كيهان
«دستهاي خالي از وين تا بغداد!» عنوان يادداشت روز روزنامه كيهان به قلم حسين شريعتمداري است كه در آن ميخوانيد:
سفر
غيرمنتظره يوكيا آمانو، مديركل آژانس بين المللي انرژي اتمي به ايران كه
براي اولين بار صورت ميپذيرد، اگرچه از سوي سخنگوي آژانس با هدف «افزايش
ضريب تفاهم» توصيف شده است ولي براساس برخي از اخبار و گزارشهاي موثق، اين
سفر، پشت صحنهاي دارد كه پرداختن به آن مخصوصا در آستانه اجلاس بغداد- 3
خرداد/ 23 مي- ضروري به نظر ميرسد و ميتواند به اين ترديد دوسويه، پاسخي
يك سويه بدهد كه آقاي آمانو با سفر غيرمنتظره خود به تهران- آنگونه كه
سخنگوي آژانس ادعا ميكند- در پي «افزايش ضريب تفاهمات» است يا دامن زدن به
«توهمات» را دنبال ميكند؟! پاسخ اين پرسش را از چند زاويه پي ميگيريم؛
1-
روزهاي دوشنبه و سه شنبه هفته گذشته 25 و 26 ارديبهشت/14 و 15 مي-
نمايندگاني از كشورمان به رياست علي اصغر سلطانيه با نمايندگاني از آژانس
به سرپرستي هرمن ناكارتس و رافائل گروسي طي نشستي در وين درباره فعاليت
هستهاي ايران اسلامي به مذاكره نشستند. در اين نشست، نمايندگان آژانس به
روال 9 سال گذشته برخي از پرسشهاي غيرفني و غيرحقوقي و بارها مطرح شده- و
پاسخ داده شده- درباره احتمال رويكرد نظامي فعاليت هستهاي كشورمان را پيش
كشيدند كه اجازه بازرسي از مراكز نظامي جمهوري اسلامي ايران- مخصوصا
پارچين- و شناسايي و دسترسي به دانشمندان و دست اندركاران امور هستهاي
كشورمان از جمله آنها بود. نمايندگان كشورمان با استناد به مفاد NPT و
پادمان مربوطه كه ملاك دسترسيها و بازرسيهاي آژانس است از آنان اسنادي را
مطالبه ميكنند كه آژانس را نسبت به احتمال فعاليت غيرصلح آميز هستهاي در
مراكز مورد اشاره دچار ترديد كرده است و توضيح ميدهند بعد از دريافت اين
اسناد چنانچه در آن نشانههايي يافتند كه ترديد آژانس را توجيه ميكند
اجازه دسترسي و بازرسي از مراكز موردنظر آژانس را صادر خواهند كرد. چرا كه
مراكز نظامي هر كشور در فهرست «اسرار» و داشتههاي غيرقابل افشاي آن كشور
جاي دارد و آژانس چنانكه تاكنون به نمونههايي فراوان از آن اشاره كرده ايم
نه فقط در حفظ اسرار نظامي به دست آمده از بازرسي مراكز نظامي كشورمان
حساسيتي به خرج نداده، بلكه برخلاف نص صريح اساسنامه آژانس و پادمان
مربوطه، به انتشار گسترده آن نيز دست زده است كه اعتراف اشپيگل به جاسوسي
هاينونن- معاون البرادعي- براي سيا فقط يك نمونه از آنهاست.
2- در
نشست دو روزه وين، طرفين ادامه مذاكرات را به نشست روز دوشنبه هفته بعد -
اول خردادماه/21 مي- موكول ميكنند و توافق ميشود كه در اين نشست، آژانس
اسناد ادعايي درباره احتمال فعاليت هستهاي غيرصلح آميز - تسليحاتي- در
مراكز نظامي مورد ادعا را به تيم هستهاي جمهوري اسلامي ايران ارائه بدهد و
در نشست بعدي كه پس از اجلاس بغداد برگزار خواهد شد، نتيجه بررسي اسناد از
سوي ايران را دريافت كند و سپس متناسب با نتيجه بررسي ها، درباره اجازه
دسترسي و بازرسي از مراكز نظامي موردنظر آژانس مذاكره شود. نمايندگان آژانس
در اقدامي غيرحقوقي و مغاير با اساسنامه آژانس اعلام ميكنند كه «همه
اسناد را تحويل نميدهيم و تنها، برخي از آنها را تحويل ميدهيم و برخي
ديگر را فقط نشان ميدهيم بي آن كه اجازه نسخه برداري داشته باشيد! و برخي
از اسناد را نيز، نه تحويل ميدهيم و نه نشان ميدهيم!! گفتني است
نمايندگان ايران مطالب هوشمندانه و مستند ديگري را نيز مطرح كرده و روي آن
اصرار ورزيده بودند كه بيرون از موضوع اين نوشته است.
نشست دو روزه
وين با قول و قرار مورد اشاره پايان يافت و ادامه مذاكرات به نشست روز
دوشنبه اول خرداد در وين موكول شد ولي در حالي كه تيم كشورمان مطابق توافق
قبلي براي شركت در مذاكرات وين آماده ميشد، آقاي يوكيا آمانو، نشست ياد
شده را به طور يكجانبه لغو كرده و اعلام داشت كه روز دوشنبه يعني دقيقا
همان روزي كه براي دومين نشست وين تعيين شده بود عازم ايران است! چرا نشست
وين لغو شد و چرا آمانو بار سفر به تهران بسته است؟!
سخنگوي آژانس
بين المللي انرژي اتمي اگرچه هدف از سفر غيرمنتظره آمانو به ايران را
افزايش ضريب تفاهمات و توافقات دانسته است ولي شواهدي كه به آن اشاره خواهد
شد نشان ميدهد، لغو نشست وين و سفر مديركل آژانس به تهران، با هدف «توهم
آفريني» درباره فعاليت هستهاي كشورمان و بهانه سازي براي دستهاي خالي از
سند و بهانه 1+5 در اجلاس بغداد، صورت گرفته است. بخوانيد؛
3-
كشورهاي گروه 1+5 و نهاد بين المللي تحت مديريت آمريكا، يعني آژانس، هيچ
سند قابل قبول و درخور ارائهاي كه از فعاليت هستهاي غيرصلح آميز در مراكز
نظامي ايران حكايت كند در دست ندارند. بنابراين اگر نشست وين مطابق قرار
قبلي برگزار ميشد گروه 1+5 مجبور بود با «دستهاي خالي از بهانه» در اجلاس
بغداد شركت كند. لغو نشست وين براي پيشگيري از باز شدن مچ آژانس و دود شدن
و به هوا رفتن اسناد ادعايي درباره انحراف فعاليت هستهاي ايران در مراكز
نظامي خود، از جمله پارچين بوده است. اما، گردانندگان و مديران اصلي آژانس-
بخوانيد آمريكا و متحدانش- با توجه به وظيفه بررسي و راستي نمايي اسناد كه
برعهده آژانس است، نميتوانستند در مذاكرات بغداد روي اين اسناد به عنوان
«برگ برنده»! تكيه كنند و از سوي ديگر براي پر كردن دستهاي خالي خود به
سوژه و بهانهاي نياز داشتند كه قابل طرح باشد. لغو نشست وين به تنهايي
ظرفيت توليد اين بهانه را نداشت، چرا كه مذاكرهاي ناتمام بود. سفر
غيرمنتظره آقاي يوكيا آمانو مديركل آژانس بين المللي انرژي اتمي در اين
راستا و براي توليد بهانه مورد نياز 1+5 قابل ارزيابي است.
4-
علاوه بر اسنادي كه با عنوان «مطالعات ادعايي ALLEGED STUDIES» از آن ياد
ميشود و آمريكاييها مدعي هستند در سال 2003 از يك لپ تاپ سرقت شده به دست
آوردهاند- پيش از اين بي اعتباري اين به اصطلاح اسناد را نشان داده ايم-
اين روزها آمريكا و آژانس ادعا ميكنند اسناد و شواهدي در دست دارند كه از
فعاليت هستهاي غيرصلح آميز ايران در مركز نظامي پارچين حكايت ميكند و
مصرانه خواستار اجازه دسترسي و بازرسي از اين مركز نظامي هستند و در مقابل
جمهوري اسلامي با استناد به مفاد NPT و پادمانهاي مربوطه اصرار دارد اسناد
مورد ادعا را براي ارزيابي و ارائه پاسخ در اختيار داشته باشد و چنانچه
پاسخ مستدل و مستند و قابل قبولي براي اثبات بي اساس بودن اين ادعا ارائه
نكرد، تحت شرايطي اجازه دسترسي و بازرسي را صادر كند. اما، آژانس برخلاف
قوانين فني و حقوقي الزام آور، از ارائه اسناد- يا سند- مورد ادعا خودداري
ميورزد و تنها بر اجازه دسترسي و بازرسي تأكيد دارد بي آن كه الزامات
حقوقي و فني ناشي از آن را بپذيرد!
5- تيم هستهاي ايران با نگاهي هوشمندانه و قانونمند چند پرسش حقوقي را پيش روي آژانس نهاده و خواستار پاسخ شده است.
اول: اگر سند مورد ادعا درباره يكي از مراكز نظامي ايران است چرا از ارائه آن براي راستي آزمايي كه حق قانوني ماست اجتناب ميورزيد؟!
دوم:
در صورت انجام بازرسي چنانچه معلوم شد، اين ادعا نيز مانند ادعاهاي ديگر
بي اساس بوده و هيچ نشانهاي از فعاليت هستهاي غيرصلح آميز مشاهده نشد،
آيا، آژانس حاضر است به خاطر ايراد اين اتهام از ملت ايران عذرخواهي كند؟
جمهوري اسلامي
«آمانو و اجلاس بغداد» عنوان سرمقاله روزنامه جمهوري اسلامي است كه در آن ميخوانيد:
در
آستانه مذاكرات هستهاي ايران و گروه 1+5 در بغداد، روزنامه "كريستين
ساينس مانيتور" از تصويب قطعنامهاي در كنگره آمريكا خبر داد كه در آن،
آمريكا اعلام كرده ايران داراي "توانائي" ساخت سلاح هستهاي را تحمل نخواهد
كرد. خبرگزاري رويترز نيز خبر داد سناي آمريكا قانون جديد تحريمها عليه
ايران را به دليل اينكه از شدت كافي برخوردار نيست رد كرده است.
استفاده
از تعبير "توانائي" در قطعنامه جديد كنگره آمريكا بدين معني است كه
واشنگتن درصدد است مطالبات خود از ايران را افزايش دهد زيرا تاكنون سخن از
"دستيابي" ايران به سلاح هستهاي به ميان ميآورد ولي اكنون تعبير
"توانائي" را مطرح كرده كه مرحله پائينتري است. خط و نشان كشيدن سناتورهاي
آمريكا براي تشديد تحريمها عليه ايران نيز در چارچوب افزايش مطالبات قابل
تفسير است و اين دو اقدام نشان دهنده اهداف زياده خواهانه آمريكا در
مذاكرات بغداد هستند.
قرار است روز چهارشنبه هفته جاري، سوم خرداد،
مرحله دوم مذاكرات هستهاي ميان ايران و گروه 1+5 انجام شود. از ماه گذشته
كه مرحله اول اين مذاكرات در اسلامبول تركيه برگزار شد تاكنون چشمهاي
ناظران بينالمللي به بغداد دوخته شده و حساسيت كم نظيري در داخل و خارج از
ايران نسبت به آنچه در بغداد رخ خواهد داد وجود دارد.
اين
حساسيتها هر چند از اهميت نقش جمهوري اسلامي ايران در منطقه و تأثيرگذاري
آن بر سياستهاي جهاني ناشي شده است، ولي سياسي كردن ماجراي فعاليتهاي
هستهاي ايران توسط دولت آمريكا كه از دوران رياست جمهوري بوش كوچك شروع شد
و در دوران اوباما نيز ادامه يافت از عوامل مهم پديد آمدن اين حساسيت است.
متهم ساختن ايران به تلاش براي دستيابي به سلاح هسته اي، ستون فقرات اين
برخورد سياسي را تشكيل ميدهد.
آمريكا عليرغم گزارشهاي متعدد
آژانس بينالمللي انرژي اتمي كه بر دردست نداشتن سندي كه نشان دهد ايران در
فعاليتهاي خود به طرف هستهاي شدن به پيش ميرود تأكيد دارند و عليرغم
تأييد همين نكته توسط مؤسسات اطلاعاتي خود آمريكا، در طول سالهاي گذشته بر
اين ادعاي خود كه ايران به سوي نظامي كردن فعاليتهاي هستهاي خود به پيش
ميرود اصرار ورزيد و به كمك همدستان اروپائي خود توانست چند قطعنامه از
شوراي امنيت سازمان ملل عليه ايران بگيرد. صدور قطعنامههاي ضد ايراني كه
تحريمهاي گستردهاي را به همراه داشت و در ماههاي گذشته به نفت ايران نيز
كشانده شد، جنبه سياسي برخورد با فعاليتهاي هستهاي ايران را افزايش داد و
موضوع را پيچيدهتر كرد.
آمريكاو دولتهاي اروپائي عضو گروه 1+5
تصور ميكردند ايران در برابر اين تحريمها به زانو در خواهد آمد و تسليم
خواستههاي آنها خواهد شد. خواسته اصلي غرب از ايران اينست كه از خط مشي
ترسيم شده نظام جمهوري اسلامي كه آزاد بودن از سلطه بينالمللي قدرتهاي
غربي و پذيرفتن موجوديت رژيم غاصب صهيونيستي در سرزمين اشغال شده فلسطين
است، دست بردارد و خود را با سياستهاي سلطه گرانه غرب منطبق نمايد. پذيرش
اين خواستهها، نظام جمهوري اسلامي را از جوهر وجودي خود دور و آن را به
چيزي همانند ساير دولتهاي تحت سلطه غرب تبديل خواهد كرد. بديهي است كه
تسليم شدن در برابر چنين خواستههائي براي ملت ايران و مسئولين نظام جمهوري
اسلامي ناممكن است.
اين واقعيت را كه موضوعاتي از قبيل فعاليتهاي
انرژي اتمي و نقض حقوق بشر، مشكل غرب با ايران نيست، همه ميدانند. هم
آمريكا و هم دولتهاي اروپائي با بسياري از كشورهائي كه بمب اتم در اختيار
دارند و در نقض حقوق بشر سرآمد هستند رابطه صميمانه دارند و از آنها حمايت
ميكنند. حتي همه ميدانند كه پرونده غربيها در نقض حقوق بشر از پرونده
كليه دولتهاي جهان سياهتر است و غرب ايجاد كننده تروريسم دولتي است و
تروريستهاي سرتاسر جهان را در صورتي كه در خدمت منافع غرب باشند زير پرو
بال خود ميگيرد و تقويت آنها را در دستور كار خود دارد.
بنابر
اين، روشن است كه آمريكا و همدستان اروپائيش در پي بيخاصيت ساختن نظام
جمهوري اسلامي از طريق تبديل آن به يك نظام حكومتي فاقد آرمانهاي انقلابي و
ارزشي هستند تا از رهگذر چنين دستاوردي از يكطرف خود را از خطر وجود يك
نظام حكومتي انقلابي در منطقه نجات دهند و از طرف ديگر نفوذ خود را بر
ايران باز يابند و البته در اين ميان مقاومت موجود در منطقه در برابر رژيم
صهيونيستي را نيز درهم بشكنند.
درحال حاضر، فشارهائي كه آمريكا و
اروپا بر حزبالله لبنان و دولت سوريه وارد ميكنند، يكي از اهرمهاي مورد
نظر غرب براي درهم شكستن جنبش مقاومت است. اهرم ديگر، همانست كه غربيها
براي وادار ساختن ايران به تسليم شدن در دست گرفتهاند و تحت عناويني از
قبيل نظامي گري فعاليتهاي هستهاي ايران و نقض حقوق بشر توسط دولت ايران
آن را در بوق و كرنا ميكنند. درست در چنين شرايطي است كه مذاكرات بغداد
قرار است روز چهارشنبه اين هفته ميان ايران و گروه 1+5 برگزار شود.
سفر
آقاي "آمانو" مدير كل آژانس بينالمللي انرژي اتمي به تهران، فرصتي است كه
ميتواند او را از نزديك با مواضع جمهوري اسلامي ايران در زمينه
فعاليتهاي هستهاي آشنا كند و اين واقعيت را به او يادآور شود كه مسئولان
نظام جمهوري اسلامي ايران بهيچوجه زيربار زياده خواهيهاي آمريكا نخواهند
رفت. مدير كل آژانس بينالمللي انرژي اتمي خبر دارد كه جمهوري اسلامي ايران
براي خارج ساختن مذاكرات ايران و 1+5 از بن بستي كه آمريكا با سياسي
كاريهاي دراز مدت خود پديد آورده، موارد مهمي از خواستههاي آژانس را
پذيرفته و راه را براي حل مشكل هموار ساخته است. با اينحال اگر آمريكا
درصدد باشد با افزون بر مطالبات خود كه عمدتاً سياسي است و مصرف داخلي دارد
باز هم زيادهخواهي كند، نه مسئولان نظام جمهوري اسلامي ايران و نه ملت
ايران زير بار آن نخواهند رفت. اگر آقاي باراك اوباما، براي تأمين نيازهاي
انتخاباتي خود به اهرمهائي نياز دارد كه بتواند از آنها به مثابه ابزارهاي
تبليغاتي استفاده كند، بايد بداند كه چنين اهرمهائي را نميتواند در حقوق
قانوني ملت ايران جستجو كند. موضوع انرژي هستهاي و حقوق قانوني ملت ايران
چيزي نيست كه بتوان بر سر آن معامله كرد.
رسالت
«درآمدي بر تئوري واگرايي همگرايانه اصولگرايان» عنوان سرمقاله روزنامه رسالت به قلم صالح اسکندري است كه در آن ميخوانيد:
نهمين
مجلس شوراي اسلامي از حيث ترکيب سياسي متفاوت از دورههاي گذشته است. در
اين مجلس بر خلاف دورههاي گذشته که توزيع منسجمي از کرسيهاي نمايندگي بين
دو فراکسيون اکثريت و اقليت وجود داشت پيش بيني ميشود مهمترين تصميمات
مجلس محصولي از ائتلاف بين حداقل 5 يا 6 فراکسيون عمده باشد که ملاحظات
سياسي، پويشها و منافع مشترک ميتواند آنها را به اتخاذ مواضعي يکسان در
قبال سياستها رهنمون سازد. اين ترکيب چيزي شايد شبيه به ساختار نظامهاي
چند حزبي در کشورهاي آلمان، ايتاليا، سوئد، دانمارک و يا نروژ باشد. مثلا
در "بوندستاگ" که همان پارلمان آلمان است معمولا ائتلاف بين حزب سبزها با
سوسيال دموکراتها به منظور اتخاذ موضعي در قبال سياستهاي دولت رخ ميدهد و
يا دو حزب دموکرات مسيحي و دموکراتهاي آزاد در برخي مواضع به هم نزديک
ميشوند.
در انتخابات مجلس نهم مردم و نظام از معادله دو قطبي
اصولگرا- اصول ستيز عبور کردند و امروز فضاي سياسي كشور آبستن تغيير و
تحولات مثبتي است كه در افواه آگاهان سياسي به نوعي بازتوزيع قدرت سياسي در
دهه چهارم انقلاب و ريل كشي ثبات در مسير قطار رقابتهاي سياسي در ايران
آينده تعبير ميشود. اين تغييرات شايد در آينده موجد نوعي تکثر سياسي بين
گروهها و بازيگران سياسي اصلي در آينده ايران باشد. و اقعيت اين است که
ثبات سياسي ارتباط مستقيمي با تمركز بر سيستم دو حزبي و يا تكثر اضلاع
رقابت ندارد بلكه مهم اصول مشترك و پذيرفته شده بين بازيگران سياسي است.
گردونه قدرت در ايران اگر بر مدار اصول انقلاب و منطق امام خميني(ره) بچرخد
در چشم انداز 1404 كارآمدي سياسي به معناي دقيق كلمه محقق ميشود و كشور
يك ثبات سياسي پايدار را در دهههاي آينده تجربه ميكند.
در دهه 80
پيروزيهاي پي در پي اصولگرايان در انتخابات مختلف اولويتهاي اين جريان
در سياست گذاري، مولد نوعي فرماسيون و صورت بندي سياسي و اجتماعي شده است
که مسير گذشته رقابتهاي سياسي در ايران را حداقل با ابهامات و اعوجاجات
فراواني روبرو ساخته است. حوادث فتنه 88 مورد ادبار و رويگرداني مردم از
يکي از اقطاب رقابتهاي سياسي اصول ستيز شد. يکي از دلايل عدم حضور اصلاح
طلبان و پيام تحريم آنها در انتخابات مجلس نهم عدم اقبال عمومي و فقدان راي
اين جريان بود. مردم در انتخابات مجلس گذشته حتي به نيروهاي اصلاح طلبي که
حاضر شدند در رقابتها شرکت کنند راي ندادند.
امروز در مجلس نهم
نميتوان فراکسيون اقليتي منسجم به عنوان اصلاح طلب که توان تاثير گذاري بر
سياستها داشته باشد را در مقابل اصولگرايان يافت. يکي از مهمترين چالشهاي
فراروي اصولگرايان در اين مجلس مسئله همگرايي يا واگرايي است. اگر چه برخي
از احزاب باسابقه اصولگرا با تاکيد بر فراکسيون واحد اصولگرايان، آسيب
پذيري جريان اصولگرا را در تفرق ميداند اما در عين حال نميتوان زواياي
مختلف اصولگرايان را ناديده انگاشت.
پويش همگرايي در کنار
واقعيتهاي واگرايانه جريان اصولگرا مويد اين رهيافت است که تنها در الگوي
متکامل" واگرايي همگرايانه" ميتوان با متغيرهاي جديد در معادلات سياسي
کشور همزيستي مسالمت آميزي برقرار کرد و بستر را براي تحصيل "خيرعام"،
تاليف منافع و يک کاسه کردن اولويتهاي سياست گذاري اين جريان فراهم نمود.
واگرايي
همگرايانه اصولگرايان شبيه به بنيان فلسفي و مرصوص "کثرت در عين وحدت"
است. توسعه برداشت مشترک از گفتمان انقلاب در بين اصولگرايان، پشتيباني از
ولايت فقيه، اثبات کارآمدي اسلام در اداره جامعه و باورمندي به نقش مردم در
اداره کشور زمينههاي همگرايي را در بين اصولگرايان فراهم ميکند و
شناسايي هويتهاي سياسي مستقل در گردونه کورپوراتيسم هويتي موجد نوعي
واگرايي همگرايانه است.
در اين فضا که مهياي تغييرات جديد است
اهتمام به تکثرگرايي سياسي در ايران از جانب گروهها و احزاب، دهه آينده را
آبستن حضور بازيگران جديدي مينمايد که ضمن افزايش کيفيت مردمسالاري در
ايران، امکان حضور تمام گروههاي قانوني و سلايق مختلف را در انتخابات مختلف
فراهم ميکند. دراين هندسه جديد حوزه مانور سازمانهاي نيمه مخفي و نيمه
علني و برخوردهاي دستوري از بالا به پايين به حداقل ميرسد و از طرفي توزيع
مصالحه آميز تمايلات سياستگذارانه تسهيل ميگردد. امروز اصولگرايان تنها
يك گروه نيستند. اصولگرايي امروز يك گفتمان است كه گروه سابق تنها ميتواند
ادعا كند كه جزء اقشار آوانگارد اين گفتمان اجتماعي محسوب ميشود. با باز
شدن چتر اصولگرايي بر سر کل جريانات سياسي، رويکردهاي اصولگرايانه در
ارتباط با طبقات اجتماعي و مطالبات و منافع لايههاي مختلف اجتماع
ميتوانند دامنه بازي از تکثر سياسي را به نمايش بگذارند.
"واگرايي
همگرايانه" اصولگرايان ضمن تسطيح و توسعه دايره بازي موجب افزايش کيفيت
مردمسالاري ديني و تعميق فرهنگ سياسي مشارکتي در ايران خواهد شد. مشارکت
بي نظير و
85 درصدي مردم پاي صندوقهاي راي در انتخابات دهم حکايت از يک
ظرفيت عظيم و گسترده در دل انقلاب و جامعه ايران دارد که ميتوان با بهره
برداري صحيح ازاين فرصت بزرگ، فصلي نو و با نشاط را در فضاي رقابتهاي سياسي
رقم زد. اگر چه برخي اتفاقات ناخوشايند پس از انتخابات دهم رياست جمهوري
را دردهاي زايمان ايران جديد تلقي ميکنند اما بايد تاکيد کرد که با مهندسي
دوره گذار از دوقطبي اصولگرايي- اصلاح طلبي به يک سيستم رقابتي چند قطبي و
منعطف ميتوان بر کيفيت مردمسالاري ديني افزود و در مسير پيشرفت و عدالت
مصمم تر و پر توان تر گام برداشت. اخلاقي کردن فضاي کلي حاکم بر رقابتهاي
سياسي يکي از ويژگيهاي اين دوره جديد است که درآن رقابت جريانات سياسي به
شکلي احساسي و تنها بر سر منافع جناحها نيست. اين تکثر سياسي در عين
التزام به مباني و شعارهاي اصلي گفتمان انقلاب اسلامي موجب تصميم گيريهاي
عاقلانه و مبتني بر منافع مردم ميگردد.
سياست روز
«گريز حضرت عيسي(ع) از احمق» عنوان يادداشت سردبير روزنامه سياست روز به قلم محمد صفري است كه در آن ميخوانيد:
حضرت
عيسي مسيح(ع) هراسان در حال دويدن بود، انگار از چيزي فرار ميکرد، بين
راه فردي جلوي ايشان را ميگيرد و ميگويد، از براي چه اينچنين ميدوي؟ آن
هم هراسان و مضطرب؟!
حضرت عيسي به او پاسخ ميدهد، اينگونه؛ از دست آدمي نادان و احمق ميگريزم.
آن
مرد گفت؛ تو آن مسيحي نيستي که کور و کر را شفا ميدهي، تو آن نيستي که سر
غيب و اسم اعظم ميداني و آن را که بر مرده ميخواني، زنده ميشود؟
حضرت عيسي(ع) پاسخ ميدهد؛ آري من همانم.
آن مرد دوباره ميپرسد؛ پس از که ميترسي که اينگونه ميگريزي؟
حضرت
مسيح(ع) اينگونه پاسخش ميدهد؛ سر غيب و اسم اعظم همه آنها را انجام دادم،
اما با همه مهرباني خود هزاران بار آن را بر فردي نادان و احمق خواندم اما
درمان نشد.
آن مرد باز پرسيد؛ چرا دفعات پيش چنان شد و اثر کرد، اما اين بار اثر نکرد، هر دوي آنها رنج و عذابي است؟
حضرت
عيسي(ع) اين بار پاسخي داد بس عميق؛ رنج حماقت قهر خداوند است، اما رنج
کوري و کري ابتلا و آزمايشي براي انسان است. ابتلا موجب ميشود که رحمت
خداوند به جوش آيد و از گناهان درگذرد، اما حماقت و ناداني، رنجي است که
موجب صدمه به خود و ديگر انسانها ميشود.
اين داستان زيبا را
مولانا در قالب اشعار خود آورده و در سه بيت آخر اينگونه نتيجهگيري کرده
است که آدمي بايد از جهل ديگران چون حضرت عيسي(ع) بگريزد و دوري کند، گريز
ايشان نه به خاطر بيم و وحشت بود بلکه به اين خاطر بود که بدي جهل را به
مردم نشان دهد.
اين روايت زيبا و پندآموز را از «مولانا» نقل کردم
تا به اينجا برسم که، اکنون بيش از ۱۰ سال است، جمهوري اسلامي ايران با
آمريکا و غرب درباره فعاليتهاي صلح آميز هستهاي خود گفتوگو ميکند. اين
گفتوگوهاي ۱۰ ساله با همکاري و شفافسازي ايران همراه بوده است، اما
همواره غرب هيچ انعطافي که از خود نشان نداده، بلکه فشارهاي خود راعليه
جمهوري اسلامي ايران در قالب تحريم و تهديد به حمله افزايش هم داده است.
اصرار
آنها بر چيزي که وجود ندارد و نخواهد داشت، مصداق همان جهل و ناداني و
حماقتي است که در روايت حضرت عيسي(ع) و آن نادان و احمق تجلي مييابد.
جمهوري
اسلامي ايران اگر قصد و هدفي براي ساخت سلاح هستهاي داشت که شما
نميتوانستيد جلودارش باشيد، هنگامي که ولي فقيه ميگويد، توليد و استفاده
از سلاح هستهاي حرام است، به جاي آن که آن را باور کنيد، باز هم پافشاري
بر اين موضوع ميکنيد که ايران بايد فعاليتهاي هستهاي نظامي خود را کنار
بگذارد. هرگاه هم که از مدعيان اين ادعا خواسته شده است اسناد و مدارک خود
را براي اثبات اين ادعا ارائه کنند، چيزي در چنته نداشته و تنها به ميگويد
و ميگويند و گفتهاند و... اکتفا کردهاند و هر بار هم تحريمهاي
غيرقانوني را عليه ايران اعمال کردهاند به اميد اين که اين فشارها آنها را
به خواسته ناحقشان خواهد رساند. غافل از اين که افکار عمومي جهان به
ناداني و جهل آنها پيبردهاند.
سياستهايي که غرب و آمريکا عليه
جمهوري اسلامي ايران به راهانداخته، نزد افکار عمومي جايگاهي ندارد.
هنگامي که شبکه بيبيسي در يک نظرسنجي منفورترين کشور، رژيم صهيونيستي
شناخته ميشود نشان ميدهد که همه آن اقدامات خصمانه و مسموم کردن اذهان
مردم کارساز نبوده و اکنون جايگاه ايران اسلامي به عنوان کشوري که پايدار
به اخلاق و انسانيت است، در جهان ميدرخشد و اين درخشش تاثيرات مثبت خود را
بر ذهن و فکر مردم آگاه و آزاده جهان گذاشته است که ميتوانند و بايد در
مقابل زور و زيادهخواهي حاکمانشان بايستند، که آن را شاهد هستيم.
اما
با توصيف روايت اتفاقي که براي حضرت مسيح(ع) افتاده است، به نظر ميرسد
ادامه گفتوگوها بيش از اين ميخ به سندان کوبيدن باشد. هر چند جمهوري
اسلامي ايران همواره تلاش کرده است صادقانه حسن نيت خود را نشان دهد، اما
همواره رفتار سياسي غرب باعث شده است، گفتوگوها به نتيجه نرسد.
همانگونه
که در روايت نوشته شده است، گريز حضرت عيسي(ع) نه به خاطر وحشت بود که
پيامبر را از خلق وحشتي نيست، بلکه به اين خاطر بود که بدي جهل و حماقت را
به مردم نشان دهد.
جمهوري اسلامي ايران هم وحشتي از رودر رو شدن با
زيادهخواهان ندارد، اکنون جهل و ناداني و حماقت طرف مقابل براي مردم جهان
روشن شده است.
تهران امروز
«سفر آمانو و چند نكته» عنوان يادداشت روز روزنامه تهران امروز به قلم رضا طلايي نيك است كه در آن ميخوانيد:
عملكرد
آمانو و آژانس بين المللي انرژي اتمي از سفرش به تهران مهم تر است. انحراف
آژانس از مواضع بين المللي و گزارشهاي دو پهلو درباره فعاليتهاي هستهاي
صلح آميز ايران كه متناسب با جايگاه حرفهاي و اعتبار بين المللي آژانس
نبوده، از انتقادات جدياي است كه به اين نهاد مهم بين المللي مطرح است.
ايران بيش از تعهداتش بر مبناي پادمانها و اساسنامه آژانس و معاهده
انپيتي براي اعمال نظارتها بر فعاليتهاي هستهاي همكاري كرده است. اما
آژانس درانجام تعهداتش طبق اساسنامه و ان پي تي مبني بر حمايت فني و اجرايي
ازدستيابي اعضا به سوخت هستهاي درباره ايران حمايت لازم را نداشته است و
لذا گزارشهاي دوپهلوي آژانس تاثيرپذيري اين نهاد تضمين كننده حقوق كشورها و
مسير صلحآميز فعاليتهاي هستهاي را زير سوال برده است. نبايد از سفر
آمانو به تهران براي ايجاد انتظارات غير واقعي نسبت به نشست بغداد بهره
برداري رسانهاي و سياسي شود. با وجود پاسخگويي جامع ايران به همه سوالات
آژانس طي چند مرحله در 10 سال اخير، آمانو و آژانس بايد براي برگرداندن
موضوع هستهاي از شوراي امنيت سازمان ملل متحد گامهاي عملي بردارند. پاي
بندي آمانو وغرب به معاهده ان پي تي و رفتار عادلانه و قانوني با ايران و
ساير كشورها، اساس موفقيت در مذاكرات است.
ايران با حفظ حق غني
سازي هستهاي براي مصارف صلحآميز، طبق معاهده انپيتي، ظرفيتهاي مناسب
براي همكاريهاي فني با آژانس و ساير كشورها را فراهم كرده است. اما هرگونه
اصرار مجدد آمانو يا غرب براي تعليق غني سازي و ناديده گرفتن حق طبيعي و
قانوني ايران، تكرار تجربههاي ناموفق گذشته خواهد بود. آمانو بين مدير كل
آژانس بودن و ماموريت سياسي از سوي غرب بايد انتخاب عاقلانهاي داشته باشد
زيرا انتظار جهانيان و به ويژه ايران از آمانو ايفاي نقش در قامت مدير كل
حرفهاي آژانس و فاصله گرفتن ازتاثيرپذيريهاي سياسي، فشارهاي غرب و
صهيونيستهاست. نبايد از سفر آمانو به تهران، انتظار كاذب و بدون اعتماد
سازي عملي از سوي غرب براي نشست بغداد ايجاد شود.
مواضع و عملكرد
آمانو بيش از سفرش به تهران، دركمك به موفقيت نشست بغداد موثر خواهد بود.
