کد خبر: ۵۹۶۵۰
زمان انتشار: ۱۸:۲۵     ۲۰ خرداد ۱۳۹۱

سوم خرداد ماه امسال همايشي با عنوان «تلويزيون مردم انقلاب اسلامي» برگزار شد. در اين همايش كه به همت مرکز راهبردی جبهه فکری انقلاب اسلامی، ماهنامه سوره اندیشه، ماهنامه زمانه، مرکز آموزش تخصصی حوزه هنری و ماهنامه سینما رسانه برپا شده بود، كارشناساني همچون دكتر كچوئيان، شهريار زرشناس، مجید شاه حسینی، حجت الاسلام علی اکبر رشاد و سیدناصر هاشم زاده سخنراني كردند.

رجانيوز قصد دارد متن كامل سخنراني ها مهم اين همايش را منتشر كند كه در اولين گام مشروح صحبت‎هاي دكتر كچوئيان را در ادامه می‌خوانید. دکتر کچوئیان استاد علوم اجتماعی دانشگاه تهران و عضو شورای عالی انقلاب فرهنگی، در این سخنرانی به نکات و زوایای جالب و کمتر دیده شده ای نسبت پیرامون تلویزیون پرداخته است و تلویزیونی در تراز انقلاب اسلامی سخن گفته است.

اعوذ بالله من‌الشيطان‌الرجيم، بسم‌الله‌ الرحمن‌الرحیم. والصلاه و السلام علي سيدنا محمد و آله الاطهار

نكته اولي كه مي‌خواهم در باره آن صحبت كنم، اهميت و حساسيت مسئله است. برگزاری این همایش از عجايب است. به نظرم نمي‌‌رسد كه در اين 30 سال همايشي تحت اين عنوان برگزار شده باشد. قاعدتاً موضوع به يك معنا بحث و گفتگو در باره تلويزيون طراز انقلاب و نظام اسلامي و جامعه‌اي است كه از دل يك انقلاب بزرگ به نام انقلاب اسلامي درآمده است. مي‌توان گفت طبيعتا اين نوع موضوع بايد از اولويت‌هاي اصلي ما از همان روزهاي اول انقلاب ‌بوده باشد، ولي در عمل، تا كنون بحث جدي در اين زمينه نداشته‌ايم، به اين معنا كه اين مسئله را درك نکرده‌ایم كه چه چيز مهمي در اين ميان مطرح است و چقدر با سرنوشت و تقدير اين انقلاب پيوند دارد كه در اين موضوع تامل كنيم.

جهان مدرن مبتني بر تغيير است نه دعوت

يكي از ويژگي‌هاي جهان مدرن برخلاف تمام تمدن‌هاي ديگر بشری اين است كه تمدن مدرن، کار خود را با شيوه خاصي پيش مي‌برد كه كاملا با هر تمدني كه قبلا از آن سابقه‌اي داشته‌ايم، متمايز است. همه تمدن‌ها ادعاهائي دارند و افرادي مي‌آيند و اين ادعاها را مطرح مي‌كنند و آن ادعا قبول يا رد مي‌شود، ولي جهان مدرن مبتني بر دعوت نيست، بلكه بر اساس منطق خاص خودش، مبتني بر تغيير است.

يعني مدرنيته و دنياي غرب، دنيا را عوض مي‌كنند و به طور الزامي و اجباري، ما را هم چه بخواهيم، چه نخواهيم، عوض مي‌كنند و اصولاً بسط و گسترش مدرنيته، به همين شكل اتفاق افتاده است، يعني از ابتدا با فكر و زندگي و جهان مدرن چالش وجود داشته، ولي در عمل دائماً جهان مدرن بسط و گسترش پيدا كرده است. مردمي، قومي، جامعه‌اي در اين تاريخ 300، 400 ساله پيدا نمي‌شود كه به استقبال جهان مدرن رفته باشد. البته شايد بايد حرفم را پس بگيرم، چون ژاپن استثناست، ولي به‌طور كلي حتي ژاپن هم اگر دچار درگيري‌هاي جنگ و عواقب آن و با قدرت تكنيكي غرب مواجه نمي شد، قطعا تحولاتي كه در آن اتفاق افتاد، پيش نمي‌آمد.

در هر صورت ما با چنين تمدني روبرو هستيم كه از كسي نمي‌پرسد كه مرا مي‌خواهي يا نمي‌خواهي و چندان هم این موضوع را روشن نمي‌كند كه اگر از ما بپرسد آيا به من مي‌پيوندي يا نه، به چه چيزي بايد پيوست يا از چه چیزی باید دوري كرد، خصوصاً با توجه به دگرگوني‌هاي مداومي كه در مدرنيته وجود دارد، ‌مدرنيته هر روزي به شكلي در مي‌آيد و به ارزش‌هاي جديدي اتكا و فرداي آن روز، همان ارزش‌ها را نفي مي‌كند.

به هرحال اگر هم قرار بود از ما بپرسد كه به چه چيز مي‌پيوندي، باز هم تكليف ما خيلي معلوم نبود، ولي اين كار را نمي‌كند و به جاي آن، جهان و محیط ما را عوض مي‌كند و با تغيير شرايط محيطي، ما هم عوض مي‌شويم، كما اين كه شده‌ايم، يعني هيچ جاي دنيا نيست كه اين اتفاق در آن نيفتاده باشد.

تلويزيون در راس ابزارهاي تمدن مدرن قرار دارد

در چنين مواجهه‌اي، يكي از مهم‌ترين ابزارهاي اين دگرگوني و تغيير، يعني رسانه و در اوج آن تلويزيون قرار دارند و ما با آن درگير شده‌ايم، بي‌آن كه از ما بپرسند آيا آن را مي‌خواهي يا نمي‌خواهي يا چه شكلي از آن را مي‌خواهي؟ و ما عملاً استفاده كننده آن شده‌ايم، آن هم استفاده‌كننده طراز اول.

شما در هيچ جاي دنيا اين سطح استفاده از راديو تلويزيون را پيدا نمي‌كنيد. مثلا در انگليس تا ده سال پيش شايد سه شبكه سراسري وجود داشت، به‌تدريج چهار پنج تا شد، ولي در كشور ما دائما دارد گسترش پيدا مي‌كند و ظاهراً حد يقفي هم بر آن متصور نيست. اوايل تحفظ‌هائي داشتيم كه به‌تدريج آنها را هم كنار گذاشتيم و در هر صورت بدون اين كه سئوال بكنيم، با يك سري حاشيه‌هائي جلو آمديم و تا اين ميزان غرق اين مقوله شديم، مقوله‌اي كه لحظه لحظه در تعامل با آن دگرگون و عوض مي‌شويم. شما شبكه‌هاي مختلف را مي‌زنيد و اگر مجاري ورود غرب به طرف شما قبلاً يك لوله يك اينچي بود، حالا تبديل به يك لوله ده اينچي شده است.

عجيب است كه تلويزيوني ها اين سوال را از خودشان نپرسيده اند

واقعا از عجايب است كه ما تا حالا اين سئوال‌ها را نكرده‌ايم. در رسانه ملي دائماً همايش‌هائي برگزار می‌شود و به قول عامه براي خودشان پپسي باز مي‌كنند و جايزه مي‌دهند، ولي اين سئوال را كه بايد در كانون دغدغه‌هايشان باشد، نپرسيده‌اند كه ما واقعا چه نوع رسانه‌اي مي‌خواهيم؟‌ چه نوع راديو و تلويزيونی مي‌خواهيم؟  وقتي شما ادعاي بسيار بزرگي مي‌كنيد كه آمده‌ايد تا نظم متفاوتي را در اين عالم ايجاد كنيد، تمدن تازه‌اي بگذاريد، مهم‌ترين سئوالات همين‌هائي هستند كه شما به اجبار و تحت شرائط تاريخي، درگير آنها شده‌ايد، نه اين كه بدون تأمل، روند قبلي را دنبال كنيد و صرفاً به صورت حاشيه‌اي و تعليقه‌هائي بر اين طرف و آن طرف، مطلب را حل و فصل كنيد.

البته اين مسئله يكي از نمودهاي مشخص قصور و تقصيري است كه اهل نظر و به طور كلي حوزه در دانشگاه داشته‌اند و دارند. دانشگاه ما و به‌طور مشخص علوم انساني، به جاي درگیری با اين مسئله كه مسئله‌اي است تجويزي،‌ يعني سخني است در باب شكل مطلوب رسانه و به‌طور مشخص تلويزيون، دائماً درگير شكل‌هاي جاري و موجود و شكل‌هاي تجربي هستند و بحث هايي كه مي‌شود به گسترش و تداوم وضعيت موجود كمك مي‌كند، در حالي كه غايت علوم انساني بايد اين باشد كه در زمينه‌هاي مختلف، ما چه شكلي از سازمان، نهاد، مؤسسه و رفتار را بايد داشته باشيم و يكي از آنها هم تلويزيون است.

