فارس، در عربستان سعودی ساختمانهای قدیمی و مخروبهای در راه فرودگاه قدیم "جده" وجود دارد که هر بینندهای وقتی از کنار آنها میگذرد، تصور میکند که این ساختمانها باید انبارهای کالا باشند و حتی به ذهن رانندگان کامیونها و حاملان کالاها که در این مسیر بارها رفت و آمد داشتهاند، هیچگاه خطور نکرده است که این ساختمانها زندانهای سری رژیم سعودی هستند که از آنها برای بازداشت و شکنجه مخالفان خود استفاده میکند.
" محمود سعید"، یکی از آن جمله شهروندان عربستانی است که مدتی را در زندانهای رژیم سعودی و اینگونه زندانها سپری کرده است و از خاطرات تلخ خود از این زندانها میگوید.
محمود سعید داستان خود را اینگونه تعریف میکند: سفر مصیبتبار من از مکه آغاز شد، هنگامیکه 6 شب اول بازداشت خود را در دایره مخوف تحقیق و بازجویی سپری کردم.
سعید میافزاید: دایره تحقیق و بازجویی شهر مکه در پای کوهی در منطقه "النزهه" قرار دارد و راههای منتهی به آن خاکی، سوت و کور و خالی از هرگونه تردد و رفت و آمد است و عابران همواره از استفاده از این راهها ممانعت میکنند و در بین اگر کسی یافت شود که بخواهد از این راهها بگذرد مسیر را با سرعت بسیار زیاد طی میکند تا هرچه سریعتر آن را به پایان برساند.
پس از آن برای 11 روز بین دو شهر جده و مکه و بین زندانهای آن سرگردان و در رفت و آمد بودم، در حالیکه کسانیکه به اوضاع منطقهای این دو شهر آشنا باشند، به خوبی میدانند که فاصله 150 کیلومتری بین این دو شهر بیابانی گرم و سوزان قرار دارد، اما چارهای جز سرفرود آوردن در برابر این رفت و آمدها و ترددها نداشتم تا اینکه در روز یازدهم تصمیم گرفته شد که من در یکی از این زندانها حبس شوم.
نیازی به گفتن نیست که مرا در سلولی جای دادند که ظرفیت پذیرش 100 زندانی را داشت، اما من پانصد و یکمین نفری بودم که در آن جای داده شدم.
در زندان افراد مختلفی را میتوانستی بیابی از شهروندان عربستانی تا کارگران خارجی و اتباع کشورهای دیگر مانند مصری و افغانی، اندونزیایی، پاکستانی ، هندی و بنگلادشی و چند نفر از اتباع کشورهای آفریقایی.
تنها خواسته آنها از من این بود که از اوضاع خارج از زندان برای آنها بگویم، همه تشنه و مشتاق شنیدن اخبار بودند، اخباری که بشارت ایجاد تغییر و تحولات ریشهای در رژیم سعودی را به آنها بدهد.
برخی از آنها به من میگفتند که اخباری را درباره تشکیل پارلمان و برگزاری انتخابات پارلمانی در کشور و تغییر رژیم به جمهوری را میشنویم و از من میخواستند واقعیت امر را برای آنها بگویم و هنگامیکه با جواب منفی من مواجه میشدند، تمام امید خود را برای دستیابی به آزادی از دست میدادند.
اولین ضربه روحی که در این زندان به من وارد شد، مشاهده یک کودک 9 ساله اهل کشور نیجریه بود که در گوشهای کز کرده و گریه میکرد و در میان هق هق گریههایش مادرش را میخواست. او خانوادهاش را در شلوغی بازار گم کرده و پلیس عربستان آن را مهاجر غیرقانونی به شمار آورده و بازداشت کرده بودند تا او را از کشور اخراج کنند!!
هنگامیکه پای به این زندان گذاشتم نگهبانان زندان تمام وسایل شخصی مرا از من گرفتند، از جمله پول و تلفن همراه، اما وقتی وارد سلول خود شدم، ملاحظه کردم که برخی از زندانیان با خود تلفن همراه دارند تا به وسیله آن بتوانند با خارج از زندان در ارتباط باشند.
خیلی زود دریافتم آنها از جمله کسانی هستند که مسئولان زندان همکاری دارند و به خاطر در اختیار داشتن تلفن مبالغ قبال توجهی پول به آنها به عنوان رشوه میدهند. این درحالی است که باید به این نکته هم اشاره کنم که رد و بدل کردن سیگار و صابون و مواد مخدر از جمله به اصطلاح تجارتها و داد و ستدهای جاری در زندان است.
سعید تاکید میکند که بهای یک تماس بسیار کوتاه با بیرون از زندان برایم 5 ریال هزینه دربرداشت و در این بین زندانیان برای اینکه بتوانند هزینه تماسهای خود با بیرون از زندان را تامین کنند دست به هر اقدام غیراخلاقی و حتی جنایتبار میزنند، به عنوان مثال آنها ضمن تماس با خانوادههای خود از آنها میخواستند به عنوان بهای تماس فلان مقدار مواد مخدر را به فلان نگهبان یا مسئول زندان تحویل دهند.