مداليته جديد بين ايران و آژانس به شرط قرار داشتن در چارچوب معاهده ان پي
تي و حمايت عملي آژانس از حق غنيسازي ايران، كمك فني مهمي براي موفقيت در
راهبرد گفت و گوهاست. ايران براي اعتماد سازي گام به گام و متقابل، قدم
برداشته است و اينك آمانو بايد در انجام وظايف قانوني براي كاهش فشارها به
ايران از موضع فني و حقوقي آژانس گام عملي بردارد. ايران در ظرفيت سازي فني
و اجرايي براي خوداتكايي در فعاليتهاي هستهاي صلحآميز توام با
خنثيسازي سياسي و اقتصادي تحريمها و فشارها، موفقيتهاي فزايندهاي دارد
كه آمانو با درك توانمندي فني ايران درچارچوب فعاليتهاي هستهاي صلح آميز و
ظرفيت خنثيسازي فشارها در 10 سال گذشته بايد از اعتبار و حيثيت آژانس
براي مصارف سياسي غرب و صهيونيستها خرج نكند.
پيشگامي ايران در
جامع ترين و عميق ترين همكاريها براي نظارت آژانس و به موازات ايستادگي
منطقي در صيانت از حق غني سازي، مي تواند از افتخارات يكي از اعضاي آژانس
تلقي شود كه آمانو بايد رفتارهاي اعتماد ساز براي ايران و جهانيان در صيانت
از اعتبار و جايگاه حرفهاي و بين المللي آژانس انجام دهد. برخي از مواضع و
رفتارهاي اخير غربيها خوش بيني نسبت به نشست بغداد را كاهش داده است.
مواضع اخير اروپا و كنگره آمريكا و برخي از اظهارات كاترين اشتون، ابهامات
جديدي در پاي بندي غرب به معاهده انپيتي و توافقات استانبول ايجاد كرده
است كه فاصله گرفتن غرب از زبان تهديد و راهبرد فشار در رفتار عملي و اتكا
به معاهده ان پي تي و استقبال از همكاريهاي هستهاي و غير هستهاي عادلانه
با ايران، كارايي ديپلماتيك گروه 5+1 را در نشست بغداد محك خواهد زد و
آمانو با فاصله گرفتن از نقش آفريني سياسي و دفاع منطقي از حق قانوني ايران
براي غنيسازي و گزارشهاي صادقانه از صلح آميز بودن فعاليتهاي هستهاي
ايران ميتواند نقش حرفهاي و بين المللي خود را ايفا نمايد تا در قضاوت
جهانيان و ذهن تاريخي ملت ايران داراي اعتبار و جايگاه حقيقي باشد.
حمايت
«بی تحرکی سازمان کنفرانس اسلامی و نقض حقوق مسلمانان» عنوان يادداشت روز روزنامه حمايت است كه در آن ميخوانيد:
طی
روزهای اخیر، تحولات مربوط به چند کشور اسلامی، بازتابهای خبری زیادی در
سطح داخلی کشور و همچنین در حیطه جهانی داشته است. تحرکات حاکمان عربستان
برای سیطره بیشتر بر بحرین به نام ایجاد اتحاد بین دو کشور، فعالیتهای
اعتراضی مختلف در داخل جمهوری آذربایجان و در سطح مناطق مختلف ایران و برخی
کشورهای دیگر اسلامی در قبال مسابقات موسیقی موسوم به یوروویژن در جمهوری
آذربایجان که گفته شده در جوار آن قرار است هم جنس گرایان نیز رژهای داشته
باشند، اقدام دولت ترکیه در پناه دهی به الهاشمی، یکی از مقامات عراقی
متهم به دست داشتن در فعالیتهای تروریستی که هم اینک دستگاه قضایی عراق به
صورت غیابی به اتهامات مزبور رسیدگی و حکم جلب وی نیز از طریق پلیس بین
الملل صادر شده است، اقدامات القاعده در انجام چند عملیات تروریستی در
سوریه به نحوی که افراد زیادی از غیرنظامیان کشته و مجروح شدند و حتی دبیر
کل سازمان ملل نیز ناچار شد موضعگیری کرده و اقدامات تروریستی القاعده را
محکوم کند، از جمله مواردی است که طی روزهای اخیر مورد تحلیل و تفسیرهای
مختلف قرار گرفته و همچنان بحث و گفتگو در این خصوص جریان دارد.
نظر
به اهمیت این رویدادها و با توجه به اینکه مردم متدین ایران نیز طی روزهای
اخیر، خصوصاً پس از نماز جمعه در شهرهای مختلف در قبال برخی از این موارد
خصوصاً تحولات بحرین واکنشهای اعتراضی داشتند و در خود بحرین نیز صدها
هزار نفر از مردم این کشور بار دیگر به خیابانها ریخته و نسبت به سرکوب
وحشیانه مردم توسط آل خلیفه و همراهان سعودی وی و پیگیریهای اخیر برای
سیطره بیشتر عربستان بر بحرین اعتراض کردند، نکاتی در این خصوص به شرح زیر
تقدیم میشود. امید است مرضی خداوند سبحان واقع و برای مخاطبان ارجمند مفید
باشد. نکته اول اینکه تحولات اخیر بحرین نمونه برجسته و جالبی برای آزمایش
مدعیان دموکراسیخواهی و حقوق انسانی است.
طی ماههای اخیر،
انواع سرکوبها و جنایتهای سازمان یافته علیه یک ملت انجام شده، حکومت
برای سرکوب از نیروهای خارجی خصوصاً نیروهای عربستانی به نحو آشکار بهره
مند شده اما دولتهای غربی در عوض چه کردهاند؟ چند نوبت ملکه انگلیس
میزبان حاکم نامشروع بحرین بوده، آمریکاییها بر حجم فعالیتهای ناوگان
پنجم دریایی خود که در بحرین مستقر است افزودهاند و فرمانده آن متقابلاً
جایزه از آل خلیفه دریافت كرده و اخیراً ممنوعیت فروش سلاح به بحرین که از
یکسال پیش در آمریکا وضع شده بود برداشته شد تا این نظام دیکتاتوری به حیات
خود ادامه دهد.
در آخرین حلقه از تلاشهای غرب و همراهان منطقه ای
آنها اخیراً عربستان طرح اتحاد در کشور عربستان و بحرین را مطرح نموده تا
بدین ترتیب کشور مستقل بحرین به تحت الحمایگی عربستان درآید به این امید که
آل خلیفه بتواند سیطره خود را بر ملت بحرین ادامه دهد و اکثریت مردم این
کشور از اعتراضات خود دست بردارند.
یقیناً اگر اتفاقاتی به مراتب
کوچک تر از آنچه در بحرین به وقوع پیوسته در کشوری دیگر اتفاق می افتاد که
از حیث سیاسی مستقل بود یا منتقد غرب بود، تا به حال چند جلسه شورای امنیت
سازمان ملل را در این خصوص تشکیل می دادند و مصوبات متعددی برای دخالت و
محدودیت را گذرانده بودند اما در قبال ملت مظلوم بحرین همان مدل قدیمی
حمایت از حاکمان سرسپرده که قبلاً در مورد حسنی مبارک در مصر، بن علی در
تونس، علی عبدالله صالح در یمن و دیگر مناطق جهان اجرا میکردند را پیاده
می کنند.
دولتهای زورگوی غربی برای اینکه بتوانند این فضاحت
رفتاری خود را بپوشانند نوعی سانسور خبری در قبال بحرین را نیز در دستور
کار دارند و عملاً رسانههای در اختیار آنها واقعیات بحرین را منعکس نمی
کنند چنانچه اخیراً مشاهده شده که در برخی از دیگر کشورهای اسلامی وهابیها
به شدت رویدادهای سوریه را اطلاع رسانی و این طور وانمود میکنند که آنجا
کشت و کشتار جریان دارد و مثلاً ایران و شیعیان حمایت میکنند ولی سخن از
اینکه القاعده و دیگر تروریستها در سوریه چه می کنند یا در بحرین چه
میگذرد به میان نمیآورند.
این تلاش وهابیها گویا در برخی کشورها
باعث شده که مسلمانان دفاتر نمایندگی ایران و یا رهبران شیعیان را مورد
سوال قرار داده که چرا در قبال مظالم در سوریه واکنشی نشان نمیدهید. این
اقدامات وهابیها قطعاً طراحی شده توسط اربابان آنهاست و جزئی از همان
سیاست وارونه سازی حقایق برای ادامه سیطره بر ملتهای مسلمان وغارت
سرمایههای ملی آنهاست.
نکته دوم اینکه رویدادهای به وقوع پیوست در
جمهوری آذربایجان نیز نمونه جالب دیگری است از سبک تجدد خواهی ضد مبانی
فرهنگی و اعتقادی برخی حاکمان کشورهای اسلامی که می خواهند کورکورانه
دیکتههای فرهنگ و سیاست غربی را اجرا کنند و با این رفتارهای تقلیدی، خود
را پیشرفته نشان دهند حال آنکه انواع مشکلات و مسایل داخلی را مردم این
کشورها تجربه میکنند. شبیه این تقلید کورکورانه را قبلاً رژیم پهلوی نیز
در اعلی ترین درجات تجربه کرد ولی گویا سرنوشت آن رژیم نیز درس عبرتی برای
مقلدین بعدی در کشورهای اسلامی قرار نگرفته است.
به هرحال جمهوری
آذربایجان در قبال اعتراضات مختلف گویا اخیراً مدعی شده که اصلاً رژه همجنس
گرایان در کار نیست و برنامه مسابقات موسیقی را نیز قرار شده که در یک
کشتی برگزار کند که مجموعاً حاکی از آن است که مجبور شدهاند بی سر و صدا
برنامههای از قبل طراحی شده را کوچک کنند.
آفرينش
«چرايي سفر آمانو به ايران» عنوان سرمقاله روزنامه آفرينش به قلم حميدرضا عسگري است كه در آن ميخوانيد:
يوکيا
آمانو مديرکل آژانس بين المللي اتمي در سفري غير منتظره و از پيش تعيين
نشده قرار است روز يکشنبه(امروز) به تهران سفر کند. اين اولين باري است که
وي از سال 2009 به کشورمان سفر ميکند. آمانو، روز يکشنبه وين را به مقصد
تهران ترک ميکند و هرمان نکائرتس، مذاکره کننده ارشد آژانس با هيات
هستهاي ايران وي را در جريان اين سفر همراهي خواهد کرد. گفتني است که بنا
بود ايران و آژانس روز دوشنبه در وين تشکيل جلسه دهند اما اکنون سفر آمانو
به تهران، جايگزين نشست وين شده است.
اما اهميت سفر آمانو آنجاست
که روز چهارشنبه هفته جاري ايران و 1+5 بايد برسرميز مذاکرات در بغداد
بنشينند و تصميمات مهمي از سوي دو طرف اتخاذ گردد. حضور اين مرد ژاپني
گمانه زنيهاي سياسي را تقويت کرده و اظهارنظرهاي بسياري را به منصه ظهور
رسانده است. تفسير حضور آمانو از دوحالت خارج نيست يا وي پيام آور نويد
براي مثبت بودن مذاکرات بغداد است يا حامل هشدارهاي تهديد کننده براي ايران
مبني بر محدود بودن فرصت مذاکرات است.
اعلام نظرات آژانس در مورد
پرونده هستهاي کشورمان يکي از محورهاي تعيين کننده سطح مذاکرات آتي
ميباشد. در نشست گذشته آژانس با مسولان اتمي کشورمان اعلام شد که طرفين به
توافقات سازندهاي رسيدهاند. اما پاسخها هر دوطرف به گونهاي ديپلماتيک
بيان شد و خط مشي مشخصي از آن استخراج نشد. به نظر ميرسد اگر ايران و
آژانس به توافقاتي درمورد دسترسيها به سايت پارچين و اطلاعات دانشمندان
هستهاي رسيده باشند، سفرمديرکل آژانس نيز براي ادامه رايزنيها با مسولان
مذاکره کننده کشورمان براي تسهيل اين امر و دادن نويد نسبت به سازنده بودن
مذاکرات آتي باشد. ضمن اينکه پيش از اين آمانو سفر قبلي خود به تهران را
لغو کرده بود و اعلام کرد تا تهران مشکلات موجود در پرونده هسته ايش را
مشخص نکند به ايران سفر نخواهد کرد.
اما فرض ديگر ايجاب ميکند
تجربههاي قبلي مذاکرات ايران و آژانس را مورد استناد قرار دهيم و سفر
آمانو به تهران را اتمام حجتي با ايران تلقي کنيم. از زمان حضور آمانو در
آژانس هيچ توافق چشمگيري در مذاکرات ايران و آژانس ديده نميشود کمااينکه
بسياري از خواستههاي نامعقول بازرسان آژانس نيز دليلي بر اين امر بوده
است.
سفر مقامات تلاويو به آمريکا و اظهارات مقامات غربي در يکي دو
هفته اخير مبني بر تعليق فعاليتهاي غني سازي در ايران و خروج اورانيوم
غني شده از کشور اين گمان را ايجاد ميکند که توافقي ضمني ميان ايران و
آژانس صورت نگرفته و آمانو براي دادن آخرين هشدارها پيش از مذاکرات بغداد
به ايران سفر کرده است. اما شرايط موجود در جهان و افزايش بحرانهاي سياسي و
اقتصادي در غرب از ديگر شواهدي است که ميتوان براساس آنها پيش بينيهايي
را ارائه داد. در اين زمينه کشورهاي اروپايي به سبب معضلات اقتصادي و
بحرانهاي داخلي بسيار گرفتار مشکلات خود هستند و ايجاد تنشها و تحريمهاي
جديد، منجمله تحريم نفت ميتواند اوضاع را براي حاکميت آنها وخيم تر
نمايد. از سوي ديگر آمريکا به عنوان يک قدرت بزرگ در آستانه انتخابات
قراردارد و براي اوباما بسيار حياتي است که بتواند در مساله هستهاي ايران
تحولي ايجاد کند که جذابيت داخلي داشته باشد. چون استفاده از ابزار
تحريمها گزينه جديدي نيست و ادامه آن نيز بازخورد جالبي نخواهد داشت.
همچنين
يک طرف ديگر قضيه ايران قراردارد. اين تنشها و تحريمها براي ايران نيز
هزينههاي فراواني را داشته است. لذا تمايلي به افزايش و تمديد تحريمهاي
جديد ندارد و ترجيح ميدهد پاي ميز مذاکره اين اختلافات برطرف گردد. آنچه
در اين مذاکرات بسيارمهم است و طرفين درمورد آن ترديد دارند، رسيدن به
نتيجه برد برد در مذاکرات ميباشد. قطعاً رسيدن به توافق بايد هرکدام از
طرفين مقداري از مواضع فعلي عقب نشيني نمايند. اين فرض لابيهاي مختلفي را
در ميان غرب و اسرائيل ايجاد کرده است که با عقب نشيني مبني بر قبول روند
غني سازي عملاً ايران برنده مذاکرات خواهد بود لذا سنگ اندازيهاي اين
چنيني وجود دارد. از سوي ديگر در داخل ايران نيز عقب نشيني از مواضع کنوني
بدون داشتن منفعت ملي براي کشور، خط قرمزي غير قابل عبور ميباشد.
لذا بايد ديد سوغاتي که آمانوي ژاپني با خود به همراه آورده چيست و چه توقعاتي را از کشورمان خواهد داشت.
مردم سالاري
«اجارهنشينها و عدالت» عنوان سرمقاله روزنامه مردم سالاري به قلم حميدرضا شکوهي است كه در آن ميخوانيد:
مشکلات
معيشتي و اقتصادي هر روز بيشاز روز قبل گريبان مردم را ميگيرد اما
دولتمردان، تنها وعده ميدهند. در اين مجال اندک، نميتوان تمام مشکلات
اقتصادي مردم را بر شمرد چرا که بررسي تورم و گراني و بيکاري و مشکل مسکن
و... در اين مقطع زماني، هر يک نياز به مثنوي هفتاد من کاغذ دارد. در اين
مختصر من تنها به مشکل اجارهنشينها اشاره ميکنم که با نزديک شدن به فصل
نقل و انتقالات، که معمولا از خرداد ماه آغاز ميشود، مشکلات آنها هم دو
چندان ميشود.
اين که ميزان اجاره بها در طول يک سال به حدي رشد
ميکند که از مجموع حقوق دريافتي يک خانوار در طول همان سال بيشتر است نياز
به حساب و کتاب خاصي ندارد. در حال حاضر وضعيت به گونهاي شده که اگر
خانوادهاي در طول يک سال 10 ميليون تومان درآمد داشته باشد، در انتهاي سال
بايد همان مقدار را به اجاره خانه خود- حال به صورت رهن يا اجاره- اضافه
کند.
طبيعي است که يک خانواده آنقدر مخارج مختلفي دارد که نه تنها
نميتواند ريالي پسانداز کند، بلکه براي تامين هزينههاي خوراک و پوشاک و
تحصيل و... هم مجبور به قرض کردن يا، در خوشبينانهترين حالت، در دو شيفت
يا سه شيفت کار کردن است. آن وقت معلوم نيست که رشد سرسامآور اجارهها در
طول يک سال، به حدي که از مجموع درآمد يک خانوار هم بيشتر باشد با کدام
عدالت سازگار است؟
هم اکنون بخش اعظم درآمدهاي خانوارها در شهرهاي
بزرگ به اجاره بها اختصاص مييابد و نه تنها خريد خانه براي بسياري از مردم
به رويا تبديل شده بلکه براي اجاره کردن آپارتمان مناسب هم مردم دچار مشکل
هستند به طوري که به دليل رشد سرسامآور اجاره بها، اغلب شهروندان مجبورند
در پايان مدت قرار داد خود، از آنجا که توان پرداخت اجاره بهاي اضافي را
ندارند، خانه را تخليه کرده و در ساختماني کوچکتر يا در محلهاي ارزانتر
از محله فعلي خود، آن هم با کميبيش از اجاره بهايي که سال قبل پرداخت
ميکردند ساکن شوند.
براساس آمار و ارقام رسمي که ديگر صداي حاميان
دولت را هم درآورده، قيمت مسکن در 6 سال گذشته حداقل 400 درصد رشد داشته و
به تبع آن ميزان اجاره بها هم اگر نگوييم بيشتر از قيمت مسکن، بلکه به
همان اندازه افزايش يافته است اما ميزان افزايش درآمد کارمندان و کارگران و
اقشار مشابه چقدر بوده است؟ هنوز مشخص نيست دولت با افزايش 15 درصدي حقوق
کارمندان در سال جاري هم موافقت کند و مبلغي پايينتر را در نظر دارد اما
در خوشبينانهترين حالت طي سالهايي که قيمت مسکن و اجارهبها بيشاز 400
درصد رشد داشته، ميزان رشد درآمدها به صددرصد هم نرسيده است و اينگونه شکاف
طبقاتي روز به روز افزايش مييابد و اين سوال بيشاز گذشته ذهن را به خود
مشغول ميسازد که دولت عدالت محور کجاست؟
ملت ما
«رزمايش شير غران به دنبال تشكيل ناتوي شرقي» عنوان يادداشت روز روزنامه ملت ما به قلم حسن هانيزاده است كه در آن ميخوانيد:
رزمايش
شير آماده يا همان شير غران قرار است با شركت 19 كشور از جمله امريكا،
انگليس، فرانسه، كشورهاي حوزه خليج فارس و اردن در خاك اردن برگزار شود. از
طرفي به دليل حجم و گستردگي، اين رزمايش به لحاظ منطقهاي از اهميت بسيار
بالايي برخوردار است، چرا كه در آن انواع مقابله با موشكها و بمباران
مواضع استراتژيك در صحراي اردن به نمايش گذاشته ميشود. برخي هدف اصلي
برگزاري اين رزمايش را حمله به سوريه ميدانند. شايد بتوان گفت كه با ترسيم
نقشهاي فرضي نبرد احتمالي با سوريه را بازسازي كرده و اين رزمايش مانند
تمرين براي جنگ با سوريه است.
از طرفي احتمال دارد كه در آينده
سوريه بخواهد با استفاده از موشكهاي اس 200 رژيم صهيونيستي را مورد حمله
قرار دهد. برخي معتقدند كه اين رزمايش براي تامين امنيت رژيم صهيونيستي و
براي حمله پيشگيرانه از حمله موشكي سوريه به سرزمينهاي اشغالي است و در آن
انواع شيوههاي حمله به سكوهاي پرتاب موشكي و حمله به مواضع استراتژيك
مورد توجه قرار خواهد گرفت. از طرفي حضور برخي از كشورهاي حامي سوريه و حتي
برخي از كشورهاي بيطرف حوزه خليج فارس در اجراي شيرآماده به چشم ميخورد.
در واقع آنها نگرانند جنگ محتمل آينده از مرزهاي سوريه فراتر رود،
بنابراين با شركت و كمك مالي به اين رزمايش سعي دارند تا خود رابراي شركت
در اين نبرد آماده كنند. توجه داشته باشيد كه هدف رزمايش شير غران تنها به
سوريه ختم نميشود، در صورت بروز جنگ در سوريه طبيعي است كه ايران و لبنان
هم از خود عكسالعمل نشان دهند بنابراين ايران و لبنان از ديگر اهداف
برگزاري اين رزمايشند و در واقع شير غران خط و نشاني است براي اين دولت ها!
هرچند
كه دولتها ميكوشند تا از طريق اين رزمايش وسيع و حساب شده امنيت رژيم
صهيونيستي را در صورت بروزجنگ احتمالي فراهم كنندو از گسترش جنگ احتمالي در
آينده جلوگيري كنند. اما هدف ديگري در اين ميان وجود دارد كه شايد كمتر به
آن توجه شده باشد. در واقع هدف ديگر و مهمي كه اين رزمايش دنبال ميكند
تشكيل ناتوي شرقي يا همان ناتوي منطقهاي است.
19 كشور از جمله
كشورهاي منطقه، اردن، كشورهاي حوزه خليج فارس، كشورهاي اروپاي و امريكايي
براي تشكيل ناتوي شرقي دست به كار شدهاند كه در اين ميان امريكا و كشورهاي
اروپايي نقش فرادستي و آموزشي خواهند داشت. آنها ميخواهند از اين طريق و
با هزينهاي كمتر جلوي توانمنديهاي نظامي ايران و سوريه رابه عنوان دو
قدرت منطقه در دهه آينده بگيرند. با اين همه ميتوان گفت همچنان سوريه هدفي
مهم براي كشورهاي شركتكننده در رزمايش است.
اين احتمال وجود دارد
كه در صورت شكست طرح كوفي عنا ن از دو نقطه به سوريه حمله شود، تركيه و
اردن. در واقع تنها راه براي يورش به سوريه اين دو كشور است چرا كه تركيه و
اردن با سوريه مرز مشترك دارند. از طرفي با وجود ارتباطات سياسي و نظامي
كه اردن با امريكا، اروپا و كشورهاي غربي دارد بهترين گزينه برا ي حمله به
سوريه به حساب ميآيد و اگر طرح كوفي عنان در سوريه با شكست مواجه شود قطعا
گزينه بعدي، گزينه نظامي خواهد بود.
ابتكار
«چراغهاي مسير بغداد يکي پس از ديگري سبز ميشوند» عنوان سرمقاله روزنامه ابتكار به قلم سيد علي محقق است كه در آن ميخوانيد:
در
هفتهاي که گذشت به سياق همه هفتههاي پيش از نشستها و مذاکرات هستهاي
در طول يک دهه گذشته، رسانههاي غربي جرقه آتش تازهاي را عليه فعاليتهاي
هستهاي ايران کليد زدند. ادعاهاي جعلي و جديد درباره تاسيسات
نظامي”پارچين” و دامن زدن به عملکرد وزير امورخارجه کشورمان در زمان رياست
دانشگاه صنعتي شريف، آخرين تير ترکش برخي از طيفهاي غربي براي کارشکني در
مذاکرات هستهاي تهران بود.
اين تلاشها اما راه به جايي نبرد و در
اولين روز هفته، ناگهان به نقل از مسئولان آژانس بينالمللي انرژي اتمي
خبر رسيد که”يوکيو آمانو” براي گفتوگو با”سعيد جليلي” و ديگر مسئولان ارشد
کشور، طي امروز يا فردا به تهران خواهد آمد. سفر آقاي آمانو به تهران از
آن جهت غيرمنتظره و قابل توجه است که تا همين چند هفته پيش، اين مقام ارشد
آژانس با لحن گزندهاي ازعملکرد تهران در پرونده هستهاي انتقاد ميکرد و
سفر خود به ايران را به شرطهاي گوناگوني گره زده بود. از سوي ديگر، اين
سفر ناگهاني به فاصله دو روز پيش از نشست ايران و نمايندگان 1+5 در بغداد
صورت ميگيرد.
چندسالي است که پرونده اختلافات ايران و کشورهاي 1+5
در خصوص فعاليتهاي هستهاي باز است و هر از گاهي گفتوگوها تا يک قدمي
تفاهم و حل نهايي پيش ميرود اما ناگهان همه چيز در محاق اختلاف نظرها و
بياعتماديهاگرفتارمي شود و به حالت اول برميگردد.
امسال اما
اولين سالي است که پس از هر دور گفتوگو چه در حوزه ديپلماتيک و چه در بخش
فني و حقوقي، ديپلماتهاي دو طرف از سازنده بودن گفتوگوها، گامهاي رو به
جلو و اميدواري به آينده سخن ميگويند. چه در جريان نشست استانبول و چه پس
از مذاکرات فني ايران و آژانس در وين، به طرز محسوسي روايتها از نزديک شدن
ديدگاهها به هم حکايت داشت. اما اعلام ناگهاني سفر آمانو به تهران و
جايگزين شدن اين سفر به جاي انجام دور دوم مذاکرات اتمي در وين را ميتوان
نقطه عطف اين روند و گامي بلند و اميدوارکننده براي باز شدن گره کور اين
مناقشه تفسير کرد.
تحليلگران مسئله هستهاي ايران در غرب، ماموريت
اصلي آمانو در سفر به تهران را نهايي کردن مداليته با افراد داراي اختيار
کامل، براي اطمينان از نتيجهبخش بودن اين توافقات تفسير کردهاند. وزير
امورخارجه کشورمان گفتهاست که عليرغم دعوت پيشين ايران از آمانو، اين سفر
ناگهاني و به خواسته خود وي صورت گرفتهاست. آنگونه که صالحي گفته، آمانو
خود خواستار سفر به تهران و گفتوگو با مقامات کشورمان پيش از آغاز مذاکرات
بغداد شدهاست که اين خواسته نيز با موافقت تهران همراه شد.
به هر
حال سفر مدير کل آژانس بينالمللي انرژي اتمي به تهران -از هر زوايهاي که
بررسي شود - گوياي نزديک شدن ديدگاههاي تهران و اتحاديه اروپا و کشورهاي
1+5 در حوزه مسائل سياسي مرتبط با فعاليتهاي هستهاي و همچنين حصول توافقي
جدي مابين تهران و آژانس بينالمللي در مباحث حقوقي و فني است.
به
طور طبيعي، هر آنچه که ميان آمانو و جليلي در تهران رد و بدل شود و به
عنوان توافق و يا تقابل در تاريخ گفتوگوهاي هستهاي ثبت گردد، به فاصله دو
روز بعد در سرنوشت گفتوگوهاي بغداد تأثيري شگرف خواهد گذاشت؛ تأثيري که
ميتواند يک توافق تاريخي را رقم بزند و يا بهار هستهاي پيش رو را بار
ديگر به محاق ببرد.
از سوي ديگر همزمان با اعلام سفر روز يکشنبه
آمانو، يک روزنامه آمريکايي به نقل از ديپلماتهاي غربي، از تدارک غربيها
براي تهيه بستهاي از مشوقهاي بيسابقه براي ارائه به تهران در جريان”نشست
سوم خرداد بغداد” خبر داد.
نيويورک تايمز در گزارشي نوشت که
مقامات دولت”باراک اوباما” اعلام کردهاند، با توجه به نشانههايي که از
رسيدن به توافق درباره برنامه هستهاي تهران حکايت دارد، آمريکا و 5 کشور
ديگر مذاکرهکننده آمادگي ارائه بستهاي از مشوقها را به ايران دارند تا
به توافقي قابل اثبات با تهران در زمينه تعليق غنيسازيهاي اورانيوم مورد
نياز براي ساخت تسليحات هستهاي دست يابند. اين مقامات آمريکايي اعلام
کردهاند که اين مشوقها ميتواند شامل کاهش اعمال محدوديت روي مواردي
مانند واردات قطعات هواپيما و کمکهاي فني به صنعت انرژي ايران باشد.
دنياي اقتصاد
«بازار ارز كليد معماست» عنوان سرمقاله روزنامه دنياي اقتصاد به قلم محمدصادق جنان صفت است كه در آن ميخوانيد:
اثرات برخي پديدهها در كوتاه مدت بر كسب و كار و زندگي شهروندان ديده نميشود و به همين دليل درباره آنها نيز كمتر گفتوگو ميشود.
كيفيت
و كميت پديدهاي مثل «رشد اقتصادي» از همين جنس مسائل است كه در كانون
توجه قرار نميگيرد و پيامدهاي مثبت و منفي رشدهاي پرشتاب، كم نوسان و منظم
با رشدهاي كم شتاب و نامنظم توسط شهروندان احساس نميشود. كاهش رشد
اقتصادي ايران در سالهاي اخير به رغم اهميت فوقالعادهاي كه دارد، در
سايه رشد مجادلات سياسي تحتالشعاع قرار گرفته و بحث درباره آن به محاق
رفته است.
در حالي كه با كاهش رشد اقتصادي و دور شدن ميانگين رشد
از پيشبيني برنامههاي توسعه و اسناد بالادستي، شهروندان ايراني با سرعت
كمتري درآمدشان افزايش مييابد و توان اقتصاد ملي نيز در برابر ساير كشورها
مخدوش ميشود، اما درباره دليل اصلي كاهش رشد كه كاهش تمايل به
سرمايهگذاري است، بحث نميشود. چرا رشد سرمايهگذاري در سالهاي اخير
روندي كاهنده را تجربه كرده است؟ يكي از دلايل اصلي آن، كه در چند ماه اخير
تشديد شده است، نوسان و بيثباتي در سياستگذاري است. بيثباتي در
سياستگذاري در ماههاي اخير بازارها را از تعادل نسبي گذشته دور و فعالان
اقتصادي را سردرگم و حيرتزده كرده است.
اين بيثباتي به ويژه در
«بازارارز» به خوبي ديده ميشود. دقت در آنچه در بازار رخ ميدهد و آنچه
بر زبان مسوولان جاري ميشود و آنچه كه انتظارات فعالان اقتصادي است،
ريشههاي عدم تعادل در اين بازار را به خوبي نشان ميدهد. به اين معني كه
هرگز دلايل كارشناسانه و رسمي براي رشد نرخ ارز در بازار در زمستان پارسال
كه قيمت دلار را تا مرز 2 هزار تومان رساند و كاهش نرخ دلار در ماههاي
اخير شناسايي و اعلام نشده است.
وقتي روند كاهنده نرخ ارز در بازار
مشاهده ميشود، برخی مقامات ارشد دولتی ناگهان از اينكه قيمتها بايد به
بهار 1390 برگردد صحبت كرده و نوعي انتظار در ميان فعالان اقتصادي، صنعتي و
بازرگاني ايجاد ميكنند.
در حالي كه وزير اقتصاد از وجود حباب در
نرخ تبديل دلار به ريال سخن گفته و باور دارد كه نرخ ارز باز هم كاهش
مييابد، اما بازار برعكس عمل ميكند، باز هم بر سردرگمي و ابهام فعالان
اقتصادي و صنعتي افزوده ميشود و انتظارات گوناگون شكل ميگيرد. با توجه به
اينكه بازار كالا، بازار پول، بازار سهام و بازار سكه تا اندازه زيادي تحت
تاثير تحولات «بازار ارز» قرار دارند و در حال حاضر همه آنها به دليل
فقدان ثبات در سياستگذاري و خواستهها در بازار ارز از تعادل نسبي هم خارج
شدهاند، چه بايد كرد؟ آيا براي عبور از اين مرحله دشوار كه كسبوكار
ايرانيان با آهنگ ناشناخته سیاستگذاريها جور نميشود، راهي وجود دارد؟
برخي باور دارند كه در يك سال آينده و حتي با شروع به كار مجلس نهم به دليل
مسائل سياسي داخلي و خارجي نميتوان به راه حل مطمئني دل بست و بايد منتظر
دولت بعدي بود. برخي اما باور دارند كه دست روي دست گذاشتن به مدت يك سال و
چشم به آينده دوختن كار مفيدي نيست و بايد از تصمیمسازان خواست بازار ارز
را به ثبات برساند.
جهان صنعت
«روزهای سیاه بورس بیشتر از
روزهای سبز» عنوان سرمقاله روزنامه جهان صنعت به قلم هادی مومنی است كه در
آن ميخوانيد؛ ادامه معاملات کمرونق بورس در اولین روز هفته جاری به دنبال
روزهای منفی اواخر هفته گذشته به خوبی نشاندهنده جو واقعی معاملات
سهامداران در تالار شیشهای است.
در شرایطی که بازده بورس براساس
آخرین آمارها به زیر پنج درصد رسیده است، عدم وجود برنامههای مشخص حمایتی
از سوی دولت به نگرانی از اجرای فاز دوم هدفمند کردن یارانهها که با
محوریت افزایش قیمت حاملهای انرژی انجام میشود، منجر شده و از سوی دیگر
انتظارها برای نتیجه مذاکرات هستهای ایران و کشورهای 1+5 تداوم ریزش
شاخصها در بورس را در پی داشته است.
در اینکه ذات معاملات بورس بر
مبنای نوسانهای همیشگی بنا شده است بر کسی پوشیده نیست اما استمرار رکود
معاملات، کاهش قیمت سهمها، ترس سرمایهگذاران حقیقی و حقوقی که همچنان بر
موج منفی ادامه پیدا کرده است، آرامآرام از حالت طبیعی خود خارج میشود.
نگاهی
به عملکرد و آمارهای بورس از ابتدای سالجاری به وضوح مشخص میکند که
تعداد روزهای سیاه بورس از روزهای سبز آن کمتر شده است و این یک اعلام خطر
آشکار و رسمی برای همه سرمایهگذاران و مسوولان است، آیا کسی آن را جدی
خواهد گرفت؟