ما چه نوع تلويزيونی بايد داشته باشيم؟

ما چه نوع تلويزيونی بايد داشته باشيم؟ اين سئوال اساساً طرح نمي‌شود، دليلش هم واضح است و آن هم انحراف بزرگي است كه در علوم انساني اتفاق افتاده و سئوالات تجويزي را كلا از حوزه بحث و گفتگو خارج كرده‌اند و علم از طريق تجربي، تجويزهاي خود را پيش مي‌برد، كما اين كه تا به حال پيش برده است.

سئوال فلسفي اصلي ما این است: فلسفه تلويزيون از منظر ديني، از منظر اسلامي و از منظر انقلاب اسلامي چیست؟ البته اين سئوال، دو جواب عقلي و نقلي دارد. فلسفه تلويزيون مطلوب ما بايد قاعدتاً از درون متون ديني تغذيه كند. در اين زمينه هم متاسفانه حوزه‌هاي ما اصلاً كاري نكرده‌اند، نه اين كه بگوئيم كار درخوري نكرده‌اند.

به هر صورت اين همايش را از اين جهت بايد تقدير كرد که كار بزرگي است و توجه خوبي به موضوع شده است. به يك معنا شايد قبلا امكان و استعداد و مقدورات آن وجود نداشته است و بر فرض كه تأمل هم مي‌كرديم، نمي‌توانستيم متناسب با فكر و ايده خودمان چيزي را محقق كنيم، ولي الان ظرفيت‌ها و امكانات جمع شده و اين زمينه وجود دارد كه اگر به فكر، ايده يا انديشه‌هاي رسيده‌ايم، آنها را اجرا كنيم. از همه جهات، موقع كاملا مناسبي است و از اين جهت، اين بحث‌ها و همايش‌ها را بحث مقدماتي براي اين موضوع مهم مي‌دانم و عنوان كلي آن را فلسفه تلويزيون مي‌گذارم كه مي‌توان آن را در يك عنوان كلي‌تر، فلسفه رسانه ناميد.

در اين گام‌هاي مقدماتي، ما در واقع درگير واكاوي مسئله هستيم، يعني اين كه اصلاً چه نوع مسائل و سئوالاتي در اينجا مطرح هستند و مسئله بعدي كه مهم‌ترين موضوع ماست، اين است كه ما به چه نحو مي‌توانيم به اين مسائل پاسخ بدهيم.

ماهيت تلويزيون پيچيده است

از قبل بايد توجه كرد كه مسئله بسيار پيچيده‌اي است، نه به دليل ميزان تاثير اين وسيله، بلكه به دليل ماهيت پيچيده آن كه يك جنبه واحد ندارد، بلكه جنبه‌هاي متعدد و متكثري دارد ـ كه در باره آن بحث خواهيم كرد ـ و همین كار را بسيار دشوار مي‌كند و اجازه نمي‌دهد كه بتوان از دل اين بحث خيلي راحت و با دست پر خارج شد.

نكته مهم در اين بحث اين است كه به نظر مي‌رسد كليت موضوع تابع و تحت تاثير تحليلي است كه ما از موضوع مي‌كنيم، يعني مهم‌ترين كار به يك معنا همين موضوع كاوي است كه ما با چه پديده‌اي روبرو هستيم؟ و بعد از اين واكاوي، مسئله بعدي ما اين است كه به چه شكل مي‌توان به اين سئوال پاسخ داد؟ البته همان‌ طور كه اشاره كردم دو پاسخ عقلي و نقلي وجود دارد و در نهايت تعيين‌كننده بحث، ديدگاه‌هاي ديني هستند. از لحاظ ادبياتي هم در عين حال كه در اين زمينه ادبيات مفصلي داريم، اما خيلي به كارمان نمي‌آيد.

اولاً به اين نكته توجه داريم كه در جهان مدرن تمامي محصولات مدرن به يك معنا به شكل اتفاقي به وضعيتي كه ما الان با آنها مواجه مي‌شويم، رسيده‌اند، يعني خود مدرنيته تابع يك طرح مشخص نبود و در زمينه‌هاي مختلف هم همين‌ طور است، از جمله با رسانه از جائي شروع كرده كه نمي‌توانيم نسبت آن را با وضعيت موجودش تشخيص بدهيم. البته در بعضي از موارد، خيلي مشخص است، مثلا در مورد روزنامه يا مجلات، از دفاتر ثبت تجارتي شروع شده كه با وضعيت موجود روزنامه در اشكال مختلف، از زمين تا آسمان فرق مي‌كند. در مورد راديو و تلويزيون هم همين‌ طور است. اما در آنجا يك منطق كلي‌اي وجود داشته كه در واقع منطق كلي تمدني آن جامعه است و چون آنها خودشان بر قضيه، مسلط و حاكم بودند، بر اساس اقتضائات تمدني خودشان، آن را به جائي كه الان هست، رسانده‌اند.

آيا اصلاً وجود تلويزيون ضرورت دارد؟!

ما در ارتباط با موضوع يك سئوال خيلي مهم داريم كه به يك معنا شايد از همان اول بايد آن را كنار بگذاريم، سئوالي كه حتي طرح آن هم ممكن است موجب تعجب شود و سئوال و پاسخ آن، شايد نقطه مطلوب نهائي ما را هم نشان بدهد و آن سئوال اين است كه آيا ما اصولاً به تلويزيون نياز داريم؟ چون سئوال بعدي ما اين است كه اگر نياز داريم، چه نوع تلويزيونی مي‌خواهيم؟ ولي شايد مهم‌ترين سئوال در واقع همين اصل موضوع باشد، يعني ضرورت اين مقوله و ضرورت تلويزيون، چون ظهور اتفاقي رسانه‌ها و باز هم به شكل اتفاقي شكل موجود را پيدا كردن، بسيار به اين سئوال موضوعيت مي‌دهد و در مرحله بعد در واقع تمام آن چيزي كه درباره كاركردهاي عجيب و غريب اين دستگاه مي‌دانيم. در بحث‌ها ميزان بيان‌هاي مثبتي كه نسبت به اين دستگاه وجود دارد،‌ شايد يك به صد باشد، در حالی که در مورد‌ آثار مخرب تلويزيون بسيار گفته شده و لذا طرح اين سئوال خيلي موضوعيت دارد، ولي البته در مقطع فعلي اگر پاسخ ما به اين سئوال، منفي هم باشد، امكان ندارد از اين وسيله استفاده نكنيم، مثل خيلي چيزهاي ديگر.

مثلاً ما با بمب اتمي مسئله داريم و اگر مسلمين متصدي امور بودند، بسياري از تسليحات اتمي موجود در جهان، به وجود نمي‌آمدند و اگر روند تحولات جهان به دست مسلمين بیفتد، موضوعيت اين وسائل در آينده منتفي خواهد شد، ولي چه كسي است كه بتواند بگويد ما در حال حاضر اين وسائل و اين جنگ‌افزارها را نمي‌خواهيم؟‌ موقعيت كنوني ما به لحاظ تاريخي به گونه‌اي است كه اگر درگير چنين پاسخ‌هائي بشويم، در واقع شكست را براي خود تضمين كرده‌ايم و لذا با اين كه مهم‌ترين سئوال و مهم‌ترين جواب است، بايد آن را كنار بگذاريم.

اگر به كاركردهاي فعلي تلویزیون بپردازيم كه عمدتاً‌ مسئول پر كردن اوقات فراغت است، به لحاظ ديني و عقلي مي‌توان ادله فراواني آورد كه موضوعيت اين ابزار را منتفي كند، ولي در موقعيت فعلي، بحث از اين منظر بلاموضوع است. البته من اين را به عنوان جواب نهائي نمي‌گويم، چون ممكن است از جهات ديگر، شكل ايده‌آل و مطلوب نباشد. من فقط طرح سئوال كردم تا بدانيم اين جنبه از موضوع، سئوال مهمي است، يعني اگر جواب منفي هم ندهيم، تدقيق در اين جنبه از بحث بسيار به فهم موضوع كمك مي‌كند.

