کد خبر: ۵۶۴۹۳
زمان انتشار: ۱۰:۱۲     ۰۳ خرداد ۱۳۹۱
كيهان

«با چند روز انفرادي چطوريد؟» عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم محمد ايماني است كه در آن مي‌خوانيد:
1- با چند روز انفرادي چطوريد؟ ظاهراً سؤال نامفهوم و نچسبي است، آن قدر كه حتي ذهن درگير آن نمي‌شود چه رسد به پاسخ. بسيار خوب! مقدمه پرسش اين باشد كه مأمور پستچي زنگ خانه را زده باشد و حكم چند مدت انفرادي را دست شما داده باشد. يا نه، ماموران آمده باشند و شما را صاف برده باشند براي تحمل حبس انفرادي. حالا چطور؟! به هم ريختن، طبيعي ترين واكنش به چنين اتفاقي است، لابد. اما آيا همه به اين پرسش‌ها پاسخ منفي مي‌دهند و انفرادي را كابوس مي‌شمارند؟ پاسخ بستگي به موقعيت مخاطب دارد. براي كساني، همين انفرادي مي‌شود عقده و آرزوي آميخته با حسرت. تصور كنيد يك جاني يا خائن محكوم به اعدام را، اصلا چرا راه دور برويم؛ همين متهمان اول فساد بزرگ بانكي كه اتهامشان فساد في الارض است و مرگ را در چند قدمي خود مي‌بيند.

اگر بشود در خلوت آنها راه يافت و يا همين پرسش‌ها را از آنان پرسيد، حتماً مي‌گويند «كاش پيش از آن كه به اين نقطه بدون بازگشت برسيم، خودمان براي خودمان چند روز يا چند هفته انفرادي مي‌نوشتيم. كاش كسي پيدا مي‌شد و ما را از آن شلوغي و غوغاي زندگي بيرون مي‌كشيد و در اتاقكي مي‌نشاند تا خون به مغز ما برسد و پيچ و مهره خرد ما را روان كند. كاش مي‌مرديم و به اينجا نمي‌رسيديم». انفرادي براي چنين كسي يك عقده و حسرت بي پايان مي‌شود.

2-امروز روز خداست، سوم خرداد. ديروز روز خدا بود، دوم خرداد. و فردا هم روز خداست و شب آرزوها، ليله الرغائب. ديروز- دوم خرداد 67- روز خدا بود كه خداوند نعمت 03 ميليون حضور و 02 ميليون راي به فرد منتخب را ارزاني كرد. 81 خرداد 08، 72 خرداد و 3 تير 48، 22 خرداد 88، 21 اسفند 09 و 51 ارديبهشت 19 روزهاي خدايي بودند.

امروز هم روز خدا و يوم الله است، سي امين سالگرد فتح خرمشهر. روزهاي خدايي را پيامبر اعظم(ص) اين گونه معنا كرد: «ايام الله نعمائه و بلائه ببلائ ه سبحانه. ايام الله، روزهاي نعمت خدا و آزمايش‌هاي او به وسيله بلاهاست». يعني كه نعمت‌ها و بلاها درهم تنيده‌اند. بهره مندي، اسباب ابتلا و سنجش است، و ابتلا و سنجش مقدمه بهره مندي و نعمت بالاتر. جنگ ما را ساخت هر چند كه ناخوش مي‌داشتيم آن را. چشم ما را باز كرد آنجا كه خباثت دشمنان را ديديم و دندان سبعيت او را بر پاره تن خود حس كرديم.

جنگ ما را پروراند و مردان ما را آبديده ساخت. في تقلّب الاحوال علم جواهر الرجال.
دگرگوني روزگار، جوهر مردمان ما و سرداران گمنام آنان را پديدار كرد. اگر نه چه كسي محمد جهان آرا يا حسن باقري، حسين خرازي، احمد متوسليان و احمد كاظمي را در آن گمنامي شان مي‌شناخت. و اغلب ناشناخته ماندند تا شهادت گنجينه‌هاي پنهان آنان را رو كرد. انسان مي‌ميرد و دفن مي‌شود و از ياد مي‌رود و اينها باب شهادت را كه گشودند، دفينه‌هايي بودند كه تازه پيدا شدند. اين شد هنر انقلاب و دفاع مقدس ما. «هنر آن است كه بميري پيش از آن كه بميرانندت و مبدأ و منشأ حيات آنانند كه چنين مرده‌اند». اين را سيدشهيدان اهل قلم مرتضي آويني شهادت داد كه مي‌گفت «خرمشهر، شقايقي خون رنگ است». سرنوشت زندگي بشر اين چنين از زيرپاي مرداني جوشيد كه لبيك گفته و به جان شنيده بودند فرمان «موتوا قبل أن تموتوا» را.

جهان آراء و سپاهش- چند شهروند جوان و نوجوان با چند قبضه آرپي جي و كلاشينكف و ديگر هيچ!- خرمشهر را 43 روز در محاصره نگاه داشتند. شماره كن روزها را! 43 روز. سي و چهار روز خدايي. خدا بود و خرمشهر و يك مشت شاهد، كه خدا به گواهي گرفت. و خدا بود. بود كه سوم خرداد 03 سال پيش خرمشهر را آزاد كرد. خرمشهر را خدا آزاد كرد و شهيداني را به گواهي گرفت. انّي جاعل في الارض خليفه... اني اعلم مالا تعلمون. سفاكان و فاسدان را به رخ خدا نكشيد، فرشتگان! جولان آنها حجت خواري دنيا و دنياپرستان است.

خدا حجت و آيتي چون «جهان آرا» براي اين دنيا دارد، مردي كه در لحظه‌هاي سقوط شهر- كه او بود و خدا بود و ديگر هيچ- با طمأنينه تمام در پاسخ بي سيم چي گفت شهر اگر سقوط مي‌كند، مراقب باشيد ايمان ما سقوط نكند... رحمت خدا بر شهيدان و سلام او بر پاسداران و فاتحان جاويد خرمشهر!

3-با چند روز انفرادي چطوريد؟ هنوز خوب نيستيد؟ مرگ اگر براي همسايه باشد، خوب است... نه؟! با اين گزاره چطوريد: چند روز انفرادي براي آن دسته از صاحبان منصب و تريبون و رسانه كه زياد جنجال مي‌كنند يا در غوغاها غوطه ورند و از رسالت و مسئوليت خود بازمانده‌اند. اصلا اين گزاره چطور است؛ هر كه توانگرتر، براي انفرادي سزاوارتر! باز هم تند است؟ باور كنيد آن صحابه راه گم كرده‌اي كه در جمل شمشيرش را - پس از مرگ- دست امير مؤمنان(ع) دادند و امام سخت بر حال صاحب شمشير گريست، آرزو مي‌كرد كسي يافت مي‌شد، با قهر و غضب تمام گريبان او را مي‌گرفت و از آن ورطه پرغوغايي كه خود ساخته بود، به فرسنگ‌ها بيرون معركه پرتاب مي‌كرد. يا اصلا از معركه نجات مي‌داد و به سياهچالي مي‌انداخت تا آخر عمر. زماني به خود آمد و پشيمان شد و خواست برگردد اما فرزند شومش گريبان وي را گرفت كه «كجا؟ بقيه چه مي‌گويند؟ نمي‌گويند معركه را خودش راه‌انداخت اما ترسيد و جا زد؟ قسم خورده‌اي كه ديگر با علي نجنگي؟ خب! كفاره اش را بپرداز و سوگندت را بشكن پدر!». جنگ با جان پيامبر(ص) آن قدر واجب بود كه كفاره بدهي و قسم بشكني؟... «أتجعل فيها من يفسد فيها و يسفك الدماء». خدا اينانند جانشينان تو بر روي زمين كه فساد مي‌كنند و خون مي‌ريزند؟ اين موجود دو پا چه قدر در خود و از خود سقوط كرد كه داد فرشتگان متعبد را درآورد؟!

ارتداد بعد از ايمان. كفر بعد از يقين. حق را ديدن و به باطل گرويدن. خستگي و بي حوصلگي، كم آوردن و بند را به آب دادن. غرق شدن و خود را از خاطر بردن. عبيد الله بن عباس سرلشكر سپاه حسن بن علي(ع) بودن و به بارقه درهم و دينار، صبحگاهان از اردوگاه معاويه سر درآوردن. اما زمين كه از حجت خدا و حاملان حق خالي نمي‌ماند. «يا ايها الذين آمنوا من يرتدّ منكم عن دينه فسوف يأتي الله بقوم يحبّهم و يحبونه... اي كساني كه ايمان آورده ايد! هر كس از شما از دين خود بازگردد، پس به زودي خداوند جمعيتي را مي‌آورد كه دوستشان دارد و آنها هم او را دوست دارند، با مؤمنان فروتن و با كافران سرسخت و نفوذناپذيرند. در راه خدا مجاهدت مي‌كنند و از سرزنش ملامتگران نمي‌هراسند» (آيه 45 سوره مائده). ترجمان همين آيت الهي است كه بر زبان مقتداي حكيم انقلاب جاري شد و فرمود «حركت ملت ايران با خستگي و بي حوصلگي برخي افراد دچار تزلزل و انحراف نمي‌شود... اين راهي كه با انقلاب اسلامي آغاز شده، ادامه پيدا خواهد كرد و شما ديديد كساني كه در جريان حركت عمومي ملت، بار مسئوليت را بر زمين نهادند فوراً جوان‌هاي با روحيه آن را برداشتند و ان شاءالله به منزل خواهند رساند.»

