شبهجزیرهای بر کرانههای خلیج فارس
کشور قطر، با مساحت تقریبی 11521 کیلومتر مربع (چیزی نزدیک به مساحت استان قم) در شبه جزیرهای به همین نام در شمال سرزمین عربستان قرار گرفتهاست. این کشور به جز شبهجزیره اصلی شامل تعدادی جزیره کوچک نیز هست که تنها برای صدور و استحصال نفت و گاز به کار میآید و عموما خالی از سکنهاند.
حداکثر طول این کشور 160 کیلومتر و عرض آن بین 55 تا 90 کیلومتر متغیر است. قطر حدود 250 کیلومتر مرز آبی با جمهوریاسلامیایران دارد و نزدیکترین نقطه ایران به این کشور، بندر دیر در استان بوشهر با 180 کیلومتر به فاصله مستقیم از شهر الرُوَیس در قطر است.قطر از دیرباز مانند بحرین نقطهای برای صید و تجارت مروارید خلیج فارس بوده و تا پیش از کشف نفت و گاز در سال های میانی دهه 40 میلادی منطقهای فقیر و غیر قابل توجه محسوب میگردید.
بر اساس آمارهای منتشره سازمان ملل در سال 2010، قطر در حدود 5/1 میلیون جمعیت دارد که بیش از نیمی از جمعیت را کارگران غیر بومی مهاجر تشکیل میدهند. دین رسمی این کشور اسلام بوده و زبان رایج این کشور عربی، اردو و فارسی است.از عمر کشور قطر با مختصاتی که امروزه مشاهده میکنیم تنها 42 سال میگذرد. سیستم حکومتی این کشور پادشاهی است که پادشاه (امیر) آن از خاندان آلثانی بوده و اختیار کشور را در دست دارد. این خاندان در 150 سال گذشته کم و بیش حاکم شبه جزیره قطر بودهاست.
تبارشناسی خاندان آل ثانی
آلثانی عنوان خاندانی است که از حدود سال 1256 خورشیدی به نوعی حکومت را در شبهجزیره قطر بر عهده داشتهاند. ریشه این خاندان به منطقه نجد در داخل عربستان امروزی بازمیگردد و نسب آنها به بنیتمیم، از شاخه های بزرگ اعراب عدنانی، میرسد. این خاندان، مانند سایر قبائل و خاندان های نجد، به دنبال خشکسالیهای غیرقابل تحمل سرزمین نجد دست به مهاجرتی بزرگ زده و خود را به کرانههای خلیج فارس رساندند.
نتیجه این مهاجرت شکلگیری امیرنشین های متعدد و کوچکی است که برخی مانند آلصباح و آلخلیفه، در کویت و بحرین، تا امروز دوام آوردهاند. علاقه عجیب اعراب به علمالانساب (تبارشناسی) باعث شده تا دریابیم که خاندان آلثانی به نوعی خویشاوندان محمدبن عبدالوهاب (خاندان آلشیخ)، بنیانگذار وهابیت نیز هستند و جد مشترک آن ها در چند نسل قبلتر یکی است.
به طور کلی منطقه نجد در تاریخ پس از اسلام از مناطق پر بحران بوده، به ویژه در دوره اخیر با ظهور محمد بن عبدالوهاب و خاندان سعودی در این منطقه، بر بحران و التهاب آن افزوده شدهاست، ضمن آنکه ریشه تمام خاندانهای حاکم بر کشورهای کوچک حاشیه خلیج فارس به این منطقه از عربستان باز میگردد.به هر حال آلثانی با در دست داشتن زعامت قبیله معاضید، تیرهای از بنیتمیم، توانستند اندک اندک قدرتی به هم زده و بر مناطقی از حاشیه خلیج فارس مسلط شوند.
محمد بن ثانی، حاکمی که مقتدر نبود
حکومت آلثانی در قطر با زعامت محمد بن ثانی آغاز می شود. دوران حکومت او با اوجگیری قدرت دو خانواده در مناطق شمالی شبهجزیره عربستان مصادف است، آلسعود در نجد و مناطق شمالی عربستان امروزی و آل خلیفه در بحرین و زباره(منطقه و شهری در قطر)، جدال این دو خاندان (آلسعود و آلخلیفه) که جدای از ریشههای مذهبی، از عامل رقابت سیاسی نیز بهره میبرد در برآمدن خاندان آلثانی تأثیر به سزایی داشت.
محمد بن ثانی پس از یورش سعودیها به منطقه قطر بر خلاف آل خلیفه به حکومت آنها تن داد و به این ترتیب دوام خاندان کوچک خود را تضمین کرد. این دلدادگی محمد به سعودیها ریشه در انزجار خاندان آلثانی از آلخلیفه داشت و آنها میخواستند به هر روش ممکن از زیر بار حکومت آنها خلاص شوند.[1] حتی برخی معتقدند هجوم سعودیها به قطر با اشاره و خواست آلثانی بوده است. این رفتارها سنگ بنای یک اختلاف عمیق را میان آلثانی و آلخلیفه گذارد و جنگ های مقطعی بسیاری را رقم زد که در این میان هریک از طرفین گاهی غالب و زمانی مغلوب بودند.
نخستین رخنههای استعمار
محمد بن ثانی کوشید تا به این اختلافها پایان دهد، اما پسرش قاسم که فرستاده او به سوی محمدبن خلیفه بود بازداشت شد و اگر مجاهدت اطرافیانش نبود حتما به قتل میرسید. به دنبال این اتفاق، جنگ به شکلی گسترده میان دو خاندان زبانه کشید و انگلیسیها که به شدت مایل بودند تا در قطر پایگاهی دست و پا کنند را به میدان مخاصمه دو رقیب کشاند.
محمد بن ثانی که بازنده این جنگ بود حکمیت انگلیسیها را پذیرفت و به دنبال آن کلنل پلی فرمانده نیروی دریایی انگلیس در خلیج فارس نیروهای آلخلیفه را مجبور به بازگشت به بحرین کرد و دو طرف در قراردادی به تاریخ 1246 شمسی، انگلیس را به عنوان حکم بین خود پذیرفته و قرار بر این شد که آلثانی مالیات مورد درخواست آلخلیفه را از طریق انگلیسیها پرداخت کنند.به این ترتیب نخستین جاپای استعمار پیر در قطر محکم شد و پیوندهای میان آلثانی با انگلستان برقرار گردید.
سنتی که پایدار میماند
پس از عقد قرارداد، محمد بن ثانی زمام امور را به دست پسرش قاسم سپرد و بدین سان سنتی را در خاندان آلثانی به وجود آورد که درخلال آن حتی با حیات پدر، پسر میتوانست بر اریکه قدرت تکیه زده و امیر قبلی را کنار بزند. قاسم بن محمد، دومین زعیم شناخته شده آلثانی، از سوی مورخان بنیانگذار حکومت آلثانی در قطر شناخته میشود.
او عمری طولانی یافت و بیش از 111 سال در قید حیات بود. قاسم در طول دوران حکومتش کوشید با سیاسی بازی بقای خاندان را تضمین کند، او گاهی با عثمانی ها، که در آن زمان ادعای استیلا و حاکمیت بر جزایر سواحل جنوبی خلیج فارس را داشتند، دست برادی و اتحاد میداد و خود را ملزم به پرداخت مالیات به این دولت میکرد و زمانی که ستاره قدرت عثمانی ها رو به افول میگذاشت دست اتحاد خود را به سمت انگلیسیها میچرخاند.
این موضوع باعث شد که بر خلاف آلخلیفه، انگلیسیها لااقل تا زمان مرگ قاسم کمتر به آلثانی اعتماد داشته باشند. او بندر زباره را گسترش داده و مستحکم نمود و کوشید تا با توسعه مناطق تجاری در قطر بر ثروت خاندان خود اضافه کند.اقدامات او واکنش تند آلخلیفه و انگلیسیها را در پی داشت اما قاسم با زیرکی خاصی توانست مشکلات را یکی پس از دیگری از سر بگذراند و پایههای حکومت آلثانی در قطر را استحکام بخشد.
او گاه و بیگاه بر محمولههای تجاری آلخلیفه حمله میبرد و واکنش تند آن ها و انگلیسیها، که حکومت قطر را مطیع خود نمیدیدند، را برمیانگیخت؛این شیوه قاسم سبب شد تا برخی نمایندگان انگلیسی او را یک دزد دریایی و راهزن بنامند. قاسم بن محمد به شدت به دنبال توسعه قلمرو خود بود اما جدال های خونین خاندان های آل رشید و آلسعود، و در عربستان و همچنین نیز شیخ زائد، امیر ابوظبی در شمال عربستان مانع از توسعه طلبی قاسم بود.
با این حال او مقارن سال 1273 شمسی آن قدر قدرت داشت که به آلبنعلی، مخالفانه گریخته از بند آلخلیفه در بحرین، پناه داده و از آن ها حمایت کند؛ نتیجه این حمایت دخالت مستقیم انگلستان در ماجرا و شکست آلثانی بود، با این حال آن ها حاضر به تسلیم پناهندگان نشدند، اما انگلیسی ها ناوگان خود را به سواحل قطر بردند و همه جا را به توپ بستند.
برخی مورخان این اتفاق را سرآغاز افول کامل قدرت ایران و عثمانی در سواحل جنوبی خلیجفارس می دانند. با این حال انگلیس تا زمان حیات قاسم نتوانست جا پای مناسبی در قطر داشته باشد و او همچنان خود را تحتالحمایه عثمانی قرار داده و به نیابت از آن ها حکومت میکرد. سرانجام قاسمبن محمدبن ثانی پس از 111 سال ( و به قولی 115 سال ) زندگی در سال 1291 خورشیدی درگذشت و جسدش در روستای واصل (20 کیلومتری دوحه) به خاک سپرده شد.
قطر تحتالحمایه انگلستان میشود
با مرگ قاسم بن محمد، پسرش عبدالله زمام امور را به دست گرفت. اما عبدلله نفود و کیاست پدر را نداشت و با آغاز جنگ جهانی اول و فروپاشی امپراتوری عثمانی، حامی آل ثانی در عهد قاسم، فرصت به دست انگلیسیها افتاد تا آنچه را می خواهند به زور اسلحه به دست آورند. عبدالله مقاومت چندانی نکرد و استقلال نیمبندی را که پدرش سال ها برای حفظ آن کوشیده بود به یکباره از دست داد.
به دنبال این اتفاق معاهدهای میان او و انگلیسیها در 1294 شمسی منعقد شد که حکومت آلثانی در قطر را رسما تحت الحمایه انگلستان کرد. استعمار پیر به سرعت به ایجاد پایگاه نظامی دست زد و وقتی در سال 1312 شمسی ذخایر نفت قطر هویدا شد، با یک قرارداد 75 ساله امتیاز استحصال نفت قطر را نیز تا سال 1388 شمسی به دست آورد.
با تن دادن آل ثانی به زعامت انگلیس و اعلام سرسپردگی آن ها به استعمار پیر، عبدلله توانست حاکمیت خود بر زباره را که سال ها محل مناقشه و کشمکش میان آلثانی و آلخلیفه بود به دست آورد و به این ترتیب آل خلیفه را برای همیشه از شبهجزیره قطر براند.در روزهای پایانی عمر عبدالله از حکومت آل ثانی بر قطر تنها شبحی باقی ماندهبود و وی حکومت نداشته خود را به فرزندش حَمَد واگذاشت و خودش آن قدر زنده ماند تا مرگ پسر را به چشم ببیند. او در سال 1335 درگذشت و در ریان مدفون گردید.