دو نوع فلسفه تلويزيون

اشاره كردم كه بعد از اين سئوال، تحليل موضوع مهم‌ترين كار ماست. به طور معمول وقتي كه بحث رسانه و تلويزيون و سينما مي‌شود، سئوالي كه در باره شكل نامطلوب وسيله‌اي مثل سينما و نظائر آن مطرح مي‌شود، متوجه محتواي آن وسيله است و اين كه محتوا بايد چه شكلي داشته باشد و معمولا از جنبه‌هاي زيبائي شناختي و جنبه‌هاي ديگر درباره آن بحث مي‌شود.

اما در مورد تلويزيون امكان بحث به اين شكل وجود ندارد ـ البته نه اين كه منتفي است ـ چون تلويزيون ابزاري است كه انواع صورت‌ها و محتواها در آن قابل عرضه است، بنابراين بخشي از دشواري كار در همين نقطه اوليه كه مهم‌ترين بعد يك رسانه محسوب مي‌شود، ظاهر مي‌شود، یعنی اين كه بر اساس چه صورت‌ها و محتواهائي در اين زمينه بحث كنيم؟

ما دستگاهي داريم كه به لحاظ زماني در تمام 24 ساعت و در تمام طول سال مورد استفاده قرار مي‌گيرد و انواع مختلف شكل‌هاي روايت و تصوير در آن قابل انتقال است و به حسب هر يك از اين تصويرها و برنامه‌‌ها يا محتواها، ممكن است انواع مختلف بحث‌ها مطرح شوند. البته مطابق ادبياتي كه وجود دارد، تا كنون دو گروه فلسفه در باره كل رسانه‌ها و همچنين رسانه تلويزيون داشته‌ايم. فلسفه غالب كه مي‌توان به آن فلسفه بازاري يا تجاري ـ محور و مشتري ـ محور گفت، يعني فلسفه غالب ليبراليسم يا سرمايه‌داري كه از اين نقطه شروع نكرده، ولي نهايتاً به اينجا رسيده كه رسانه‌اي را تحويل بدهد كه از جهات مختلف، مسئله اصلي او را مخاطبين و آن هم مخاطب عامه، تعيين و تعريف ‌كند و براي اين مخاطب عامه هم مسئله اصلي، لذت بردن و تفريح و سرگرمي است، يعني اگر در گذشته هم تعبير و تفسيرهاي متفاوتي در اين زمينه وجود داشت، الان فلسفه بازاري ـ محور و مشتري ـ محور، فلسفه غالب است و بسط و گسترش كنوني اين رسانه در جهان در واقع بر اساس همين منطق صورت گرفته است. اين فلسفه از جهات مختلف، يعني از سياست‌گذاري و اداره و مديريت و نحوه اجرا و نحوه نظارت، تعيين‌كننده هم هست.

فلسفه اي كه مثبت است اما مطلوب ما نيست

فلسفه مقابل آن كه از جهاتي جنبه‌هاي مثبتي در آن وجود دارد، ولي نمي‌تواند فلسفه مطلوب ما باشد، فلسفه‌اي است كه در شوروي در مورد هنر شكل گرفت و جريانات انتقادي هم در غرب اين فلسفه را مطرح مي‌كنند.

به يك معنا اگر به پس‌زمینه مسئله توجه نکنیم و فقط به لفظ انقلاب و مردم توجه كنيم، شاید اين همايش مردم انقلاب اسلامي چنين فلسفه‌اي را مدنظر بياورد. اين فلسفه تفاوتش از حيث محتوا اين است كه فرد – محور نيست و به عامه توجه ندارد، يعني ذائقه عامه را نفي مي‌كند و از هنر برتر سخن مي‌گويد و در واقع مقاصد و اهدافي فراتر از خواسته‌هاي دم دستي مخاطبين براي اين دستگاه متصور است و عمدتاً اين دستگاه را در خدمت انقلاب و مقاصد تاريخي كه براي خود فرض مي‌كند، قرار مي‌دهد.

اين فلسفه ممكن است در يك جهاتي مورد استفاده قرار بگيرد و مي‌شود در آن چهارچوب راجع به تلويزيون مطلوب فكر كرد، ولي در كليت و بنيادهايش با فلسفه اوليه، يكسان است، يعني در جاهائي كه به مقاصد كلي انسان و نوع نگاه به هستي و حيات و شكل درست زندگي مربوط مي‌شود، از جهات عمده‌اي با هم يكي هستند. ولي در هر صورت اگر از منظر محتوا به قضيه نگاه كنيم، چون جنبه‌هاي صوري و وجه فني‌تري دارد، دقت‌هاي خاصي مي‌خواهد كه شايد الان زمينه بحثش وجود نداشته باشد.

تلويزيون طراز انقلاب اسلامي چه جایگاهی دارد؟!

اگر از لحاظ محتوا به شكل تلويزيون مطلوب نگاه كنيم، سئوالات اساسي‌اي كه براي رسيدن به تلويزيون مطلوب با آنها مواجه هستيم اينهاست كه تلويزيون طراز انقلاب اسلامي چه جائي و جایگاهی دارند؟ همان طور كه از شهيد آويني هم نقل شد، به‌طور كلي اين تصور وجود دارد كه اين نوع كاركردها و محتواها، محتواهائي مطلوب نظام اسلامي نيستند، هرچند كه به نظر من بايد در مورد آن تشكيك كرد، البته نه به دليل شرائطي كه در آن قرار داريم و ما را ملزم مي‌كند كه به اين جنبه‌ها و محتواها توجه كنيم، بلكه به اين دليل كه به لحاظ تاريخي، در وضعيتي درگير شده‌ايم كه با چيزي به اسم اوقات فراغت سر و كار داريم، مگر اين كه به وضعيت معيشتي ما قبل اين اوضاع و احوال برگرديم كه درگيري‌هاي دائمي كار و معيشت، مانع از اين مي‌شد كه زمان فراغتي داشته باشيم. يعني اگر ما به شكل كاملا طبيعي زندگي برگرديم كه در فاصله طلوع و غروب خورشيد مشغول كار بوديم و بعد از آن هم می‌خوابيدیم و نور و چراغي نبود، شاید اين نوع نگاه به اوقات فراغت و تفريح موضوعيت نداشت.

البته اين نوع زندگي كردن هم موضوعيت دارد، ولي آن قدر دور است كه ما نمي‌توانيم تصورش را بكنيم. امروزه طبيعت‌گرايان در غرب، بازگشت به اين نوع زندگي را توصيه مي‌كنند كه بر اساس چرخه شب و روز و طبيعت سازماندهي مي‌شود و معيشت مبتني بر دست و نيروي بدني، آن را اداره مي‌كند، ولي در وضعيت فعلي، اين نوع جواب به مسئله كمي دشوار است. البته اگر از منظر آخرالزماني و احاديثي كه در باره حضرت صاحب‌(ع) گفته شده به موضوع نگاه كنيم، شايد موضوعيت داشته باشد، چون به حسب آنچه كه نقل شده، ظاهراً دو سوم جمعيت از بين خواهند رفت، يك سوم به مرگ سرخ و يك سوم به مرگ سفيد. اگر ظاهر اين احاديث را هم بگيريم كه بسيار قوي است و دليلي ندارد كه از آنها تخطي كنيم، ظاهراً جنگ افزارها هم از نوع جنگ‌افزارهاي مدرن نخواهند بود، بنابراين خود اين بحث، هرچند كه خيلي دشوار است، موضوعيت دارد.

تلويزيون ايدئولوژيك يا غير ايدئولوژيك؟ مسئله اين است

يكي از جنبه‌هاي ديگري كه ذيل جنبه محتوائي تلويزيون موضوعيت دارد، مسئله ايدئولوژيك و غير ايدئولوژيك بودن محتواي تلويزيون است. مي‌دانيم كه رسانه‌هاي موجود مبلّغ غير ايدئولوژيك بودن هستند. در واقع يكي از ويژگي‌هاي عام و جا افتاده نگاه به اين رسانه در عصر حاضر، نفي نگاه ايدئولوژيك است. از آن سو هم مي‌دانيم كه تبعات غلبه رسانه‌هاي موجود اين بود كه حس مسئوليت جمعي و تعلق عمومي و دغدغه‌هاي مربوط به عرصه عمومي را از بين ببرد، يعني رسانه‌ها در غرب به دليل اين كه فرد ـ محور هستند و بازاري عمل می‌کنند و به اين نوع علقه‌ها توجه دارند، در واقع نوعي مسير فروپاشي اجتماعي را هدايت مي‌كنند و اثر غير ايدئولوژيك بودن به‌طور طبيعي اين است.

ما معمولاً خيلي در باره ايدئولوژيك بودن و مضرات آن بحث مي‌كنيم، ولي در باره چنبه غيرايدئولوژيك بودن مسئله بحث نمي‌كنيم و در نتيجه غير ايدئولوژيك بودن براي ما مطلوبيت پيدا كرده است، در صورتي كه غير ايدئولوژيك بودن يعني اين كه رسانه، وراي دغدغه‌هاي روزمره فردي، دغدغه‌اي نداشته باشد و دغدغه‌هاي جمعي و آرمان‌هائي فراتر از خواسته‌هاي دم دستي وجود نداشته باشند. متاسفانه به اين بخش چندان توجهي نمي‌شود كه شكل مدرن و شكل مسلط بر رسانه‌ها كه همان شكل امريكائي است، چنين تبعاتي دارد.

ميزان خبر رسانه‌اي امريكا از دنيا بسيار كم است و مردم امريكا اطلاعي از دنيا ندارند، چون اطلاعات كمي به آنها داده مي‌شود. مشكل فروپاشي اجتماعي كه معمولا به مرگ جامعه تعبير شده است، از تبعات اين نوع رويكرد است. رويكردي كه چيزي فراتر از فرد را موضوع بحث قرار نمي‌دهد و در مقابل آن، رويكرد ايدئولوژيك رويكردي است كه اين نوع دغدغه‌ها را دارد.

تعريف رسانه تحت انقلاب اسلامي

البته ما جواب خيلي روشن‌تري داريم، مخصوصاً در اين همايش كه تحت عنوان مردم انقلاب اسلامي برگزار شده كه دو مؤلفه مردم و انقلاب اسلامي را دارد و مخصوصاً مؤلفه دوم آن روشن مي‌سازد كه رسانه طراز اسلامي متناسب با اهداف ديانت، ايدئولوژيك محور است و دغدغه‌ها و تعلق خاطرهائي فراتر از واقعيت‌هاي موجود را مدنظر دارد، چون مسلمان چه به صورت فردي و چه به صورت جمعي، دائماً‌ به واقعيت‌هاي موجود از جنبه ايدئولوژيك نگاه مي‌كند، در نتيجه، رسانه انقلاب اسلامي هم قطعاً چنين دغدغه‌هايي را دارد و در شرائط فعلي، اين دغدغه‌ها خيلي حادتر هستند.
 به اين معنا كه در يك حالت ايده‌آل ممكن است اصلا مفهوم انقلاب را نداشته باشيد، ولي وقتي مفهوم انقلاب را به عنوان قيد براي يك رسانه به كار مي‌بريم، در واقع رسانه را داريم تحت شرايط تاريخي خودمان تعريف مي‌كنيم.

اين نكته بسيار مهمی است كه ما رسانه را بر اساس نظام اسلامي يا بر اساس انقلاب اسلامي تعريف كنيم. بايد به اين نكته توجه داشته باشيم كه بقاي نظام اسلامي، منوط به تداوم انقلاب است، وگرنه در محيط خشني كه اطراف آن را گرفته، قطعاً حذف مي‌شود و در نتيجه، زندگي اسلامي هم ممكن نخواهد بود.

قطعا رسانه به‌طور كلي و تلويزيون جمهوري اسلامي بايد متوجه انقلاب اسلامي باشند، يعني محتواهاي خود را بر اساس دغدغه‌ها و الزاماتي كه انقلاب پيش پاي آنها مي‌گذارد، تنظیم کنند که حداقل آن اين است كه بتوانيم يك حوزه تمدني مستقل ايجاد كنيم، چون تا وقتي كه يك حوزه تمدن اسلامي ايجاد نكرده‌ايم كه يك محدوده نسبتاً امني را براي زندگي اسلامي ايجاد كند، قطعاً نبايد از منظر نظام، محتواهايمان را شكل بدهيم، چون منظر نظام، ما را به ركود مي‌كشد و در چرخه‌اي مي‌اندازد كه امكان حفظ و تداوم زندگي ديني  به شكل كامل وجود نخواهد داشت، يعني همين وضعيتي كه الان با آن درگير هستيم.

از ابتداي انقلاب ما دائماً بين اين دو قطب در رفت و آمد بوده‌ايم، گاهي اقتضائات انقلاب و گاهي اقتضائات نظام را در نظر گرفته‌ايم. تعيين تكليف در مورد اين مسئله، يكي از مسائل مهم تلويزيون نظام است و روشن مي‌كند كه چه محتواهائي را بايد داشته باشيم.

