فارس، وبلاگ "شهید من " نوشت:
شهید رسول حیدری
تاریخ تولد :1/1/1339
تاریخ شهادت : 19/3/1372
محل شهادت :ورودی شهر کاکانی بوسنی و هرزگوین
مزار شهید :گلزار شهدای ملایر
احساس درد
شهید رسول انسانی به واقع دردمند بود ودر طول دوران جنگ هم در مقاطع خاص پیدا می شد و موضع می گرفت و سخن می گفت و خصلت شهید در مواقع بحران، مشکل و سختی نمایان می شد.رسول احساس درد می کرد و کار را دنبال می کرد. در قضیۀ پذیرش قطعنامه ایشان بسیار ناراحت بود و تا چند روز فقط گریه می کرد و در این قضیه عده ای به دنبال یک چیزی می گشتند که بتوانند همدیگر را مقصر بدانند که حالا یا پشتیبانی کمک نکرد یا دیگران موفق نبودند، خلاصه همدیگر را متهم می کردند، اما ایشان می گفت: ما بیش از هر کس دیگری خودمان را باید ملامت کنیم و من خودم را سرزنش می کنم و کار بد ما بود که امام خمینی تصمیم به این کار گرفت، ولی بقیه دیگران را متهم می کردند و این بین انسانهایی که در آن موقع در راس بودند خیلی کم بود واین از نکات بارز شهید حیدری بود.(راوی: محسن باقری همرزم شهید)
نماز اول وقت
رسول ازهمان دوران نوجوانی با نماز و نیایش مأنوس بود و با علاقه و شور نماز می خواند، به نماز اول دقت اهتمام می ورزید.یکی از دوستانش می گوید، "یک بار با اتوبوس به همدان رفتیم وقت نماز که شد، رسول با اصرار از راننده خواست که ماشین را نگه دارد. راننده ماشین را نگه داشت. رسول رفت و وضو گرفت و وسط بیابان به نماز ایستاد.
او همیشه به فکر محرومان بود. وقتی که جنگ تمام شد،حس کرد که از قافلۀ عشاق عقب مانده است. همیشه دلتنگ شهادت بود. برادرش می گوید، یک شب به اتاق رسول رفتم، دیدم زانوهایش را بغل کرده و گریه می کند، علت را پرسیدم، گفت: "جنگ تمام شد و پل های بهشت را از مرزهای ایران برداشتند دوستان همه رفتند و من ماندم." او از مشکل و سختی کار هراسی به دل راه نمی داد و به استقبال کارهای دشوار می رفت. کارها را با معیار تقرب به خدا و خشنودی خدا محک می زد. به صله رحم اهمیت می داد. اهل صرفه جویی و قناعت بود. زندگی ساده و عاری از تجمل داشت. در تصمیم گیری ها قاطعانه عمل می کرد.(راوی:خانواده شهید)
لباس نو
رسول به هنرستان می رفت روزی برای او لباس نو خریدیم و از او خواستیم آن را بپوشد دیدم که وی اکراه دارد و سپس درمقابل اصرار من گفت: مادر من می خواهم همردیف آن بچه هایی باشم که از روستا آمده اند وحتی انگشتان پایشان از کفششان بیرون آمده، من باید همردیف آنها باشم که بتوانم دست بر گردن آنها بیندازم و با آنها وارد هنرستان شوم. (راوی:خانواده شهید)
دختر
سال 65 بود و دخترمان یک سال و خرده ای داشت. رسول از جبهه آمده بود
مرخصی، بعد از شش ماه، خانه مادرش بودیم. چند بچه هم سن و سال دخترمان هم آنجا بودند. وارد که شد، پرسیدم: کدام یکی از اینها دخترمان است؟
چند لحظه نگاهشان کرد؛ خندید و سکوت کرد.(راوی:همسر شهید)
بازگشت پس از هزار سال
جنگ بوسنی که شروع شد، شاهد بودیم که رسول به هر مقامی که میشناخت رجوع میکرد. خواسته او این بود که اگر مسلمانان آن کشور تنها به جرم مسلمانی قتل عام میشوند، وظیفه هرمسلمانی است که به کمکشان بشتابد و ما نیز
باید چنین کنیم. سرانجام بنابر خواسته مقام معظم رهبری قرار شد گروهی 12 نفره عازم بوسنی شوند و رسول هم با اشتیاق همراهشان به این کشور رفت. یکی از روشنترین اهداف از اعزام به بوسنی را رسول طی نامهای به مادرش بیان کرده است. آنجا که مینویسد:
«آمدن من به اینجا نه از سر هوس یا حتی ماجراجویی است. ما (مسلمانان) اینجا هزار سال است که تحقیر و رانده شدهایم. اکنون پس از هزار سال بازگشتهایم تا جایگاه خود را باز یابیم.» (راوی:همرزم شهید)
خداحافظی در عید غدیر
من سید هستم و رسول هر عید غدیر حتی اگر میشد با تلفن با من ارتباط برقرار میکرد و عید را تبریک میگفت. عید غدیر سال 72بود که به من زنگ زد و گفت ببخشید که به خاطر دوری از وطن نمیتوانم در کنارت باشم.
لحن حرفهایش طوری بود که دلم خیلی گرفت. به محض اینکه گوشی را قطع کردم گریهام گرفت و همراه خواهرانش بسیار گریه کردیم. احساس کردم این آخرین صحبتهایم با اوست و همین طور هم شد. پسرم چند ساعت بعد به شهادت رسید. (راوی:مادر شهید)
از بیانات رهبر معظم انقلاب خطاب به خانواده شهید رسول حیدری
ما دلمان برای از دست دادن این عزیز و سایر عزیزان می سوزد، لکن سعادتی از این بالاتر نیست و نمی شود که جوانی برود داخل میدان و شهید شود. من بارها گفته ام میدان بوسنی، جنگ اسلام وکفر تنها نیست، بلکه از این بالاتر است، دروازه ورود به غرب و اروپا است، آنجا مسأله اش بالاتر از جنگ عراق و ایران است.
کسی که برود آنجا و محیط امن خانواده را رها کند مقامش خیلی بالاتر است.خداوند به او اجر دهد، خداوند به شما هم اجر بدهد. البته دلهای شما ملتهب است. خداوند این داغ را کم کند و اجر به شما عطا کند...
چگونگی شهادت
شهید رسول پس ازسال ها مجاهدت و تلاش در راه حق،در روز عید غدیر سال 1372 (19 خرداد 72) درکشور بوسنی هرزگوین و در بوسنیای مرکزی واقع در شهر ویسوکو متوجه شدند که منطقه ای از جاده وسیوکو توسط نیروهای کروات (HVO) آلوده شده و این مسیر، مسیر عبور ایرانیان بود. ایشان دستور دادند که تا اطلاع ثانوی کسی از این مسیر عبور نکند و خود به همراه یکی از رزمندگان بوسنی به آن منطقه رفتند تا آن جا را موردبررسی قرار دهند و به کمین نیروهای کروات که در آن زمان با نیروهای مسلمان در حال جنگ بودند رفتند و پس از مقاوت شجاعانه به فیض عظیم شهادت نایل آمدند و به بزرگ ترین آرزوی خود رسیدند.