خراسان
«روز تاريخي ايران» عنوان سرمقاله روزنامه خراسان به قلم کورش شجاعي است كه در آن مي‌خوانيد:
اين حقيقتي انکارناشدني است که بسياري از ابعاد و زواياي حماسه هشت سال دفاع مقدس هنوز روشن نشده است و اين تاريخ است که مي‌تواند براي تمامي نسل‌هاي ايران جاودان از بزرگي و عظمت اين حماسه و تاثير آن در مانايي کيان دين و ميهن عزيز رمزگشايي کند و اين گنجينه و دفينه گرانقدر معنوي و عزت آفرين را به عنوان ميراثي ارزشمند و بي بديل براي آيندگان به يادگار بگذارد.

امروز سي سال از آن «فتح خدايي» و حماسه بزرگ بازپس گيري خرمشهر عزيز و آزادسازي اين پاره تن وطن از چنگال خصم متجاوز مي‌گذرد و با اين که آزادسازي خرمشهر براي همه ايرانيان آزاده و سرافراز و بلکه براي همه حقيقت باوران آزادانديش به جلوه و نماد ايستادگي و مقاومت و غيرتمداري تبديل شده است اما هنوز رازهاي سر به مهري در دل اين حماسه بزرگ وجود دارد که نسل ديروز و امروز و بلکه نسل‌هاي آينده وظيفه دارند هرچه بيشتر به واکاوي حقايق نهفته در دل اين نقطه عطف تاريخ ايران همت بگمارند تا هرچه بيشتر مردم ايران و جهان به چرايي تجاوز دشمنان به ايران و از آن مهم تر به چگونگي آزادسازي پاره‌هاي تن وطن از چنگال دشمن و پيروزي سترگ ملتي بزرگ اما مورد ظلم و تهاجم قرار گرفته بر دشمنانش واقف شوند.

فتح خرمشهر و بازپس گيري آن از دشمني که قصد بازگشت به مرزهايش را نداشت و با پشتوانه غرب و شرق و بسياري از کشورهاي عرب منطقه آمده بود که بماند، آمده بود که نه تنها خرمشهر را به «محمره» تبديل کند و کل خوزستان را، قلب تپنده اقتصاد نفت ايران را ضميمه کشور خود کند، بلکه آمده بود تا ايران را ايرانستان کند و عزت ايران و ايراني را درهم بشکند اما زهي خيال باطل که دلاورمردان خداباور ايران زمين با توکل به خداوند و اقتدار به سرور آزادگان جهان حضرت حسين ابن علي (ع) چنان در مقابل خصم ايستادگي و مقاومت کردند و جوانمردانه بر قله‌هاي ايثار فراز آمدند که تمامي آرزوهاي صدام و ارتش بعث و حاميانش را به خواب و رويايي هرگز تعبير ناشدني تبديل کردند و به دنيا ثابت کردند که ايران نه تنها مهد تمدن و دياري فرهنگي است بلکه مردماني دارد که از ديرباز سلحشور و غيرتمند و آزاده و عزت مدار و شجاع بوده و هستند و خواهند بود.

فرزندان غيور اين سرزمين به دنيا فهماندند و ثابت کردند که اگر همه جباران و زورگويان و قدرتمندان جابر و استعمارگر پشت صدام يا هر متجاوز ديگري قرار بگيرند و از او حمايت کنند تا استقلال و عزت و شرف ايران و ايراني را خدشه دار کنند، ملت بزرگ و فهيم و غيور ايران شجاعانه در مقابل دشمن سينه سپر مي‌کنند تا پرچم عزت و افتخار ايران و سروقامت ايران و ايراني همچنان استوار و باشکوه بر تارک تاريخ بدرخشد و چه گواه و شاهدي واقعي تر و نافذتر از سند عزتي که ملت ايران در طول هشت سال جنگ تحميلي به نام خود زد و اوج اين عزت و سرافرازي را که در فتح خدايي خرمشهر براي ايران و ايراني براي هميشه تاريخ آفريد.

اميد که اهميت، عظمت و بزرگي حماسه هشت سال دفاع مقدس و آن بي بديل حماسه‌اي که به آزادي و بازپس گيري خرمشهر عزيز که نه فقط يک شهر ايران بود و هست بلکه خرمشهر و آزادسازي آن نماد غيرت، عزت، سرافرازي و استقلال ايران و ايراني است هر روز بيش از پيش خصوصا براي نسل‌هاي جوان و آيندگان ايران زمين روشن تر شود. اين مجموعه که پيش روي مخاطبان ارجمند خراسان است هرچند در مقابل آن حماسه‌هاي بزرگ کم مقدار و ناقابل است اما حاصل تلاش خدمتگزاران مردم در روزنامه خراسان است که از سر شور و شوق و عشق به ايران و پاسداشت ارزش‌هاي دفاع مقدس گرد آمده است و پيشکش مخاطبان گرانمايه مي‌شود.

ملت ما
«مفاهمه‌آميز بودن فضاي حاكم بر نشست بغداد» عنوان سرمقاله امروز روزنامه ملت ما به قلم
سيد داود آقايي است که در آن می خوانید:
اگر ما روندي كه در سال‌هاي اخير در بحث فعاليت‌های هسته‌اي ايران از سوي گروه 1+5 مورد بررسي قرار بدهيم، مشاهده مي‌شود كه آنها از ابتدا بنا را بر اعمال فشار بر ايران گذاشتند. اعضاي كشورهاي 1+5 در يك فضاي تبليغاتي و به دور از واقعيت‌هاي موجود و در واقع بدون توجه به مولفه‌هاي حقوقي و فني صرفا در يك فضاي سياسي شده تحت تاثير قدرت‌هاي بزرگ سعي كردند كه اين‌گونه موضوع را جلوه بدهند كه فعاليت‌هاي هسته‌اي ايران در مسير دستيابي به سلاح هسته‌اي است و ماهيت صلح‌آميز ندارد.

اين روند تا جايي ادامه پيدا كرد كه حتي برخي از مقامات رژيم صهيونيستي هم به اين موضوع اعتراف كردند كه ايران برنامه‌اي براي بمب اتمي ندارد. علاوه بر اين واقعيت‌هاي مو جود و رويكردهايي كه ايران از خودش بروز داد موجب شد تا اين كشورها در رفتار خود تجديدنظر كنند.در اين زمينه نقطه‌نظرات بيان شده از سوي سران عالي‌رتبه كشور و دست‌اندركاران ديپلماسي ايران و نيز به دنبال اتخاذ تصميماتي مبني‌بر اعمال تحريم‌هاي گسترده عليه ايران از جمله اعلام تحريم‌هاي نفتي از سوي اروپا از اول ژانويه 2012 كه آثار و تبعات خودش را در همان آغازين روزهاي اتخاذ اين تصميم بر جاي گذاشت دست‌اندركاران گروه 1+5 را وادار كرد تا در استراتژي و رويكردهاي خود تجديدنظر اساسي به عمل بياورند.

بنابراين كشورهاي گروه 1+5 به اين جمع‌بندي رسيدند كه در يك فضاي مفاهمه‌آميز بايد اين موضوع حل و فصل بشود.اگرچه در روزهاي اخير از برخي از حوزه‌ها، گروه‌ها، جريان‌ها و دولت‌ها، هياهوهاي جديدي براي تحت‌الشعاع قرار دادن فضاي مذاكره ايجاد شده است، اما اين امر طبيعي مي‌نمايد. چرا كه در اين بين افراد، گروه‌ها و كشورهايي هستند كه خواهان حل و فصل مسالمت‌آميز اين موضوع نيستند.

در اين مورد برخی كشورهاي عربي، اروپايي، ايالات متحده و لابي‌هاي رژيم صهيونيستي هياهوهايي را به پا كرده‌اند تا اين موضوع به نتيجه نرسد. آنها ادعا كرده و مي‌كنند كه ايران به دنبال مديريت ديپلماسي زمان است و در واقع دارد وقت را مي‌خرد و اين در حالي است كه جمهوري اسلامي در پشت پرده كار خود را انجام مي‌دهد.

اما عقلاي قوم و كساني كه بايد واقعيت‌ها را درك كنند و تصميم‌گيري كنند به اين جمع‌بندي رسيدند كه زمان حل موضوع فراهم شده و در اجلاس جي 8 در امريكا هم همين موضوع مطرح شد كه به هر حال بايد اين مسئله به نحوي حل شود. در اين اجلاس هم امريكا و هم سران ديگر كشورهاي گروه 8 اعتراف كردند كه دستيابي به انرژي هسته‌اي و فعاليت‌هاي هسته‌اي صلح‌آميز حق مسلم ايران است و جامعه بين‌المللي هم اين را تاييد مي‌كند.

بنابراين آنچه كه مي‌شود گفت در فضاي ايجاد شده در اجلاس بغداد اعضاي 1+5 نظرات و پيشنهاداتي دارند از جمله متوقف كردن غني‌سازي اورانيوم در حد بيش‌تر از 5 درصد. در عين حال يكي از خواسته‌هاي ديگر آنها اين است كه ايران به پروتكل الحاقي بپيوندد و متقابلا ايران قطعا خواستار اين امر خواهد بود كه پرونده هسته‌اي ايران از شوراي امنيت به شوراي حكام انرژي اتمي برگشت داده بشود و روند عادي و طبيعي خودش را طي كند.

همچنين ايران انتظار دارد تا تحريم‌هاي بين‌المللي برداشته شود و بيش از همه و بيش از هر چيز كشورهاي اروپايي از تحريم‌هاي نفتي خود صرفنظر كنند. در هر حال به نظر مي‌رسد كه فضاي حاكم بر اجلاس بغداد مفاهمه‌آميز خواهد بود و طبيعتا دست‌اندركاران ايراني مذاكره، اصول، ارزش‌ها، عزت و مصلحت نظام را مدنظر قرار خواهند داد.

رسالت
«سمينار مطبوعات چشم اندازها و چالش ها» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم صالح اسكندري است كه در آن مي‌خوانيد:
بايد به طور جدي و علمي در خصوص مسائل اصلي مطبوعات در ايران انديشيد.

يکي از مسائل اصلي در اين حوزه نسبت بين مطبوعات و معنويت در جامعه معنا گراي ايران است. طرح اين مسئله بي ارتباط با شعار اصلي سمينار مطبوعات چشم انداز‌ها و چالش‌ها که ديروز برگزار شد يعني تهذيب رسانه و اخلاق نيز نيست.

در زمانه‌اي که بيشتر رسانه‌ها، از صداوسيما و مسئولان و مديران فرهنگي گرفته تا مطبوعات، خبرگزاري‌ها در و ديوار شهر و کارشناسان و متخصصان فرهنگي، جملگي از «جستجوي حقيقت»، «‌معنويت»، «‌معنا‌گرايي» و «‌ارزش‌ها» حرف مي‌زنند، کمتر کسي به اين مهم مي‌انديشد که آيا همين رسانه‌هاي مدرن معنا زا هستند و يا معنا زدا؟

حدود 100 سال پيش در اثناي مشروطه وقتي کارخانه چراغ برق حاج حسين آقاي امين الضرب 4000 چراغ را در تهران روشن مي‌کرد هنوز برخي از مردم معتقد بودند که در کابل‌هاي برق شيطان جريان دارد. قضاوت آن روز پدرانمان براي ما شايد کمي مضحک به نظر برسد اما وقتي خبر ساخته شدن گوشي‌هاي تلفن همراهي مي‌رسد که قادرند شبکه‌هاي ماهواره‌اي را بدون هيچ واسطه‌اي دريافت و پخش کنند بيشتر خانواده‌ها از خنده خود پشيمان و براي فرزندانشان نگران مي‌شوند.

در عصر حاضر فرهنگ مهاجم غربي تمامي افسارهاي خود را گسيخته است. تکنولوژي ديگر به هيچ حريم امني رحم نمي‌کند. اگر در رژيم پهلوي برخي از خانواده‌هاي مذهبي به سينما نمي‌رفتند تا از شر فيلم‌هاي غير اخلاقي خود و خانواده هايشان در امان باشند اما با ورود تلويزيون به خانه‌ها اين مصونيت از بين رفت.

بعدها با ورود کامپيوتر و قرار گرفتن يک صندلي مقابل آن، تماشا و ارتباط تصويري يک نفره شد و افراد از خانواده منزوي و کامپيوتر‌هاي شخصي جايگزين بسياري از مواهب غير قابل انکار خانواده شدند. ديگر کدام پدر و مادري مي‌تواند مطمئن باشد که فرزندش در مترو، پارک و يا هر جاي ديگر از شر بلوتوث‌هاي مستهجن، پيامک‌هاي تصويري و شنيداري مبتذل و اخيرا دسترسي به شبکه‌هاي پورنو و غير اخلاقي ماهواره‌اي مصون است.

پر بيراه نگفتيم که اگر امروز حرف نياکان مان را مجددا تکرار کنيم در عصر سلطه ارتباطات شيطان از طريق سيم‌هاي برق بلکه در امواج راديويي و تلويزيوني جريان يافته است و کوچکترين مهلتي را براي فکر کردن و تصميم گرفتن باقي نگذاشته است.
جوامع معناگرايي مانند ايران که بر پايه نهاد خانواده و مذهب استوار هستند به شدت نسبت به آسيب‌ها و لطمات رسانه‌ها واکنش نشان مي‌دهند.

البته سخن گفتن از نسبت ميان رسانه و معنا به ميزان تبيين مصرح الگوي بومي و عملي مطبوعات اسلامي در جامعه ما دشوار است. اعوجاجات رسانه‌اي در جامعه امروز و پيوند ناگسستني آن با معنازايي ومعنازدايي مجال كمتري را براي پرسش‌هاي بنيادين درباره نسبت رسانه ومعنا باقي گذاشته است. اين سئوال هميشگي وجود داشته است كه رسانه معنازا بوده و يا معناگرا.

در يك ديدگاه رسانه مولد يك معناي جديد است كه با معناي قديم در تضاد است وابزاري درجهت معنازدايي تلقي مي‌شود اما از منظري ديگر بين رسانه و معنا پيوند مستمري از ابتداي تاريخ وجود داشته است. هرچند مي‌توان تبيين پيوند رسانه‌ها ودين از جانب محققان جهان مسيحي را در واكنش به روند رو به رشد سكولاريزاسيون و عرفي شدن تلقي نمود اما در عين حال نمي‌توان منكر نقاط تماس غيرقابل انكار رسانه‌ها و معنا شد. تله ونجليسم از 1970 به بعد نمونه بارز پيوند رسانه‌ها ومعنا در سكولارترين كشور دنيا يعني آمريكاست. در جهان زدايش معنا معدودي از رسانه‌ها زباني گويا براي جنبش‌هاي ديني شده‌اند.

بدون ترديد رسانه‌ها پاسخي به يك نياز اجتماعي بودند اما واردات آنها به جوامع معناگرا در پاسخ به كدام نياز اجتماعي صورت گرفت؟ اين يك سئوال جدي است كه آيا مي‌توان حرفه مطبوعات را مانند مهندسي، پزشكي و يا ساير علوم تجربي از غرب فراگرفت؟

معدودي از رسانه‌ها در واكنش به پروژه دين زدايي از غرب با معنا مزدوج شدند اما رسانه درجوامع معناگرايي مانند جامعه ايران چه رسالتي به دوش مي‌كشد. تحقيقات نشان مي‌دهد هميشه رابطه مستقيمي بين الگوي رسانه‌ها و علي‌الخصوص مطبوعات با الگوي سياسي واقتصادي هر نظام اجتماعي وجود دارد اما واقعا مطبوعات و رسانه‌هاي ما توانسته‌اند با الگوهاي سياسي واقتصادي كشور ارتباط برقرار كنند.

هنوز در فضاي سياسي واجتماعي كشور مطبوعات مترادف با ركن چهارم دموكراسي تلقي مي‌شوند درحالي كه الگوي سياسي كشور در نظام مردم‌سالاري ديني متكي برگفتمان بي‌بديل انقلاب اسلامي است. اگر كسي بتواند از مدلول در هم تنيده مردم‌سالاري ديني مجرد دموكراسي را منفك كند آنگاه مي‌توان ركن چهارمي نيز براي آن در نظر گرفت.

سياست روز
«بغداد، فتحي ديگر» عنوان سرمقاله روزنامه سياست روز به قلم محمد صفري است كه در آن مي‌خوانيد:
مصادف شدن زمان گفت‌وگوهاي ايران و ۱+۵ با حماسه آزاد‌سازي خرمشهر، يکي از اتفاقاتي است که حرف‌ها براي گفتن دارد.

در چنين روزي شهري آزاد شد که آوازه آن، خواب از چشمان دشمنان ربود که داعيه فتح تهران و سقوط نظام اسلامي را در سر مي‌پروراندند. ماشين جنگي صدام با حمايت کامل شرق و غرب، با استفاده از تاکتيک‌ها و تکنيک‌هاي نظامي روز، همراهي سازمان‌‌هاي جاسوسي و اطلاعاتي شرق و غرب همه و همه دست در دست هم نقشه اشغال خرمشهر را کشيدند، هر چند اين شهر پس از جانفشاني و دلاوري مردان و زنان اين مرز و بوم به دست دشمن افتاد اما ديري نپاييد که خونين شهر در عملياتي متحورانه از دشمن باز پس گرفته شد و حيرت همه را برانگيخت. حيرت و شگفتي که تاکنون هيچ فرمانده ارشد نظامي شرقي و غربي نتوانسته است آن را هضم کند. عملياتي غيرقابل پيش‌بيني و غير قابل باور براي آن‌ها بود.

اکنون رزمنده‌اي از آن دوران باتن جانباز، در خاکي قدم گذاشته است که تا پيش از اين با وجود حاکمي ديکتاتور عليه اين نظام و سرزمين مقدس دست به اسلحه برد و از هيچ جنايتي هم فروگذار نمي‌کرد.

اکنون در چنين روزي آن رزمنده دوران باشکوه دفاع مقدس، در مقابل کساني به نبرد ديپلماتيک رفته است که در حمايت از صدام کوتاهي نکردند. او به همراه ديگر يارانش، در چنين روزي خاطره آزادي خرمشهر را با اقتدار و صلابت، در مقابل کشورهايي که درصدد هستند ملت ايران را از حق قانوني و طبيعي خود محروم سازند، زنده خواهد کرد.

هر تصميمي در اجلاس بغداد گرفته شود. پيروز اين نبرد ديپلماتيک جمهوري اسلامي ايران است. آنها با تاسي از ولايت، هر آنچه که صلاح و فلاح اين سرزمين باشد، از نظر دور نخواهند داشت و عزت و شرف مردم دلاور ايران اسلامي را همواره پاسدار خواهند بود.

سوم خرداد ديگري در تاريخ به ثبت خواهد رسيد و حلاوت آن روح و جان مردم را هم جلا خواهد داد. ايران در مذاکرات امروز در بغداد در هر شرايط پيروز و فاتح خواهد بود. اين فتح و ظفر از هم‌اکنون بر ملت ايران مبارک باد.
 
تهران امروز
«خرمشهر و ژنرال‌های‌جوان‌امام(ره)» عنوان سرمقاله روزنامه تهران امروز به قلم سرلشكر پاسدار غلامعلى رشيد است كه در آن مي‌خوانيد:
پیش از صحبت درباره چگونگی عمليات فتح خرمشهر، لازم است کمی نیز به توانمندى و حضور نيروهاى جوان در عرصه فرماندهى دفاع مقدس نگاه کرد. يكى از ويژگى‌هاى انقلاب اسلامى با رهبرى امام (ره) وجود چهره هاى جوان در عرصه هاى امنيتى - دفاعى بود. این افراد امروز قهرمانان ملى کشور هستند. البته در ادوار مختلف تاریخ کم نیستند جوانانی که باعث مباهات جهان شده‌اند.

افرادى همچون سهروردى فيلسوف بزرگ شرق و عالم اسلام و صاحب حكمت اشراق، ابن سينا كه غالب آثار او در جوانى تصنيف شده است، ملاصدرا، شهيد مطهرى، دكتر شريعتى و از همه مهم‌تر حضرت امام (ره) كه اعجوبه قرن بود، اکثر آثار علمی و دینی ایشان به سالهای جوانی باز می‌گردد. امام در تمام دوران پيروزى انقلاب اسلامى در حالی که خودشان در آستانه هشتاد سالگى بودند، اعتماد بسیار زیادی به جوانان داشتند و از آنها برای مسئولیت های بسیار بزرگ استفاده می کردند. مثلا محسن رضايى در حالی که تنها ۲۷سال داشت به عنوان فرمانده سپاه يكصد هزار نفرى منصوب شد. اين فرمانده جوان، با 10‌سال تجربه قبل و بعد از انقلاب، سپاه را در اندك زمانى چنان فرماندهى كرد كه ارتش دشمن را با وجود ژنرالهاى مسن بارها شكست داد.

در آن زمان امام بر این باور بودند که فرماندهان جوان جسارت و قدرت بیشتری برای خطر کردن و سنت شكنى دارند و ابتكار و خلاقيت و طرد تفكرات قدیمی را باید به دست آنها سپرد. شهيد صياد نيز يك افسر جوان بود و در ۳۶سالگى فرمانده نيروى زمينى شد و اميرحسن سعدى نيز در زمان جنگ و در سمت فرماندهى لشكر يك افسر جوان بود.

به طور حتم استفاده از همین افسران و امیران جوان باعث به دست آوردن پیروزی های بسیارزیاد و چشمگیری در جنگ شد و امروز همه از مواهب آن استفاده می کنیم. فتح خرمشهر در روندتحولات جنگ تحميلى، جز نماد و مظهر مقاومت ملت ايران و پيروزى بردشمن متجاوز عراقى چیزی دیگری نیست.

مردم خرمشهر با مقاومت به آزادى رسيدند و خود را به يك حماسه فرازمانى و فرامكانى بدل کردند. می توان براساس الگوى مقاومت در خرمشهر، جنگ جديدى را با دشمن پى‌ريزى كرد و با اعتماد به نقش حاصل از آن در عرصه‌هاى سياسى، اجتماعى و امنيتى وارد عمل شد. رزمندگان شجاع ما با مقاومت درخرمشهر، جنگ تحميلى را به شكست تحميلى براى دشمن تبديل كردند.

فتح خرمشهر بيانگر يك دكترين و استراتژى نظامى جديد و آغازگر روش جديد در مديريت كشور در عرصه دفاعى امنيتى بود كه بايد آن را شناخت و به عنوان يك الگوى موفق، در حل معضلات اساسى كشور مخصوصاً در بحران‌ها از آن استفاده كرد. هنوز هم کم نیستند جوانانی مانند شهيد باقرى که بتوانند ستون‌های حل بحران را پی‌ریزی کنند.

 باقرى يكى از فرماندهان جوان بود كه شايستگى‌هاى اخلاقى بى‌نظير و انديشه دفاعى والايى داشت كه در حيات كوتاه اما پربركتش در دفاع مقدس منشأ تحولات بزرگى شد. او با همان سن کم بنيانگذار اطلاعات رزمى است و با شناخت درست و دقیقی که از زمين و دشمن داشت، يكى از بهترين نظريه پردازان و طراحان عمليات‌ها بود. دیگر وقت آن رسیده برای کاهش مشکلات بعد از جنگ و حتی مسائل داخلی نیز به نیروهای جوان اما کارآمد اعتماد کرده و از آنها نیز استفاده کنیم.
 
شرق
«پيام بغداد» عنوان سرمقاله روزنامه شرق به قلم سيدمحمدصادق خرازي است كه در آن مي‌خوانيد:
روزگار بي‌تاب چشم به تاريخ دوخته است. سوم خرداد، روز لبخند، شادي، پيروزي، اشك و محبت ايران است. خرمشهر و خرداد آميخته در تاريخ شدند و مجاهدت سوم‌خرداد را رقم زدند. سوم‌خرداد نماد همبستگي و وحدت مردم ايران و فتح‌الفتوح آزادي خرمشهر است. خرم‌شهر، شهر خرم بر بستري از مجاهدت و خون تبديل به خرمشهر شد و حيات انسان در آن جاري گشت و اينك در يك چنين روزي نمايندگان ايران و شش كشور موسوم به 1+5 مجددا بر سر ميز مذاكره مي‌نشينند تا براي برون‌رفت پرونده هسته‌اي از بحران به راه‌حلي عادلانه دست يابند.

اينك قريب يك‌دهه است كه ايران با مقاومت و تلاش در پي مستقركردن حقوق و دانش هسته‌اي خود بوده است. و اين نشست داراي دو پيام جدي است؛ پيام براي غيرخودي‌ها و پيام براي خودي‌ها. نشست بغداد حاوي پيام مهم براي غيرخودي‌هاست. براي غرب، براي آناني كه بيش از چنددهه خاطرات تلخي از رفتارها و معيارهاي دوگانه در خاطره و ذهن قاطبه مردم ايران باقي گذارده‌اند.

اردوگاه غرب نشان داده كه خلاف ادعاي انساني، همواره در پي كسب حداكثري امتيازات سياسي براي خود و هم‌پيمانان خود است.

تحريم، غيرانساني‌ترين پديده موجود مناسبات بين‌المللي است. با تحريم تاكنون هيچ قدرت و كشوري نتوانسته است امتيازات حداكثري كسب كند. از اين جهت مي‌گويم تحريم ناعادلانه‌ترين بخش از مناسبات خصمانه جهان و سلط‍ه استكبار با ملت‌هاست كه اوج و هدف اصلي تحريم، ملت‌ها و مردمان بي‌گناه اين جهانند و مردم بزرگي كه خون خود را براي استقرار جمهوري اسلامي ايران و استقلال آن و اثبات نظام سياسي خود و چارچوب‌ها و مباني اصولي و بنيادين ملي-ديني خود عرضه كرده‌اند، از عهده آثار تلخ و غيرانساني تحريم‌ها برخواهند آمد.

ناشايست‌ترين واژه‌ها تنبيه‌كردن انگيزه‌هاي انساني و اخلاقي ملت‌هاست. استفاده ابزاري غرب در به‌كارگيري تحريم‌هاي گسترده هوشمند عليه ملت ايران افاقه نكرده و نتوانسته آن ايستادگي و پايداري و شكوه و عظمت براي پيشبرد دانش فني و دستيابي تكنولوژيك مردم ايران به دانش هسته‌اي را متوقف كند.

پيام نشست بغداد بايد درك دقيق روحيه ملت ايران و صلابت و همبستگي و اتحاد براي مقاومت را داشته باشد. پايان سخن از تحريم و تهديد و درك متقابل و فهم جديد در رسيدن به راه‌هاي مشترك درس خوبي براي رفتار طرف مقابل است. مقاومت بيش از يك دهه ملت ايران در رسيدن به جوانب مختلف تكنولوژي و دانش هسته‌اي به‌رغم همه محدوديت‌ها و نابرابري‌ها نيز حديث همين استقلال است. تحريم‌هاي بين‌المللي، تحريم‌هاي منطقه‌اي و تحريم‌هاي يك‌و‌دوجانبه همه ناشي از دو نكته اساسي است.

نخست سوء‌برداشت از اهداف صلح‌آميز ايران و دوم اشتباه محاسبه در رفتار و كلام و اهداف و استراتژي صلح‌آميز و توسعه ايرانيان است. توصيه به نمايندگان كشورهاي موسوم به 1+5 اين است كه اهميت تفاوت‌هاي فرهنگي و لزوم شناخت آن، آن هم در اين برهه حساس مي‌تواند در برابر بدفهمي‌هاي تاريخي و كژانديشي‌هاي پرهزينه گذشته، درس‌آموز باشد.

هرگونه رفتار غيرمنطقي مي‌تواند منتج به مقابله با فرآيند تلخ و فاجعه‌باري باشد كه جامعه جهاني را گرفتار كند. توجيه عقلي و حكمت ايراني اين است كه به عمق نگاه ايراني در توسعه اقتصادي و درس‌هاي تاريخي اين ملت توجه شود. درك و شناخت تفاوت‌هاي فرهنگي در مفاهيم اين جهان همه ضرورت رفتار سياسي و رفتار عقلاني شماست. غرور كاذب و تحقيرهاي ناشايست كه همواره شايسته رفتار خودتان بوده است نبايد پيام غلطي را به ذهن مغشوش شما القا كند.

اگر به دنبال راه‌حلي منطقي هستيد نگاه شما هم بايد منطقي باشد. نبايد با ابزار قدرت نگاهي متفاوت و دوگانه و پارادوكسيكال با پيشرفت‌هاي بشري يك ملت بزرگ داشته باشيد. جان كلام، ميزان اهميت موضوع و دسترسي به منطق يافتن راه‌حل و تبيين نقشه راه گفت‌وگوست. هرگونه انحراف و گستره آن به حواشي و زمينه‌هاي ديگر داراي مفهوم و مفاهيم ديگري براي ملت ايران خواهد بود.

پيام بدفهمي‌هاي ديپلماتيك، شما را وارد جدال‌هاي ديگر مي‌كند كه تبعات ناگواري را به همراه خواهد داشت. انتقال يك پيام با زبان تهديد و تحريم، فاقد دستيابي به موفقيت‌هاي عيني در مذاكرات حساس است. سوءبرداشت‌هاي يك دهه و به‌كارگيري زبان تهديد و تند نتوانسته كارآمد و كارساز باشد.

آنجا كه شما تغيير رفتار نشان داديد و پايبند به آن بوديد، منطق و گفت‌وگو زمينه‌هاي مناسب و سازنده را خود به خود در برابرتان مي‌گشايد. مردم ايران نسبت به ادبيات و واژه‌هاي دنياي سلطه واكنش‌هاي طبيعي و منطقي و در عين حال قاطعي نشان مي‌دهند. اگر به دنبال كسب راه‌حل هستيد، رفتار شما بايد تغيير كند و زبان تلخ و گزنده شما به زبان بحث و گفت‌وگو و منطق مبدل شود. رهبران ايران در پي مبادله كلامي نيستند. بلكه براي دست‌يافتن به راه‌حلي عادلانه همه‌گونه تلاشي را تجربه كرده‌اند.

ما در منطقه‌اي زندگي مي‌كنيم كه زادگاه بحران‌ها، چالش‌ها و رويدادهاي ناهنجار امروز جهان است. در صورتي كه اراده داريد كه مشكلات و بحران‌هاي جهان را منطقي و واقع‌بينانه رصد كنيد و براي آن راه‌حلي عادلانه تجويز كنيد. پس بايد در برابر حقوق مسلم ايران و در برابر دستاورهاي ملت ايران به‌رغم ناباوري‌هاي خود منطقي متواضع باشيد. شما با نمايندگان ملت بزرگي نشسته‌ايد كه اين موقعيت و سطح قدرت و توانمندي امروز آنها نتيجه مجاهدت بيش از چند دهه آنان است.

مردم سالاري
«آزمون ديپلماسي در بغداد» عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم حميد خوش‌آيند است كه در آن مي‌خوانيد:
سوم خرداد که مقارن با سالگرد آزادسازي خرمشهر از دست نيروهاي رژيم بعثي عراق در سال 1361 است، در تقويم رسمي جمهوري اسلامي ايران، تحت عنوان «روز مقاومت، ايثار و پيروزي» نامگذاري شده است. اين روز در طول سه دهه گذشته، از ابعاد مختلف ارزشي، حماسي، سياسي و بويژه «ژئوپوليتيکي» براي ايرانيان حائز اهميت بوده است چرا که از يک سوي مي‌توان آن را «سندي زنده» و دليلي مبرهن مبني بر مقاومت و ايستادگي کشور در مقابل زياده خواهي و توسعه طلبي قدرت‌هاي بزرگ و مداخله گر در امور داخلي دانست و از سوي ديگر مي‌توان آن را «تجربه‌اي گران سنگ» و ميراثي ماندگار در راستاي حفاظت و حراست از تماميت ارضي و حاکميت يکپارچه ملي تلقي نمود. البته توجه به اين نکته ضروري است که ماهيت وجودي سوم خرداد را بايد در پيام‌هاي «ايدئولوژيکي» و «معرفتي» جست و جو نمود که در متن و بطن آن وجود داشته و دارد و هميشه نيز جاري و ساري بوده است.

«آرمان گرايي» در راستاي بسط و اشاعه ارزش‌هاي ديني و اسلامي‌از يک سوي، و «واقع بيني» در ارتباط با مناسبات منطقه‌اي و مراودات جهاني و نيز سعي و تلاش در جهت حفظ و تأمين منافع ملي و استراتژيکي از سوي ديگر، دو «وجه مميز» و بارز ماهيت وجودي اين روز است که اين امر امسال با توجه به تقارن مذاکرات ايران با گروه 1+5 با اين روز، بيش از هر زمان ديگري نمود عيني به خود گرفته است.

مذاکرات جمهوري اسلامي با گروه 1+5 در طول پنج سال گذشته حول پرونده هسته‌اي ايران دوره پر فراز و نشيبي را سپري کرده است. اين مذاکرات براي نخستين بار تحت عنوان مذاکرات «ژنو1» در روز 29 تير 1387 از وين آغاز شد و با پيگيري آن در مذاکرات «ژنو2» در 10 مهر 1388 و مذاکرات «ژنو3» در 16 آذر 1389 به مذاکرات «استانبول 1» در دوم بهمن 1389 منتهي شد.

اين گفتگوها بالاخره پس از 15 ماه که از قطع آخرين دور از مذاکرات جمهوري اسلامي با گروه 1+5 مي‌گذشت، در مذاکرات «استانبول 2» در بيشت و ششم فروردين 1391 از سر گرفته شد و در نهايت به مذاکرات بغدادکه امروز در پايتخت عراق در حال برگزاري مي‌باشد، رسيده است. بررسي مذاکرات ايران با پنج عضو دائم شوراي امنيت بعلاوه آلمان، که امروز در بغداد برگزار مي‌شود از نکاتي چند قابل تأمل و حائز اهميت است. نکته اول در رابطه با مذاکرات بغداد، «محل» و «زمان» برگزاري اين گفتگوهاست. بطور مسلم انجام گفتگوها در سالگرد فتح خرمشهر، فارغ از نتايج و دستاوردهاي آن، «برگ برنده» ايران در اين مذاکرات به شمار مي‌رود.

از سوي ديگر بغداد نيز که باتلاق نيروهاي آمريکايي و غربي است و اکنون به عنوان يکي از قوي ترين پايگاه‌هاي تحت نفوذ ايران در منطقه محسوب مي‌شود، مکان مذاکرات است. دقيقاً به همين خاطر بود که گروه 1+5 بعد از قبول زمان و مکان گفتگوها، با اطلاع از اهميت ملي اين روز براي ايرانيان تقاضاي جابجايي زمان مذاکرات را داشتند که با مخالفت جمهوري اسلامي‌ايران مواجه شدند.

انتخاب «سوم خرداد» که روز آزادسازي خرمشهر است و نيز تعيين «بغداد» به عنوان مکان مذاکرات، که در نوع خود بي نظير بوده و «هوشمندي» و موقعيت شناسي مقامات جمهوري اسلامي و هيئت مذاکره کننده ايراني را نشان مي‌دهد، اساساً حاوي پيام‌هاي متعددي در ذات خود است.

ايران با اين اقدام خود، که آن را مي‌توان «تغيير هوشمندانه رفتار ديپلماتيکي» ايران در زمينه مذاکرات بين‌المللي ناميد، در اصل خواسته است به طرف‌هاي مذاکره کننده غربي گوشزد کند که «منافع و امنيت ملي» نظام و همچنين صيانت از حقوق مسلم هسته‌اي و برخورداري از فعاليت‌هاي هسته‌اي صلح آميز، همچنان که در گذشته نيز مصرانه بر آن تأکيد شده، امروز نيز به عنوان «خطوط قرمز» نظام در مناسبات و مراودات بين‌المللي با قدرت‌هاي بزرگ تلقي مي‌شود که تحت هيچ شرايطي نمي‌توان از آن‌ها دست شست و از مواضع قاطعانه در اين زمينه عقب نشيني کرد.

بنابراين حضور هيئت مذاکره کننده ايراني، در پشت ميز مذاکره با غرب، با برخورداري از يک «روحيه حماسي» ملهم از مباني ارزشي روز سوم خرداد، بخصوص با تأکيد بر «روحيه شکست ناپذيري» در مواجهه با قدرت‌هاي بزرگ، آن هم در بغداد و پايتخت کشوري که سي سال پيش با چنگ‌اندازي به تماميت ارضي جمهوري اسلامي، بخشي از خاک ايران را تصرف نموده بود، خود به تنهايي گوياي واقعيات رفتاري مقامات ايراني در ارتباط با گفتگوهاي هسته‌اي با غرب است. بنابراين از اين منظرگاه مي‌توان چشم انداز مذاکرات امروز را مثبت و سازنده و منجر به نتايجي رضايت بخش حداقل براي طرف ايراني ارزيابي کرد.

نکته دوم در رابطه با مذاکرات امروز بغداد، فضاي رواني ناشي از شرايط نامساعدي است که در چارچوب آن گروه 1+5 وارد مذاکره با ايران شده‌اند. پنج عضو دائم شوراي امنيت بعلاوه آلمان به عنوان اعضاي گروه 1+5 در طول پنج سال مذاکرات هسته‌اي که با جمهوري اسلامي‌داشته‌اند، هرگز به‌اندازه مقطع کنوني تا به اين حد دچار اختلاف مواضع شديد و متعاقباً ضعف دروني نبوده است.

افزايش عمق و دامنه خيزش‌هاي عربي- اسلامي‌در منطقه خاورميانه و شمال آفريقا که به عنوان حيات خلوت قدرت‌هاي غربي به شمار مي‌رود از يک سوي، و پيچيده‌تر شدن بحران اقتصادي بخصوص بحران مالي و پولي در حوزه يورو از سوي ديگر که به دو چالش عمده و فراگير بازيگران شاخص نظام بين الملل در زمينه مديريت مسائل جهاني تبديل شده، بويژه در طي ماه‌هاي اخير، بيش از پيش موجب فرسايش و کاهش توان، کارايي و انرژي رهبران غربي در اين زمينه شده است. همچنين بايد اذعان داشت که ائتلاف 1+5 امروز بيش از هر زمان ديگري، مواجهه با خطر فروريزي شده است.

دو کشور چين و روسيه به ترتيب به عنوان «شرکاي» بزرگ «اقتصادي و سياسي» ايران که هر دو داراي منافع اساسي در حوزه مسائل اقتصادي، سياسي و امنيتي در جمهوري اسلامي هستند تا آنجا که بررسي مواضع و ديدگاه‌هاي اين دو کشور نشان مي‌دهد، تحت کمتر شرايطي حاضر به همراهي با غرب در مورد اعمال و تشديد تحريم‌ها بر عليه ايران در صورت بي نتيجه بودن مذاکرات هسته‌اي در بغداد هستند.

ابتكار
«موقعيت ايران در نشست بغداد» عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم پرويز اسماعيلي است كه در آن مي‌خوانيد:
استراتژي جمهوري اسلامي ايران در خصوص مذاکرات هسته‌اي از سال 2002 تاکنون بر سه محور استوار شد:

1-حفظ و تقويت توان تکنولوژيک (در سه عرصه فناوري مواد، تجهيزات و تاسيسات هسته‌اي)

2-رعايت مقررات و تکاليف بين‌المللي پيمان منع گسترش سلاح هسته‌اي (NPT) همزمان با بهره‌مندي از حقوق و امتيازات آن و ساير معاهدات جهاني

3- ورود و ادامه مذاکرات با اين شروط:
اول. نقطه عزيمت گفت‌وگوها، اصول فني و حقوقي و نقطه مقصد آن، احياي حقوق بر زمين مانده بين‌المللي و نيز رفع تهديدها و تحريم‌ها باشد.
دوم. پايبندي طرفين به همکاري متوازن و عمل متقابل به جاي تحميل و پيش‌شرط‌هاي يکجانبه.
سوم. ايستادگي بر سطحي مطمئن از توان تکنولوژيکِ افقي و به کارگيري سطح عمودي توانمندي‌ها به عنوان اهرم مذاکره.
چهارم. مديريت زمان به عنوان ديگر ابزار مذاکراتي.
شايد چکيده اين استراتژي به قول يکي از مسئولين ارشد کشور اين باشد که «ايران در هر مرحله از گفت‌وگوها هرگز چيزي به حريف واگذار نکند که قدرت بازپس‌گيري آن را نداشته باشد.»

واقعيت اين است که استراتژي فوق در مجموع، رعايت و به «موقعيت برتر تکنولوژيک ايران» منجر شد. «نقشه راه» حسن روحاني، لاريجاني و جليلي در شوراي عالي امنيت ملي و دولت‌هاي خاتمي و احمدي‌نژاد جز اين نبود. گرچه تاکتيک‌هاي هر يک متفاوت بود و تأثيراتي هم در فراز و فرود پرونده هسته‌اي گذاشت.

طي سال‌هاي اخير، برخي آنقدر مهارت مديريتي و سياسي نداشتند که بين استراتژي و تاکتيک تفاوت قائل شوند و گاه متأسفانه به جاي مديريت فضاي سياسي يکپارچه در داخل براي به جلو راندن ديپلماسي، منافع ملي خرج شعارها و رقابت‌هاي سياسي و منافع فردي و گروهي شد. عده‌اي در جايگاه مدعي‌العموم نشسته و پشت تريبون‌هاي عمومي مديران پيشين را به خيانت، وطن‌فروشي و حتي جاسوسي متهم کردند. حال آنکه چنين اتهامي اساساً مطرح نبود، شبيه اتهاماتي که در تريبون‌هاي عمومي به ديگران زدند و نادرستي آن اثبات شد.

درک درستي هم از شرايط آن سالها نداشتند و توافق سعدآباد را که تصميم جمعي نظام بود، با ترکمنچاي مقايسه کردند و خيانت خواندند. جالب اينکه همزمان، دستگاه‌هاي اطلاعاتي آمريکا و غرب سران خود را شماتت مي‌کردند که ايران مشت خالي را فروخته و در هياهوي تمرکز حريف بر نطنز، «کار مهم» خود را در اصفهان و ساير نقاط به پيش برده‌است.

اينگونه هم بود؛ آگاهان مي‌دانند که علاوه بر فهرستي از گره‌هاي پيچيده که در آن دوره گشوده شد، بزرگترين و موثرترين پيشرفت تکنولوژيک ايران در عرصه فناوري مواد هسته‌اي هم دقيقاً زماني حاصل شد که ايران بر اساس توافق با سه کشور اروپايي (EU3) و به عنوان اقدامي اعتمادساز و البته غيرالزام‌آور، تعليق محدود تزريق گاز براي غني‌سازي اورانيوم در تاسيسات نطنز را پذيرفته بود. گفتني‌هاي ديگري هم در اين باب هست که مجال ديگري مي‌طلبد.

رهيافت‌هاي نشست استانبول
استانبول را بايد نقطه عطفي مهم در سير پرونده هسته‌اي دانست. اگر ايستادگي بر سر حقوق هسته‌اي، هزينه‌هاي سنگيني داشت، رهيافت‌ها نيز اندک نبوده‌است. نشست استانبول صرف‌نظر از رضايتمندي و توافق هماهنگ شده‌اي که طرفين مذاکره نشان دادند (و خود دليلي بر اين بود که اين ديپلماسي آشکار نتيجه ديپلماسي پنهاني است که احتمالاً در زمان و مکان ديگري رخ داده‌است)؛ حداقل 6دستاورد مهم داشت که 3 رهاورد ابتدايي آن رسماً از سوي کاترين اشتون- سخنگوي گروه 1+5 - بيان شد.

1- توافق بر اينکه پيمان NPT مبناي گفت‌وگوها باشد. حال آنکه پيش از اين اصرار مي‌شد که مبنا، پروتکل الحاقي است.

2- توافق‌ها گام به گام و طرفيني باشد. حال آنکه قبلاً پيش‌شرط تعيين مي‌شد و گفتمان يکجانبه بود.

3- راجع به طيف متنوعي از موضوعات فيمابين گفت‌وگو شود. حال آنکه پيش از اين تمرکز بر موضوع فعاليت‌هاي هسته‌اي بود.

4- تعليق و تهديد از بيان طرفين ايران در درون مذاکرات حذف شد.

آفرينش
«انتخابات رياست جمهوري مصر و نگاه به ايران» عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم علي رمضاني است كه در آن مي‌خوانيد:
بزرگترين ملت جهان عرب براي نخستين بار در آزادانه‌ترين انتخابات تاريخ، خود به پاي صندوق رأي مي‌رود. انتخاباتي كه براي مصر اهميتي گسترده دارد. چرا كه کشوري با جمعيت 82 ميليون نفر در داخل و هشت ميليون نفر مصري در ساير کشورها اينك فراروي آينده خود قرار دارد. در اين بين اگر به اهميت اين انتخابات در مصر و کارزار بين نامزدهاي برجسته توجه كنيم بايد به طيف‌هاي گوناگون نامزدها تفاوتي گذاشت. از يك سو در يك طرف نامزدهاي منسوب به رژيم گذشته مانند احمد شفيق (آخرين نخست وزير ديکتاتور مصر) و عمر موسي كه چهره‌اي موجه تر دارد قرار دارند و از سويي نيز نامزدهايي با رويكرد و گرايش اسلامي و ملي. در اين طيف مهمترين نامزدهاي اسلام گرا را مي‌توان محمد مرسي (به نمايندگي از اخوان الملسمين) و بعد از وي عبدالمنعم أبوالفتوح و صلاح ابواسماعيل قرار دارند. مهمترين نامزدها با رويكرد و گرايش پان عربي و ملي هم حمدين صباحي است.

در اين حال اگر به شانس‌هاي مهم پيروزي در اين انتخابات توجه داشته باشم بايد گفت جدا از نظر سنجي‌ها در واقع مربع مرسي، ابولفتوح، عمر موسي و صلاح ابواسماعيل را نامزدهاي مهم دانست كه شانس اين چهار نامزد براي پيروزي در مرحله نخست ويا رفتن به دور دوم انتخابات از ساير نامزدها بيشتر است.

پيروزي هر نامزدي در انتخابات مصر در واقع آغاز مبارزه وي با چالشهاي گسترده است. چالشهايي كه در سطوح گوناگون داخلي و خارجي وجود خواهد داشت. از يك سو در داخل آينده مصر با چالش‌هاي جدي در داخل از سوي ليبرال ها، پان عربي ها، قبطي ها، ناصريست‌ها و طيف متمايل به غرب روبرو خواهد شد و چالش‌هاي رابطه با نظاميان و اسلام‌گرايان و مشكلات اقتصادي و مالي نيز وجود دارد. از سويي نيز در بعد خارجي رابطه با اسرائيل، معاهده کمپ ديويد، عادي سازي روابط تهران و معضلي به نام وابستگي و عدم استقلال اقتصادي چالشهايي براي رئيس جمهور تازه به همراه دارد.

آنچه مشخص است اگر در بين نامزدهاي رياست جمهوري كنوني مصر به نزديكترين نامزد به ايران دكتر سليم العوا است كه به نظر نميرسد شانس چنداني در برنده شدن داشته باشد. در مقابل اگر صلاح ابواسماعيل برنده آرا شود، حامي وي سلفي‌ها و عربستان سعودي خواهد بود و وي چندان نگاه مثبتي به ايران ندارد. از سوي ديگر نيز اگر اسلام گرايان معتدل و يكي از دو نفر مرسي و يا ابولفتوح در اين انتخابات برنده شوند در واقع بايد منتظر تحولاتي جديدي در رابطه با نوع نگاه به ايران بود.

چنانچه عمر موسي در انتخابات به پيروزي رسد باتوجه به تلاش براي حل ديپلماتيک مشکلات، نگاه انتقادي گذشته وي به رفتار آمريکا و اسرائيل در منطقه، نگاه مثبت و تلاش‌هاي پيشين او در عادي سازي روابط با ايران و استقلال بيشتر مصر امكان بازسازي روابط دو كشور نيز و جود دارد.

در هر حال صرف نظر از نگاه نامزدهاي انتخاباتي به ضرورت يا عدم ضرورت در واقع گروه‌هايي مانند گروه‌هاي سلفي براي از سرگيري روابط با ايران به زعم خود شروطي مانند عدم ترويج تشيع در مصر و... را براي رابطه با ايران قائل هستند از سوي ديگر جماعت اخوان المسلمين هر چند به نوعي دچار نوعي تعدد آرا در رابطه با نوع نگاه به ايران هستنداما بي شك نگاهي تند نسبت به ايران ندارد و چنانچه نامزدهاي اين گروه به قدرت رسند نيز بايد شاهد تحولاتي نوين و حداقلي در روابط بين ايران و مصر بود تحولاتي كه هر چند نمي‌توان با توجه به نوع نگاه تركيه، اسرائيل، امريكا و عربستان بسيار اميدوار كننده دانست اما بي شك پيروزي اسلام گرايان معتدل و يا حتي عمر موسي ميتواند راه بهبود روابط با ايران را مناسب تر كند.

دنياي اقتصاد
«رشد فرانسوی و مخالفانش» عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم پویا جبل عاملی است كه در آن مي‌خوانيد:
آنچه در اولین جلسه مشترک رهبران هشت کشور صنعتی پس از انتخابات فرانسه روی داد حاکی از آن بود که تغییر در رهبری فرانسه، حداقل در لحن سران توانست تغییری ایجاد کند.

این بار به تاسی از دیدگاه تازه فرانسه، بیشتر صحبت از رشد اقتصادی در کنار سیاست‌های ریاضتی شد، اما با این وجود به خصوص رهبران بریتانیا و آلمان، تاکید داشتند که رشد اقتصادی نمی‌تواند جایگزینی برای حل بحران منطقه یورو از طریق کاهش هزینه‌های دولتی باشد.

نکته ظریف قضیه این است که این رشد اقتصادی اصطلاحی شفاف از سیاست اتخاذی مورد نظر رهبری فرانسه نیست. در حقیقت فرانسه به دنبال افزایش تولید از طریق افزایش هزینه‌های دولتی است و رابطه میان هزینه کردن دولت و رشد اقتصادی را مثبت فرض کرده و به همین علت برای آنکه بتواند، این سیاست را در مقابل سیاست ریاضت اقتصادی جا بيندازد، به جای سیاست «افزایش هزینه دولت» سخن از رشد اقتصادی می‌زند.

البته نه اینکه اولاند بیمی از بیان جزئیات طرح خود داشته باشد، که از همان ابتدا نیز وی معتقد بود که اگر بخش خصوصی توانایی ایجاد شرایط بهبود اقتصادی را ندارد، دولت باید وارد گود شود. اما تکیه وی بر «رشد اقتصادی» در بیان سیاست‌های مورد نظرش، شاید بیشتر از آن رو باشد که وی خواهان آن است تا شکاف آن چنانی با متحدان فرانسه پیدا نکند.

