کد خبر: ۵۴۲۹۹۲
زمان انتشار: ۱۱:۲۶     ۲۳ بهمن ۱۴۰۳
یادداشت؛
اکبر مظفری

پایگاه خبری 598: ترامپ رئیس‌جمهور آمریکا سندی موسوم به یادداشت امنیت ملی ریاست جمهوری (NSPM) را در رابطه با ایران امضا کرد که بخشی از مفاد آن چنین است: «ایران نباید به سلاح هسته‌ای و موشک بالستیک قاره‌پیما دست یابد. شبکه تروریستی ایران باید خنثی شود. باید با توسعه موشکی و همچنین سایر تسلیحات و توانمندی‌های نامتعارف و متعارف ایران مقابله شود. وزیر خزانه‌داری باید فشار اقتصادی حداکثری بر دولت ایران را که شامل تحریم و اعمال مکانیسم‌های اجرایی علیه افرادی که ناقض تحریم‌های جاری هستند، اعمال نماید.» او سپس مدعی شد: «آماده گفتگو با رئیس‌جمهور ایران است.»

رهبر انقلاب در پاسخ به این مواضع سخیف دو پهلو فرمودند: «مذاکره با آمریکا هیچ تأثیری در رفع مشکلات کشور ندارد؛ این را باید ما درست بفهمیم. اینجور به ما وانمود نکنند که اگر نشستیم پشت میز مذاکره با آن دولت، فلان مشکل یا فلان مشکل حل می‌شود؛ نخیر، از مذاکره با آمریکا هیچ مشکلی حل نمی‌شود. دلیل: تجربه ... با یک چنین دولتی مذاکره نباید کرد؛ مذاکره کردن عاقلانه نیست، هوشمندانه نیست، شرافتمندانه نیست.»

صورت مساله کاملا روشن است؛ ترامپ از طرفی خواهان فشار حداکثری و خلع سلاح ایران است و از سویی آمادگی خود را برای مذاکره و صلح اعلام می‌کند. رهبری نیز به درستی مذاکره با چنین دولتی و با چنین شرایطی را خلاف عقلانیت، هوشمندی و شرافت سیاسی می‌خواند. چه اگر مذاکره جاده‌ای دو طرفه برای حل مشکلات فیمابین باشد، در این صورت امضای سند فشار اقتصادی حداکثری و مقابله با تسلیحات نظامی حتی متعارف برای چیست؟

اما از این تناقضات که بگذریم، نوع موضع‌گیری برخی به ظاهر روشنفکران داخلی مایه شگفتی است.

آنها عامدانه چشم خود را بر خواسته‌های ذلت‌بار ترامپ بسته و با فضاسازی‌های رسانه‌ای می‌کوشند تا وانمود کنند مذاکره تنها راه نجات ایران و رهبری تنها عامل ممانعت از آن است. قصه‌های هزار و یک شب تعریف می‌کنند تا علت اصلی عدم مذاکره، تثبیت تحریم‌ها و تشدید فشار اقتصادی را نه در یک جانبه‌گرایی و قلدری آمریکا که لجاجت بی‌دلیل رهبری جا بزنند.

جلال آل احمد در تعریف غربزدگی می‌نویسد:

«غرب‌زدگی می‌گویم همچون وبازدگی. و اگر به مذاق خوش‌آیند نیست بگوییم همچون گرمازدگی، اما نه. دست کم چیزی است در حدود سِن‌زدگی. دیده‌اید که گندم را چطور می‌پوساند؟ از درون. پوسته سالم بر جاست، اما فقط پوست است، عین همان پوستی که از پروانه‌ای بر درختی مانده. به هر صورت سخن از یک بیماری است.»

اما این جنس از روشنفکران که با ظاهری دلسوزانه نسخه ذلت و تسلیم پیچیده و از کنار قلدری‌های ترامپ بی‌اعتنا می‌گذرند، حتی بیمار و از جنس انسان غرب‌زده آل احمد نیز نیستند. چه انسان غرب‌زده هویت عارضی غرب را دارد، اما این جماعت مدعی روشنفکری از چنین هویتی نیز بی‌بهره‌اند. باید آنها را از نو شناخت. آنها نه از جنس روشنفکران بیمارند و نه از قبیله غرب‌زدگان و یا مزدوران، بلکه اساسا موجوداتی ناشناخته و وارونه‌اند.

 

اکبر مظفری

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها