کد خبر: ۵۹۴۵۲
زمان انتشار: ۰۹:۴۶     ۲۰ خرداد ۱۳۹۱
فارس: برخی روزنامه‌های صبح امروز سرمقاله‌های خود را به موضوعات زیر اختصاص دادند.

* کیهان

روزنامه کیهان دریادداشت روز خود با عنوان "دو سوی باطل یک نامعادله"به قلم حسام الدین برومند آورده است:تحولات منطقه به نقطه حساس و پیچیده ای رسیده است. این روزها افزایش و تشدید فشارها علیه سوریه از جانب محور غرب و آمریکا در دستور کار دشمنان و معاندین جبهه مقاومت قرار گرفته است.

به موازات این خط، موضوع مذاکرات هسته ای میان ایران و گروه کشورهای 1+5 نیز به فصل سرنوشت سازی نزدیک شده است.

بنابراین آنچه اکنون در فضای مسائل منطقه ای آشکارا به چشم می آید و رسانه های بین المللی آن را در صدر اخبار و گزارش های خود قرار داده اند موضوع ایران و سوریه است.

از سوی دیگر؛ در اجلاس های مهم بین المللی هم، از جمله موضوعات کلیدی که در راس دستور کارها قرار می گیرد موضوع برنامه هسته ای ایران و مسائل چالش برانگیز در سوریه است.

از همین روی؛ ماه گذشته در اجلاس گروه 8، موضوع ایران و سوریه به عنوان یکی از موضوعات اصلی در دستور کار قرار گرفت. اکنون نیز و از چند روز قبل از اجلاس امنیتی سن پترزبورگ باز موضوع ایران و سوریه در کانون توجهات شرکت کنندگان بوده است.

آنچه قابل اعتناست و نمی توان به راحتی از آن عبور کرد تحرکات پردامنه واشنگتن است که سعی دارد به نوعی میان موضوع ایران و مسائل سوریه ارتباطی به نفع خواسته های خودش در بستر تحولات منطقه ایجاد نماید.

بنابراین مشاهده می شود که از چند هفته قبل، باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا فرمان تشدید تحریم ها علیه ایران و سوریه را به بهانه نقض حقوق بشر صادر می کند.

همچنین در پی اقدامات تروریستی در سوریه که شواهد و قرائن نشان می دهد در پشت پرده این جنایات، آمریکا قرار دارد آنچه جالب است متهم کردن ایران به ناآرامی ها در سوریه از جانب واشنگتن است.

گفتنی است برجسته سازی موضوع ایران و سوریه از جانب همپیمانان آمریکا نیز دنبال می شود. به عنوان نمونه وزیران خارجه آلمان و فرانسه چندی پیش در برلین، مذاکرات خود را به موضوع ایران و سوریه اختصاص دادند.

در این میان هیاهو و سروصدای عجزآلود رژیم صهیونیستی جای تامل دارد بخصوص اینکه به دنبال حوادث تروریستی در «حوله» دفتر نتانیاهو با صدور بیانیه ای ایران و حزب الله لبنان را به دست داشتن در این حوادث متهم کرد!

البته از سوی دیگر؛ در مقابل محور غربی-صهیونیستی که به دنبال مسئله دار کردن موضوع هسته ای ایران و تشدید بحران ها در سوریه است، دو کشور چین و روسیه نیز به موضوع ایران و سوریه ورود کرده اند که رایزنی های روزهای اخیر میان پوتین و مقامات چینی در همین راستا ارزیابی می شود.

و بالاخره باید به طرح کوفی عنان نماینده سازمان ملل در امور سوریه اشاره کرد که ابتدا طرحی 6 ماده ای را پیش کشید و اکنون طرح «گروه تماس» با تاکید بر نقش ایران در حل بحران در سوریه، را به میان آورده است.

مقارن با این فضا، جنجال سازی ها علیه کشورمان در آستانه مذاکرات مسکو که کمتر از 10 روز دیگر انجام خواهد شد شدت یافته است.

اگر بخواهیم این فضاسازی ها را به صورت خلاصه فهرست کنیم عبارتند از؛

1- مطرح کردن اتهامات تروریستی بر ضد ایران با ماموریت رسانه های غربی از جمله روزنامه واشنگتن پست و نیویورک تایمز در هفته گذشته که ادعا شد ایران به دنبال ترور دیپلمات های کشورهای مخالف خود است!

2- جنجال سازی پیرامون سایت پارچین.

3- مطرح کردن این شبهه واهی که ایران حق غنی سازی ندارد. (نیویورک تایمز و واشنگتن پست اهرم رسانه ای برای پمپاژ این دروغ بودند)

4- بزرگ نمایی خطر حمله رژیم صهیونیستی به ایران با این پالس که اگر تیم مذاکره کننده جمهوری اسلامی در مذاکرات مسکو خواسته های طرف مقابل را محقق نکند و...

درباره این فضاسازی و جنجال های بعدی چند نکته گفتنی است؛

1- بعد از گذشت 16 ماه از تحولات منطقه در بستر بیداری اسلامی، آمریکا و غرب کماکان از تحلیل و عمق این اتفاقات بزرگ درمانده هستند. جنجال رسانه ای آنها پیرامون ایران و سوریه برای فرار از شوک تحولاتی است که مراکز امنیتی، اطلاعاتی و تصمیم گیری غرب و آمریکا از پیشگیری آن عاجز هستند و در این میان آمریکا و متحدانش از بیداری شکل گرفته میان ملت های مسلمان بیشترین احساس خطر را دارند. آنچه اکنون بیش از هر چیزی موضوعیت دارد سیر شتابان این تحولات با ویژگی های بارزی چون «اسلامی بودن»، «مردمی بودن» و «ضداستکباری بودن» است.

در همین راستا؛ سخنان چند روز پیش برژینسکی در «ان بی سی» خواندنی است؛ «اوضاع آنچنان که در سوریه نشان داده می شود وحشتناک و غم انگیز نیست و تحولات سوریه یک مسئله داخلی است؛ همچنانکه برنامه هسته ای ایران نیز مسئله داخلی است.» برژینسکی می کوشد نگاه استراتژیست های غرب را به نقش ایران در بیداری اسلامی جلب کند و تلویحا اعتراف می کند که برنامه هسته ای ایران و مسائل سوریه فقط بهانه است.

2- آنچه که ناآرامی ها در سوریه را سبب شده و مانع اصلی طرح 6ماده ای سازمان ملل و کوفی عنان است اقدامات تروریستی در این کشور است.

اکنون سؤال اصلی این است که چه جریانی پشت سر اقدامات تروریستی در سوریه است؟

اجازه بدهید به جای تحلیل اقدامات و جنایات تاسف باری که در الحوله یا حماه به وقوع پیوست؛ به سندی که فارین پالیسی منتشر کرده بسنده کنیم.

این نشریه آمریکایی به دنبال حوادث تروریستی در سوریه فاش کرد که قتل عام مردم این کشور ماموریت جدید آمریکا به تروریست های القاعده است.

حالا از شگفتی های روزگار است که آمریکایی ها به بهانه نقض حقوق بشر ایران و سوریه را تحریم می کنند و شگفت آورتر این که جنایات تروریستی در سوریه را به ایران نسبت می دهند!

3- ادعای غرب و آمریکا درباره اصلاحات در سوریه و برقراری دموکراسی و رعایت استانداردهای حقوق بشری «بازی فریب» برای تضعیف جبهه مقاومت است. مگر نه این که این اصلاحات باید توسط مردم این کشور انجام شود و نه با مداخله خارجی و اقدامات تروریستی.

و در این میان آنچه محرز است این که؛ اولا؛ جنس تحولات در سوریه با کشورهای عربی مانند لیبی، بحرین، یمن، مصر و... متفاوت است. غربی ها نیز می دانند که دولت بشار اسد دارای عقبه اجتماعی است و همین عامل مهمی بوده که علی رغم تمام فشارها و کارشکنی ها علیه سوریه طی ماه های گذشته، دمشق ایستاده است. ثانیا؛ سوریه تاوان مقاومت در برابر رژیم صهیونیستی را پرداخت می کند و تمامی تهدیدات علیه دولت اسد به خاطر سازش ناپذیری با مقامات کودک کش تل آویو و ماندن در جبهه مقاومت است.

4- از آنجایی که سوریه در جبهه مقاومت قرار دارد و مردانه ایستادگی کرده است، طبیعی است که جمهوری اسلامی ایران، این کشور را تنها نگذارد و به حمایت خود از سوریه ادامه دهد.

اینجاست که طرف مقابل نیز به نقش ایران اسلامی مقتدر در خصوص ایستادگی سوریه در جبهه مقاومت اذعان دارد. این ایده - بخوانید توهم- که موضوع سوریه به موضوع ایران دوخت و دوز شود تا با تشدید فشارها بر سوریه، نقش ایران در الگو بودن تحولات منطقه کمرنگ شود یک معادله از هر دو سر باطل است. چون سوریه با تشدید فشارها از جبهه مقاومت خارج نخواهد شد و از سوی دیگر فشار بر سوریه و چالش در برنامه هسته ای ایران قادر نیست به الگوبخشی ایران و پیشقراولی در بستر تحولات بیداری اسلامی آسیبی بزند.

5- مشکل اصلی غرب و آمریکا این است که محاسبات دقیقی از تحولات ندارند و تنها می خواهند برمبنای زور و بیرون از قواعد منطقی در پهنه سیاست از پیچ بزرگ تاریخ که پیش روی جهان است پیشگیری کنند اما هر بار که دست به این کار می زنند وضعیت بغرنج تر می شود. در سوریه به رغم خواسته آمریکا، اصلاحات دولت اسد در حال انجام شدن است و این به عقبه اجتماعی دولت او کمک می کند و خروجی آن در نهایت ناکامی آمریکایی ها و غربی ها در خروج دمشق از جبهه مقاومت خواهد بود. در مورد موضوع ایران و برنامه هسته ای کشورمان نیز مسئله روشن است و به تعبیر اخیر فارین پالیسی در تحلیلی به قلم استفن والت، «تکبر آمریکا در مواجهه با ایران جواب نمی دهد چرا که ایران روش دیکته شده را نمی پذیرد همچنان که در 01 سال گذشته آمریکا و متحدانش هشدارها و تهدیدها و قطعنامه های متعددی را برای منصرف کردن ایران از غنی سازی به صحنه آوردند ولی این برخورد بی فایده بوده و جواب نداده است.»

 

* رسالت

روزنامه رسالت درسرمقاله خود با عنوان "‏روح عزت ملی و فرهنگ «ما می توانیم»"به قلم صالح اسکندری آورده است:رهبر معظم انقلاب در بیانات مهم خود در مراسم بیست و سومین سالگرد رحلت بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی یکی از خطوط اصلی در سیره‌ و منش امام خمینی(ره) را دمیدن روح عزت ملی در کالبد کشور دانستند و فرمودند: امام خمینی(ره) علاوه بر اینکه خود، مظهر عزت نفس و اقتدار معنوی بود، روح عزت را در ملت هم زنده کرد. این، کار بزرگ امام بزرگوار بود.

رهبر معظم انقلاب در بیانات مهم خود در مراسم بیست و سومین سالگرد رحلت بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی یکی از خطوط اصلی در سیره‌ و منش امام خمینی(ره) را دمیدن روح عزت ملی در کالبد کشور دانستند و فرمودند: امام خمینی(ره) علاوه بر اینکه خود، مظهر عزت نفس و اقتدار معنوی بود، روح عزت را در ملت هم زنده کرد. این، کار بزرگ امام بزرگوار بود.

عزّت در لغت یعنی شکست‏ناپذیری و حالتی که مانع مغلوب شدن انسان می‏شود. در اصل از «ارض عزاز»؛ یعنی زمین محکم و نفوذناپذیر گرفته شده است. در ادبیات دینی و احادیث ائمه معصومین (علیهم السلام) عزت دو جهان در گرو اطاعت از خداوند متعال بیان شده است.از آنجا که سرچشمه عزت ذات اقدس باری تعالی است از منظر امام خمینی(ره) تسلیم و توحید عزت آفرین و گرایش به غیر خداوند ذلت بار و نکبت آفرین است. وللَّه العزّة و لرسوله و للمؤمنین.(منافقون:8) به نظر امام خمینی(ره) انسان و جامعه همواره بر سر دو راهی عزت و ذلت قرار داشته و در این امتحان و ابتلا باید انتخاب کند و تصمیم بگیرد که یا عزت را در بستری از شدائد و مصیبت‌ها خواستار باشد و یا ذلت را بر گزیند که فارغ از سختی‌ها است.

امام(ره) می‏دانست که اگر ما به اسلام متمسک شویم هم عزت دنیا و هم رفاه مادی، هم قدرت سیاسی،هم آسایش و هم امنیت عمومی برای مردم پدید خواهد آمد؛ لذا امام اسلامیت را به معنای حقیقی‏کلمه در بافت نظام اسلامی و این بنای مستحکم و شاخص گذاشت.

امام خمینی(ره) نماد عزت ملی بود و بدون کوچکترین احساس حقارت، در برابر هجوم گردنکشان سیاسی جهان استوار ایستاد. "اتکا، افتخار و اعتزاز امام به اسلام ناب " رمز پایداری و استقامت ایشان بود. امام خمینی(ره)، بی اعتنا به اصطلاحات و مفاهیم روشنفکری شرق و غرب، اسلام ناب را به صراحت بیان و به آن اعتزاز و ابتناء می‌نمود و همین مهم باعث شده بود که ایشان به عنوان سمبل عزت ملی در داخل ایران و در بین مسلمانان جهان مطرح شود.

به تعبیر رهبر معظم انقلاب "وقتی ادبیات انقلابی امام را ملاحظه

می کنید، می‌بینید تکیه‌ اصلی بر روی ساخت درونی ملت است؛ احیای روح عزت، نه با تفاخر، نه با غرور، نه با به‌خودبستن، بلکه با استحکام ساخت درونی."

پس از پیروزی انقلاب اسلامی امام خمینی (ره) با تمرکز بر احیای روح عزت ملی، فرهنگ "ما می توانیم" را در عمق جان این ملت مؤمن جایگزین کرد.

امام خمینی(ره) شعار «اگر بخواهیم، می‌توانیم» را مشروط به چند عامل می‌دانست: 1- اتکال به خداوند تعالی 2- اتکاء به نفس و قطع وابستگی به دیگران 3- تحمل سختی‌ها برای رسیدن به زندگی شرافتمندانه و 4- خارج شدن از تحت سلطه اجانب(وصیت نامه ، ص 40)

خودباوری یا همان ایده ما می‌توانیم، شناخت و پذیرش تمام ابعاد وجودی یک ملت است که در اتصال تاریخی با اعتماد به نفس ملی می‌تواند زمینه پیشرفت و جبران تمام عقب ماندگی‌های گذشته را فراهم کند. محصول خودباوری، امید یک ملت به آینده است.

به وجود آمدن باور اینکه "ما می‌توانیم" به نظر امام خمینی(ره) گام اول است. این باور اراده‌ای را به وجود می‌آورد که خودش موجد حرکت و کار خواهد شد.( صحیفه نور، ج14: 113) به نظر بنیانگذار انقلاب اسلامی مردم اگر چیزی را واقعا بخواهند آن خواسته شدنی وقابل تحقق است.