فقط كارهاي آويني ايده آل بود

يك وجه بحث در باره تلويزيون مطلوب، بحث در باره محتوا و صورت و قالبي است كه محتواها را بايد در آنها ريخت. مشكلات ما از حيث صورت‌ها هم كم نيستند و صورت‌هاي موجود قطعا صورت‌هاي مطلوب نيستند. البته كساني مي‌خواهند نه تنها صورت‌هاي موجود را تثبيت كنند، بلكه قصد بسط و گسترش آن را هم دارند، مثلاً يكي از افرادي كه به عنوان هنرمند مطرح مي‌شد، مي‌گفت اين چه تلويزيوني است كه يك مادر نمي‌تواند بچه‌اش را بغل كند و ببوسد يا زن و شوهر را نمي‌توانيد در اتاق خوابشان نشان بدهيد! بعضي‌ها مي‌خواهند از اين جنبه‌ها هم پيش بروند،‌ ولي در كليت، اين صورتي كه وجود دارد، از جنبه‌هاي بسيار صورت مطلوبی نيست.

منظور جنبه‌هاي صوري و صرفاً جنبه‌هاي فني يا زيبائي‌شناسانه نيستند و تمام اين شكل هاي نمايشي با شكل‌هاي تعامل و گفتگو در سينما و برنامه‌سازي‌هاي تلويزيوني تنها در قالب صورت مي‌گنجد و تنها شكلي كه به يك معنا انقلاب اسلامي توانسته خود را در آن به‌نوعي متجلي كند، كارهاي آويني بوده است و كارهاي ديگر به نوعي از تصوير ايده‌آل ما دور بوده‌اند. بنابراين يك جنبه، همين صورت و محتواست و چيزي كه به پيام مربوط مي‌شود.

يكي از معضلاتي كه از ابتداي انقلاب داشتيم

جنبه ديگر مجموعه سئوالاتي راجع به جريان اداره‌كننده است، يعني جريان پيام از مرحله توليد پيام تا مرحله پخش، مجموعه عناصر و نيروهائي که در آن مدخليت دارند و نحوه اداره و مهم‌تر از همه نظام اجرا و شكل توليد برنامه و كساني كه متكفل اين بخش مي‌شوند كه بخش بسيار مهمي از بحث را بايد به اين موضوع اختصاص داد، چون بخشي از معضلات ما در تلويزيون، معلول همين بخش است. وقتي كساني كه اين بخش را انجام مي‌دهند، همگي آدم‌هاي شهري هستند و تحصيلات دانشگاهي دارند، قاعدتاً خروجي‌هاي اين مجموعه معلوم است كه چه خواهد شد و اين جهت نادرستي كه در كل توليدات و از جمله توليدات راديو و تلويزيون مي‌بينيم، بخشي معلول اين جريان است. يكي از مسائل مهم اين است كه اين فرآيند، چه ارتباطي با قدرت و با مردم دارد؟

جنبه مهم ديگر اين است كه ما مخاطبمان را چه کسی قرار بدهيم. يكي از معضلاتي كه ما از ابتداي انقلاب داشتيم و داريم، گير کردن در همين مسئله است.

بحث مخاطب جنبه‌هاي گوناگون دارد، ولي من جنبه‌اي را كه آشناتر است، مطرح مي‌كنم و آن هم اين است كه ما از اول انقلاب تكليف خودمان را با مخاطب تعیین نكرده‌ايم. ما تلاش داريم همه مردم را جذب كنيم و اگر نگوئيم که این کار نادرستی است، ولی تبعات خود را دارد و به همين دلیل است كه دائماً شبكه‌هاي مختلف می‌زنيم و نظم و نسق شرعي زندگي را به هم زده‌ و محتواهائي را ايجاد كرده‌ايم كه به كار كسي نمي‌آيند. الان يكي از كارهاي تلويزيونی‌ها اين شده كه دائما سر خودشان را بتراشند و اين يكي از بدترين تبعات رسانه‌هاي تجاري مشتري ـ محور است.

مردم انقلاب اسلامي يك لفظ عام نيست و دقيقاً مردمي است كه متعلق به انقلاب اسلامي و زاده آن هستند. تلویزیونی كه خودش را تلويزيون مردم انقلاب اسلامي تعريف نكند، دچار تبعاتي خواهد شد كه اكنون گرفتار آن شده و بدتر از اين هم خواهد شد.

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها