ندای انقلاب، مخاطبان سینما را تصور کن، در برهوت تنوع آثار سبد اکران به دنبال سوژه هایی می گردند که هم ناب باشد و هم پرداختش قابل هضم به نحوی که بویی از پرداخت محتوا در فرمی سینمایی را برده باشند، اما چقدر به این خواسته می رسند؟
همیشه بوده اند کارهایی که مخاطب را شیفته کارگردان کار کرده اند و این خب امتیازی است که برای فیلمساز می ماند تا کارش در قطار سینما همچنان دیده شود، حال خوب باشد یا بد! گروهی تکنیک را سرلوحه کارشان قرار داده اند و گروهی که ممکن است قلیل باشند، بیشتر به فکر محتوایند، البته به مراتب شاهد کارهایی با محتوا بوده ایم که تکنیک متعادل و گاه در نقطه اشاره را هم برای مخاطب به ترسیم نشسته اند، اما کم بوده اند.
تأثیرگذاری یک ایده و سوژه زمانی می تواند به کرسی بنشیند که تکیه گاهی به نام ساخت و تکنیک را همراه و عصای دست قرار دهد، به ویژه سوژه هایی که مورد اتفاق همه بوده و شاید هرکسی جرئت رفتن به سمتش را ندارد، از سوژه های مستقیم دینی گرفته تا ورود سینما به امثال ژانر دفاع مقدس، همه و همه در این دایره قرار می گیرند که البته هاله ای از خط قرمز را دور خود کشیده اند.
طی این سال ها فیلم های جالبی را به سبب کیفیت محتوایی و ساخت به خصوص در سینمای منتسب به ژانر دینی در حال تدارک دیده ایم، چنانکه روز رستاخیز و محمد(ص) مطمئناً از بولدهای این حوزه خواهند بود.
نکته قابل تحسین تر و جدای از این خمیرمایه های آماده فیلمسازی، ژانری که در این یکی دوساله از جمله در سال گذشته بارقه امید تازه ای را پیش روی مخاطب گذاشت، به جد دفاع مقدس بوده که توانسته با عرض اندام فیلم هایی همچون روزهای زندگی، ضدگلوله و ملکه یک سر و گردن بالاتر از دیگر کارهای سینمایی قد علم کند.
بی خیال از گرفتاری های مقدمه چینی و ساخت و تولید این گونه فیلم ها، بحث اصلی روی اکران خواهد بود و رغبتی که باید در مخاطب به وجود آورده شود، این نکته جز تبلیغات معقول و مقبول راه دیگری نمی شناسد.
دلیل موجهی وجود ندارد که امثال روزهای زندگی چون مثلاً کاری در وادی سینمای دفاع مقدس است، پس حتماً باید متناسب با ایامی از سال رنگ پرده را ببیند، خواه اینکه نگاه گیشه ای داشته باشد یا نه! اتفاقاً چه عیبی دارد که حتی نگاه تجاری هم به چنین فیلم هایی شکل بگیرد؛ فیلمی که ساختی جالب وصله تن خود کرده و حتی الگویی در این قحطی کارهای سینمایی به حساب می آید، باید هم بفروشد!
خوشبختانه این حدس و گمان در مورد تازه ترین ساخته پرویز شیخ طادی که فیلم برگزیده روزهای زندگی باشد، باید رنگ تحقق بگیرد؛ فیلمی که از روز گذشته(۲۰ اردیبهشت ماه) روی پرده رفت؛ اثری که به ادعای کارنامه جشنواره سال گذشته و همچنین منتقدان اثری با وصله های یک کار سینمایی باکیفیت اعم از فیلمنامه و کارگردانی، فیلمبرداری و جز آن خواهد بود، بنابراین بالقوه و حتی در مقام قیاس با فیلم های سال جاری می تواند در گوی رقابت باشگاه میلیاردی ها قرار گیرد، البته اگر تغییر ذائقه اهالی مخاطب کار دستش ندهد! (خودمان با این نوع برنامه ریزی و تولید فیلم های مبتذل و دم دستی چنین بهانه ای را هم به دستشان داده ایم پس چه جای گلایه.)
با همه این اما و اگرها، تبلیغ مهم ترین عصای دستی است که با آن باید مخاطب را ترغیب به دیدن این نوع فیلم ها کرد، اما عوامل مربوطه و تهیه کننده با دغدغه روزهای زندگی! کمی دیر به این فکر نیفتاده اید؟ بحث بر سر محتوای کار نیست(که جای دفاع دارد) بلکه این فیلم به اندازه کافی نقطه قوت و ایده های نو در فیلمسازی دارد که به تنهایی می تواند بدان اتکا کند، اما در قیاس با ادا و اطوارها و بوق و کرناهای امثال نارنجی پوش(تیزری تبلیغاتی برای شهرداری) راه تبلیغی برای این نوع آثار پرده اکران، چندان جدی گرفته نشده که امیدواریم هرچه زودتر فکری به حال آن بکنند.
روزهای زندگی مسلماً فیلمی خوش ساخت طی این چندین ساله ژانر سینمای دفاع مقدس لقب میگیرد که هم قصه گوست و هم شاخصه های یک اثر با ساخت و پرداخت فراتر از حد معمول سینمای ایران را خصیصه خود داشته است. اما امیدواریم از سرنوشت فیلم های این ژانر سینمایی درس عبرتی بگیرد و در اکران تنها بر تبلیغات همسان با آثار روی پرده بسنده نکند.
حداقل این انتظار از رسانه ملی و دیگر رسانه ها می رود که در فقر آثار باکیفیت، گوشه چشمی هم به ساخته پرویز شیخ طادی داشته باشند. جایگاه نقد بر این فیلم محفوظ است، اما حمایت نکردن از امثال روزهای زندگی با این دک و پز جشنواره ای و اعتبار به دست آورده شده، جز اخم و تخم سینما به این نوع محتوا، نکته دیگری را تداعی نمی کند. سینمای دفاع مقدس فقیر است و در این بستر کاری، هیچ جای بحثی نیست همانطور هم که با افت و ریزش مخاطب به شدت روبه رو شده، بنابراین شاید فیلمی اینگونه بتواند آشتی دوباره با مخاطب سینمار و به وجود آورد.
با همه این تفاسیر اما هر فیلمی سرا پا تعریف نیست و نقاط ضعفی نیز دارد که عدم اشاره به آن، در جایگاه نقد سینمایی یک جانبه گری صرف است و بس، ببینیم و نقد کنیم!