جهان بینی توحیدی و نوع تکامل یافته آن یعنی دین اسلام منهجی برای هدایت و تربیت است و برای ایجاد زمینه رشد و کمال در انسان و جامعه ، طرح و برنامه دارد. تمام دستورها و احکامی که در این شریعت کامل تبیین شده، برای آن است که موانع مسیر تعالی و تربیت انسانی را برطرف سازد.

از دیدگاه امام خمینی(ره) ضرر انسان تربیت‏نشده برای جوامع مختلف بیشتر از تمام موجودات و شیاطین است. انسان عصاره همه موجودات فشرده تمام عوالم است و انبیا(علیهم السلام) آمده‏اند برای اینکه این عصاره بالقوه را بالفعل کنند.( همان، جلد 14، صفحه 103)

نظام تربیتی در رژیم پهلوی طوری سامان یافته بود که اصل را بر عدم تربیت الهی افراد می‌گذاشت. در نظام تربیتی وابسته پهلوی از همان ابتدا فرد را به جای یک مسلمان ایرانی یک موجود وابسته بار می‌آورد. این نوع آموزش از کودکستان، دبستان و دبیرستان و تا مقطع دانشگاه ادامه داشت. به نظر

امام خمینی(ره) این نظام تربیتی فاسد به مرور این بیماری فرهنگی را در بین ایرانیان به وجود آورد که ما نمی‌توانیم کار بکنیم. ما همه چیز را باید از خارج بیاوریم. حتی اگر مشابه آن کالا و یا تخصص را در داخل داشته باشیم. امام بر این باور بودند که این مسئله اتفاقی نبود بلکه یک فرایند کاملا برنامه ریزی شده برای گرفتن هویت و شخصیت از جامعه ایرانی بود. رژیم پهلوی می‌خواست خوف اینکه "ما نمی‌توانیم" را در دلها و قلب‌ها نهادینه کند.(همان)

الگوبندی سهم ما می‌توانیم در استقلال اقتضای " طبیعت جریان زندگی بشر" است. اگر کشوری خواهان عزت، اقتدار ، استقلال، هویت، امنیت و رفاه است باید به ما می‌توانیم باور داشته باشد.

پرواضح است که دانش از دیرباز یکی از منابع اصلی تولید قدرت بوده و قدرت‌های بزرگ درپرتو دانش اتباع خود پابرجا ماندند و بردشمنانشان فائق آمدند، اما تجربیات جدید نشان می‌دهد که قدرت محصول دانش است و البته اراده قدرت می‌تواند درحرکت، شتاب وسمت وسوی دانش موثر باشد. به همان میزان یک قدرت می‌تواند نظام دانایی و سرمایه‌های فکری و انسانی را سرکوب نماید. همان کاری که به اعتقاد امام خمینی(ره) رژیم پهلوی به عنوان قدرت مستقر در دوران تسلط بر ایران  صورت می‌داد. در واقع درک رابطه بین قدرت و "ما می‌توانیم" مسبوق به پذیرش تاثیرات متقابل این دوفاکتور طبیعی بر یکدیگر است.

امروزه کاملا پذیرفته شده است که نخبگان جامعه بخش مهم و ارجمندی از سرمایه‌های انسانی  کشور هستند که سالیان متمادی برای ورود آنها به حوزه نخبگی سرمایه گذاری و هزینه‌های مادی و معنوی بسیاری صرف شده است. امروزه سرمایه‌های انسانی در پیوند مستمر با سرمایه‌های فکری  جزء

مهم ترین دارایی‌های یک کشور محسوب می‌شوند و ابزار اصلی توسعه و پیشرفت قلمداد می‌گردند. (IC) یا سرمایه‌های فکری دارایی‌های نرم و غیر ملموسی در حوزه نظام واره دانشی و تکنولوژیک است که در کنار دارایی‌های مشهود و قابل لمس یک کشور (فیزیکی، مالی و ...) مطرح می‌شود.

سرمایه‌های انسانی و فکری اما تنها در بستری از سرمایه‌های ساختاری  در درون یک جامعه امکان شکوفایی و بازدهی دارند. سرمایه ساختاری عبارت است از زیرساخت‌های حمایتی ، اولویت بندی‌های سیاستگذاری و به عبارتی کلیه فراگردهایی که منجر به فعال کردن سرمایه‌های فکری و انسانی می‌گردد. سرمایه ساختاری مجموعه استعداد و خلاقیتی است که یک جامعه برای بهره وری، استفاده بهینه و حمایت سخت افزاری و نرم افزاری از نخبگان خود به کار می‌گیرد. انسجام هارمونیک سرمایه‌های فکری، انسانی و ساختاری در درون یک جامعه مقدمه توسعه و کامیابی جوامع در هزاره سوم محسوب می‌شود.

رژیم پهلوی در صدد بود ضمن سرکوب کردن سرمایه‌های فکری و انسانی در کشور ارتباط منطقی که باید بین سرمایه‌های ساختاری و نخبگان برقرار شود را نیز قطع کند. به بیان امام خمینی(ره) رژیم پهلوی حتی اگر یک آپاندیس ساده را می‌خواستند عمل کنند و طبیب حاذق داخلی هم وجود داشت اما برای سرکوب سرمایه‌های فکری و انسانی کشور و همچنین به منظور در تقابل قرار دادن بسترهای ساختاری با نخبگان پزشک از خارج می‌آوردند.(همان، ج14:ص 113)

امام خمینی(ره) از ابتدای نهضت اسلامی ملت ایران و حتی کمی قبل تر از آن در آثار سیاسی، مذهبی و اجتماعی بارها بر ضرورت قطع وابستگی تاکید کردند. ایشان در کتاب کشف الاسرار استقلال و مستقل شدن را مسبوق به قطع وابستگی از اجانب عنوان می‌نمایند. به نظر ایشان اگر ملتی بخواهد رشد حقیقی پیدا کند و مستقل شود در گام اول باید وابستگی فکری و قلبی به اجانب را کنار بگذارد. امام خمینی(ره) خودباختگی و بیگانه نمودن کشورهای استعمار زده از خویش را از جمله نقشه‌های کشورهای استعماری قلمداد می‌کند. (وصیت نامه امام، ص 36) و غم‌انگیزتر اینکه ‌آنان ‌ملت‌های ‌ستمدیده‌ زیر سلطه‌را در همه‌چیز عقب‌نگه‌داشته‌و کشورهایی‌مصرفی‌بار آوردند و به‌قدری‌ما را از پیشرفتهای‌خود و قدرتهای‌شیطانی‌شان‌ترسانده‌اند که ‌جرأت‌ دست‌زدن‌ به ‌هیچ ‌ابتکاری ‌نداریم ‌و همه‌چیز خود را تسلیم‌آنان‌کرده‌و سرنوشت‌خود و کشورهای‌خود را به‌دست‌آنان‌سپرده ‌و چشم ‌و گوش‌ بسته ‌مطیع ‌فرمان ‌هستیم‌. و این‌پوچی‌و تهی‌مغزی‌مصنوعی‌موجب‌شده‌که‌در هیچ‌امری‌به‌فکر و دانش‌خود اتکا نکنیم‌و کورکورانه‌از شرق‌و غرب‌تقلید نماییم‌بلکه‌اگر فرهنگ‌و ادب‌و صنعت‌و ابتکار داشتیم‌، نویسندگان‌و گویندگان‌غرب‌و شرقزده‌بی‌فرهنگ‌، آنها را به‌باد انتقاد و مسخره‌گرفته‌و فکر و قدرت‌بومی‌ما را سرکوب‌و مأیوس‌نموده‌و می‌نمایند و رسوم‌و آداب‌اجنبی‌را هر چند مبتذل‌و مفتضح‌باشد با عمل‌و گفتار و نوشتار ترویج‌کرده‌و با مداحی‌و ثناجویی‌آنها را به‌خورد ملتها داده‌و می‌دهند. (وصیت نامه امام، ص 36) به نظر امام خمینی (ره) برای رفع و قطع وابستگی‌ها باید یک قیام با اراده مصمم، فعالیت و پشتکار صورت پذیرد.(همان، 38) چرا که بسیاری‌از کارخانه‌ها و تکنولوژی‌های پیشرفته‌مثل‌هواپیماها، ادوات نظامی و دیگر امکانات که‌گمان‌نمی‌رفت‌متخصصین‌ِ ایران‌قادر به‌راه‌انداختن‌آنها باشند در اثر تحریم‌های اقتصادی‌و جنگ‌تحمیلی‌، با قیمتهای‌ارزانتر وکیفیت بهتر توسط نخبگان و دانشمندان جوان ایرانی ساخته شد و متخصصان کشورمان ثابت‌کردند که‌اگر بخواهیم‌می‌توانیم‌.

