تریبون مستضعفین- متاسفانه چند هفته پیش خبری رسانه ای شد و با فرافکنی هماهنگ بخشی از رسانههای بیگانه به بهترین آلت جهت انحراف افکار برادران و خواهران ایرانی و افغانی جهت جلوگیری از هرگونه اعتراض به خیانت اخیرا صورت گرفته تبدیل شد. خبر برخورد بد یک مدیر میانی و یک مسئول جزء در حاشیه یک شهر با برادران افغان و مانور روی آن بهترین راهکار بود برای فرار از پاسخگویی به افکار عمومی در رابطه با معاهده امنیتی صورت گرفته بین دولت افغانستان و آمریکا و کمکاریهای برخی از مسئولان ایرانی و افغان و فراوان سوالاتی که بی پاسخ مانده است.
یکم. به نظر میرسد موج سواری صورت گرفته توسط رسانههای دولتی انگلیس برای ایجاد شکاف میان ملت ایران و افغانستان پاسخ داده است. چرا که از جهتی شاهد برخی تجمعات و اعتراضات از طرف برادران افغانمان متاثر از فضاسازیهای به وجود آمده هستیم از طرفی نیز ندانمکاری برخی رسانههای داخلی با به رخکشیدن اقدامات چندساله بعد از انقلاب و منتگذاشتنها بر سر برادران افغانی با عباراتی همچون «دستی که نمک ندارد» به خاطر برگزاری یک تجمع اعتراضآمیز که معلوم نیست چند نفر و با نمایندگی از چه جریانی صورت گرفته است. صرف نظر از اتفاقات روی داده، آنچه مشهود است بازی برخی رسانهها و برادران افغان و ایرانی در زمین رسانه دولتی روباه پیر است که اصلا خروجی و محتوای آن مهم نیست. مهم این است که ما مشغول یادآوری خدماتمان به یکدیگر هستیم و گلایه و خط و نشان کشیدن برای همدیگر؛ حالا با هر توجیهی و هر کوتاهیای که احتمالا می توانسته رخ داده باشد.
دوم. خدمت تمامی اهل رسانه و برادران ایرانی و افغانی لازم به یادآوری است که طبق تفکر بنیانگذار انقلاب ایران، ماهیت انقلاب جهانی اسلام با مرزهای قراردادی و خودساخته استعمارگران و غارتگران قرن ۱۸ و ۱۹ و بیست هیچ نسبتی ندارد. معتقدان به انقلاب خمینی کبیر هیچ شکی ندارند معاهده «وستفالیا»[۱] و امثال آن فقط گامی بود جهت دور کردن ملتها از یکدیگر و جدا ساختن و بیتفاوت کردنشان نسبت به مشکلات هم، با اسم مضحک چیزی به نام مرز و باز گذاشتن دست غارتگران برای یکهتازیهای هرچه بیشتر. مردم دنیا گواهند اروپاییهایی که یک روز مسلمانان را به خاطر این تفکرات متهم به کشورگشایی و تلاش برای تشکیل امپراتوری اسلامی میکردهاند، خود اتحادیه تشکیل دادند و مرزها را برداشتند و پول واحد معین کردند و برای پررنگتر کردن سایه یک درصد بر ۹۹ درصد از مردم جهان سیاستگذاری منسجم پیشه کردند.
از این رو مشکلات معیشتی و درد مهاجرت نهتنها برای برادران کشور همسایهمان، یعنی افغانستان، بل مشکلات و داغ استعمار بر پیشانی مستضعفان از آنسوی آفریقا و قحطیزدگان سومالی گرفته تا گرفتاریهای ملت مقاوم فلسطین و حصر غزه و کشتار و مظلومیتهای ایشان از ابتدا جزو دغدغههای انقلاب اسلامی ایران بوده و بدون شک هر مسئولی که خلاف آن نه تنها عمل کند بل حتی فقط بیندیشد نیز خلاف روح و ماهیت انقلاب حرکت کرده و شایستگی تکیه زدن بر صندلی مسئولیت در جمهوری اسلامی را ندارد. در همین راستا باید اضافه کرد که طبق نظر سیدنا القائد در رابطه با ورود حزب الله یا حماس به جنگ احتمالی ایران با اسرائیل، ملت ایران در مورد هرگونه حمایتی که از ملتهای مستضعف در این سی و چند سال به عمل آورده اند هیچ چشمداشتی نداشته اند و اگر اقدامی هم انجام داده اند در راستای آرمانهایشان و ماهیت انقلابشان بوده است فلذا از هیچکس هیچ انتظاری ندارند و منت گذاشتن بر سر هیچکس روا نیست.
سوم. طبق تفکر انقلاب اسلامی نه تنها در مواجهه با طواغیت و پادشاهان مستکبر منطقه -که هیچ گاه برای ما نماینده ملتهایشان نبوده اند- بلکه هیچگاه حتی اقدامات بسیاری از دولتهای رسمی و سرکار آمده -چه با اشغال و چه از دیگر طرق ظاهرا دموکراتیک- را نیز نمیتوان به پای ملتهایشان نوشت و آنها را به خاطر کمکاریهای رخ داده در رفتار برخی دولتهایشان بازخواست نمود. چنانکه نمیتوان مردم افغانستان را به خاطر برخی رفتارهای کرزای یا عدم پایبندی دولت افغانستان به یک معاهده مواخذه کرد و اعتراضهای ملت ایران و افغانستان بر سر یک معاهده دولتی که اتفاقا هم به تایید کرزای رسیده و هم به تصویب مجلس این کشور را به حاشیه برد. این رفتار و این نحوه استدلال به قدری غیر عاقلانه است که به نظر، تنها کاربردش ایجاد کینه و تصور غلط بین ملتهای مستضعف و از بین بردن وحدت جهت ایستادن در برابر استعمار مستکبرین با طرح مسائلی انحرافی در کنار مسئله مهمی همچون معاهده امنیتی اخیر است .
چهارم. ملت مظلوم و مجاهدان افغانستام به خوبی میدانند که جنجالسازی اخیر برای هرچه بیشتر دور کردن یکی از جدیترین حامیان ملت مظلوم افغانستان از آنان برای یاری نرساندن و روشنگری در رابطه با خیانتی است که با نام امضای معاهده استراتژیک صورت گرفت.
ملت مجاهد افغان به خوبی گواه اند ملت ایران که از زمان مبارزات مجاهدان افغانی علیه طاغوت چپ یعنی شوروی و کمونیسم خونآشام و بعدها دیکتاتوری طالبان و کشتار و درگیری به نام اسلام و بعد از آن مبارزه علیه غارتگران راست به پرچمداری آمریکا به بهانه مبارزه با تروریسم پا به پای ملت مظلوم افغانستان و دوشادوش آنان بوده و بدون هیچگونه چشمداشت از هیچ کمکی فرو گذار نکرده اند. در همان آغازین سالهای انقلاب، ملت ایران در حالی پذیرای سیل انبوه مهاجران افغانی بودند که خود، درگیر فراوان مشکلات داخلی و یک جنگ بلند مدت فرسایشی ۸ ساله بوده اند.
آنچه واضح و مبرهن است میدانداری رسانههای بیگانهایست که سالها از جدیترین حامیان شعار «ایران برای ایرانیان» و تفکرات پوچ و بیاساس غربی بوده اند که امروزه با آنچه گفته شد، خود اربابان و بنیانگذاران این تفکرات نیز به پوچی و ساختگی بودن تمایلات ناسیونالیستی و نژادپرستانهشان پی برده اند.
پنجم. بدون شک آنچه گفته شد نمیتواند هیچگاه توجیه مناسبی باشد برای ندانمکاریها و کوتاهیهای برخی مسئولین که متاسفانه با فتنهانگیزی شبکههای انگلیسی به پای تمام انقلاب نوشته میشود. بسیاری از رفتارها و نگاههای غلط مدیران نه تنها باید اصلاح شود بلکه باید یک تجدیدنظر جدی در بسیاری از سیاستگذاریها و قوانین صورت بگیرد که خود به وجود آورنده ریشه بسیاری از مشکلات است. مطالبه از مسئولین در این خصوص و اصلاح سیاستگذاریهای کلان فرهنگی و رسانهای برای هر چه بیشتر کردن اذهان دو ملت به یکدیگر و تغییر برخی ساختههای ذهنی به اشتباه نقش بسته همچنان در جای خود باقی است که باید در فضایی مناسب تر مجدانه مطرح شده و پیگیری شود.
پینوشت:
۱. پیمان وستفالیا، پیماننامهای است که پس از پایان جنگهای سی ساله مذهبی در اروپا (۱۶۱۸-۱۶۴۸) میان کشورهای اروپایی در ۱۶۴۸ میلادی بسته شد. وستفالیا نخستین پیمان صلح چند جانبه پس از رنسانس در اروپا است. صلح وستفالیا، الگو و پایه جامعه ی ملل و سپس سازمان ملل متحد گردید.
دولت دارای دو مفهوم درون مرزی و برون مرزی است. در مفهوم برون مرزی دولت یا کشور تجمعی از افراد انسانی که در یک سرزمین تحت حاکمیت انحصار موثر و مستقل یک حکومت قرار دارد. لازم به ذکر است که ریشه دولت ها و تعریف مرز به معنای امروزی از معاهده وستفالیا می باشد.