پایگاه 598 - حجت الإسلام رضا موسوی/ انتشار غرضمندانه تکه ای از سخنان دو سال پیش حسن عباسی در هفته های گذشته و نیز انتخاب تیترهایی جنجال برانگیز و کذب برای آن، برخلاف آنچه عاملان آن انتظار داشتند، موجب احیای مجدد موج نقد و بررسی حجیت و کارآمدی فلسفه اسلامی شد. اگرچه برخی با مصاحبه های تند و البته بدون هیچ نقد علمی، حسن عباسی را متهم به فحاشی کرده و می کنند، اما واقعیت غیر قابل انکار این است که پس از گذشت یک ماه، هیچ کس پاسخی علمی به بحث وی نداده است. حتی پس از انتشار جوابیه مفصل، علمی و متقن او، در دو سه مصاحبه ای که صورت گرفته هیچ اشاره ای به نقدهای بنیادین او به فلسفه اسلامی نشده و مخالفین بجای پیروی از رهنمود مؤکد مقام عظمای ولایت مبنی بر ورود حوزه به عرصه کرسی های نقد و نظر، سیاست «بایکوت نقد، منجر به پخش نشدن آن خواهد شد» را در پیش گرفته اند.
اما بهانه ای که مخالفین برای این برخوردشان مطرح می کنند، «هتاک خواندن» ناقد است. متأسفانه این رویه ی همیشگی این افراد بوده و حتی در برخورد با روحانیونی چون مهدی نصیری و ایت الله حسن میلانی نیز آن را در پیش گرفته و ایشان را به بهانه فحاش بودن بایکوت کرده اند. شاید زمان آن رسیده باشد که در این نحوه برخورد تجدید نظری صورت گیرد تا بلکه حوزه بتواند مانند سابق، پویایی علمی خود را حفظ کند. بالأخره آیندگان از ما نخواهند پذیرفت که برای مناظره با امثال سروش تشنه بودیم و افرادی چون عباسی و نصیری و میلانی را بایکوت می کنیم.
در این مجال، اتفاقاً قصد داریم نشان دهیم تمام آنچه «توهین حسن عباسی به ایت الله جوادی آملی (حفظه الله)» تلقی شده و روی آن جنجالی به پا شد، از اساس کذب محض و شاید کاسه داغ تر از آش شدن عده ای مرید بوده است. لذا روی آن جملات منتشر شده تمرکز کرده و خواهیم دید که آیا آنها براستی توهین بوده اند؟
* در تیتری آمده است: «حسن عباسی: همه فلاسفه مسلمان اشتباه کرده اند». هر کس که اندکی به فضای رسانه آگاه باشد، می دانند که از این تیتراین مطلب برداشت می شود که «منِ (عباسی) از همه فلاسفه مسلمان بیشتر می فهمم» و نوعی توهم بزرگ بودن را نسبت به کسی که عموم مردم تاکنون اکثراً سخنان سیاسی اش را شنیده اند و خبری از صدها جلسه بحث های سنگین علمی اش ندارند، به ذهن متبادر می کند.
اما جمله ای که این تکه از آن بریده شده: «فلسفه یعنی دوستداری دانش و اصلا ربطی به عقلانیت ندارد و عقلانیت قرآنی چیز دیگر است. فارابی ، ابن سینا ، ملاصدرا تا فلاسفه امروزی همه اشتباه کردند؛ فلسفه نه حکمت است و نه عقلانیت.» عباسی در واقع دارد نقدی بنیادین بر فلسفه وارد می کند (که تفصیل آن را در متنی که منتشر کرده بیان نموده) و لذا فلاسفه ای که این نقد را بر آنها وارد می داند نیز در نظر او باید این اشتباه را مرتکب شده باشند. اینکه فلاسفه در مسأله ای در طول تاریخ به خطا رفته باشند، حرف تازه ای نیست و چنانچه همین الآن سری به آرای فیلسوفان نوصدرایی چون ایت الله مصباح، ایت الله جوادی، استاد فیاضی، استاد خسروپناه و... بزنیم، آراء بسیاری را خواهیم یافت که در مقابل آرای هزار ساله فلاسفه مسلمان است. جالب است بدانید حتی جناب غرویان نیز در همایشی، به اینکه موضوع فلسفه «موجود بما هو موجود» است اعتراض می کنند و «ملکوت» را بعنوان موضوع اصلی فلسفه پیشنهاد می دهند. پس چنین اشکال واضحی که «فلسفه» همان «حکمت» قرآنی نیست، ادعایی بلند پروازانه نیست که فردی از سر توهم بزرگ بودن آن را طرح کرده و بر تمامی فلاسفه خرده گرفته باشد.
* در تیترها آمده است« حسن عباسی: آقای جوادی بیاید با من مناظره کند». کافی است جملاتی که این جمله از آنها استخراج شده را مرور کنیم: «کسانی که معتقدند که فلسفه ملاصدرا همه چیز دارد بیایند بشینند مناظره کنند ... این حجم چند صد هزار دقیقه ای تلوزیونی آقای جوادی یک نفر بگوید در جامعه اثرش چه بوده است؟ هرکجا گفتند ما حاضریم مناظره کنیم و با همان تکنیکی که در بدایه و نهایه است ثابت می کنیم.»
پیش از پرداختن به مضمون این کلام، آیا از آن عبارت «آقای جوادی بیاید با من مناظره کند» استنباط می شود؟ آیا مسئولینی که به محض درج چند انتقاد به یک مسئول، سایت های ارزشی را فله ای پایین می آورند، دغدغه ای نسبت به تخریب یکی از انگشت شمار ترین نیروهای نخبه فرهنگی انقلاب هم دارند؟ آخر اگر حسن عباسی را مرتد کنیم، جایگزینش را هم داریم؟ کسی را داریم که هر روز در یک دانشگاه کشور، در بین صدها دانشجو مشغول تبیین ابعاد ناپرداخته اسلام و نقد بنیادین غرب و مدرنیته باشد؟ قصد ما مقایسه او با بزرگان و ارکان حوزه نیست و این مقایسه اساس اشتباه است. آن بزرگان وظیفه خاص خود را دارند، اما در بین آنها که شغلشان تبلیغ دین است، فی الواقع چند نفر را به دغدغه مندی عباسی می شناسیم؟
خطاب عباسی در جمله اول (کسانی که معتقدند که فلسفه ملاصدرا همه چیز دارد، بیایند بشینند مناظره کنند) تحدی به جا و به حقی است که مدعیان کارآمدی فلسفه اسلامی موظف اند پاسخگوی ان باشند. بالاخره هزاران ساعت از وقت طلاب ما امروزه به تحصیل این فلسفه می گذرد و ملیاردها ریال هزینه صرف آموزش و پژوهش در آن می شود. آیا این هزینه ها، بازتاب و اثری هم دارند؟ از دل این پژوهش ها، کدام نظام اقتصادی، فرهنگی و سیاسی درآمده است؟ این فلسفه بر کدام علم انسانی کمترین تأثیر را داشته؟ حتی می توان به جرأت پرسید، آیا مسائل و موضوعات فلسفه اسلامی، منطبق با سوالات فلسفی جدی جوانان امروز ما هست؟ بجاست نهادهای آموزشی و پژوهشی بررسی های میدانی ای را در این عرصه به عمل آورند و گمان نگارنده بر این است که این تحقیقات، نتایج خوشحال کننده ای برای طرفداران فلسفه اسلامی در پی نخواهند داشت.
اما جمله اصلی که توهین به آیت الله العظمی جوادی تلقی می شد، این بود که « این حجم چند صد هزار دقیقه ای تلوزیونی آقای جوادی یک نفر بگوید در جامعه اثرش چه بوده است؟». نگارنده به سبب آشنایی با مباحث استاد عباسی، ابتدا متذکر می شود که ایشان بسیاری از مباحث خود، من جمله در فلسفه هنر از اندیشه های ایت الله جوادی استفاده کرده اند. تعبیری که بارها بر سر کلاس نسبت به ایشان بکار می برند، «حکیم جوادی آملی» می باشد و باید دانست که «حکیم» در نظر ایشان، هیچ ربطی به فیلسوف ندارد و مطابق آن چیزی است که معصوم فرمود: «کاد الحکیم ان یکون نبیا» حکیم در آستانه پیامبری است. لذا همانطور که خود نیز بعداً اشاره می کند، نه تنها هیچ ادعایی برای مناظره با ایت الله جوادی آملی ندارد، بلکه ایشان را یکی از منابع معرفت دینی در زمان حاضر می داند.
حال باید پرسید که منظور او از آن جمله چه بوده است؟ واضح است که منظور ایشان، همچنان اشاره به ضعف کارآمدی فلسفه اسلامی است و نقدشان نه به ایت الله جوادی، بلکه به برنامه ریزان صدا و سیماست که هیچگونه دقتی در انتخاب برنامه های متناسب مذهبی برای جامعه ندارند. صحبت بر سر این است آیا باید در محدود ساعاتی که به برنامه های مذهبی در صدا و سیما اختصاص دارد، جلسات سنگین تدریس فلسفه و تفسیر فلسفی پخش شود؟ آیا این اعتراض، توهین به مدرس فلسفه است؟ بله، انکار نمی کنیم که حسن عباسی بالکل فلسفه را مفید جامعه نمی داند، اما آیا آن حرف او ناظر به ایت الله جوادی است و یا مسئولین صدا و سیما؟ حتی اگر فلسفه هم بی فایده نباشد، آیا پخش جلسات سنگین تدریس آن از رسانه ملی و بعداً خود را بخاطر بالا بودن سطح برنامه های دینی تشویق کردن، کار مطلقا مفیدی است؟
به هر جهت باید اعتراف نمود که این شانتاژ خبری، با سعه صدر عباسی و ارائه علمی و متقن بحثش، هم به ضرر آن سایت ها و هم نهایتاً به ضرر برخی از مخالفین(نه منتقدین) تمام شد. چراکه این نقدها را عباسی سالهاست مطرح می کند و این دوستان با این نحو برخوردهایشان، تنها حساسیت و توجه جامعه را برای شنیدن حرف های او برانگیختند و هزاران نفر، نقدهایی جدی بر فلسفه اسلامی که شاید تا سالها شنیده و خوانده نمی شد را خواندند و شنیدند.