 

*آفرینش

روزنامه آفرینش درسرمقاله خود با عنوان "شعله و جنگ الکترونیکی بر ضد ایران"به قلم علی رمضانی آورده است :اخیرا شرکت سایبری کاسپرسکای اعلام کردند یک ویروس رایانه‌ای بسیار پیشرفته (فلیم یا شعله) رایانه‌های کشور ایران و سایر کشورهای خاورمیانه را آلوده کرده است. در این میان هر چند ویروس جدید توسط همان تیمی ساخته شده که در طراحی استاکس‌نت نقش داشته‌اند اما باید گفت که این ویروس بیش از 20 برابر استاکس‌نت کد دارد، می‌تواند فایل‌های داده را جمع‌آوری کند، تنظیمات رایانه‌ها را از راه دور تغییر دهد، میکروفون رایانه‌های شخصی را روشن کرده و مکالمات را ضبط و عکس‌برداری کند. گذشته از این نیز اکنون بسیاری از کارشناسان ویروس فلیم را پیشرفته‌ترین و پیچیده‌ترین ویروسی که تا کنون ساخته شده، می‌دانند و اتحادیه بین‌المللی ارتباطات نیز اعلام کرده است که این ویروس فراتر از ویروس‌های موجود بازار که توانایی افشای اطلاعات را دارند، محسوب می‌شود.

در این حال هر چند تا کنون ایالات متحده امریکا و اسرائیل مسئولیت این حمله اینترنتی را بر عهده نگرفته‌اند اما یکی از وزرای دولت اسرائیلی استفاده از چنین ویروس‌هایی را برای مبارزه با برنامه هسته‌ای ایران مجاز دانسته است و اخیرا نیز ایلان پیرمن، تحلیلگر مسائل ایران در شورای سیاست خارجی امریکا گفته است باید اقرار کنیم که جنگ الکترونیکی میان ایران و امریکا آغاز شده در این راستا باید گفت هر چند از نظر حقوقی بعید است که بتوان مکانی که این ویروس را فرستاده شناخت اما بی شک اسرائیل و امریکا متهم اصلی ساخت و ارسال چنین ویروس هایی به ایران هستند . نکته دیگر که در سالهای اخیر ایران مهمترین هدف این حملات سایبری بوده و اکنون که ایران در حالی با غرب پای میز مذاکره بر سر برنامه هسته‌ای‌اش نشسته که جنگ الکترونیکی علیه ایران نیز وارد دور تازه‌ای شده و ویروس فلیم یا شعله که به تازگی به تاسیسات هسته‌ای ایران حمله کرده هرچند توسط کشور مان کشف شده است اما بیانگر نوعی اعمال فشار در آستانه مذاکرات هسته ای مسکو است .

آنچه مشخص است شعله یا اتش از خطرناک‌ترین ویروس‌های یارانه‌ای دنیا محسوب می‌شود، هدفی جز ناکام گذاشتن برنامه‌های هسته‌ای ایران ندارد. در این حال اکنون و با توجه به برنامه ریزی های امنیتی سایبری غرب بر ضد ایران به نظر می‌رسد از یک سو باید کشورمان با تقویت سامانه دفاعی وامنیتی سایبری خود راه تخریب و حملات روز افزون سایبری را گرفته و از سویی نیز با پیگیری حقوقی این حملات مانع از حملات بیشتر به کشورمان گردد. در این حال باید توجه داشت که هر چند غربی ها عملا با رویکرد های سایبری خود به کشورمان اعلان جنگ سایبری داده اند اما باید توجه داشت که ضمن تاکید بر حقوق خود نباید به گونه ای رفتار کنیم که باعث پیچیده تر شدن و انجام حملات بیشتر ویا دادن بهانه ای به غرب برای حملات سایبری گسترده بر ضد کشورمان شود.

 

* مردم سالاری

روزنامه مردم سالاری درسرمقاله خود با عنوان "‏جنس سخنان رئیس‌جمهور با نمایندگان مجلس نهم "به قلم میرزابابامطهری نژاد  آورده است: مجلس اصلی‌ترین تبلور مردم‌سالاری دینی در جمهوری اسلامی ایران است. چگونگی ایفای وظیفه نمایندگی درخشندگی یا تیرگی بلورهای این تبلور را به نمایش گذاشته و خواهد گذاشت. مجلس نهم فرآیند شکل گیری خود را طی دو هفته گذشته طی کرد و با انتخاب هیات رئیسه دائم یک ساله به طور عملی وارد جریان قانونگذاری، نظارت و ایفای نقش خود شد و با وجود حاشیه‌های قابل تحلیل و تفسیر عملیاتی شد. در فاصله پایانی انتخابات مرحله اول تا آغاز به کار رسمی، رویدادهای عمده‌ای را رقم زد از جمله سخنرانی رئیس‌جمهور در جلسه افتتاحیه و سخنان رئیس جمهور در نشست با جمعی از منتخبین در محل ساختمان سابق مجلس شورای اسلامی که می‌تواند در رابطه بین دولت و مجلس نقش آفرین باشد و بستر لازم برای تفاهم بین دولت و مجلس را فراهم سازد. ولی توجه دقیق به سخنان رئیس جمهور در این دو رویداد مهم حکایت می کند که جنس سخنان رئیس‌جمهور از جنس سخنان تفاهم ساز نبود و نمی‌توان با تکیه بر این سخنان به تفاهم سازنده‌ای امید داشت. البته این بدین معنا نیست که جنس سخنان تفرقه انگیز یا خدای ناخواسته نا درست یا به صفت منفی و دیگری متصف است. نه فقط می‌خواهم بگویم جنس سخنان از نوع و جنس سخنان قابل تفاهم نیست، چرا؟ تفاهم در علوم ارتباطات به معنای نگرش مشترک است و نگرش به معنای جهت‌گیری مثبت یا منفی نسبت به پدیده‌هایی است که معنای اجتماعی داشته باشند، یعنی در ظرف جامعه محقق شده یا محقق شوند. ممکن است بپرسیم مگر پدیده‌ها، جز در ظرف جامعه جای دیگری هم محقق می‌شوند، پاسخ این است که بله، پدیده‌ها در سه ظرف محقق می‌شوند، در ظرف جامعه، در ظرف ذهن و در ماوراءالطبیعه. جنس پدیده‌هایی که در ظرف ذهن یا ماوراء‌الطبیعه وجود دارند یاخواهند داشت از جنس تفاهمی نیستند. ولی پدیده‌هایی که در ظرف جامعه محقق می‌شوند از جنس تفاهمی هستند و مسائل نگرشی از این جنس هستند. رویدادهای تفاهمی را رویدادهای عینی هم می‌گویند، در برابر ذهنی، آفاقی هم می‌گویند در برابر انفسی، objective می‌گویند در مقابل subjective. مهمترین ویژگی‌های تفاهم که جنس سخن تفاهمی یا رویداد تفاهمی را رقم می‌زند عبارتند از:

 

1- تفاهم در اجزاء میسر است نه در کلیات. پرداختن به کلیات وظیفه فلاسفه و نظریه پردازان است و قرار نیست دولت و مجلس که قرار است گرفتاری‌های مردم و مشکلات و معضلات جامعه را حل و فصل کنند و گرفتاری‌ها را دفع و رفع کنند، فیلسوفانه با هم سخن بگویند. به همین علت است که در فرهنگ عامه وقتی در مقابل مساله یا مشکل یا گرفتاری مشخصی روی سخن را به مسائل کلی می‌برند، در مقام اعتراض می‌گویند فلسفه بافی‌نکن! یعنی به مساله و مشکل مشخص من تمرکز کن و از کلیات سخن مگو.

 

2- تفاهم‌ در مسائل عینی میسر است و نه ذهنی و متافیزیکی و امور عینی هم این مشخصه را دارند که قابل شمارش و اندازه‌گیری‌اند و هر فرد دیگری که اراده کند، می‌تواند آنها را ببیند و به قضاوت بنشیند.

 

3- تفاهم در مسائل نگرشی معنا دارد. اگر فردی و گروهی نسبت به یک مساله نگرشی نداشته باشد یعنی جهت‌گیری مثبت و منفی نداشته باشد نمی توان با او در آن مساله به تفاهم رسید. با این توضیحات مختصر به برخی از سخنان رئیس‌جمهور در دو جلسه فوق‌الذکر عنایت کنید، تصدیق خواهید کرد که جنس این سخنان تفاهمی نیست. مثلا رئیس‌جمهور در جلسه افتتاحیه مجلس می‌گویند:«مجلس باید قوانین جامع و راهگشا، تصویب کند». سخن خوبی است، ولی کلی است، جنس فلسفی دارد و قابل تفاهم نیست یا می‌گویند:«نظارت باید درست، عالمانه و پاک، بدون دخالت در مرزهای حقوقی و مسوولیت‌های دیگران باشد و...». این سخن هم سخن خوبی است اما جنس آن تفاهمی نیست. سرتا سر سخنان رئیس‌جمهور در جلسه افتتاحیه مجلس که نصیحت‌‌گونه و پندآمیز ایراد شد راهی برای تفاهمی نداشت و جنس سخن متمایل به سخنان فلاسفه اخلاق و احتمالا ذهنیت‌هایی که بار تفاهمی نداشت. سخنان رئیس‌جمهور در نشست با گروهی از نمایندگان منتخب مجلس نهم متمایل به ذهنیاتی قابل تفسیر و تحلیل با برداشت‌های متفاوت توسط افراد شنونده بود که نگارنده ویژگی‌های تفاهمی با تعریفی که کردم در آن نیافتم. سخن بر خوبی و بدی سخنان نیست؛ سخن بر قابلیت تفاهمی آنها است. جامعه ما، مدیریت ما امروز به شدت نیاز به سخنانی از جنس قابل تفاهم دارند و این مشکل متاسفانه از درون خانواده‌ها تا بالاترین سطوح اجتماعی، فرهنگی و مدیریتی موج می‌زند. باید ادبیات تفاهمی را با خود و جهان توسعه دهیم. کاش در احساس خوب زندگی ارتباط همدلی حاصل شود.

 

* شرق

روزنامه شرق درسرمقاله خود با عنوان "تاثیر کاهش قیمت نفت بر اقتصاد ایران"به قلم مسعود نیلی* آورده است:در 50 سال اخیر، جهان دو شوک بزرگ نفتی را پشت سر گذاشته است. اولی دهه 70 میلادی به وقوع پیوست و دومی دهه جاری آغاز شد. هر چند شوک نفتی اول هنوز بزرگ‌تر است. اما استمرار قیمت‌های بالای نفت در شوک دوم طولانی‌تر بود. به همین دلیل شاید بتوان گفت شوک دوم نفتی آثار مهم‌تری به همراه داشته است. از سال 1380، اقتصاد ایران، با قیمت‌های مستمر و بالای نفت مترادف شد که اوج آن سال 1387 بود که قیمت نفت به رکورد 147 دلاری رسید. ظرف چند ماه قیمت نفت به‌شدت کاهش یافت اما دوباره به سیر صعودی‌اش ادامه داد. استمرار قیمت بالای نفت برای دوره‌ای طولانی، به طور طبیعی این احتمال را تقویت می‌کند که در آینده باید در انتظار کاهش قیمت نفت باشیم. قیمت نفت تحت تاثیر چهار عامل می‌تواند کاهش یابد.

اول، قیمت نفت به لحاظ رونق و رکود به نوعی در تعارض با اقتصاد جهانی است. در حال حاضر اروپا مشکل جدی اقتصادی دارد و آمریکا نیز از سال 2008 با بحران مالی و رکود دست به گریبان است. معنای این حرف این است که 40درصد تولید ناخالص داخلی دنیا با مشکل جدی روبه‌روست. بنابراین اگر شرایط اقتصادی اروپا در میان‌مدت بهبود نیابد، که احتمالش هم زیاد است، مولفه بزرگی از تقاضا در بازار جهانی نفت ضعیف خواهد شد، حدود 40درصد تقاضای جهانی نفت در کشورهای OECD ثبت می‌شود.

دوم، قیمت بالای نفت، سرمایه‌گذاران را برای سرمایه‌گذاری بیشتر در جهت افزایش تولید نفت ترغیب کرده است. این مساله نه تنها در کشورهای اوپک بلکه در کشورهای غیرعضو هم نمود پیدا کرده است. روسیه طی چند سال گذشته با افزایش سرمایه‌گذاری، تولید نفت خود را افزایش داده است. از سوی دیگر بالا بودن قیمت نفت باعث اقتصادی شدن استخراج نفت‌خام‌های غیرمتعارف شده است. کشورهای بسته عضو اوپک هم تحت تاثیر قیمت‌های بالای نفت، درهای خود را روی سرمایه‌گذاران خارجی باز کرده‌اند. عربستان سعودی این روزها در رتبه بالای جذب سرمایه‌گذاری خارجی نشسته است. این سرمایه‌گذاری‌ها هم عمدتا در نفت و گاز و صنایع وابسته انجام شده است. بنابراین اگر تاخیر طبیعی به ثمر نشستن سرمایه‌گذاری‌ها برای افزایش تولید نفت را در نظر بگیریم باید بگوییم که قیمت‌های بالای نفت در 10 سال اخیر باعث ایجاد ظرفیت‌های بالایی در تولید نفت دنیا شده است که همین مساله انتظار افزایش عرضه را در سال‌های آینده تقویت می‌کند.

سوم، وقتی قیمت نفت در یک دوره طولانی بالا می‌ماند سرمایه‌گذاری در انرژی‌های جایگزین افزایش پیدا می‌کند. این سرمایه‌گذاری‌ها به ویژه در مورد گاز شکل جدی‌تری به خود گرفته است.

قاعدتا انتظار داریم در آینده سهم انرژی‌های غیرنفتی در سبد انرژی افزایش یابد و این عامل بر کاهش قیمت نفت تاثیرگذار باشد.

چهارم، قیمت بالای نفت، معمولا صرفه‌جویی در مصرف و کاهش تقاضا را به همراه دارد. در سال‌های گذشته سازمان‌هایی نظیر IEA و اوپک رشد تقاضای سالانه نفت را 5/1 تا 6/1درصد پیش‌بینی می‌کردند. اما امروزه پیش‌بینی‌های رشد مصرف سالانه نفت در دنیا به حدود 8/0 درصد رسیده است. این اتفاق در شرایطی رخ داده است که کشش تقاضای نفت در چین و هند هنوز خیلی بالاست. مصرف نفت در سال‌های 2000 تا 2006 به طور متوسط یک تا 5/1 میلیون بشکه در هر سال افزایش می‌یافت. خیلی عجیب است که امروز این رشد را در تقاضای نفت دنیا نمی‌بینیم. بنابراین می‌توان نتیجه‌گیری کرد که قیمت بالای نفت بر صرفه‌جویی و کاهش تقاضا دامن زده است. چهار عامل فوق نشان‌دهنده آن است که موضوع کاهش قیمت نفت باید به عنوان یک پارامتر جدی تاثیرگذار بر اقتصاد ملی مورد توجه و تحلیل قرار گیرد.

