کد خبر: ۶۰۲۳
زمان انتشار: ۰۰:۲۳     ۲۹ مهر ۱۳۸۹
نوشتاری از حجت الاسلام حسین وظیفه عالی:
وضعیت پژوهش در حوزه علوم اسلامی در کشور ما از قبل انقلاب اسلامی تاکنون، با رویکرد حفظ دین آحاد افراد جامعه از گزند تهاجمات و نیز تمهید نظری برای دین ورزی فردی مسلمانان رقم می خورده است. در این نوشتار، به اختصار مواردی را به عنوان خصوصیات پدید آمده برای این پژوهش ها که می توان آنها را خصوصیات ثانوی قالب های پژوهشی مرسوم دانست، ذکر خواهیم کرد.

مقدمه

وضعیت پژوهش در حوزه علوم اسلامی در کشور ما از قبل انقلاب اسلامی تاکنون، با رویکرد حفظ دین آحاد افراد جامعه از گزند تهاجمات و نیز تمهید نظری برای دین­ورزی فردی مسلمانان رقم می­خورده است. در یک تحلیل دامنه­دار، می­­توان نشان داد که در دست نداشتن حکومت به مدت طولانی بالغ بر هزار سال و نیز نداشتن رویکردی حتی تئوریک نسبت به آن، به­علاوه تجربه تلخ حضور نیمه­کاره و ناموفق علما در جنبش منتهی به مشروطه که در ادامه به حاکمیت سلسله دین­ستیز پهلوی منجر شد، پژوهش­های اسلامی را به وادی فردگرایی و ذهنی­نگری­های رنج­آوری کشانیده است که عملاً میان معارف دینی پدید آمده و عینیت اجتماعی فاصله­ای عمیق ایجاد کرده است. این فاصله که در دهه اخیر با تعابیری نظیر «خلأ تئوریک نظام» در افواه و اقلام از آن یاد شده است، فاصله­ای است که پژوهش­های ما را به وادی بی­ثمری (منظور ثمره­های اجتماعی کلان و اساسی است) سوق داده است.

تبیین دقیق این پدیده، نیاز به پژوهش مستقل و مشبع میان­رشته­ای دارد، اما در این نوشتار، به اختصار مواردی را به عنوان خصوصیات پدید آمده برای این پژوهش­ها که می­توان آنها را خصوصیات ثانوی قالب­های پژوهشی مرسوم دانست، ذکر خواهیم کرد؛ خصوصیاتی که بعضاً به یکدیگر اتکا دارند و از هم ناشی می­شوند و یا چهره­های مختلف حقیقت واحدی هستند.

وضعیت پژوهش­های رایج در حوزه

1. فردی:

عمده­ی پژوهش­های کنونی توسط و یا با محوریت آراء پژوهشگر واحد انجام می­شود و کارهای تیمی به ندرت در حوزه به چشم می­خورد. طبیعی است که به علت محدودیت­های فرد واحد در اشراف و حتی اطلاع از علوم و رویکردهای علمی مختلف و تئوریهای قدیم و جدید و نیز ارتباطات چند وجهی علوم مختلف با موضوع پژوهش، پژوهش­های صورت گرفته از چند سویه نگری به موضوعات عمدتاً بی­بهره بوده و در حالتهای نادر، چند رویکرد علمی را توأمان با یکدیگر مجتمع دارند. این مشکل، نقص خود را به­خصوص در مورد پژوهشهای کاربردی (پژوهش­هایی که پشتیبان و منشأ اقدامات عملی باید باشند) نشان می­­دهد؛ زیرا در پژوهش­های کاربردی، موضوع پژوهش یک عینیت خارجی است که همواره ابعاد مورد مطالعه متعددی دارد. البته در مبناپژوهی­ها، به علت خاصیت تجریدی و انتزاعی موضوعات در این نوع پژوهشها (یعنی این­که می­توان موضوعی را از جنبه واحدی بررسی کرد و سایر چهره­های موضوع را نادیده گرفت)، این ضعف آشکار نیست.  

2. سفارشی و دور از فضای دغدغه­های شخصی خود پژوهشگر:

با تصدی غیر عالمانه مدیریت پژوهش­ها در مؤسسات پژوهشی، این خصوصیت منفی در بسیاری از پژوهش­های این مؤسسات به چشم می­خورد. موضوعاتی پژوهشی در جمعی خاص و با بررسی­های اندک و غیر کافی ضروری دانسته شده و سپس مجری­ای برای آن پیدا می­شود؛ بدون آن­که تلاش شود در وهله اول، کسانی که دغدغه شخصی­شان با دغدغه مصوِّب آن پژوهش یک راستا یا هم­فضا باشد، برای آن پژوهش، گمارده شوند و یا به فرض نبود چنین کسی، در روالی طبیعی و علمی، دغدغه تصویب­کنندگان طرح به مجری منتقل شده و به دغدغه پژوهشی شخص پژوهشگر مباشر (مجری) بدل شود.

در این اتمسفر، پژوهشگرانی حرفه­ای پامی­گیرند که دغدغه آنها، پژوهش در موضوع خاصی نیست؛ بلکه آنها در انجام پژوهش­های مختلف (که فقط مشکل پژوهشکده­ها را برای ارائه بیلان محصولات به مسئولان بالاتر حل می­کند)، تبحر دارند. در این میان، بسیار دیده می­شود که پژوهشگری، پژوهشهای متعدد و در فضاهای بسیار دور از هم را در کارنمای پژوهشی خود ذکر می­کند که موضوع هیچ­یک از آنها، دغدغه شخصی و اصلی او نبوده است.

3. پژوهش­های دور از زندگی پژوهشگر:

پژوهش، بخشی در کنار سایر بخش­های زندگی پژوهشگر تلقی می­شود. اگر در حیات بزرگانی که در غرب و شرق، باعث جهش­های معرفتی و علمی شده­اند دقت شود، به وضوح مشخص می­شود که می­توان حیات آنها را یک حیات علمی و یا حیاتی پژوهشی دانست که با دغدغه­ی یافتن پاسخ یک یا چند پرسش علمی، عمری را سپری کرده و شب و روز خود را در اندیشه یافتن این پاسخ سپری کرده­اند؛ در حالی­که در برخی از پژوهش­های امروزین، مشاهده می­­شود که پژوهش پژوهشگر به حرفه او بدل شده است و تنها در اوقاتی خاص از شبانه روز در اندیشه کار پژوهشی خود است. به تعبیری با قرارگرفتن پژوهش به عنوان بخشی از زندگی پژوهشگر در عرض سایر بخش­های زندگی او، دیگر حیات پژوهشی به وجود نمی­آید. لذا به نظر می­رسد که نباید برای پژوهشها، مجری بیابیم بلکه باید افرادی را که دغدغه­های پژوهشی خاصی دارند یاری کنیم تا به کار مورد دغدغه خود مشغول شوند.

4. پژوهش­های دور از عینیت (کتابخانه­زده):

می­توان ادعا کرد بسیاری از پژوهشهای خوب و جذاب این سالهای اخیر، از صحنه عینیتی که درباره آن به تحلیل پرداخته­اند، دور بوده­اند؛ به بیانی دیگر، جرقه این پژوهشها در کتابخانه زده شده و در همان­جا تعقیب شده و در نهایت به کتابی در کنار سایر کتب قفسه­های کتابخانه­ها ختم گردیده است. طبیعی است که در این فضا، کتابهای پدید آمده از این پژوهش­ها، به کار عمل فردی یا جمعی نمی­آید و تنها برای پرکردن اوقات فراغت جوانان یا افراد بیکار و یا برای نوشتن تحقیقهای کلاسهای دبیرستان یا دانشگاه مصرف دارند. به تعبیری، همه این نوع پژوهش­ها در مقام مدیریت اجتماعی یا عمل فردی به کناری می­روند و انسان، صرف نظر از آنها، باید از نو چاره­ای عملیاتی بیاندیشد.

جدا از صید موضوع پژوهشی از عینیت­ها، نوع دیگری دوری از عینیت نیز در برخی از پژوهش­ها دیده می­شود که باید آن را آلوده و ممزوج نبودن پژوهشگر با واقعیت مورد پژوهش خود تعبیر کرد. این برکناری از موضوع در خارج نیز به پژوهش، رنگ ناآشنایی با واقعیت را می­زند؛ هرچند در یک برداشت اولیه، موضوع از عینیت اصطیاد شده باشد.

5. پژوهش برای پژوهش:

در ذاکره و فاهمه فطری انسانی، معلوم است که پژوهش به منظور فهم مجهولات و در واقع با دغدغه کشف حقیقت صورت می­گیرد؛ اما در اثر عوامل متعددی، گاهی فضای پژوهشی به نحوی مدیریت می­شود که برخی از اهل علم برای کسب وجاهت اجتماعی در عرف خاص دست به پژوهش­هایی می­­زنند که بارها و بارها انجام شده و نتایج آن نیز در هر بار همان نتایج قبلی بوده است. به این رویکرد، اطلاق چه عنوانی را می­توان روا دانست جز آنکه آن را پژوهش برای پژوهش بنامیم نه پژوهش برای کشف حقیقت. به تعبیر دیگر هنگامی که پژوهش و تحقیق از یک تکلیف واجب در زندگی طلبه به پلکان ترقی دنیوی او بدل می­شود و سازوکارهای مراکز پژوهشی نیز همین را اقتضا می­کنند، به علاوه همه این­ها، مشکلات معیشتی نیز زندگی طلاب را تهدید می­کند، فضا برای رشد و شیوع چنین رویکردی، فراهم می­شود.

6. پژوهش های غیر مأموریت­گرا:

بسیاری از پژوهشهای انجام شده در فضای علوم اسلامی اگر چه در مجموع، پژوهش مفیدی به شمار می­آیند، دچار آفت مشخص نبودن ماموریت هستند. یعنی دقیقا معلوم نیست که این پژوهش، برای برطرف کردن چه مشکله فردی یا اجتماعی صورت گرفته است. سرنوشت چنین پژوهش­هایی، قرار گرفتن در سبد متورم پژوهش­های کتابخانه­زده است، هرچند موضوع خود را از صحنه عینیت صید کرده باشد.

7. پژوهش های غیر برآمده از  مبانی اندیشه اسلامی (فاصله پژوهش از آموزش در حوزه)

پژوهش در یک نگاه اجمالی، عبارت است از روشن شدن ابعاد مبهم یک موضوع مجهول (که به علم اجمالی مورد شناسایی قرار گرفته است) با اتکا به روشن­بینی­های برآمده از مبانی فکری محقق. در فضای پژوهش­های اسلامی، می­توان پژوهش را رفت و برگشت میان مبانی اندیشه اسلامی و موضوع تحقیق در جهت امتدادبخشی به مبانی، تا حد روشن شدن ابعاد مجهول موضوع دانست.

با این مقدمه، برخی از پژوهش­های صورت گرفته در حوزه­ها و مؤسسات درون حوزه، علی­رغم آن که توسط طلاب انجام می­شود، از مبانی اندیشه اسلامی در نقد و بررسی موضوع مورد مطالعه خود، بهره نبرده­اند. به تعبیری دیگر، اگر یک استاد جامعه­شناس یا تاریخ­نگار دانشگاهی که از تحصیلات حوزوی کلاسیک بی­بهره است هم این موضوع را مورد تحقیق قرار می­داد، از جهت صورت­بندی مطالب و تزریق شدن مبانی اندیشه اسلامی در کار تحقیقی، تفاوتی نمی­کرد. گاهی نیز مشاهده می­­شود که بدون حل و فصل یک مبنای اثرگذار در موضوع تحقیق، و با تذبذب ناپذیرفتنی در آن مبنا، تحقیقی آغاز و انجام یافته و منتشر هم شده است در حالی­که هنوز به دلیل تردید در آن مبنا، ابهامی از موضوع تحقیق روشن نشده است. این معضله ممکن است از چند عامل نشأت گرفته باشد؛ اول، ضعف نظام آموزشی حوزه در القای مبانی اندیشه اسلامی در زمینه­های مختلف علوم اسلامی به طلاب و دوم، مجزا تلقی­شدن مقوله آموزش و پژوهش (و البته سایر حوزه­های حیات تخصصی طلاب) از یکدیگر. به عنوان مثال، آموزش روش­های پژوهش در نظام آموزشی، همچنان مغفول است. شاید امور دیگری نیز قابل ذکر باشند، اما به هر حال مجموعه شرایط ذکر شده به تفکیک نامناسب این دو حوزه منجر شده است، در حالی­که در شرایط مطلوب، پژوهش باید در امتداد آموزش و تحصیل شکل بگیرد و در دل آن رشد کند.

8. انجام پژوهش­های اجتماعی توسط غیر مبلغین (انفکاک پژوهش و تبلیغ)

به واسطه این که در حوزه علمیه قم، طلاب پژوهشگر لزوماً به تبلیغ نمی­روند و مبلغین نیز معمولاً در فضای پژوهش، چندان حضوری جدی ندارند (البته این­ها نسبی است نه مطلق) تفکیک نانوشته­ای میان فضای پژوهش و فضای تبلیغ ایجاد شده است که از طرفی، عمق فعالیت­های تبلیغی را فروکاسته و از طرف دیگر، شناخت پژوهشگران ما را نسبت به جامعه خویش، کم کرده است. عمق این معضل هنگامی فهمیده می­شود که توجه شود که در رویکرد مطلوب شارع مقدس که از آیه نفر فهمیده می­شود، تبلیغ و آموزش و پژوهش و همچنین تدریس، شئون مختلف یک حیات صنفی و خاص اجتماعی یعنی حیات طلبگی است؛ نه آنکه هر یک از این شئون، مسئولیت­های بخشی از طلاب و مرتفع از ذمه سایرین تلقی گردد. این رویکرد، یعنی مرکب بودن وظایف یک طلبه و نه بساطت آن، مقصود شارع از تشکیل نهاد حوزه (نهاد متولی دیانت در جامعه) را محقق می­سازد.

9. مدیریت غیر دانشمندانه و غیر اندیشمندانه عرصه پژوهش

خود مقوله پژوهش (همانند سایر عرصه­های فعالیت طلاب) نیازمند تئوریهای کلان و جامع­نگر برای مدیریت مطلوب این عرصه است. فضای کنونی حاکم بر پژوهشهای حوزوی که در پژوهشگاه­­ها و پژوهشکده­ها به چشم می­خورد، صرف نظر از استثناها، بی­شباهت به مدیریت­های سنتی عرصه صنعت نیست. به واسطه کم­اهمیت تلقی­شدن مدیریت پژوهش، شخصیتهای علمی و خوش­فکر، جای خود را به افراد درجه چندم علمی داده­اند که روشها و فرآیندهای جاری و عرف شده را وحی منزل تلقی می­کنند و عملاً از ابتکارات محتوایی و روشی جلوگیری می­کنند. این بُعد از مساله جای گفتگوی بیشتری دارد که مجال آن نیست.

10. ناکارآمدی وضعیت فعلی پژوهش برای اهداف نوین و ضروری پژوهشی

 نظام اسلامی برآمده از انقلاب شکوهمند اسلامی ایران، با شعار اداره همه شئون فردی و اجتماعی انسان توسط برنامه الهی اسلام به پیروزی رسید و پر واضح است که این شعار و مدعای سترگ، چه افقی را پیش روی انسانها گشوده است و به تبع این افق گشایی، چه توقعاتی را متوجه متولیان دین­شناسی و دین­پژوهی کرده است. خلأ تئوریک که پیشتر، ذکر آن رفت، دره عمیقی شده است که فاصله میان مدعای اولیه ما و واقعیت امروزمان را روز به روز بیشتر می­نمایاند. این شکاف، آن­قدر خطرناک است که در کلام حضرت­عالی، به مقتل نظام اسلامی تعبیر شده است.

پرکردن این شکاف با پژوهش­های جدی، کاربردی و ماموریت­گرا و پربهره از همه دانشهای مرتبط و برآمده از درد و دغدغه واقعی شخص پژوهشگر، می­تواند شکل بگیرد. این سنخ از پژوهش، به واسطه بهره­مندی از دانش­های متعدد، گریزی از کار تیمی ندارد.

رویکرد پیشنهادی

رویکردی که باید در مقام عمل آن را محقق کرد و همزمان در باب آن به تئوری­پردازی و جرح و تعدیل­هایی پرداخت، رویکردی است که حیات ویژه­ای برای طلاب رقم خواهد زد. مأموریت­گرایی (نظر داشتن به مأموریت متعین و محدود اجتماعی)، تمدن­گرایی، عینیت­گرایی، پشتیبانی واقعی از نهضت، امتدادبخشی به علوم اسلامی تا ساحت پاسخ­گویی به نیازهای عصری، تولی واقعی لایه فرهنگی در بخشی از جامعه، تطابق صددرصدی حیات فردی و اجتماعی با مأموریت تخصصی طلاب، زندگی­گرایی و فرهنگ بنیانی، در کنار مشخصات دیگری که باید در فرصت وسیعی آن را توضیح داد، مشخصه­های ممیز این رویکرد پیشنهادی است.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها