اكنون كه دشمنان اسلام به تهاجم فرهنگي روي آورده و براي گسترش و تثبيت فرهنگ مادي در همه ابعاد زندگي بشر برنامهريزي كردهاند، عدهاي بايد خود را وقف مقابله با اين تهاجم كنند و از دوستان اهل بيت علیهمالسلام پشتيباني و دستگيري نمايند. بيشك كساني كه در اين وادي قدم ميگذارند با شياطيني مواجه خواهند شد که موكل گمراهي آنها شده و به تناسب بالا بودن اهميت كار آنها قويترند بنابراين حاملان مأموريتهاي بزرگ، بيش از همه نياز به تهذيب نفس دارند تا بتوانند با شيطان قدرتمندِ مربوط به خودشان مقابله کنند.
تحصيل علم و تهذيب نفس
تهذيب نفس و تحصيل علم هرگز نبايد مزاحم يكديگر تصور شوند. اين دو در حقيقت مؤيّد و معاضد يكديگرند. يكي از دامهاي شيطان اين است كه به بهانه تحصيل تقوا، مانع تحصيل علم و به بهانه تحصيل علم، مانع تحصيل تقوا ميشود؛ اين در حالي است كه بزرگان عرصه علم و عمل، هر دو جنبه را با هم و به حد كمال داشتهاند.
در اين خصوص حضرت آيت الله بهجت (رض) ميفرمودند: استاد ما مرحوم محقق اصفهاني، پيوسته تسبيح دستشان بود و ذكر ميگفتند: از ايشان پرسيدند: شما چه ميگوئيد؟ فرمودند: خواندن روزي هزار مرتبه سوره قدر خوب است. اين در حالي است كه حاشيه ايشان بر مكاسب و كفايه به عنوان محصول يك عمر تلاش علمي يك شخص قابل توجه و كافي است. مرحوم آقاي كشميري نيز كه از شاگردان ايشان بودند، ميفرمودند: مرحوم محقق اصفهاني در حرم حضرت امير (ع)، هزار مرتبه سوره قدر را ايستاده ميخواندند و بعد محاسنشان را دست گرفته و خطاب به حضرت عرض ميكردند:
«گر چه سيه رو شدم غلام تو هستم/ خواجه مگر بنده سياه ندارد»
بنابراين تحصيل علم و تحصيل تقوا قابل جمع و هر دو مكمّل يكديگر هستند؛ و شرط توفيق در اين دو مراقبه است؛ «قم اللّيل إلا قليلاً نصفه او انقص منه قليلاً او زد عليه و رتّل القرآن ترتيلا ... إن لك في النهار سبحاً طويلاً»؛ برخي آيه شريفه فوق را اينگونه معنا كردهاند كه توفيق انسان در مأموريتهاي روز، انس و خلوت شبانه با خداست؛ اگر كسي در انس و مناجات با خدا شب خوبي نداشته باشد، روز خوبي هم نخواهد داشت؛ كسي كه نماز خود را اصلاح نميكند، نميتواند ساير امور زندگي خود را اصلاح كند، در روايات معصومين علیهمالسلام آمده است كسي كه به نماز اهميت ندهد، (که البته اين اهميت دادن، مراتبي دارد)، هم در دنيا، هم در هنگام مرگ و هم در قيامت، دچار آفاتي ميشود. سپس ميفرمايند: يكي از آفات دنيايي آن رفتن بركت از عمر است. عمر چنين انساني نه بركت معنوي دارد و نه بركت ظاهري. عمر كسي بابركت است كه مانند مرحوم مجلسي تا چندين قرن، فرهنگ عموميِ جامعه تشيع بر محور آثارش شكل ميگيرد و يا مانند حضرت امام خميني (رض) با انقلاب خود خداپرستي و معنويت را در جهان زنده ميكند. در مقابل هم کسانی هستند كه با وجود تلاش علمي زياد و تأليف كتاب هيچ اثري از آنها باقي نمانده و يا آثارشان مورد توجه و مرجع قرار نميگيرد.
بركتي كه خداي متعال به بندگان خود عنايت ميكند به دليل خودسازيها و مراقبههاست؛ بنابراين هر انساني نيازمند فرصتي است تا بين خود و خداي متعال خلوت انسي داشته باشد؛ اين خلوت در ابتدا از يك فرصت حداقلي آغاز ميشود كه اگر خلوت خوبي باشد، تمام شبانهروز انسان را فراگرفته و به خلوتي دائمي تبديل ميشود. در احوال مرحوم آقاي قاضي نقل شده است كه پدرشان به ايشان توصيه كرده بودند: در شبانهروز يك ساعت را براي خودتان بگذاريد؛ چون اشتغالات دنيا انسان را با خود ميبرد و اين يك ساعت همه 24 ساعت را پر خواهد كرد. در احوالات يكي از شاگردان ميرزاي شيرازي آمده است كه وقتي براي عهدهداري امور اجتماعي مردم تبريز عازم بود از ميرزاي شيرازي بزرگ (صاحب فتواي تنباكو) يك توصيه خواست؛ ميرزاي شيرازي فرموده بودند: در آنجا که سرتان شلوغ ميشود؛ در شبانهروز ساعتي را براي محاسبه و مراقبه خود بگذاريد. ايشان بعدها فرموده بود: كه آن يك ساعت مراقبه، تمام شبانه روز من را پر كرد.
دليل قرار دادن فرصتي معين براي انس با خداي متعال اين است كه اين انس، مبدأ محبّت و نورانيت قلب ميشود.
خودسازی، توفيق و برنامهريزی
البته پرداختن به اين امر هم بدون برنامهريزي، دقت و توجه امكانپذير نيست. مراقبه و خودسازي بدون برنامهريزي و خود به خود تحقق نمييابد؛ توفيقٌ من الله در جاي خود وجود دارد، اما از اين سو نيز تلاش، محاسبه، مراقبه و جديّت لازم است؛ خلاصه اينكه اين امر با مسامحه پيش نميرود، حتي براي يك سفر زيارتي هم بايد برنامهريزي داشت؛ اگر زائر از ابتدا سست باشد بيترديد تا پايان سفر نيز سست خواهد بود.
«رجب، شعبان و رمضان» فرصتی برای تهذيب
بعضي از فرصتها براي تهذيب و اصلاح نفس، ممتاز هستند بزرگان در سه ماه رجب، شعبان و رمضان به شكل ويژه با خداوند خلوت داشتند. حضرت امام (ره) در ماه رمضان حتي در دوره رهبري، ديدارهاي عمومي خود را تعطيل ميكردند و ده نوبت قرآن را ختم ميكردند. پاسداري كه ده سال محافظ ايشان بود ميگويد: حضرت امام (ره) در شبانه روز دوازده نوبت تلاوت قرآن داشتند و توصيه ميكردند: ابتدا نمازتان را اصلاح كنيد و بعد با قرآن مأنوس شويد و تلاوت قرآن داشته باشيد.
بعضي ايام، ايام مخصوص هستند؛ مانند ماههاي رجب و شعبان و به ويژه ماه رمضان كه ماه ضيافت الله و كرامت الله است. در اين ماه، درهاي بهشت باز و درهاي جهنم بسته است و شياطين در غل و زنجيرند؛ اين به آن معناست كه در ملكوت عالم، اتفاقات مهمي ميافتد، اين ماه، يك ماه عادي نيست؛ در ملكوت اين ماه درهاي فيض و رحمت الهي باز و درهاي عقاب بسته است؛ اگر كسي بخواهد وارد جهنم شود بايد تلاش كند تا قفلها را باز كند و اگر بخواهد وارد بهشت شود، راه هموار است و درها باز. بعضي از بزرگان از عيد فطر تلاش ميكردند تا در سال بعد ماه رمضان و شب قدري بهتر و شايستهتری داشته باشند و براي رسيدن به اين مقصود، مراقبههاي كاملي انجام میدادند. در اين بين براي فرصتهاي از دست رفته جز استغفار و التجاء به خداي متعال براي جبران گذشته هيچ چارهاي نيست. امام سجاد (ع) در دعاي وداع ماه رمضان، فضيلتهاي از دست رفته ماه رمضان را ميشمارند: «اللهم لك الحمد اقراراً بالاسائه و اعترافاً بالاضاعه»؛ خدايا كار تو ستودني است؛ نعمت را تو دادی؛ آنهايي كه رسيدند با همين نعمتها رسيدند؛ عيب از تو نيست؛ ما بد عمل كرديم كه نتوانستيم به نتيجه برسيم؛ ما نعمت را تضييع كرديم. اين اقرار و اعتراف بايد با ندامتهاي داخلي پيوند خورده و زبان صادقانه عذرخواهي كند؛ انسان بايد به دليل اين اتلاف وقتها و تضييع نعمتها اعتذار حقيقي داشته باشد. انسان اگر به چنين نقطهاي برسد، درهاي فضل الهي به روي او گشوده خواهد شد.
اگر خدا بخواهد با عدل خود رفتار و قضاوت كند هرگز هيچکس نميتواند به مقصد برسد؛ محاسبه يك ترك اولي كافي است كه خداي متعال آدم را از بهشت بيرون كند و تا قيامت او و نسلش را در دنيا گرفتار نمايد؛ بنابراين تنها راهي كه باقي ميماند، فضل خداي متعال است. كساني كه فضل الهي را مشاهده ميكنند، به اميد و رجاء ميرسند و سپس با اين سرمايه خدادادي به مقصد دست مييابند. در حقيقت، سرمايه انسان براي سلوك، رجاء به خداي متعال و توكل به او است كه آن هم با مشاهده فضل خدا واقع ميشود. در حديثي از معصوم (ع) آمده است كه اگر انسان مشاهده فضل كند در او اميد پيدا ميشود؛ تا هنگامي كه فضل الهي شهود نشود، اميد پديد نميآيد. البته مشاهده فضل نيز مقدماتي ميطلبد كه به آن اشاره شد.
استغفار و جبران فرصتهای از دست رفته
به هر حال عدهاي كه از فرصتها استفاده كردند، بايد شاكر باشند؛ آنها هم كه فرصت را از دست دادند بايد در فرصتهاي بعدي به حمد و اقرار و استغفار مشغول شوند تا درهاي فضل الهي به روي آنها گشوده و با فضل خداي متعال همه آنها جبران شود. كسي كه فرصت را از دست داده مانند كسي است كه ميخواهد در شب امتحان، دروس يك سال را با هم بخواند. اين كار در ظاهر شدني نيست مگر آنكه محاسبه ديگري پيش آيد.
اگر محاسبه ديگري پيش آمد ممكن است آنچه در ظاهر محصول يك سال تلاش است، در يك لحظه به دست آيد. در احوالات يكي از علما است كه زماني در نجف نوعي بيماري فراگير شد؛ همه ساكنين نجف مهاجرت كردند و فقط من و يك نفر ديگر مانديم.، تا اينكه روزي به آقايي بزرگوار برخورد كردم كه تا آن زمان در نجف ايشان را نديده بودم؛ ايشان به من فرمود: خداي متعال به دليل اين كار، علم توحيد را به شما عنايت ميكند. ايشان ميگويد: در خواب ديدم دو ملك با الواحي در دست از آسمان پائين آمدند؛ يكي از اين دو ملك به ديگري گفت: ما مأموريم اين الواح را به اين آقا نشان دهيم. سپس ايشان ميگويد: آن لوح را به من نشان دادند؛ وقتي از خواب بيدار شدم به قدري از معارف توحيد به من عنايت شده بود كه اگر هزار سال تحصيل علم ميكردم اين قدر از معارف را به دست نميآوردم!
پس، اينكه خداي متعال فرصتهايي را گذاشته است که انسان جبران کند و آنچه را كه آرام آرام از دست رفته، تدارك كند، امكانپذير است؛ البته اين عنايت مخصوص كساني است كه به مقام مشاهده فضل ميرسند. فضل الهي اگر شامل حال كسي شد، اندازه و حساب ندارد؛ «یا من يقبل اليسير و يعفو عن الكثير». كساني كه در گذشته كوتاهي كردهاند ميتوانند با حمد خداوند، اقرار و اعتراف به گناه و اظهار و ابراز ندامت و اعتذار صادقانه، به مشاهده فضل الهي رسيده و به واسطه فضل خداوند، جبران همه فرصتهاي از دست رفته را درخواست كنند.
در حديثي معروف، اباصلت از وجود مبارك حضرت ثامن الحجج علیهالسلام چنين نقل ميكند: آخرين جمعه ماه شعبان در محضر حضرت بودم؛ ايشان فرمودند: فرصتها گذشته و اين آخرين جمعه ماه شعبان است؛ حضرت دستوراتي دادند كه انجام دهم. سپس فرمودند: كوتاهيهايي كه در طول اين ماه شده را جبران كن. حضرت چند دستور به ايشان دادند كه يكي از آنها كثرت در استغفار است؛ استغفار خود را زياد كنيد؛ تلاوت قرآن و دعا را زياد كنيد، تا پاك و مطهر وارد ماه بعد شويد.
گاهي همه رياضتهاي انسان به خاطر يك گناه به نتيجه نميرسد؛ در نهايت هم تا هنگامي كه آن گناه صاف نشود، انسان به نتيجه نميرسد؛ برطرف كردن گناه نيز نيازمند توبه و توجّه است. حضرت همچنين فرمودند: اگر امانتي از مردم به عهده داريد به صاحبش برگردانيد. انسان بايد به انواع امانات و ديوني كه بر عهده دارد توجه كند؛ گاهي يكي از آنها، مانع بهرهمندي [از فيوضات الهي] ميشود؛ حضرت در ادامه فرمودند: بر ترك و رهايي از گناهاني كه مرتكب شدهايد، مصمم باشيد. البته هر كسي بايد متناسب با احوال خود عمل كند؛ ممكن است كسي گناه كبيره مرتكب شده باشد و ديگري اهل مكروه هم نباشد؛ اما بيترديد همه در درگاه خداي متعال، مذنب هستند. سپس فرمودند: براي ترك گناهان تصميم بگيريد و سعي كنيد به خوف الهي روي آوريد؛ ترس از خداي متعال را در خود ايجاد كنيد و به او توكل داشته باشيد كه اين وادي بدون توكل پيمودني نيست.
دو نکته پايانی
در نهايت بايد به دو نكته توجه داشت: يكي خواندن ادعيه و ديگري تلاوت قرآن است. خداوند درباره قرآن ميفرمايد: «لو انزلنا هذا القرآن علي جبل لرأيته خاشعاً متصدعاً من خشية الله»؛ اگر خداي متعال يك تجلي از اين قرآن را بر قلب انسان وارد كند اگر كوه هم باشد متلاشي و خاشع ميشود؛ خشوع قلبي با تجليات قرآن واقع ميشود. به تعبير قرآن، تجلي عظمت الهي در قرآن قابل مشاهده است، «ولو أنّ قرآناً سيّرت به الجبال، أو قطّعت به الارض أو كلّم به الموتي». حضرت آيت الله بهجت (رض) فرموده بودند: اگر چنين كتابي (قرآن) در چين هم بود و ما وصفش را ميشنيديم بايد آن را پيدا ميكرديم و با آن مأنوس ميشديم؛ حال كه اين كتاب در اختيار ماست، بايد استفاده کنيم.
كثرت تلاوت اين كتاب، با ادب حضور و به خصوص در خلوت، بسيار مؤثر است؛ از امام سجاد علیهالسلام ادعيه لطيفي مانند مناجات شعبانيه و صلوات شعبانيه نقل شده که معارف بلندي است؛ تداوم در خواندن اين صلوات و مناجات حتي در غير ماه شعبان هم آثار عجيبي دارد. حقيقت اين دعا مانند حقيقت قرآن است. حقيقت قرآن در منزلت بالايي است كه قلب بشر ظرف دريافت تجليات آن نيست، حقيقت اين دعا، حالي است كه تنها بين امام علیهالسلام و خداي متعال است؛ حالي كه در دسترس و قابل دريافت براي بشر نيست؛ امام علیهالسلام اين حال را تنزّل داده و آن را قابل دريافت و درك كردهاند. دعا در حقيقت حال استكانت، تضرّع، بندگي، فقر، افتقار، احساس نياز و تمام حالات بين امام علیهالسلام و خداي متعال است؛ اگر امام علیهالسلام اين حال را در عالم تنزل نميدادند دست كسي به حقيقت آن نميرسيد. از كارهاي امام سجاد علیهالسلام كه در صحيفه سجاديه ظهور دارد، تنزل آن حقايق در عالم است. حضرت از طريق اين ادعيه عالم را وارد فضاي درك آن حقايق كردهاند. همچنانکه اگر حقايق قرآن، نازل نميشد هميشه در پرده حجاب باقي بود و نبي اكرم صلیالله و علیه و آله و سلم واسطه تنزل حقيقت قرآن به عالم انساني شدند؛ به همين ترتيب، حقيقت دعا نيز به واسطه حال امام سجاد علیهالسلام در عالم انساني تنزل يافته است. دعا از خزاين غيب الهي كه در محضر خداي متعال است از نيازها و ظرفيتهاي انسان، از ضعفها و عقوبتهايي كه در انتظار انسان است و از جمال و جلال الهي و افتقار انسان به اين جلال و جمال الهي سخن ميگويد.
اگر معصوم علیهالسلام آن تلقي خود از خداي متعال، افتقار خويش، سختي راه و مراحل سلوك و مانند آن را، به عالم انساني تنزل نميدانند، هيچگاه باب دعا به روي بشريت گشوده نميشد و كسي نميتوانست با خداي متعال مناجات كند، بيترديد مناجات با حضرت حق به واسطه معصوم علیهالسلام واقع شده و تنزل يافته است. حقيقت حال مناجات مؤمن نيز، تنزل حال معصوم علیهالسلام در او و تجلي آن حقيقت در قلب اوست.