علی بن عبدالله، دستنشاندهای که مطیع بود
عمر حَمَد در سال 1326 و در زمانی که هنوز پدرش در قید حیات بود خاتمه یافت. بر اساس وصیت او میبایست پسرش خلیفه بر مسند او تکیه میزد؛ اما انگلیسیها که به دنبال وابستگی کامل و بدون قید و شرط بودند خلیفه را به بهانه جوانی کنار گذاردند و برادر حَمَد، علی را به عنوان ولیعهد و حاکم قطر نشاندند و عبدالله پدر این دو را واداشتند تا بر حکومت علی مهر تایید زند.
علی یک وابسته تمام عیار بود و همان فردی بود که انگلیسیها برای غارت هر چه بیشتر ثروت های قطر به آن نیاز داشتند. در دوران او انگلیسیها تمام امور قطر را در دست داشتند و قطر عملا قسمتی از خاک بریتانیا بود! آن ها فرماندهی نیروهای نظامی قطر را تحت کنترل داشته و بر امور صنعتی قطر نیز تسلط کامل داشتند.شاید به همین سبب بود که قطر نخستین امارت حاشیه خلیج فارس محسوب میشود که مستقیما دست به کاوشهای نفتی زدهاست.
با اوج گیری مبارزات مردم ایران برای ملی شدن صنعت نفت انگلستان کوشید تا با افزایش سهم قطر از عایدات نفتی موج مخالفت ها را در میان عامه مردم مهار کند و تا حدودی موفق نیز بود. علی در مهرماه 1339 شمسی از حکومت کناره گرفت و امارت را به پسرش احمد سپرد.
احمد، عیاشی که کنار گذاشته شد
احمد بن علی آل ثانی مردی خوشگذران و عیاش بود و بیشتر وقتش را به شکار و تفریح در کرانههای شمالی خلیج فارس و ایران میگذراند.بزرگان آلثانی تصمیم گرفتند تا حکومت را به شاخه حَمَد بازگردانند و با صلاحدید انگلیسیها در سال 1339 خلیفه بن حمد را به عنوان ولیعهد برگزیدند و او بر اساس سنت خاندان آلثانی عملا زمام امور را به دست گرفت و احمد را کنار گذاشت.مقارن همین زمان است که زمزمه هایی برای تشکیل امارات متحده عربی آغاز شد و قطر خود به عنوان طراح و حامی آن برای پیوستن به امارات اظهار آمادگی کرد.
خلیفه بن حَمَد که اصولا به دنبال ریاست بر این امارات بود وقتی فهمید که نمیتواند به چنین رویایی جامه عمل بپوشاند آن را کنار گذاشت و در سال 1350 و با هماهنگی انگلستان رسما اعلام استقلال کرد و در همان سال قطر به عنوان یک کشور جدید به عضویت سازمان ملل متحد و اتحادیه عرب درآمد.
یک سال بعد خلیفه با کودتایی بر ضد احمد او را رسما از حکومت کنار گذاشت و خود حاکم مطلقالعنان قطر گردید. احمد پس از کمی دربدری سرانجام به عنوان پناهنده سیاسی به دوبی رفت. کودتای خلیفه با هیچ مخالفتی در آلثانی روبرو نشد و آغازگری برای کودتاهای بعدی بود
وقتی همه راهها در حکومت آل ثانی به غرب ختم میشود
ورود او به ماجرای ارتباط با اسرائیل به رقم مخالفت جهان اسلام و گشودهشدن دفتر نمایندگی رژیم غاصب صهیونیستی در این کشور، تأمین مالی گروههای مخالف حزبالله لبنان و نیز دخالت مستقیم در امور کشورهایی که در بهار عربی از زیر یوق دیکتاتوریها رها شدهاند، از حمد چهرهای خاکستری در میان اذهان عمومی منطقه به وجود آوردهاست.
استقلال قطر، یا آل ثانی!
با اعلام استقلال قطر در سال 1350 شمسی و کودتای خلیفه بن حَمَد بر ضد عموزادهاش احمد بن علی، خلیفه بن حَمَد به عنوان اولین حاکم رسمی کشور تازه استقلال یافته قطر شناخته شد. خلیفه کوشید تا اوضاع قطر را آرام کند. او در نخستین گام اعلام کرد که قصد دارد یک دولت جدید را سر کار بیاورد اما با تنها یک وزیر، آن هم وزیر امور خارجه، کار را شروع کرد و خود به حاکم مطلق العنان قطر مبدلشد.
خلیفه در طول سال های حکومتش وزرا را سلیقهای انتخاب میکرد و بنا به رای و نظر خود وزارتخانه تشکیل داده یا آن را منحل می کرد. او در ابتدای امر یک قانون اساسی 150 مادهای را به عنوان قانون اساسی قطر معین کرد که در آن برای مردم حق آزادی و دارا بودن مجلس پیشبینی شده بود، با این حال ماده 69 این قانون امیر را مرکز قانونگذاری دانسته و عملا فاتحه مجلس را خواندهاست!
با وجود چنین قانونی تشکیل مجلس قطر 20 سال به تعویق افتاد و خلیفه تنها زمانی حاضر به ایجاد مجلس شد که دریافتهبود پایگاهش را در میان آل ثانی از دست دادهاست، با این حال این مجلس هم انتصابی بود و تشکیل مجلس قطر بر اساس وعدههای حَمَد بن خلیفه، حاکم فعلی، به سال 2013 موکول شدهاست!
در دوران خلیفه بود که قطر به عضویت اتحادیه عرب درآمد و در چهار خرداد 1360، در بهبوهه جنگ تحمیلی عراق بر علیه ایران، همزمان با تشکیل شورای همکاری خلیج فارس، که با محوریت عربستان و برای منزوی کردن ایران شکل گرفته بود، به عضویت این شورا درآمد. خلیفه به همراه دیگر اعضای شورا کمک های شایانی به صدام در جنگ بر علیه ایران کردند.
خلیفه کوشید تا اوضاع داخلی قطر را تغییر دهد. مراکز صنعتی و اقتصادی فراوانی در دوره او ساخته شد و کوشید تا برای جلب رضایت مردم، که گاه از خودکامگیهای او به ستوه میآمدند؛ اقتصاد کشور را بر پایه یک یارانه (سوبسید) سنگین قرار دهد. این تحول در سال های بعد او نیز همچنان دوام یافت و در حال حاضر قطر یکی از سنگینترین یارانهها را در سطح جهان به مردم خود اختصاص میدهد.
کشفگاز و حمله نظامی عربستان به قطر
در سال 1370 خورشیدی یک اتفاق مهم اوضاع اقتصادی قطر را زیر و رو کرد. کشف یک میدان گازی بزرگ در محدوده آب های سرزمینی این کشور که تریلیون ها مترمکعب گاز را در خود جای داده بود، قطر را در ردیف تولیدکنندگان بزرگ گاز جهان قرار داد. خلیفه کوشید تا از این ابزار به خوبی بهره ببرد، اما دیگر دیر شده بود.عربستان که عدم محبوبیت او را حس میکرد در 10 شهریور 1371 به مرزهای قطر تاخت و بخش هایی از خاک آن را اشغال کرد. چیزی که در آن دوره کمتر مورد توجه رسانههای ایران واقع شد.
قطر به نشان اعتراض از شورای همکاری خلیج فارس بیرون رفت، بعد از سه ماه و با میانجگری مصر سرانجام توافقنامهای برای حل مناقشه مرزی امضا شد، با این حال خطوط مرزی بین دو کشور تا کنون به شکل قطعی مشخص نشده و همین امر باعث شده تا طرفین همواره در حالت نوعی جنگ سرد در برابر هم باشند؛ البته این موضوع در زمانی که پای منافع غرب در میان باشد مصداقی نخواهد داشت!
حَمَد و کودتایی برای ساقط کردن پدر
حمد بن خلیفه آلثانی، فرزند و جانشین خلیفه بن حمد، در سال 1374 و در خلال یک کودتای داخلی پدر را کنار زده و بر مسند حکومت قطر تکیه زد. ظاهرا این در خاندان آل ثانی به یک سنت خانوادگی تبدیل شدهاست که فرزندان برای رسیدن به حکومت تا مرگ پدر صبر نمیکنند.حَمَد متولد 10 دی ماه 1330 در دوحه است. او فارقالتحصیل مدارس نظامی انگلستان بوده و بدین لحاظ ارتباطی تنگاتنگ با دولت انگلیس دارد. واقعیت آن است که استعمار در خلال دو قرن اخیر همواره کوشیده است تا از طریق تربیت امرا و شاهان آینده سرزمین های تحت اشغالش، بقای خود در در یک کشور را برای چند نسل تضمین کند.
حمد در زمان حکومت پدر فرمانده نیروی نظامی قطر بود و به همین دلیل توانست به راحتی کودتا کرده، پدر را از اریکه سلطنت به زیر بکشد. حمایت غرب و به ویژه انگلیس از او کار را برایش سادهتر کرد و او توانست با وجود مخالفت بخشهایی از خاندان آلثانی حکومت را به دست بگیرد.
اما این اختلافات که روز به روز عمیقتر میشود در همان سال اول خود را در قالب یک سوء قصد نافرجام هویدا کرد. گروههایی از آلثانی پس از اوجگیری قدرت حمد از بازی کنار گذاشته شدهاند حالا اطراف عبدالعزیز برادر او را گرفتهاند و مایلند تا او را به حکومت برسانند. چندی پیش بیانیه این افراد در رسانهها منتشر شد و موجی از اظهار نظرها را در مورد بقای حمد برانگیخت.
تلاش برای ورود به جامعه جهانی
حمد از زمان به دست گیری قدرت همواره کوشیدهاست تا قطر را از یک کشور گمنام به کشوری صاحب شهرت و اعتبار تبدیل کند. ارتقای خطوط هوایی قطر ایرویز، تلاش برای تاسیس اوپک گازی به همراه ایران و روسیه، به دست آوردن امتیاز برگزاری بازی های آسیایی و نیز جامجهانی سال 2022، گوشهای از این فعالیتهاست. با این حال فعالیت سیاسی حمد او را به مرد نه چندان محبوب در خاورمیانه امروزی بدل کردهاست.حَمَد در سال 1385 با راهاندازی شبکه الجزیره کوشید تا در قامت یک غول رسانه ای ظاهر شود و این شبکه پس از رشد سریعی که مرهون توجه غول های رسانه ای جهان بود توانست به بازویی موثر برای منویات غربیها مبدل گردد.
همه چیز برای حفظ پیمان با غرب
از زمان به قدرت رسیدن حمد، قطر جهشی بلند را به سوی حمایت از منافع غرب و به ویژه آمریکا برداشته است. او به عنوان یک تربیت شده انگلیس به خوبی میتوانست مجری منویات غربیها به شکل مدرن باشد، کاری که پدرش چندان قادر به انجام آن نبود.
ورود او به ماجرای ارتباط با اسرائیل به رقم مخالفت جهان اسلام و گشودهشدن دفتر نمایندگی رژیم غاصب صهیونیستی در این کشور، تأمین مالی گروههای مخالف حزبالله لبنان و نیز دخالت مستقیم در امور کشورهایی که در بهار عربی از زیر یوق دیکتاتوریها رها شدهاند، از حمد چهرهای خاکستری در میان اذهان عمومی منطقه به وجود آوردهاست.او با پناه داده طارقالهاشمی، مقام بلندپایه عراقی که متهم ردیف اول کشتارهای فجیع در داخل عراق است نشان داد که کشورش از دور دستی بر آتش فتنه و کشتار در عراق دارد.
در جریان اغتشاشات سوریه، رفتار حمد، که کشورش ریاست دورهای اتحادیه عرب را بر عهده داشت، منجر به اخراج سوریه از این اتحادیه شد و سناریوی غم انگیزی را رقم زد که همه روزه به کشتار ده ها نفر از مردم سوریه میانجامد؛ در کنار اینها اقدام بیمهابای او در ارسال تجهیزات نظامی برای شورشیهای مخالف بشار اسد، خبر از وابستگیهای عمیق او به جریانی دارد که عربستان نیز یکی از بازیگران آن محسوب میشود.ریشه این تمایلات و حرکت قطر به سمت منویات امپریالیسم جهانی را میتوان در خانواده حمد نیز جستجو کرد و دریافت که غرب چگونه برنامه ای طویلالمدت را برای در دست گرفتن اختیار قطر تنظیم کردهاست.
موزه، همسری که بانوی اول میشود
یکی از بخش های قابل تأمل زندگی حمد ازدواجهای اوست. او سه بار ازدواج کرده، که غیر از یکی، بقیه همسران او را اعضای خاندان آلثانی تشکیل میدهند. مریم و نوره، دو تن از همسرانش، دختر عموهای او هستند. اما حضور یک زن در این میان، معادلات را به گونهای رقم زده، که فریاد بقیه اعضای خاندان آلثانی را نیز بلند کردهاست.
موزه بنت ناصر، همسر دوم حَمَد، شاه کلید غرب برای استیلای بلندمدت بر قطر محسوب میشود، شاهکلیدی که حَمَد با وی در یک مجلس خصوصی آشنا شده و در انگلیس ازدواج کردهاست.او برخلاف دو همسر دیگر حمد، زنی سنتی نیست و دارای مدرک کارشناسی در رشته جامعه شناسی است.
موزه که هر از چند گاهی اخبار مخارج سنگین آرایش های زیبایی او نقل محافل خبری میشود، برای حمد هفت فرزند به دنیا آورده که پنج تای آن ها پسرند و در حالی که قائدتا باید فرزند ارشد حمد که از هر دو طرف وابسته به خاندان آل ثانی است زمام امور را به دست گیرد، این تمیم بن حمد آلثانی، فرزند موزه، است که در 14 مرداد 1382 به عنوان ولیعهد تعیین میشود و تمام آرزوهای بقیه اعضای خاندان آلثانی را بر باد میدهد.
موزه بنت ناصر که برخی افراد اپوزیسیونهای خارج از کشور با یک دروغ عمدی یا سهوی وی را ایرانی قلمداد کردهاند، تنها زنیاست که حمد را در تمام سفرها همراهی میکند و نماینده یونسکو در امور خیریه و زنان محسوب میشود.
او رئیس بنیاد علوم و آموزش قطر است و با اینکه پدرش به دلیل انتقاد به خلیفه مدت ها در زندان آلثانی بوده، به راحتی توانسته با حَمَد ازدواج کند و به بانوی اول دربار قطر مبدل شود. امروزه تمام قطریها بر نفوذ موزه بر امیر قطر اذعان دارند، اما به نظر میرسد این نفوذ چیزی بیشتر از یک رابطه ساده همسری است.
موزه که به استفاده از مدل های غربی پیشرفت شهرهاست در غرب دوستان خوبی دارد و به اعتراف خودش انگلستان کشور محبوب اوست و میبایست تمامی الگوها از روی نسخه انگلیسی آن اخذ شوند. موزه تنها فردی بود که در دیدارهای حَمَد با ملکه انگلستان و سران این کشور او را همراهی میکرد و در دیدارهای مکرر امیر با رؤسای جمهور آمریکا عموما در کنار حَمَد قرار داشته است.
به نظر میرسد تمایل او به غرب را باید در چیزی جز آنچه بروز میدهد جست. واقعیت این است که او میکوشد تا با جلب رضایت هم پیمانان غربی و صاحب نفوذ قطر، به ویژه بریتانیا، برای سال ها بانوی اول قطر باقی بماند و سپس به ملکه مادر تبدیل شود. چیزی که خاندان آلثانی به هیچ وجه با آن موافق نیستند.
پی نوشت :
[1] برای اطلاعات بیشتر در مورد حکومت آلخلیفه در بحرین و زباره، نگاه کنید به : نوائیان رودسری، جواد. جریان شناسی آلخلیفه در بحرین، سایت دفتر پژوهش موسسه فرهنگی و هنری خراسان(رصد) www.rkhi.ir
جواد نوائیان رودسری