به گزارش پایگاه خبری 598، نمیدانم چطور منظورم را برسانم ولی اگر بگویم بعضی چیزها یا برخی اتفاقات کاری میکنند تا وسط پاییز بوی بهار به مشام برسد یعنی چی؟ یا با اینکه هوا سرد است و تاریک اما نور میبارد به همه جا یعنی چی؟ چطور بگویم بعضی کارها هستند که معجزه میشوند، باعث میشوند همدیگر را پیدا کنیم و بشویم همچون بهمنی که از کوه سرازیر شده و دیگر نمیتوان مهارش کرد؛ مثل حال و روز این روزها که نقش اولش زنان سرزمینمان هستند، زنانی که همانند بهمن قدرتمند روزهای بهاری هراسانگیز و قدرتمندند.
زنانی که فانوس دستشان گرفتهاند و هِی قدم به قدم جلو میروند و این روزها شدهاند بیشمار! انصافا ذوق میکنید که چطور دلهای زنان تُرک و لُر و مازنی و گیلکی و بلوچی و عرب سرزمینمان شده است یک دل؛ دلی که برای مظلومیت میتپد! دلی که فریاد میزند ای زنان مظلوم در هر جای دنیا، قرار است با هم طلسم زمستان و تاریکی را بشکنیم، پس بلند شو عزیزه خدا.
وقتی خبر حمله کفتارهای صهیونی به غزه و لبنان جهانی شد، همه گفتند اعزاممان کنید تا برویم، گفتند بیایید حرف امام رحمتالله را اجرایی کنیم و همه مسلمانان یک سطل آب به سمت اسرائیل بریزد تا غرق شوند! اما زنان سرزمینمان این وسط منتظر ننشستند! نگاهی به دور و اطرافشان کردند، به چیزهایی که دارند و ندارند! به پساندازی که از سالها پیش برای روز مبادا کنار گوشهای گذاشته بودند، به طلاهایی که خُرده خُرده جمع کردهاند!
از شما چه پنهان، مبحث طلا برای خیل عظیمی از زنان یک تراپی به شمار میآید، این را همه میگویند که طلای زنان وصل است به جانشان و حاضر نیستند آن را به هر قیمتی از دست بدهند؛ البته از ارزش مالی طلا که بگذریم، گاهی حتی این زیورآلات، یادگار فردی در زندگیشان است که با چشم انداختن هر روزه به آن، یاد آن شخص برایشان زنده میشود.
گاهی گردنبند به ارث رسیده از مادری به دخترش است و گاهی حلقه ازدواجی که با نگاه کردن به آن روزهای خوش زندگی مشترکشان را به یاد میآورند. هرچه باشد طلا برای خانمها یک ارزش دیگری دارد که قابل تاخت زدن با هیچچیزی نیست. اصلا طلا مچالهاش هم قشنگ است، کثیفش هم قشنگ است، حتی بریده و شکستهاش هم قشنگ است چه برسد طلای جلایافته با وزن سنگین که دیگر تراپی محض برای بیشتر خانمها محسوب میشود و حال با این اوصاف فکرش را بکنید که چطور یک زن بخواهد از این زیبایی چشمنوازش بگذرد و بگوید فدای یک تار مویات زن مظلوم این جهان خاکی. آری! این روزها زنان سرزمین من از قشنگترین دارایی خود میگذرند و این را تاریخ به خوبی به خاطر خواهد سپرد و خواهد نوشت: زنانی بودند که برای زنان دیگر در آن طرف دنیا خواهری کردند و بیپروا و بیتقلید گام بردارد تا زنان بیصدای دنیا را اضمحلال تلخ روزگار تلختر نجات دهند.
اینها مقدمهای بود تا از بانویی سرزمینمان برایتان بگویم! واقعیتش را که بخواهید وقتی خبر کاری که انجام داده را شنیدم با خودم گفتم چطور ممکنه؟ اصلا چطور میتوانند از آن همه طلای خوشگل بگذرند؟ خُب کمک میکنی، کمک کن ولی نه دیگر در این حد تا اینکه با خودش و زندگی شخصی و ایثارهایی که از همان جوانی کرده استآشنا شدم و فهمیدم انگار این زن آفریده شده است برای انفاق. دارم از خانم شمسآذران، همسر جانباز و آزاده هشت سال دفاع مقدس حرف میزنم! او امروز سرویس جواهراتی به ارزش یک میلیارد و ۷۵۰ میلیون تومان به جبهه مقاومت در لبنان اهدا کرد.
همانطور که احمدزاده، رئیس ستاد پشتیبانی جبهه مقاومت در آذربایجانشرقی میگوید: بنده پیشنهاد دادم که به خاطر ایثار بزرگ این خانم، باید یک کار بسیار بزرگی انجام دهیم از اینرو مقرر است تا طی نامهای موضوع ایثار خانم شمسآذران به دفتر مقام معظم رهبری ارسال شود تا هم ایشان از وجود چنین شیرزنانی در تبریز آطلاع یابند که به خاطر امر ایشان برای مظلومین جبهه مقاومت از تنها دارایی خود گذشته است.
او در ادامه حرفهایش میگوید: قبلا کارهای بزرگی انجام گرفته بود ولی به بیت رهبری خبر نداده بودیم ولی این دفعه تصمیم گرفتیم تا این موضوع بزرگ را اطلاع دهیم و قطعا نیز رهبر معظم انقلاب واکنش مثبتی نشان خواهند داد و قطعا خشنود نیز خواهند شد.
خانم شمسآذران، لیسانس تربیتی دارد و در حال حاضر مسوول درالقرآن پایگاه مقاومت است؛ او میگوید: کار من کار خاصی نیست که بخواهم بزرگش کنم، بنده صرفا یک انفاق برای شیعیان کردهام و اصلا نمیخواهم این کارم را بزرگنمایی کنم. او ادامه میدهد: بنده خیلی خوشحالم که توانستم یک کاری بکنم که لبیک به رهبر معظم مقام گفته باشم.
خانم شمسآذران در خصوص ازدواج خود هم میگوید: همسرم جزو جانبازان و آزادگان هشت سال دفاع مقدس است و اصلا یکی از گزینههای من برای ازدواج جانباز بودن همسرم بود که میخواستم حتما جانباز باشد. آن طور که این بانوی خیّر تبریزی میگوید: همسرش با این اقدام و کار او هیچ مشکلی نداشت و حتی تشویق هم کرده است و حتی گفته تو کاری که بهترین است را انجام میدهی.
از خانم شمسآذران میپرسم میتوانستید مثلا فقط یک جفت گوشواره بدهید یا فقط دستبند، کمی زیاد نیست؟ بدون مکث جواب میدهد: کاش طلای بیشتر داشتم و میتوانستم به آن مظلومین بدهم! البته شاید الان بعضیها بر من خرده بگیرند که این پول را به هموطن نیازمند خودمان بدهیم که شاید گفتنش خوب نباشد ولی در طول سال سعی میکنم دستی را بگیرم ولی الان شرایط جوری است که باید کاری بکنی وگرنه جبههات میشود جبهه ظلم و باطل.
به حق خانم شمسآذران رسم ایثار و نجابت را فرشتهگون نشان همگان داد و تاریخ همانطور که از زنان بزرگی نوشته است از او و امثال او هم خواهد نوشت که چطور قیچی ایثار و انفاق برداشته و نخ تنش و کشمکش و ظلم را را بریدند تا خنده بر لب همه زنان جهان جاری شود، او به راستی ریحانهای شد در این کره خاکی.