کشورهای صادرکننده نفت در 10 سال گذشته، تحت تاثیر قیمت بالای نفت، با درآمدهای هنگفتی مواجه شدند که اقتصادهایشان را با درجات مختلف تحت تاثیر قرار داده است. با بررسی رفتار این کشورها و هزینه‌کرد درآمدهای نفتی‌شان متوجه می‌شویم که برخی از این کشورها از شوک اول نفتی درس گرفته‌اند و تدابیر مناسبی اتخاذ کرده‌اند. وقتی ایران، حساب ذخیره ارزی را برای ضربه‌گیری نوسانات قیمت نفت و جلوگیری از ورود یکباره این درآمدها به اقتصاد تشکیل داد، نروژ تنها تجربه موجود بود. هرچند که شکل این حساب در آن کشور با ایران متفاوت بود. به فاصله کوتاهی بعد از ایران صندوق‌های مختلفی برای درآمدهای نفتی در کشورهای نفت‌خیز ایجاد شد.

آنچه باید در مورد رفتار اقتصاد ایران در چند سال اخیر مرور کنیم این است که دولت در شوک اخیر نفتی درآمدهای بالای نفت را وارد اقتصاد کرد. وابستگی بودجه به نفت به شدت افزایش یافت و تراز پرداخت‌ها هم بیش از پیش به درآمدهای نفتی ضمیمه شد.

این مهم است که بدانیم بودجه دولت با قیمت بالای 80 دلار نفت، متوازن می‌شود. قیمتی هم که تراز پرداخت‌ها را متوازن می‌کند نفت بالای 70 دلار است. بنابراین اگر قیمت نفت تا این حد کاهش پیدا کند، اقتصاد ایران در مهم‌ترین متغیرهایش یعنی بودجه و تراز پرداخت‌ها با مشکل مواجه می‌شود. چون هزینه‌های دولت چسبندگی زیادی به قیمت نفت بالا پیدا کرده است نمی‌تواند متناسب با کاهش قیمت‌ها، خود را تعدیل کند. آن سوی ماجرا هم واردات قرار دارد. کالای خارجی به شدت وارد زندگی ایرانیان شده است و کاهش واردات می‌تواند نقش موثری در اقتصاد و زندگی مردم ایفا کند.

همه این موضوعات نشان‌دهنده آن است که موضوع تاثیرات کاهش قیمت نفت باید به‌طور جدی در دستور کار کارشناسان قرار گیرد. اگر در این شرایط بی‌محابا حرکت کنیم و به عواقب تصمیمات‌مان توجه جدی نداشته باشیم باید با تاثیرات کاهش قیمت نفت بر اقتصاد ایران، دست و پنجه نرم کنیم.

* استاد دانشگاه و تحلیلگر ارشد اقتصاد ایران

 

* حمایت

روزنامه حمایت دریادداشت خود با عنوان "بازی با پرونده‌ها" ‏آورده است:سوریه در روزهای اخیر بار دیگر کانون توجهات جهانی قرار گرفته است. روند تحولات نشان می‌دهد که دشمنان سوریه مجموعه‌ای از تحرکات را برای ضربه‌زدن به این کشور در پیش گرفته‌اند و تلاش دارند تا به هر نحوی شده دولت اسد را سرنگون سازند. مجموعه‌ای از تحرکات نظامی، رسانه‌ای و دیپلماتیک علیه سوریه در جریان است و هر روز ابعاد گسترده‌تری به خود می‌گیرد که نمود آن برگزاری نشست به اصطلاح دوستان سوریه (بخوانید دشمنان قسم خورده سوریه) در ترکیه و اختصاص 300 میلیون دلار برای براندازی اسد می‌باشد. در این چارچوب مشاهده می‌شود که غرب تلاش دارد با پرونده‌های متعدد سوریه را به سوی بند هفتم منشور سازمان ملل متحد که همان اقدام نظامی برای حفظ امنیت بین‌الملل است سوق دهد در این راستا آن پرونده سازی‌های متعدد را در دستور کار قرار‌ داده‌اند از جمله:اولا: بخشی از سیاستهای دشمنان سوریه را طرح کشته سازی و معرفی سوریه به عنوان جنایتکار ضد بشری تشکیل می‌دهد. در این چارچوب آنها با استفاده از گروههای تروریستی جنایاتی مانند جنایات «الحوله» و «حماه» را رقم می‌زنند در حالی که با فضای رسانه‌ای دولت سوریه را متهم به این کار می‌کنند این در شرایطی است که تمام شواهد و مدارک نشانگر اقدامات ضد بشری در این مناطق توسط تروریست‌ها و دولت سوریه هیچ نفعی از آن نمی‌برد.ثانیا مرحله دیگر پرونده سازی را افزایش حضور گروههای تروریستی القاعده و معرفی سوریه به عنوان مرکز تروریسم تشکیل می‌دهد. غربی‌ها برآنند تا چنان وانمود سازند که سوریه به افغانستانی دیگر مبدل شده و باید برای مقابله با آن اقدام پیش دستانه صورت دهد. برخی ناظران سیاسی تاکید دارند که غرب تلاش دارد در صورت ناتوانی برای سرنگونی اسد ابتدا القاعده را بر سوریه حاکم سازد و سپس به نام مبارزه با آنها حضور نظامی در سوریه را محقق کنند.ثالثا پرونده سازی سوم علیه سوریه را پرونده سلاح‌ها و تجهیزات کشتار جمعی و شیمیایی تشکیل می‌دهد غربی ها از مدتها پیش سناریوی تبلیغاتی را در این زمینه آغاز کرده‌اند چنانکه چندی پیش ادعا کردند که گروههای معارض با استفاده از سلاح‌های شیمیایی سرقت شده از انبارهای ارتش سوریه به دنبال جنگ شیمیایی می‌باشد. غربی ها با این ادعا به دنبال آن بوده‌اند تا پرونده‌ای جدید را علیه سوریه در سازمان ملل بازگشایی کنند. مجموع این تحرکات یک اصل اساسی را نشان می‌دهد و آن اینکه غرب تلاش دارد تا سوریه را تهدیدی برای امنیت بین‌الملل معرفی کند تا در لوای آن بتواند سرنگونی دولت سوریه را توجیه و حتی اشغال نظامی این کشور را اجرایی سازد. این در حالی است که آنها همچنان با چالشی بزرگ به نام اتحاد دولت و ملت سوریه مواجه هستند لذا با تشدید فشارها و کشتارها به دنبال شکستن آن می‌باشند تا شاید سناریوهای ضد سوری خود را اجرایی سازند.

 

* دنیای اقتصاد

روزنامه دنیای اقتصاد درسرمقاله خود با عنوان "بانوی آهنین اقتصاد"به قلم پویا جبل عاملی ‏آورده است:گویی مرکل نیز بانوی آهنین دیگری است. نه تنها اغلب دیدگاه‌های مرکل به تاچر نزدیک است، بلکه رویکرد وی در اقتصاد نیز همخوانی فراوانی با نخست وزیر دهه 1980 بریتانیا دارد.

اما وی این بار نه به خاطر بازی‌اش در حوزه سیاسی که به خاطر عزمش در مناسبات اقتصادی باید بانوی آهنین قلمداد شود. وی همچنان بر بسته‌های ریاضتی تاکید می‌کند و بسته‌های نجات را در گرو آن می‌بیند، اما مخالفانش چیز دیگری می‌گویند. از منظر آنان رویکرد سرمایه‌گذاران به سوی اوراق قرضه اقتصاد‌های امن‌تر، آن هم با بهره بسیار ناچیز و عدم موفقیت برخی از حراج‌های اوراق قرضه کشورهای پیرامون اروپا، آن هم با بهره‌ای بیش از 5 برابر اوراق اقتصاد ایالات‌متحده، حاکی از آن است که نا‌اطمینانی فزاینده‌ای در اقتصاد اروپا و به تبع آن اقتصاد جهانی وجود دارد. از منظر آنان، خطر خروج یونان از حوزه یورو، ورشکستگی سیستم بانکی اسپانیا و خروج جریان‌های سرمایه از منطقه یورو امری نیست که بتوان راحت از کنار آن گذشت. این گروه معتقدند که مانند سال 2008 که یک عزم جهانی در بین سیاستمداران برای جلوگیری از رکود موفق شد تا رکودی را که به باور بسیاری می‌توانست به عمق بحران بزرگ باشد، مدیریت کند، این بار نیز اروپا می‌تواند با مداخله دولتی دیگری از حجم نا‌اطمینانی‌ها بکاهد و با نجات یورو، اقتصاد جهانی را از غرق شدن برهاند. فراتر از این، وضعیت اقتصادی کشورهای نوظهور نیز گویی بدتر از گذشته است و آنها دیگر نمی‌توانند چون دوره رکود، جانی باشند در تن خسته اقتصاد جهانی.

اما بانوی آهنین آلمان مشکل کنونی را جور دیگری می‌بیند، از نظر وی بحران اروپا، بحران بدهی است و بدهی را نمی‌توان با بدهی حل کرد. اگر در سال 2008، رکود اقتصادی به خاطر عدم توانایی بخش خصوصی برای به سامان کردن اقتصاد با مداخله دولت‌ها تقلیل یافت، اما بحران امروز اروپا، بیشتر ناشی از عملکرد بد دولت‌های پیرامون است؛ بنابراین آنان هستند که باید عملکرد خود را تصحیح کنند؛ با اصلاح رفتار آنان، نا‌اطمینانی‌ها فروکش کرده و اقتصاد جهانی می‌تواند چشم‌انداز مثبتی را تجربه کند.

با این وجود، مخالفان مرکل معتقدند که وی خطر فعلی را درست درک نکرده است. از نظر آنان اگر به فرض خروج یونان از حوزه یورو قطعی شود، بازارهای مالی چنان توانایی را دارند که رکود عمیق دیگری را به ارمغان آورند و در آن صورت نه تنها آلمان مجبور به مداخله است که ‌ای بسا هزینه‌های مداخله در آن زمان بسی بیش از زمان فعلی باشد. از این منظر برای آنان نجات یورو توسط بزرگ‌ترین اقتصاد اروپا حیاتی است، نجاتی که می‌تواند تحرکی باشد برای روند بهبود اقتصاد جهانی.

با این همه، هنوز بانوی آهنین اطمینان ندارد که ادامه وضعیت فعلی شرایط را بدتر می‌کند، علاوه بر اینکه نهاد‌های تخصصی‌تر نیز مانند بانک مرکزی اروپا به‌رغم هشدار‌های خود نسبت به چشم‌انداز گذشته، اما همچنان دیدگاه خود را از ریاضت به رشد اقتصادی تغییر نداده است. به این شکل نمی‌توان انتظار داشت تا دولت آلمان حداقل تا جلسات پاییزی سران اتحادیه اروپا تغییر چندانی در نظرات خود دهد، مگر آنکه خطر اصلی کلید بخورد و یونان از یورو خارج شود.

 

* ابتکار

روزنامه ابتکار درسرمقاله خود با عنوان "پشت صحنه هشدارهای هسته‌ای"به قلم محمدعلی وکیلی آورده است:پیش از آغاز مذاکرات مسکو، تاکنون شش دوره مذاکرات میان ایران و 1+5 انجام پذیرفته‌است که همه این دوره‌ها با دستور کار شبیه به هم و با مواضع تکراری به نتیجه واحدی ختم شده‌اند که آن هم» لاینحل باقی ماندن منازعات" است. طرف غربی با دستور کار"تعلیق کامل غنی‌سازی" پا به عرصه مذاکرات گذاشت و طرف ایرانی با استدلال بر"ضرورتِ داشتن حق غنی‌سازی" سعی در عبور و گذر از بحث پیرامون"اصل غنی‌سازی" داشت. بر این اساس تنها در استانبول یک، بر اساس توافق کشورهای مرضی‌الطرفین از جمله ترکیه و برزیل، ایران مدالیته مورد نظر غرب را در شکل کلی پذیرفت و مقرر شد که در مذاکرات استانبول یک، کشور مبدأ جهت تامین اورانیوم با غنای 20 درصد برای تهیه داروهای ویژه را مشخص و تحویل آن را تضمین نمایند ولی با سرپیچی طرف غربی، آن مذاکرات به شکست انجامید. ادامه مذاکرات به مدت 15 ماه به تعویق افتاد تا اینکه در بهمن ماه 90، رئیس سازمان انرژی اتمی ایران اعلام داشت که ما خود، به تهیه و تولید اورانیوم با غنای 20 درصد اقدام کرده‌ایم بنابراین موضوع مبادله تمام شده و نیازی به مبادله سوخت نداریم. در این شرایط بود که حجم تحریم‌ها علیه ایران به سطح بی‌سابقه‌ای ارتقاء یافت ولی کماکان ایران مسیر خود را ادامه داد، در صحنه جهانی نیز اتفاقاتی رخ داد که مجموعه کنش و واکنش‌ها، درنهایت 1+5 را مجبور ساخت که پس از وقفه 15 ماهه، مجدداً برای ادامه مذاکره اعلام آمادگی نمایند. مذاکرات استانبول 2 در فضای غبارآلود سیاسی ناشی از تحولات منطقه، فشارهای ناشی از تحریم‌ها و همچنین وخامت اوضاع اقتصادی غرب در کمال ناباوری منتهی به اظهار رضایت طرفین گردید.

در فاصله بین استانبول2 تا مذاکرات بغداد، از طرف مقامات مسئول"امید" پمپاژ شد و انتظارات نسبت به نتیجه‌بخش افتادن مذاکرات بغداد و به سرانجام رسیدن پرونده پرپیچ و خم هسته‌ای ایران که بر بسیاری از مسائل بین‌المللی سایه انداخته‌است، هر روز شتاب بیشتری یافت. نفس‌های بازار داخلی و جهانی به مذاکرات بغداد گره خورد اما این بار نیز طرف غربی با همان گارد و دستور کار پیش از استانبول 2، پا به بغداد گذاشت؛ انگار تاریخ به نقطه صفر رسید و"حرف‌های تکراری و اخم‌های گذشته" دوباره رهاورد این دور مذاکره گردید. تنها تفاوتی که ظاهراً این دوره با دیگر دوره‌های پیشین داشت این بود که طرفین به جای ایستادن بر بحث‌های کلی، زودرنجی، زود نتیجه‌گیری کردن، تسریع در بستن پرونده‌ها،ترک جلسه و نهایتاً اعلام شکست مذاکره، به دلیل بیم از عواقب و پیامدها وارد بحث‌های جدی و جزئی شدند و درنهایت هم با شیخوخیت مسکو و چین، به ادامه مذاکرات در مسکو تن دادند. حال برخلاف امیدواری برآمده از مذاکرات استانبول2،کمتر کسی نسبت به چشم‌انداز مذاکرات مسکو نگاه مثبتی دارد. نامه‌های هشدارآمیز جناب دکتر جلیلی به سرکار خانم اشتون هم تائیدکننده چنین نگرشی است. حال سوال عمومی اینست: «که چرا آن امیدواری و چرا این‌ همه ناامیدی؟!» برای پاسخ به این دو سوال مجال دیگری لازم است ولی به نظر می‌رسد عوامل مختلفی باعث نرمش ظاهری طرف غربی در نشست استانبول2 بود از جمله اینکه، شاید بیشتر به هدف نمایش یک ژست در صحنه جهانی مبنی بر آمادگی و تلاش جهت حل مسئله از طریق دیپلماتیک انجام پذیرفت و اراده اصلی بر حل مسئله وجود نداشت و شاید تنها برای آرشیوسازی و مستندسازی جهت اقدامات آینده نیاز به یک ژست مسالمت‌آمیز وجود داشت.

اما چرا اکنون حرف‌ها نشان امیدواری ندارد؟ اولاً، آنچنان که گفته آمد بنای اصلی همچنان بر باز بودن این پرونده می‌باشد. ثانیاً، دولت عربستان همچون همیشه طی توافقی تلاش دارد که با عرضه بیش از سهمیه نفت، قیمت نفت را به زیر یکصد دلار برساند و امنیت خاطری برای غربی‌ها نسبت به بکار بردن ابزارهای زور علیه جمهوری اسلامی ایجاد نماید و ترس از پیامدهای رویارویی را به حداقل برساند. ثالثاً، پرونده هسته‌ای ایران را نمی‌توان به تنهایی و در چارچوب یک پرونده فنی به داوری نشست بلکه این پرونده به موازات تحولات منطقه، مصر و سوریه باید دیده شود، چنانکه غرب پرونده هسته‌ای را در کنار تحولات سوریه قرار داده و با یک عینک به این دو نگاه می‌کند. رابعاً، آقای اوباما یک روز از ترس پیامدهای اقتصادی این پرونده و نگرانی از تأثیر آن بر سرنوشت انتخابات ریاست جمهوری آمریکا مجبور به عقب‌نشینی می‌شود و روز دیگر در پاسخ به رقیب جمهوریخواه خود نیاز به شدت عمل بیشتری با ایران دارد.

بنابراین این پرونده از مولفه‌های جهانی و منطقه‌ای بسیاری تأثیر می‌پذیرد و معدل عملکرد جهانی، خود را در این پرونده به نمایش گذاشته‌است. با این اوصاف سوال اینست که تکلیف چیست؟ به نظر نگارنده برخلاف دیدگاه بعضی از سیاست‌مداران داخلی، ایران باید مذاکرات را تا حد ممکن ادامه دهد و اگر سالهای سال همچنان این فضای بیم و امید وجود داشته باشد، منفعت باز بودن روزنه مذاکره برای ایران به مراتب بیش از بستن باب مذاکره خواهد بود. اگر بناست سوت شکست مذاکرات نواخته شود، اجازه دهید آن را طرف غربی به صدا درآورد.

 

* گسترش صنعت

روزنامه گسترش صنعت  درسرمقاله خود با عنوان "بازرگانی داخلی موتور رشد اقتصاد کشور"به قلم حسن رادمرد* آورده است:دولت در سالیان قبل سعی و تلاش زیادی برای ساماندهی نصب برچسب قیمت کالاها و خدمات و جلوگیری از رشد بی‌رویه قیمت‌ها کرده است و نتیجه این تلاش امروز در سطح بازار به خوبی قابل لمس است. باید به این نکته توجه داشت که عرضه کالاها و خدمات با قیمت بیشتر از قیمت واقعی، اجحاف به خریداران و مصرف‌کنندگان بوده و یکی از مشکلات اساسی و ساختاری نظام توزیع سنتی ایران است که از جنبه‌های مختلف ضرر و زیان‌های زیادی به مصرف‌کنندگان و تولیدکنندگان به‌‌خصوص تولیدکنندگان محصولات کشاورزی وارد کرده است. در این ارتباط اگرچه دولت اقداماتی برای ساماندهی نظام توزیع انجام داده، اما متاسفانه وجود ایرادات اساسی در نگرش فعالان بخش خصوصی به بازار و ساختار سنتی بازار برخی مشکلات را در تنظیم بازار و نظارت دقیق ایجاد کرده است.

باید توجه داشت که نظام توزیع کالا و خدمات آخرین حلقه زنجیره تامین است که نقش و اهمیت زیادی در گسترش حمایت از تولید کالا و خدمات در کشور از یک طرف و همچنین حمایت از حقوق مصرف‌کنندگان در دسترسی به کالاها و خدمات با قیمت و کیفیت مناسب از طرف دیگر دارد. بر این اساس، بسیاری از خبرگان و کارشناسان، نظام توزیع کالا و خدمات یا بخش بازرگانی به‌خصوص بازرگانی داخلی را موتور رشد اقتصاد کشور می‌دانند. به این ترتیب کشورها سعی می‌کنند با برنامه‌ریزی و سیاستگذاری مناسب، بخش بازرگانی را در جهت رشد بخش‌های مولد اقتصاد، ازجمله گسترش حضور در بازارهای جهانی از طریق صادرات کالاها و خدمات به سایر کشورها، آماده کنند، البته برعکس این موضوع نیز در برخی کشورها شکل می‌گیرد؛ به طوری‌که با سیاست‌گذاری اشتباه، بخش بازرگانی به حامی تولیدات سایر کشورها از طریق واردات قانونی و غیرقانونی (قاچاق) تبدیل می‌شود. در نتیجه اصلاح نظام توزیع کالا و خدمات ازجمله پیش‌نیازهای اصلاح نظام اقتصادی کشور است که دولت با قرار دادن طرح تحول نظام توزیع کالا و خدمات در طرح تحول اقتصاد ایران، زمینه اصلاح این بخش اساسی را که پیش‌نیاز اصلاح سایر بخش‌های اقتصاد کشور است، مدنظر قرار داده است. یکی از مشکلات نظام توزیع کالا در ایران عدم نصب برچسب قیمت روی همه کالاها و همچنین عدم استفاده از صندوق‌های مکانیزه فروش، در فروشگاه‌های خرده‌فروشی است. این امر یعنی نصب برچسب قیمت و داشتن صندوق مکانیزه، اگرچه از سال‌های گذشته توسط دولت پیگیری شده و در بیشتر واحدهای خرده‌فروشی وجود دارد، اما به دلیل نگاه سنتی حاکم در بازار هنوز برخی از  بنگاه‌ها در عرضه کالاها موارد یاد شده را رعایت نمی‌کنند. در این بین فروشگاه‌های زیادی که صندوق نیز دارند، با کمک حافظه (به صورت ذهنی) قیمت کالاهای عرضه شده به خریدار را جمع و اعلام می‌کنند یا حداکثر از یک ماشین‌حساب دستی استفاده و قیمت کل را برآورد می‌کنند. به طوری‌که در بسیاری مواقع با درخواست بررسی مجدد، قیمت کل خرید مربوطه کاهش می‌یابد! ضمن آنکه به خریدار سندی (فاکتور) که حق اولیه اوست برای بررسی قیمت اقلام و جمع کل مبلغ پرداختی، ارائه نمی‌شود. امروز اما با توجه به ضرورت یکپارچه شدن سیستم بازار و توزیع  باید هرچه سریع‌تر همچون سایر کشورها همه بنگاه‌های خرده‌فروشی کالاها و خدمات، ملزم به نصب برچسب قیمت واقعی روی تمام کالاها و خدمات، به‌صورت مشخص و شفاف شده و تمامی فروشگاه‌های خرده‌فروشی کالاها نیز ملزم به تهیه و استفاده از صندوق‌های مکانیزه فروش مورد تایید سازمان استاندارد و سازمان صنعت، معدن و تجارت در سراسر کشور شوند. اقدامی که بی‌گمان در کنار اجرای طرح شبنم، می‌تواند جریان عرضه کالا در بازار را سامان داده و تنظیم بازار را تا حد بسیار زیادی تسهیل کند.

*  سرپرست معاونت توسعه بازرگانی داخلی وزارت صمت

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها