نامه اي سرگشاده به آقاي صدا و سيما
آقاي صدا و سيما!
سلام.
من جوان مسلمان نسل سومي هستم و حالا كه سالها صحبتهاي تو را از پس گيرندههاي خانگي شنيدهام، ميخواهم قدري نيز برايت حرف بزنم تا تو نيز نظراتم را بداني.
اما پيش از اينكه سخن اصلي را بگويم، بايد به خاطرت بياورم كه من، در ادامه نسلي زندگي ميكنم كه انقلاب و جنگ را درك كرده است و براي ايجاد شرايط مطلوبش از اهداي جان نيز دريغ نكرده است. اما دانستههاي من از آن جنگ و انقلاب تنها چيزهايي است كه امروزه از طريق تو ميبينم و ميشنوم، به علاوه خاطراتي كه ديگران برايم بازگو ميكنند.
از روزي كه به خاطر دارم تو در كنار من بودهاي و من با تو زندگي كردهام، بنابراين به خودم حق ميدهم كه در مورد تو اظهار نظر كنم. اين اظهار نظر (كه كاملا از ديدگاه انتقادي بيان شده است) به هيچ وجه خوبيهاي تو را زير سوال نميبرد. از نظر گسترش كمي يا از لحاظ محتواي سياسي رضايتمندي بسياري از تو دارم.
به همگاني كه اين نامه را ميخوانند ميگويم كه اين نامه به آقاي صدا و سيما! نوشته شده است، نه به آقاي ضرغامي يا لاريجاني يا غيره و ذلك. يعني حرفهايي كه ميزنم (تنها) خطاب به اين آقايان نيست (اينكه خطاب به چه كسي است و چه كسي بايد پاسخ بگويد، خدا مي داند!).
آقاي صدا و سيما!
با توجه به بزرگي و پيچيدگي تو، فرض مي كنم اهدافي براي خودت مشخص كرده اي و برنامه مدوني براي رسيدن به آن اهداف ريختهاي (اگر جز اين باشد، بايد روضه ديگري برايت بخوانم و يا فرياد ديگري بر سرت بزنم). علاوه بر اين فرض ميكنم كه اهداف تو در راستاي اهداف انقلاب است و با توجه به سخنان امام و رهبر تنظيم شده است. چرا كه اولا تو بخشي از جمهوري اسلامي هستي و نميتواني با مجموعه بزرگتر خويش هماهنگ نباشي. ثانيا اكثر مخاطبين خويش را مديون انقلاب هستي. يادت نرفته آن روزگاري كه مردم تماشاي تلويزيون را (به خاطر حكومت وقت) مطلوب نميدانستند و حتي بسياري نيز حرام ميدانستند. اعتمادي كه مردم به سيما و صداي تو پيدا كردند همه به بركت انقلاب و امام بود. پس تو مديون انقلاب هستي و بايد دين خويش را ادا كني.
حالا كه (بنا بر فرض من) اهداف و برنامههايي در راستاي اهداف انقلاب ريختهاي، پس بايد كودك من را به جواني انقلابي تبديل كني. آيا اين كار را ميكني؟
آقاي صدا و سيما!
هيچ دقت كردهاي كه سمت و سوي برنامههاي كودك تو چگونه است؟ مجريهايي كه (زن يا مرد) به بهانه كودكان، لودگي ميكنند چه شخصيتي به بچه كوچك من ميدهند؟ اشتباه نكن! نمي گويم مجري برنامه كودك بايد عصا قورت بدهد و سيخ سيخ بايستد و فقط زمان پخش برنامهها را اعلام كند. اما آيا ميان لودگي و عصا قورتدادگي، حالت ديگري وجود ندارد؟ هيچ از خودت پرسيدهاي كه پيامبر با كودكان چگونه بازي ميكرد؟ آيا خودش را مانند دلقكها به مسخرگي ميكشاند تا كودكان را شاد كند؟ آيا تا كنون شده است سعي كني از احاديث و سيره معصومين و علما و با توجه به شرايط حال حاضر دنيا، اصول برنامههاي كودكان را استخراج كني؟ يا اينكه ضرورتي براي اين كار نميبيني؟ ميگويي دنيا امروزه به اصولي دست يافته است و در حال اجراي آن است، پس ما نيز طبق همين اصول حركت ميكنيم. دو سوال ميپرسم: اول اينكه آيا كاملا طبق همين اصول پذيرفته شده در دنيا حركت ميكني؟ دوم اينكه آيا همه اصول پذيرفته شده در اين عصر بي قواره، كاملا درست است؟ مگر بنا نبوده است انقلاب اسلامي اصول زندگي را از نو و طبق فرامين دين پي ريزي كند؟
آقاي صدا و سيما!
سخنراني حضرت امام خميني را در تاريخ 30 تير 58 به خاطر داري؟ اگر به آرشيو خودت رجوع كني و آن را براي مردم پخش كني، مطمئن باش كه در مقابل سوالات بي شماري از طرف مردم قرار مي گيري. همان ابتداي انقلاب امام چه فرماني به تو داد؟ آيا نگفت براي حذف موسيقي برنامه ريزي كني؟ آيا نگفت كودكان را به گونهاي تربيت كني كه به موسيقي عادت نكنند؟
آقاي خامنهاي چه؟ آيا نگفت ترويج موسيقي با اهداف عاليه نظام در تناقض است؟ و آيا اهداف عاليه نظام همان اهداف عاليه تو نيست؟ آيا سخنان امام و رهبر براي تو دستور محسوب نميشود؟ براي اجراي اين فرامين چه كردهاي؟
هيچ ميداني با موسيقيهاي <چرا و چيه> و <عمو پورنگ> كودكان را به كدام سمت ميبري؟ با خوانندگي <زن ها> به جاي <عروسك> دهن كجي به شرع را ياد كودكان ميدهي و اگر كسي بخواهد كودكش را با احكام شرعي موسيقي آشنا كند، چه مصيبتي خواهد داشت. كودكي كه هميشه موسيقيهاي تند <فيتيلهاي> را با رغبت شنيده و رقص مجريان <فيتيله> و عروسكهاي محبوبش با آهنگهاي تند را ديده و به همراه آن موسيقيها صداي آواز زنان را شنيده، چگونه ميتواند بفهمد كه موسيقي حرام يعني چه؟ اگر نميخواهي سخن امام و آقا را در مورد موسيقي رعايت كني، لااقل حدود شرعي را بياموز تا پايت را از آن فراتر نگذاري.
مردم با برنامههاي تو خو گرفتند اما آگاهان اندك اندك اعتماد خويش را به تو از دست دادند. هر چند نسبت به قبل از انقلاب بسيار بهتر شدهاي، اما جهتگيري فرهنگي خويش را در راستاي آنچه انقلاب ميخواست تغيير نداده اي. گويي 30 سال بعد از انقلابي كه در همه كشور اتفاق افتاد، انقلاب ديگري بايد در صدا و سيما حاصل شود. و اين بسيار براي تو و هنرمندانت زشت است كه 30 سال از همه كشور عقبتر باشيد.
آقاي صدا و سيما!
وقتي ما كودكي خود را با تو ميگذرانديم، كارتنهاي زيبايي داشتي. از پسر شجاع بگير تا نيك و نيكو و هاچ، زنبور عسل و … در اكثر آن برنامهها، آرامش و ادب و همياري به خوبي مشهود بود. اما برنامههايي كه امروز نشان كودكان ميدهي چيست؟ ديجيمون؟ خشونت را چه زيبا به كودكان منتقل ميكني. در برنامههاي كارشناسي خود گله ميكني كه چرا بچهها به بازيهاي خشن كامپيوتري رو ميآورند ولي از آن سو، گرايش به سمت آن بازيها را با كارتنهايي كه نشان آنها ميدهي (ايجاد و) تقويت ميكني.
در كنار انتقال خشونت، قبح شكني دوستي دختر و پسر و حتي تشويق به آن را هم به صورتي غير مستقيم انجام ميدهي. در اكثر كارتنها و فيلم هايت (اعم از كودكانه و بزرگانه) رابطه محرم و نامحرم، آنقدر با خواسته دين فاصله دارد كه انسان را به حيرت وا ميدارد. (تقريبا) همه برنامههاي كودكانه خارجي از چند دختر و پسر هم سن و سال كه رفقاي گرمابه و گلستان هم ديگرند تشكيل شده است. كودك من بعد از انس گرفتن با اين برنامهها درك نخواهد كرد <حيا> داشتن هنگام صحبت با نامحرم يعني چه. نگو كه كودك است و نميفهمد. آنچه در كودكي مي بيند، اساس تربيتش در بزرگ سالي است.
عذر بدتر از گناهي كه مي تواني بياوري اين است كه بگويي برنامههايي كه از خارج ميخريم اين گونهاند و گناه را به گردن اجنبي بياندازي. اما مگر خود تو توان و امكان ساخت برنامههاي مناسب براي كودكان را نداشتهاي؟ باور نمي كنم زور صدا و سيماي ايران به ساخت برنامههاي فرهنگي كودكانه نرسيده باشد. غنيترين ادبيات، در كنار خوشذوقترين هنرمندان براي انتقال زيباترين مفاهيم. چه چيزي كم است؟ بودجه هم كه الي ما شاء الله وجود دارد. با اين حساب من حق دارم تو را بازخواست كنم و بگويم 10 برنامه برتري كه در يك سال گذشته براي ترويج فرهنگ اسلامي-ايراني ساختهاي نام ببر. (دقت كنيد. گفتم در يك سال گذشته. يعني هر ساله بايد آنقدر توليد برنامه داشته باشيم كه 10 تاي آن را به عنوان برنامه هاي برتر نام ببريم.
آقاي صدا و سيما!
هيچ ميداني كه پيامهاي بازرگاني و تبليغاتي كه پخش ميكني، چه اثري در جامعه ميگذارند؟ اصلا آيا تا كنون فكر كردهاي كه تبليغات اسلامي چگونه بايد باشد؟
اگر تعجب كني، تعجب نميكنم. شايد هيچ فكر نكرده باشي كه تبليغات هم اسلامي و غير اسلامي دارد. اما من به تو ميگويم كه اين چيزي كه امروزه به اسم تبليغات به خورد ما (از بزرگ و كوچك و پير و جوان) ميدهي، همه را از غرب گرفتهاي و تنها سكس و حواشي آن را حذف كردهاي. اما با بقيه تبعات آن چه كردهاي؟ آيا توانستهاي كاري كني كه مصرف گرايي را نيز كنترل كني؟ آيا تبليغات تو باعث زشتي زدايي از پرخوري و اسراف نشده است؟ به حق كه نميتواني اين كمكاري خويش را انكار كني. تازه در كنار اين مشكل عمده، نگاه كن كه چقدر چيزهاي مضر، كه به وسيله تو به خورد جامعه داده ميشود. هر چه وزارت بهداشت بيانيه و دستورالعمل صادر كند كه پفك براي كودكان ضرر دارد، تو با يك تبليغات 15 ثانيه اي خود همه را بي اثر ميكني. و كذلك كثير.
حالا نميخواهم وارد اين بحث بشوم كه اين تبليغاتي كه پخش ميشود با قوانين خودتان چقدر تناقض دارد و يا سهم تبليغات فرهنگي در بين آن چقدر است و يا …
آقاي صدا و سيما!
اگر در كودكي، كارتنهايي به ما نشان مي دادي كه در آنها دختر و پسر همانگونه دوست بودند كه دختر و دختر يا پسر و پسر، حالا كه بزرگ شدهايم، در همه (منهاي اندكي از) سريالهايت شاهد دلدادگي دختران و پسران جوان هستيم، كه البته همه هم ختم به امر خير ازدواج ميشوند و همه خانواده هاي تشكيل شده هم خوشبختي فوران ميكند و حاشا و كلا كه محض رضاي خدا بخواهي بفهمي كه نظر اسلام در مورد اين مسئله چيست؟ اگر حوصله نداري پيش يك استاد اخلاق بروي تا بحث همه جانبه را بشنوي، لااقل رساله را باز كني تا حكم شرع را بداني.
در سريالهاي گذشتهات ديدهام دختران جواني كه وقتي اضطراب و تشويش بر آنها غلبه ميكند، به سراغ دوستپسرهاي خويش ميروند و با ملاقاتي خياباني تمام غصه ها را فراموش ميكنند. البته تو آن همه زيرك هستي كه اسم اين رابطه را دوستي نگذاري. مثلا آن پسر همكار دختر خانم است يا قرار است به خواستگاري او بيايد (يا آمده است) يا از اين جور توجيههاي ديگر.
در برخي سريالها، محرم و نامحرم براي بازيكنان بسيار نامفهوم است. نه اينكه مقتضاي فيلم باشد، بلكه اصولا حضرات هنرمند فكر نمي كنند لازم باشد اين محدوديت را در فيلم خويش ايجاد كنند. اين نقيصه در سريالهاي طنز به اوج خويش مي رسد (به عنوان نمونهي در حال پخش رجوع كنيد به شب هاي برره).
آقاي صدا و سيما!
به نظر من تو قاتل هستي. قاتل آن جواني كه با موتور از روي اتوبوس ها پريد و به ميان آنها سقوط كرد و جان داد. عجله نكن تا بگويم چرا.
اخبار تو دقيقا به سبك اخبار غربي است. اخبار غربيها پر است از خبرهايي مثل اين كه: <بزرگترين پيتزاي جهان پخته شد>، <ركورد پرش با توپ شكسته شد>، <جنگ گوجهها در فلان كشور>، <زيباترين گربه جهان انتخاب شد> و بيشتر و بيشتر.
اما چرا؟ آنها پوچي و خلا زندگي خويش را با اين سرگرميها پر ميكنند. اما اينها براي ما چه حكمي دارد؟ وقتي اين اخبار جزء عناوين مهمترين خبرها پخش ميشود، مردم آن را جزء اخبار مهم ميشمارند و هنگامي كه اين اخبار از تلويزيون پخش ميشود، جوانان به انجام كارهاي اينچنيني تشويق ميشوند. نتيجه اينكه ميشنويم <در آذربايجان بزرگترين كوفته پخته شد> و <در سيستان گنده ترين كوفته ساخته شد> و در اين ميان جواني نيز جان خويش را مي گذارد تا ركوردي بشكند و چه رايگان حيات خويش را ميفروشد. اگر او را در كنار شهدا بگذارند و بگويند <اينها براي دين كشته شدند، تو چه؟> او چه پاسخي خواهد داشت؟ آنها كه در اين مسير كشته نشدند نيز وضعيت بهتري ندارند. عمر عدهاي كه ميتواند كشور را گامي به پيش ببرد يا خودشان را قدمي به خدا نزديك كند، در راه پختن كيك 5 طبقه صرف ميشود، چرا كه صدا و سيما به اين مسائل علاقه نشان ميدهد و ذائقه مردم را اين گونه بار ميآورد.
آقاي صدا و سيما!
يك نكته را هرگز فراموش نكن. تو همان قدر كه صدا و سيماي تهرانيها هستي، صدا و سيماي شهرستانيها و روستاييها و دهاتيها هم هستي. اما چقدر اين نكته را به خودت يادآوري ميكني؟
به خاطر اينكه عدهاي (كه اكثر آن عده تهراني هستند) به سمت ماهواره نروند، آنقدر خودت را به مرزهاي ابتذال نزديك ميكني كه صداي همه در ميآيد و هيچ نميانديشي كه در اين ميان چه بر سر شهرستانيها و روستاييها ميآيد. تازه اصل اين كار هم كار درستي نيست اما به خاطر جواب زيبايي كه آقاي خامنهاي در مراسم توديع آقاي لاريجاني به اين حركت دادند، از اطاله كلام صرف نظر مي كنم.
بلايي كه برنامههاي طنز و غير طنز تو بر سر شهرستانها آورد، سالها زحمت خودت را ميطلبد تا جبران شود.
آقاي صدا و سيما!
هنوز خيلي حرف ديگر دارم كه بگويم. اما بدون اميد به اينكه جوابي بدهي. سخنان بسياري از موضع صحبتهاي من گفته شده است اما پاسخ در خوري از تو شنيده نشده است. پس سخن را كوتاه ميكنم تا جوابي شنيده شود.
جوان مسلمان نسل سومي.
علي اصغر جوشقان نژاد
نقل از"سپیده”