کد خبر: ۵۴۰۳۳۰
زمان انتشار: ۱۳:۳۷     ۰۹ مهر ۱۴۰۳
شکیب، با بازی محسن تنابنده، یک کارگر روزمزد است که همسر و فرزندش را طی یک حادثه‌ی زمین‌لرزه از دست داده است. او اکنون عاشق زنی کرولال به نام لادن، با بازی مهسا حجازی، است. داستان فیلم جنگ جهانی سوم از آنجایی آغاز می‌شود که شکیب برای کارگری صحنه به یک صحنه‌ی فیلم‌برداری می‌رود.

به گزارش سرویس فرهنگی پایگاه خبری 598، در این مقاله از مجله‌ی هنری اهل سینما، به نقد فیلم سینمایی جنگ جهانی سوم ساخته‌ی هومن سیدی می‌پردازیم. همچنین بررسی خواهیم کرد که سیدی با جدیدترین اثر خود قصد رساندن چه پیام و هدفی را به مخاطبان دارد. با اختصاص دادن 10 الی 15 دقیقه از وقت خود به مطالعه‌ی این متن، قادر خواهید بود با تفکر هومن سیدی در پشت‌پرده‌ی این فیلم آشنا و همچنین از نکات مثبت و منفی آن نیز باخبر شوید.

خلاصه فیلم سینمایی جنگ جهانی سوم؛ خطر اسپویل فیلم

شکیب، با بازی محسن تنابنده، یک کارگر روزمزد است که همسر و فرزندش را طی یک حادثه‌ی زمین‌لرزه از دست داده است. او اکنون عاشق زنی کرولال به نام لادن، با بازی مهسا حجازی، است. داستان فیلم جنگ جهانی سوم از آنجایی آغاز می‌شود که شکیب برای کارگری صحنه به یک صحنه‌ی فیلم‌برداری می‌رود. او در آن‌جا همراه سایر کارگران به ساخت دکور و مناظر فیلم می‌پردازد؛ اما وقتی طی یک اتفاق ناگهانی سازندگان آن فیلم تصمیم می‌گیرند که یکی از نقش‌های کلیدی را به شکیب بدهند، او آهسته درگیر ماجراهایی غیرقابل‌پیش‌بینی و پیچیده با سازندگان فیلم‌ می‌شود.

جوایز فیلم جذاب جنگی ـ جنایی جنگ جهانی سوم

ـ جایزه‌ی بهترین فیلم افق در جشنواره‌ی ونیز ۲۰۲۲

ـ جایزه‌ی بهترین بازیگر مرد برای محسن تنابنده در جشنواره‌ی ونیز ۲۰۲۲

ـ جایزه‌ی ویژه‌ی هیئت داوران در جشنواره‌ی بین‌المللی فیلم توکیو ۲۰۲۲

– جایزه‌ی بهترین فیلم در جشنواره‌ی بین‌المللی فیلم استانبول ۲۰۲۲

محسن تنابنده و ندا جبرائیلی در فیلم جنگ جهانی سوم

تاریخچه‌ای کوتاه از کارگردان و نقد فیلم‌های وی

قبل از نقد و بررسی فیلم سینمایی جنگ جهانی سوم، بیوگرافی مختصری از آثار هومن سیدی را خدمت شما عزیزان ارائه می‌دهیم. هومن سیدی یکی از فیلم‌سازان معاصر سینمای ایران محسوب می‌شود که پس از ساخت چند فیلم کوتاه، با اولین ساخته‌ی بلند خود به‌نام فیلم «آفریقا» به‌طور جدی وارد عرصه‌ی سینما شد. اثری که از شیوه‌ی روایت کارگردان بزرگ فرانسوی، رومن پولانسکی Roman Polanski، الهام گرفته بود. فیلم آفریقا با وجود کسب جوایز متعدد از جشنواره‌ی فیلم فجر، آن‌چنان فیلم پرکششی محسوب نمی‌شود. سیدی در ادامه، دومین ساخته‌ی بلند خود یعنی فیلم «سیزده» را ساخت. این فیلم توانست نوع، سبک و نگاه این کارگردان و درنهایت خلاقیت و ذوق هنری‌ای را که در فیلم آفریقا به‌ثمر نرسیده بود بهتر و پخته‌تر به نمایش بگذارد.

فیلم بعدی هومن سیدی یک اثر متفاوت، ساختارشکن و ریسکی بود؛ «اعترافات ذهن خطرناک من» را شاید بتوان بی‌سر‌وته‌ترین و درعین‌حال جذاب‌ترین روایتی دانست که سیدی تا آن موقع ساخته بود. طبق انتظار، نظرات کاملاً ضدونقیضی درباره‌ی فیلم گفته شد که تعداد نظرات منفی اندکی بیشتر بود. چیزی که به تماشاچیان اثبات شد، جسارت و ریسک‌پذیری هومن سیدی در گفتن داستان‌هایی منحصربه‌فرد و عجیب‌و‌غریب بود. کسی که از نقد فیلم‌‌ خود توسط منتقدان سرسخت هیچ ترس و ابایی ندارد و هر ایده‌ای را که از آن لذت ببرد در آثارش نمایش می‌دهد.

«خشم‌ و هیاهو» فیلم بعدی سیدی، کمی ریسک‌پذیری اعترافات ذهن خطرناک من را کنار گذاشت و داستان منطقی‌تری را روایت کرد؛ اثری که گفته می‌شد برگرفته از جنایات واقعی است. خشم و هیاهو با جوایزی که کسب کرد، نام کارگردان را بیش‌از‌پیش بر سر زبان‌ها انداخت. فیلم بعدی هومن سیدی یعنی «مغزهای کوچک زنگ‌زده» را می‌توان نقطه‌ی اوجی در کارنامه‌ی هنری این کارگردان به‌حساب آورد؛ اثری پرضرب، مفرح و درعین‌حال بی‌رحم. سیدی برای این فیلم تلاش فراوانی کرده بود؛ چراکه بسیاری از نواقص فیلم‌های قبلی را نداشت. حاصل این‌همه زحمت نیز جایزه‌ی بهترین فیلم از نگاه تماشاچیان در سی‌و‌ششمین جشنواره‌ی فیلم فجر  در سال ۱۳۹۸ بود. پس از مغزهای کوچک زنگ‌زده، سیدی اندکی به خود استراحت داد، سپس قدرتمندتر از همیشه با سریال «قورباغه» به عرصه بازگشت.

اولین تجربه‌ی کاری این کارگردان در نمایش خانگی، اثری تماشایی و جذاب بود که هر دوست‌دار آثار جنایی و معمایی می‌توانست از تماشای آن لذت ببرد. اثری که به‌خصوص در قسمت‌های نخستین علاقه‌ی کارگردان به آثاری همچون Pulp Fiction تارانتینو و نفرت La Haine محصول سال ۱۹۹۵ فرانسه را به‌وضوح نمایش می‌داد. قورباغه اثبات کرد که سیدی از اشتباهاتش درس می‌گیرد و در هر پروژه‌ی جدیدش سعی می‌کند اثری بهتر بسازد. نتیجه‌ی آن نیز یک جدال تماشایی بین نوید محمد‌زاده، صابر ابر و هومن سیدی را به همگان نشان داد.

سریال قورباغه نیز بی‌نقص نبود و نتوانست آن کیفیت بالای خود را تا انتها حفظ کند و با یک پایان‌بندی عجولانه و اشکالات متعدد فیلم‌نامه‌ای تمام شد. هم‌اکنون جدیدترین ساخته‌ی این کارگردان پردغدغه، فیلم جنگ جهانی سوم، پیش‌روی ماست؛ اثری که می‌توان با ارفاق گفت بهترین ساخته‌ی سیدی از لحاظ داستان و روایت فیلم است.

در سایت اهل سینما بخوانید: نقد فیلم دزدان دوچرخه

هومن سیدی

اولین فیلم‌نامه‌ای که سیدی آن‌ را به‌تنهایی ننوشت!

بارزترین تفاوت فیلم سینمایی جنگ جهانی سوم ساخته‌ هومن سیدی با سایر آثار او، تنها نبودن اسم سیدی در بخش فیلم‌نامه‌نویس است. همیشه هنگام تماشای فیلم‌ سیدی، تنها نام سیدی بود که در قسمت نویسنده خودنمایی می‌کرد، اما این‌بار آرین وزیردفتری و آزاد جعفریان به او در ویرایش و تنظیم فیلم‌نامه کمک کردند. کمکی که به میزان زیادی مؤثر بوده‌ است؛ چراکه می‌توان با خیالی تقریباً آسوده پشت داستان فیلم ایستاد و از آن دفاع کرد. در نقد فیلم جنگ جهانی سوم باید اضافه کنیم که این‌بار فیلم هم یک شروع مشخص دارد و هم یک پایان مشخص. قرار نیست مثل «مغز‌های کوچک زنگ‌زده» و «قورباغه» یک ایده‌ی درجه‌یک در پایان به‌حال خود رها شود و به هدر برود. همچنین قرار نیست مثل «اعترافات ذهن خطرناک من» با انبوهی از اطلاعات اضافی و زائد مواجه شویم و در پایان هم شوکی عجیب‌وغریب به ما وارد شود.

این‌دفعه سیدی و دو همکارش در داستان فیلم جنگ جهانی سوم روایتی را خلق کردند که ساده و سرراست شروع می‌شود، در مسیر خود باقی می‌ماند و در انتها یک پایان غافل‌گیرکننده اما منطقی را تحویل مخاطب می‌دهد. به‌طورکلی، همه‌ی آثار هومن سیدی روابط اجتماعی بین آدم‌ها را نقد می‌کنند. نقد فیلم جنگ جهانی سوم از هومن سیدی نیز از این قاعده مستثنی نیست. کمی عمیق‌تر وارد موضوع بشویم. با اندکی دقت متوجه خواهیم شد که چرا سیدی نام فیلمش را جنگ جهانی سوم گذاشته است. وقتی یک جنگ بین دو کشور شکل می‌گیرد، شاید یک‌طرف جبهه در ابتدا مظلوم‌تر باشد و همگان حق را به او بدهند و طرف مقابل را به‌خاطر سنگ‌دل بودنش نکوهش کنند، اما آهسته‌آهسته طرف مظلوم جبهه نیز تبدیل به کشوری سرد و بی‌رحم، مشابه‌ی طرف سنگ‌دل می‌شود.

این کشور دیگر هیچ اصول اخلاقی و انسانی‌ای را رعایت نمی‌کند و فقط به‌دنبال هدفش پیش می‌رود. این مشابه اتفاقی است که در ساخته‌ی اخیر هومن سیدی رخ می‌دهد. شکیب در ابتدای فیلم یک کارگر ساده‌ است. نه کاری به کسی دارد و نه دنبال دردسر می‌گردد. این کارکنانِ فیلم‌برداری هستند که او را وارد ماجراهای خود می‌کنند. در ابتدا نیز شکیب تمام تلاشش را می‌کند تا مسئله را با کوچک‌ترین دردسر ممکن حل کند و هر حقه‌ و کلکی را که بلد است اجرا می‌کند.

 وجدان انسانی شکیب تمام تلاش خود را می‌کند تا قضیه به خوبی و خوشی خاتمه یابد، اما آرام‌آرام با نزدیک‌تر شدن به نقطه‌ی اوج فیلم، کارهای شکیب غیرانسانی‌تر و غیراخلاقی‌تر و نور وجدانش کم‌سوتر می‌شود، تا جایی که کارش از یک دروغ‌گویی کوچک به کشتار دسته‌جمعی می‌رسد؛ درست همانند طرف مظلوم جنگ. وقتی می‌بیند هیچ‌راهی برایش باقی نمانده است، دیگر به هیچ‌چیزی اهمیت نمی‌دهد و با تمام قوا به جبهه‌ی سنگ‌دل حمله می‌کند. نکته‌ی مهم‌تر این‌که شکیب از همان ابتدا یک فرد کاملاً بی‌گناه نمایش داده‌ نمی‌شود. او به نصرتی یا همان تهیه‌کننده‌ی فیلم، با بازی نوید نصرتی، دروغ می‌گوید. زیر‌آب نگهبان را می‌زند. لادن، زن کرولالی را که عاشقش بود دزدکی وارد خانه‌ی هیتلر می‌کند.

او شخصیت کاملاً پاکی نیست و پتانسیل تبدیل شدن به یک موجود خبیث را دارد. به‌ عبارت دیگر، شکیب یک شخصیت خاکستری است. یک قسمت سفید دارد که وجودش را از عشق، علاقه و مهربانی‌ پر می‌کند. یک قسمت سیاه هم دارد که مملوء از نفرت، خشم و غضب است. در نقد و بررسی فیلم جنگ جهانی سوم باید بگوییم که این فیلم روند چیرگی قسمت سیاه به قسمت سفید را نمایش می‌دهد. درواقع، هیتلر پایان فیلم نماد قسمت سیاه شخصیت شکیب است. قسمت سیاه شخصیت تهیه‌کننده و کارگردان فیلم نیز همان ابتدا بر قسمت سفیدشان چیره شده بود و آن‌ها درنهایت شکیب را تبدیل به یکی مانند خودشان کردند.

 وقتی کارگردان با لحنی حق‌به‌جانب به شکیب می‌گوید: «من همونی‌ام که لباس تنت کرد، آدمت کرد، بهت بها داد. من همونم.» به معنای این نیست که کارگردان به شکیب کمک کرده است، بلکه او هیولای درون شکیب و بخش سیاه شخصیتش را بیدار و او را به جمع خبیثان بی‌عاطفه‌ای مثل خودش اضافه کرد. این موضوعی است که فیلم سینمایی جنگ جهانی سوم نقد می‌کند؛ تأثیری که قشر سنگ‌دلان سیاه بر قشر مظلومان خاکستری می‌گذارد‌. درنهایت شاهد رشد خبیثانی بدتر از خود سنگ‌دلان خواهیم بود که به بی‌رحمانه‌ترین‌شکل‌ممکن با سنگ‌دلان نبرد می‌کنند.

 مهم نیست چه کسی  در پایان زنده می‌ماند؛ مهم این است که درنهایت قسمت سیاه شخصیت انسان‌هاست که بر همه‌چیز چیره می‌شود. نکته‌ی ترسناک‌تر، قربانیانی هستند که ناعادلانه کشته می‌شوند. سایر عوامل فیلم‌برداری و خانم زارع یا همان دستیار کارگردان، با بازی ندا جبرائیلی، را به‌یاد بیاورید. این مفهوم اصلی فیلم سینمایی جنگ جهانی سوم است که به‌خوبی به مخاطب نمایش داده می‌شود.

محسن تنابنده در فیلم جنگ جهانی سوم

وقتی دوربین هومن سیدی قصه‌گو می‌شود

در ادامه‌ی نقد فیلم سینمایی جنگ جهانی سوم از هومن سیدی، به تأثیر دوربین در روایت قصه می‌پردازیم. به‌طور خلاصه، دوربین فیلم کار خود را عالی انجام می‌دهد. قاب‌بندی‌ها و نوع فیلم‌برداری کاملاً به‌جا و مناسب هستند؛ به‌خصوص در مواقعی که دوربین روی شخصیت شکیب تمرکز می‌کند. مثال بارز آن سکانس درگیری میان شکیب و صاحب‌کار لادن، فرشید (با بازی حسین نوروزی) است. شکیب مدام این‌طرف و آن‌طرف پرتاب می‌شود، زمین می‌خورد و فرار می‌کند. اگر فیلم جنگ جهانی دوم را دیده باشید، هنگام فیلم دیدن در تمام این کشمکش‌ها دوربین تنها روی شکیب تمرکز می‌کند و او را در مرکز قاب نگه می‌دارد. درواقع، دوربین فرشید را زمانی که با شکیب صحبت می‌کند کامل به ما نشان نمی‌دهد.

 وقتی فرشید در خارج از قاب به صحبت کردن ادامه می‌دهد، دوربین تمرکزش را روی شکیب حفظ می‌کند. درنتیجه، ما فقط صدای فرشید و سایر اتفاقات خارج از قاب را می‌شنویم و دیگر قادر به دیدنشان نیستیم. این‌کار برخلاف تصور خیلی خوب واکنش شکیب نسبت‌به اتفاقات پیرامونش را برای ما به تصویر می‌کشد. درواقع حالات چهره و حرکات شکیب، غیرمستقیم نشان‌دهنده‌ی وضعیت وخیم اطرافش است و در این‌جا باید به محسن تنابنده آفرین گفت. بازی او، نوع حرکات و حالات چهره‌اش به‌زیبایی به کمک دوربین احساس را به مخاطب منتقل می‌کند. مثال‌هایی که دوربین همراه تنابنده در روایت قصه و منتقل کردن احساس فیلم به مخاطب کمک می‌کند به همین یک مورد ختم نمی‌شود.

زمانی که شکیب در خانه‌ی هیتلر برای اولین‌بار به محل فیلم‌برداری می‌رود، ما فقط یک نمای بسته از چهره‌ی او را می‌بینیم. حالات تعجب و شگفت‌زدگی در چهره‌ی شکیب کاملاً واضح است. مخاطب ناخودآگاه به فکر فرومی‌برد. او از چه این‌قدر تعجب کرده است؟ همان لحظه دوربین یک نمای باز و واضح از خانه‌ی عجیب و بزرگ هیتلر را به مخاطب نشان می‌دهد و به‌این‌شکل مخاطب دلیل تعجب کردن شکیب را متوجه می‌شود. هماهنگی بی‌نقصی که نوع فیلم‌برداری با اجرای محسن تنابنده در روایت قصه‌ی تفکر‌برانگیز جنگ جهانی سوم دارد، یکی از نقاط قوت برجسته و جذاب فیلم است.

 قاب‌بندی‌های زیبای فیلم هم صرفاً به همین موارد خلاصه نمی‌شود. زمانی که محسن تنابنده بخار روی شیشه‌ی اتوبوس را پاک و خانه‌ی هیتلر را برای لادن و مخاطب آشکار می‌کند را به‌یاد بیاورید. مثال دیگر زمانی است که دوربین شکیب را پس از درگیری با عوامل فیلم داخل ماشین نشان می‌دهد و ناگهان از بیرون یک‌نفر محکم به شیشه‌ی ماشین می‌کوبد و سکوت مطلق درون ماشین را می‌شکند. با یک جمع‌بندی کلی، بخش فیلم‌برداری در نقد و بررسی فیلم سینمایی جنگ جهانی سوم نمره‌ی قبولی می‌گیرد.

در بخش نقد فیلم سایت اهل سینما بخوانید: نقد فیلم هشت نفرت انگیز

محسن تنابنده و مهسا حجازی در فیلم جنگ جهانی سوم

مشکلات فیلم‌نامه‌ و کارگردانی، بخش جدایی‌ناپذیر آثار سیدی!

متأسفانه مثل تمام آثار سیدی، هنوز هم شاهد ایراداتی در آش جدید سرآشپز هستیم. درواقع هربار که سیدی یک قسمت از اشکالات خود را رفع می‌کند، قسمت دیگر شروع به خودنمایی می‌کند. به‌طور کلی، می‌توان مشکلات فیلم‌ را به چند قسمت تقسیم کرد. در ادامۀ نقد فیلم ایرانی جنگ جهانی سوم به یک‌به‌یک این اشکالات می‌پردازیم.

تماشای فیلم در فقدان شخصیت‌پردازی درست!

اصلی‌ترین مشکلی که فیلم جنگ جهانی سوم هومن سیدی را در آن درمانده می‌کند، نپرداختن اصولی به شخصیت‌های فیلم است؛ مشکلی که از فیلم‌نامه نشئت می‌گیرد. تغییر‌و‌تحول شخصیت‌ها در راستای مفهوم کلی داستان پیش می‌رود، اما توسعه‌ی این تغییر‌وتحول‌ها کاملاً غیرواقعی و ناگهانی است. برایتان چند مثال می‌زنیم. کارگردان و تهیه‌کننده در ابتدا به‌عنوان دو فرد عادی و معمولی مشغول ساخت و تکمیل کردن فیلم خود هستند، اما دقیقاً بعد از انفجار خانه‌ی هیتلر، ناگهان تبدیل به انسان‌هایی می‌شوند که مخاطب را یاد گنگستر‌ها یا رئیس‌های باند خلاف‌کاری می‌اندازند؛ درصورتی که این با نوع شخصیتی که قبل از انفجار نشان می‌دادند جور درنمی‌آید.

بهتر بود که سیدی این دو شخصیت را از همان ابتدا به‌این‌شکل نمایش می‌داد تا زمانی که دست به اعمال جنایت‌کارانه‌ی خود می‌زنند، کارهایشان طبیعی جلوه کند. یا خود شکیب را به‌خاطر بیاورید. محسن تنابنده در ابتدا یک انسان موش‌مرده را نمایش می‌دهد؛ کسی که حتی جرئت زدن یک سیلی محکم را هم به بازیگر ندارد. زمانی که کارگردان فقط چند کلمه با او صحبت می‌کند، یک‌باره از این‌رو به آن‌رو می‌شود و تمام بازیگران را با تیر مشقی می‌کشد. فرشید هم اوضاع بهتری نسبت‌به دیگران ندارد. او در ابتدا کاملاً مستقل کار می‌کند و مانند یک پابلو اسکوبار خودمختار و قدرتمند نمایش داده می‌شود، اما در پایان فیلم طوری خود را پیش کارگردان و تهیه‌کننده خوارو‌ذلیل می‌کند که انگار سال‌هاست زیر دست‌ آن‌ها مشغول به کار بوده است. در صورتی که تهیه‌کننده در ابتدا اصلاً فرشید را نمی‌شناخت و مبلغ هنگفتی را فقط به‌عنوان حق‌السکوت به او پرداخت کرد.

نقش‌‍آفرینی محسن تنابنده در فیلم سینمایی جنگ جهانی سوم

سکانس افتتاحیه‌‌ی فیلم هم اندکی ایراد دارد. زمانی که لادن پس از اتمام صحبت‌های شکیب از او می‌پرسد که با توله‌سگ چکار کرد، ما فقط تعجب کردن شکیب را می‌بینیم. انگار که او توقع این سؤال را از لادن نداشت، اما پس از آن هیچ توضیح دیگری داده نمی‌شود. درحقیقت، مشکل اصلی این سکانس بیش‌از‌اندازه گنگ بودن آن است. در پایان سرنوشت سگ مشخص نمی‌شود. آیا شکیب سگ را کشت؟ آیا او را همراه خود آورد؟ آیا همان‌جا رهایش کرد و کلی آیای دیگر که جوابشان داده نمی‌شود. این گنگی بیش‌از‌اندازه اجازه‌ی هدف‌مند شدن و معنا پیدا کردن را به این سکانس نمی‌دهد. درنتیجه با تبدیل شدن به یک پنج‌دقیقه‌ی تلف‌شده، نمی‌تواند با سایر ماجراهای فیلم جور دربیاید و بود‌‌ونبودش فرقی را در آخرین ساخته‌ی سیدی ایجاد نمی‌کند.

این موارد در فیلم سینمایی جنگ جهانی سوم آن را به یک اثر متوسط روبه‌بالا تبدیل می‌کند. گرچه اشکالات فیلم به همین موارد نیز ختم نمی‌شود!

در بخش نقد سریال سایت اهل سینما بخوانید: نقد انیمه اتک آن تایتان

فیلم سینمایی جنگ جهانی سوم
ریتم حاکم در فیلم؛ همچون جاده‌ای ناهموار!

اشکال بعدی فیلم، ریتم آن است. نحوه‌ی نمایش تبدیل شدن شکیب به یک آدم‌کش قهار ریتم نسبتاً خوبی دارد. مشکل اصلی ریتم و سرعت خود فیلم است. اتفاقات نیمه‌ی اول فیلم با اندکی اغماض ریتم مناسبی دارند و بدون بمباران اطلاعات و وقایع مختلف روی مخاطب اثر می‌گذارند. در ادامه‌ی این متن شما را با بمباران اطلاعات آشنا می‌کنیم.

توضیحی مختصر درباره‌ی بمباران اطلاعات

عبارت بمباران اطلاعات یک معنای ساده دارد؛ یعنی بدون این‌که مخاطب فرصت هضم و درک وقایع قبلی را داشته باشد، سریع با یک اتفاق دیگر مواجه می‌شود و کارگردان فرصت نفس کشیدن را هم به مخاطبانش نمی‌دهد! این اتفاق متأسفانه کم‌و‌بیش در نیمه‌ی دوم اثر سیدی رخ می‌دهد. شخصیت‌ها رنگ عوض می‌کنند و حقایق به‌سرعت برملا می‌شود. اگر اندکی بین اتفاقات مهمی که درحال رخ دادن بود فاصله می‌افتاد، با فیلم بهتری روبه‌رو بودیم. در مجموع، با یک جمع‌بندی کوتاه در نقد فیلم جنگ جهانی سوم می‌توان گفت که اثر جدید هومن سیدی هنوز با تبدیل شدن به یک اثر بی‌نقص و درجه‌یک فاصله دارد.

در بخش معرفی فیلم اهل سینما بخوانید: بهترین فیلم های جنگ جهانی

فیلم جنگ جهانی سوم ساخته‌ی هومن سیدی

جنگ جهانی سوم؛ پادشاهی لایق، اما همچنان خام و بی‌تجربه!

در این مقاله از مجله هنری اهل سینما به نقد و بررسی فیلم جنگ جهانی سوم پرداختیم و مفاهیم نهفته در آن را برایتان بازگو کردیم. هومن سیدی در فیلم جدید خود یک‌بار دیگر به نقد فضای حاکم بر جامعه می‌پردازد؛ جایی که در آن افراد ساده و معمولی تحت‌تأثیر نیروهایی منفی و خبیث می‌توانند به یکی از همان‌ها و حتی بدتر تبدیل شوند. با تمام این تفاسیر، می‌توانیم به این نتیجه برسیم که دست‌پخت جدید هومن سیدی بهترین طمع و مزه را میان سایر آثار او دارد، اما هم‌چنان یک اثر تکامل‌یافته‌ی بی‌نظیر نیست.

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها