه حوزههاي تهران ارسال شده است درج ميکنيم تا ببينيد با چه نوع ادبيات جذابي و در چه پوشش و لوايي طلاب و اساتيدشان را به سوي افکار انحرافي دعوت ميکنند. متن دعوت نامه چنين است:
باسمه تعالي
حوزه عليمه اگر درست بشود، ايران درست ميشود. امام خميني(ره)
جناب آقاي...... مديريت محترم حوزه علميه......
با عرض سلام و احترام؛
يکي از اساسيترين مسائل مربوط به حوزههاي علميه شيعه چگونگي حفظ اصالتهاي آن و استمرار اين وجود پرثمر براي آينده است. به راستي حوزههاي علميهاي که ادامه راه مدارس و مراکز تعليم و تعلم ائمه معصومين(ع) است چگونه با همان هويت حفظ ميشود و استمرار مييابد؟ دغدغههاي ناشي از اين مهم، هر انساني را بر آن ميدارد تا با برداشتن گامي در اين راستا بتواند نقشي هر چند کوچک در جهت حفظ و ارتقاي اين اصالت ايفا نمايد. مؤسسه فرهنگي آموزشي پنجره حکمت مفتخر است تا براي افزايش سطح علمي و عملي محصلين و اساتيد محترم حوزههاي علميه شهر تهران در زمينههاي مختلف قرآنپژوهي، معرفتشناسي، فلسفه اسلامي و... به کمک اساتيد مجرب و خبره در زمينههاي تخصصي علوم، کلاسهايي را داير و رسالت خود را به نحوي شايسته در اين زمينه به انجام رساند، لذا خواهشمند است در صورت صلاحديد مديريت محترم، برنامه کلاسهاي مؤسسه پنجره حکمت حداکثر تا پايان ارديبهشت (انتهاي زمان ثبت نام دوره بهار) به اطلاع علاقهمندان رسيده تا انشاءا... حوزه و مؤسسه به طور مشترک تلاشي را در اين زمينه به ثمر رسانند.
مديريت مؤسسه ...
از ميان اساتيد 10 گانهاي که اين مؤسسه براي طلاب و اساتيد در نظر گرفته، يکي از شاخصترين آنها
مجتهد شبستري است که با نگاه اجمالي به زندگينامه او معلوم ميشود اين مؤسسه با اين سنخ اساتيد درصدد القاي چه آموزههايي براي طلاب جوان است. وي از تئوريسينهاي جريان دوم خرداد و همفکران دکتر سروش است که به کمک يکديگر سالها با قلم و بيان خود کيان و ارزشهاي اسلامي را نشانه رفتهاند. او پس از عمري تبليغ بر ضد دين و ارزشهاي الهي به قم سفر کرد و در بيت آقاي منتظري، لباس روحانيت را از تن بيرون آورد تا راحتتر در عداد روشنفکران به حساب آيد. در اينجا به بخشي از اظهارات آقاي مجتهد شبستري که از اساتيد باتجربه! مؤسسه پنجره حکمت است، اشاره ميکنيم تا روشن شود که مؤسسه مذکور با دعوت از چنين اساتيدي به دنبال چيست:
( مجتهد شبستری، خاتمی و تاجزاده) - نظريه حکومت اختصاصي تفويض شده از طرف خداوند به انبياء دليل قابل دفاع ندارد، نميشود خدا انسان را آزاد آفريده و حاکم بر سرنوشت خود کرده باشد و از سوي ديگر به عدهاي حق حاکميت بر اين انسانها را بدهد، اين دو مسأله با هم ناهماهنگاند؛ انسان، مختار است. (هفتهنامه آبان، 28/1/79، ش 121، ص 4)
- از آيه «اطيعواالله و اطيعواالرسول» هيچ حق حاکميتي براي پيامبر و غيره فهميده نميشود، بلکه اين آيات ميخواهد بگويد، حالا که ايمان آوردهايد و پيامبر را حاکم خود قرار دادهايد در اين چارچوب از حاکم خود پيروي کنيد، چنانچه عقلا هر قومي بايد از حاکم خود پيروي کنند و الا امر حکومت دچار اخلال ميشود. (همان)
- اثبات حق حاکميت به معناي حقوقي آن براي خدا، اشکالات فراوان دارد، آيه «انالحکم الالله» به اين معنا نيست که خداوند حق حاکميت بر مردم را دارد، تا بحث شود که اين حق را به چه کسي سپرده است. (همان)
- آنچه پيامبر از طريق کتاب و سنت پياده نمود و احکامي که بيان کرد، اقدامات ممکنه و مقدور آن زمان بود، ما هم مطابق زمان خود، بايد اقدام کنيم. (ماهنامه زنان، آبان 78، ش 57، ص 22- 21)
- در مسائل حکومت و سياست، فعل و قول معصوم، حجت نيست؛ زيرا اين قبيل احکام، تاريخي و زمانياند. آنچه در صدر اسلام بوده، بايد با قوانين امروز حقوق بشر سنجيده شود. ممکن نيست پايههاي اصلي زندگي سياسي و اجتماعي انسان بر استنباط از متون ديني مبتني شود. (ماهنامه کيان، بهمن 77)
- وحي امري تجربي است، نه امري گزارهاي، وحي يافتني است، پيامبر هم وحي را تجربه کرد و يافت، قرآن هم ميگويد تو وحي را تلقي کردي و از مخاطبان خود نيز خواسته که وحي را تلقي کنند. اگر ديگران وحي را صرف گزارههاي قرآني بدانند، وحي بودن قرآن بر آنها معلوم نشده است. (ماهنامه چشمانداز ايران، فروردين و ارديبهشت 79، ش 3، ص 4)
- فتاواي فقيهان فقط براي خودشان حجيت دارد. (بعثت، 3/6/77، ش 935، ص 1و 7و8)
- آن دسته از جواناني که به مساجد روي ميآورند يا کتب ديني را مطالعه ميکنند، از نظر ساختار فکري و رواني، ضعيف هستند؛ يعني ضعفاي نسل جوان از نظر فکري و رواني و کم اطلاعترين آنها هستند. (روزنامه فتح، 15/10/78، ص 8)
- امر به معروف، دستور دادن نيست، داوري است، داوري بيان معروف و منکر و دعوت به داوري و پاسخ به پرسش اساسي«چه بايد بکنيم» است. بنابراين جريان اطلاعات و بيان بايد کاملا آزاد باشد، مردم با داوري خود امر به معروف و نهي از منکر ميکنند. (روزنامه پيام آزادي، 28/1/79، ص 3)
- اسلام، هيچ حکمي در باب سياسات، نسبت به مسائل عصر ما ندارد و بسياري از فتاواي فقها در اين زمينه توجيه عقلايي ندارد، حتي احکام جزايي اسلام هم ميتواند مشمول مرور زمان گردد. (ماهنامه کيان، فروردين 78)
- حقوق جزايي اسلام نه تنها نياز به اصلاح دارد، بلکه خود نيز توان اصلاح را دارد... امروزه شرايط ديگرگون اجتماعي، يک خانهتکاني در حقوق اسلامي- شريعت را ميطلبد، تا اعمال مجازاتهاي اسلامي را ممکن سازد. (خبرگزاري جمهوري اسلامي، 1/5/79)
- اسلام در طول بسط تاريخي خود، نشان داده است که نظام حکومتي ندارد و اصلا چنين چيزي معقول نيست، چون روش حکومت دائما در تغيير است. (هفتهنامه راه نو، 7/6/77، ش 91، ص 18)
- دموکراسي، فرا ديني و مقدم بر دين است؛ نبابد در آرا و اعتقادات مردم دخالت نمود. فتاواي فقيهان فقط براي خودشان حجيت دارد. (بعثت، 3/6/77، ش 935، ص 1و7و8)
- دين، نظام حکومتي ندارد و حکومتي کردن دين، ايمان ديني مردم را پژمرده ميکند. (پيام هامون، 10/12/77، ش 13، ص 2)
- نهاد دين از نهاد حکومت جداست و پذيرش امر حکومت توسط پيامبر، به خاطر اقتضائات زمان بوده است. لذا پس از تحولات فرهنگي- اجتماعي توسط پيامبر، ميبينيم که اين دو نهاد مجددا از هم تفکيک شدند. (روزنامه خرداد، 17/8/78، ص 6)
يکي ديگر از اساتيد اين مؤسسه
مصطفي ملکيان است که مواضع چند سال اخيرش در مجامع علمي و دانشگاهي همآوايي وي را با سروش و شبستري به خوبي نشان ميدهد. در اين جا به ذکر 3 مورد از مواضع وي درباره فقه و فلسفه و اهانت به پيامبر اکرم(ص) بسنده ميکنيم:
(مصطفی ملکیان در فتنه سال 1388) 1. ملکيان درباره فلسفه اسلامي چنين ميگويد: «متفكراني كه در عالم فلسفه مته به خشخاش ميگذارند... در الهيات با سخيفترين ادله قانع ميشوند.» آقاي ملكيان اين سخن را كه ناظر به متكلمان مسيحي است طبق شيوه مرسوم از عالم غرب به شرق ميآورند و بر فلاسفه اسلامي منطبق مينمايند كه روش فلاسفه اسلامي «يك بام و دو هوا» است. آنها در مسائل فلسفي غيرديني مثل بحث وجود و ماهيت سختگير و دقيقاند، اما در الهيات و مسائلي كه به دين مربوط است «حرفهاي صد من يك غاز» ميزنند و «با سخيفترين ادله قانع ميشوند» (يا وانمود ميكنند كه قانع شدهاند). (نشريه «كتاب ماه: فلسفه و ادبيات»)
(موحد، ملکیان و فولادوند)
2. وي در گفتوگويي با عنوان «رويكردهاي متفاوت در تاريخ فلسفهنگاري» ميگويد: در باب تكاليف ديني «اگر نگويم همه، لااقل بسياري از «بايد» و «نبايد»هايي كه در قرآن كريم و احاديث و روايات آمدهاند ناظرند به اوضاع و احوال اقليمي، فرهنگي، اجتماعي، سياسي، و اقتصادي جامعه عرب جاهليت و صدر اسلام... گزارههاي موجود در متن مكتوب قرآن و روايات، عليالخصوص و لااقل آن دسته از اين گزارهها كه تعيين وظيفه ميكنند، نه بيان واقع، يكسره ناظرند به وضع و حال جامعه عرب آن روزگاران»!
3. مورد ديگر موضع ايشان به هنگام اهانت صهيونيستهاي خونآشام به ساحت مقدس پيامبر(ص) و امامان معصوم(ع) بود كه از عمق كينه و عداوت آنها نسبت به اسلام و پيامبر بر ميخيزد. آقاي محمد خاتمي با فرستادن كد براي غربيها در صدد توجيه اين عمل زشت برآمد و گفت وقتي ليبراليسم را زير سؤال ميبرند و آن را فرهنگ منحط غرب ميشمرند طبيعي است كه آنها نيز پيامبر را مورد اهانت قرار دهند! البته اين منطق آن چنان محكم بود كه دبيركل حزب مشاركت (محمد رضا خاتمي) مصطفي ملكيان و محسن كديور و... همان حرف را تكرار كردند و با عنوان «تكريم پيامبر رحمت توسط اصلاحطلبان» به تطهير اهانتكنندگان پرداختند! (پرتو سخن 10/12/84)