در حقیقت سیاست «رشد اقتصادی» از منظر هیچ‌کس نمی‌تواند سیاست نامطلوبی باشد و مگر کسی می‌تواند از رشد گریزان باشد؟ اما مساله این است که رشد اقتصادی به چه روشی؟

«رشد اقتصادی» اصولا هدف است تا ابزار سیاستی، ولی فرانسه این اصطلاح کلی را در قالب پوششی برای سیاست مورد نظر خود قرار داده است و با آن به مذاکره با دوستان مخالف سیاستش می‌نشیند. جالب آنجا است که قدرت‌های دیگر نیز گویی از این اصطلاح استقبال کرده‌اند و شاید به نظر آنان نیز این راهی است تا اختلاف درونی سیاست‌ها آنقدر آشکار نشود.

از منظر آنان رشد اقتصادی در نهایت باید صورت گیرد؛ اما دقیقا به روشی خلاف آنچه فرانسه می‌گوید. آنان به اين می‌اندیشند که با کاهش بدهی‌های دولتی و در نتیجه کاهش ریسک‌های اقتصادی و متعاقب آن کاهش مالیات‌ها، انگیزه کافی برای تحرک اقتصادی ایجاد شده و در نتیجه، رشد اقتصادی حاصل می‌شود. آنان با چنین رشدی ابدا مشکل ندارند؛ اما با رویکرد خاص فرانسه که کاملا در تضاد با سیاست ریاضتی است، سر ناسازگاری دارند.

تا به این‌جای کار، «رشد اقتصادی» در بیان سران گروه هشت، تنها اصطلاحی است کلی برای نشان دادن اجماع رهبران، اما بی‌تردید در صحنه عمل و هنگامی که باید سیاست‌های آتی طرح‌ریزی شود، دیگر نمی‌توان به این شکل راه میانی را بین سیاست‌های متضاد ریاضت متکی به کاهش هزینه‌های دولتی از یک سو و سیاست به اصطلاح رشد اقتصادی از طریق افزایش هزینه‌های دولتی ایجاد کرد. شاید تنها ماهی دیگر تا رسیدن به این نقطه و زمان بروز اختلافات، فاصله داشته باشیم؛ زمانی که انتخابات مجدد یونان صورت گیرد و باز مشکل به قوت خود باقی باشد.

جهان صنعت
«تصمیمی با نتایج امیدبخش» عنوان سرمقاله روزنامه جهان صنعت به قلم حمید تهرانی است كه در آن مي‌خوانيد:
تامین منابع مالی و ارزی به قیمت مرجع پایه‌های اصلی مشکلات فعالان اقتصادی و صنعتگران را تشکیل می‌دهد. پایه اول این مشکل برای چندمین بار به نشست وزرای اقتصاد و تجارت کشیده شد و در آستانه هفته صنعت و معدن وزیران یادشده تصمیم به تنوع بخشیدن به منابع مالی کشور گرفتند.

روشن است که انحصاری بودن منبع تامین مالی در کشور که هم‌اکنون تنها در اختیار بانک‌ها قرار دارد نه فقط بار بسیار سنگینی را بر دوش این نهادهای پولی قرار داده بلکه احتمال بروز فساد بانکی از نوع اختلاس را به شدت افزایش داده است.

 تردیدی نیست که اگر هه نگاه‌ها به منابع بانکی معطوف نبود، فساد تا این حد در شبکه پولی کشور رشد نمی‌کرد. علاوه براین اجبار بانک‌ها به پرداخت تقریبا صد‌در‌صد منابع در اختیار خود به عنوان وام و تسهیلات، این نهاد که معلوم نیست باید نام بازار یا بنگاه بر آن اطلاق شود را در موقعیت ریسک خطرناک قرار می‌دهد.

تصمیم دیروز وزرای اقتصاد و صنعت درباره تنوع بخشیدن به منابع مالی کشور و استفاده از منابع خارجی خبر خوبی به ویژه برای بازار پولی کشور است؛ خبر خوبی که در صورت تحقق احتمال فساد بانکی در ایران را تا حد قابل تاملی کاهش داده و خاطر فعالان اقتصادی نیز آرام خواهد کرد.

گسترش صنعت
«گزینه‌های ما هم روی میز است» عنوان سرمقاله روزنامه گسترش صنعت به قلم سید علیرضا شجاعی است كه در آن مي‌خوانيد:
شاید وقت آن رسیده باشد تا آنانی که تا چندی پیش ایران را به «گزینه‌های روی میز» شان تهدید می‌کردند نگاه دقیق‌تری به این سوی میز انداخته و گزینه‌های ایران را نیز نظاره کنند،

هر چند که گزینه‌های ایرانی در ماه‌های گذشته نیز تاثیر خود را به آنها نشان داده است. وداع سارکوزی از الیزه کوچک‌ترین نشانه نادیده گرفتن این گزینه‌ها بود. اما آنچه قابل مداقه است تفاوت فاحش گزینه‌های غرب با گزینه‌های ایرانی است، چه آنکه هرچند آنها تهدید به برخوردهای نظامی را در میان گزینه‌های خود قرار داده بودند، امروز مسوولان ایرانی با تکیه بر توان اقتصادی و پشتیبانی ملت خود پای میز مذاکره در بغداد خواهند نشست. امید که مذاکره‌کنندگان ۵+۱ آنقدر هوشمند باشند که فراموش نکنند با کشوری در حال گفت‌وگو هستند که در میان ۲۰ اقتصاد برتر دنیا قرار گرفته است، نکته ویژه اینکه برتری اقتصادی موجود در طول بیش از سه دهه تنگ نظری‌ها و اعمال فشارهای گوناگون حاصل شده است.

فشارهایی که امروز می‌توان جنگ تحمیلی ۸ساله را در شمار «معمولی» های آن قرار داد.
هر چند نفت یکی از توانمندی‌های غیرقابل انکار ما به‌شمار می‌رود ظالمانه است اقتصاد ایران را تنها از دریچه نفت نگریست با همین نگاه ظالمانه نیز می‌توان دید که آمار محدودیت‌هایی که اتحادیه اروپا تصمیم گرفت در صنعت نفت ایران ایجاد کند، هنوز عملیاتی نشده، چگونه دامان برخی کشورها را گرفت و تحریک‌ها و گرداب‌های بازار نفت دنیا چه دولت‌هایی را به کام خود فرو برده و در صورت ادامه این روند خواهد برد. نفت ایران همچنان فروش می‌رود، خبر از افزایش ۱/۵میلیون بشکه‌ای تولید آن تا سال آینده می‌رسد اما کشورهای اروپایی و حتی آمریکا هر روز ناآرامی‌هایی به‌دلیل افزایش قیمت بنزین در بازارهای جهانی را تجربه می‌کنند.

گذشته از نگاه نفت محور، مذاکره‌کنندگان ۵+۱ در بغداد رو به روی نمایندگان کشوری خواهند نشست که رشد تولید علم در آن کشور 11 برابر میانگین جهانی است. این آمار را هموطنان آنها ارائه کرده‌اند و جای شبهه‌ای هم ندارد. به لحاظ معدنی هم توانمندی‌های ایران انکارناشدنی است. تنوع مواد معدنی با بیش از ۶۰ نوع ماده معدنی این کشور را در میان ۱۰ کشور برتر دنیا در این زمینه قرار داده است. در نگاهی دقیق‌تر و جزئی تر به این بخش از اقتصاد ایران، باید گفت در پایان سال ۲۰۱۱ ایران هفدهمین تولید‌کننده فولاد، بیستمین تولیدکننده مس، بیست‌و‌دومین تولید‌کننده آلومینیوم و دهمین تولید‌کننده برتر سنگ‌آهن در دنیا شده است. بنابراین بد نیست غرب پیش از هر تصمیمی در قبال ایران ضمن مرور این فهرست، توانمندی ایران را در نوآوری و خودکفایی بسنجد.

مذاکره‌کنندگان ۵+۱ این مطلب را نیز گوشه ذهن خود یادداشت کنند که اقتصاد تحت فشار و تهدید و تحدید ایران در سال گذشته رکورد ۴۸ میلیارد دلار صادرات غیرنفتی را ثبت کرده است، حال آنکه هدفمندی یارانه‌ها به‌عنوان مهم‌ترین تصمیم اقتصادی ۶۰ سال اخیر ایران نیز به مرحله اجرا درآمده است. آیا آنها اعتراف نمی‌کنند که اگر محدودیت‌های بهانه‌جویانه خود را اعمال نمی‌کردند و نکنند افزایش چند برابری این میزان صادرات غیرنفتی حداقل اتفاقی است که روی خواهد داد؟

براساس اخبار منتشر شده مذاکرات بغداد دورنمای روشنی از توافق دارد، بعید نیست که بخشی از دلایل این توافق و نرمش غرب تحمل آثار فشارهایی است که قرار بود بر ایران وارد شود اما تبعات منفی آن قلب قاره سبز فوران کرد.

به هر تقدیر گزینه‌های ایران، گزینه‌های حق و حقیقت و عدالت و به رسمیت شناختن حقوق مسلم کشورهاست.
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها