به گزارش پایگاه خبری 598، به نقل از الجزیره، در حالی که روز چهارشنبه ۱۸ سپتامبر، شاهد انفجارها متوالی پیجرها در لبنان بودیم، یوآف گالانت، وزیر جنگ رژیم صهیونیستی، از پایگاه هوایی رامات دیوید، بزرگترین پایگاه در شمال سرزمینهای اشغالی و یکی از سه پایگاه اصلی هوایی این رژیم، بازدید کرد و اعلام نمود که «مرکز ثقل عملیاتهای ما به سمت شمال حرکت میکند»، و این حرکت را آغاز «مرحله جدید جنگ» توصیف کرد.
روز بعد، ۱۹ سپتامبر، رژیم صهیونیستی شدیدترین حملات هوایی خود را به لبنان از زمان شروع جنگ غزه در حدود یک سال پیش انجام داد. منابع لبنانی به خبرگزاری «رویترز» اعلام کردند که این حملات ممکن است شدیدترین حملات در چندین سال اخیر باشد.
ضربات رژیم صهیونیستی، روستاهای جنوب لبنان، از جمله عدشیت القصیر، قبریخا، بنی حیان، مرکبا، رب ثلاثین، مجدل و محرونه را هدف قرار داد، جایی که صدها هزار نفر در آن زندگی میکنند. همچنین هواپیماهای جنگی این رژیم بر فراز بیروت، پایتخت لبنان، پرواز کردند و با عبور از دیوار صوتی در یک حمله نمایشی، سعی در ایجاد وحشت در میان ساکنان پایتخت داشتند.
هدف دیگر احتمالی حملات رژیم صهیونیستی، مجبور کردن حزبالله به جداسازی جبهه لبنان از جبهه غزه است، چرا که حزب الله توقف حملات خود را به آتشبس در غزه پیوند زده است. با توجه به پیوند محکم بین این دو جبهه از زمان آغاز جنگ و هزینههای سنگین سیاسی و نظامی برای هرگونه عقبنشینی، دستیابی به این هدف نیز دشوار به نظر میرسد.از آن زمان به بعد، بمبارانهای رژیم صهیونیستی بهطور روزانه و بدون توقف ادامه یافت و در روزهای یکشنبه و دوشنبه، ۲۲ و ۲۳ سپتامبر، این حملات شدیدتر و گستردهتر شد. ارتش رژیم صهیونیستی نیز مدعی شد که جنگندههایش حدود ۱۳۰۰ هدف متعلق به حزبالله را در جنوب و شرق لبنان بمباران کردهاند، این در حالی بود که تصاویر منتشر شده از هدف قرار گرفته شدن اماکن عمومی، بیمارستانها و منازل مسکونی لبنانیها حکایت داشت. این اقدامات تهاجمی با اظهارات فرماندهان صهیونیست و تحرکات ارتش این رژیم به سمت جبهه لبنان همخوانی داشت که در دو هفته گذشته شدت یافته است.
حتی پیش از آغاز انفجار دستگاههای پیجر و ارتباطی بی سیم، ارتش رژیم صهیونیستی، تیپ ۹۸ را که شامل حدود ۱۰,۰۰۰ تا ۲۰,۰۰۰ نیروی کماندویی و چترباز بود، به شمال فرستاده بود تا به تیپ زرهی ۳۶ بپیوندند؛ این تیپ پیشتر از نوار غزه به شمال منتقل شده بود.
علاوه بر این واحدها، تیپ ۹۱ که مسئولیت اصلی حفاظت از مرزهای اراضی اشغالی با لبنان را بر عهده دارد، به همراه نیروهای ذخیره این واحدها در آمادهباش قرار داشتند.
در همین حال، اوری گودین، فرمانده جبهه شمالی رژیم صهیونیستی، از تمرینات سربازان ذخیره تیپ ۱۷۹ بازدید کرد، و پیش از آن نیز تمرینات دیگری برای تیپ ۷۶۹ (حیرام) انجام شده بود که هر دو تمرین بر شبیهسازی جنگ در لبنان متمرکز بود.
این تحرکات سوالاتی را درباره آینده درگیریها در جبهه لبنان در روزها و هفتههای آینده مطرح میکند. برخی ناظران نگراناند که انفجار پیجرها مقدمهای برای سردرگم کردن حزبالله پیش از اجرای سناریوی حمله همهجانبه به جنوب لبنان و شاید کل لبنان، از جمله پایتخت بیروت باشد؛ سناریویی که جریان تندرو در کابینه و ارتش رژیم صهیونیستی خواستار آن است و بنابر نظر کارشناسان، این مسئله میتواند منجر به وقوع جنگی منطقهای شود که فراتر از مرزهای لبنان گسترش یابد.
در مقابل، قدرتهای منطقهای و بینالمللی که از پیامدهای این جنگ نگران هستند، در تلاشند تا پیش از آنکه رویارویی کامل میان رژیم صهیونیستی و حزبالله اجتنابناپذیر شود، تنشها را مهار کنند. رویارویی که اثراتی بسیار گستردهتر از جنگ کشتار جمعی رژیم صهیونیستی علیه غزه خواهد داشت که اکنون وارد سال دوم خود میشود.
دو سناریو برای جنگ
در مطالعهای که توسط مرکز مطالعات استراتژیک و بینالمللی (CSIS) در مارس ۲۰۲۴، بیش از ۵ ماه پس از عملیات طوفان الاقصی و جنگ رژیم صهیونیستی علیه غزه منتشر شد، کارشناسان به این نتیجه رسیدند که با توجه به تغییرات استراتژیک و توانمندیهای پیشرفته حزبالله، این رژیم دو گزینه در رویارویی با جبهه نظامی لبنان پیش رو دارد: یا وارد یک جنگ محدود با حزبالله شود تا بتواند آن را تحت فشار قرار داده و برای مدت طولانی به خود مشغول کند، یا وارد یک جنگ همهجانبه با این حزب شود و تلاش کند تا توانمندیهای آن را در یک ضربه قاطع نابود کند.
در مقابل، حزبالله به مقاومت و شلیک موشک به زیرساختهای نظامی رژیم صهیونیستی به تناسب میزان حملاتش در مرزها ادامه خواهد داد. این حملات شامل پرتاب موشکهای دوربرد به عمق سرزمینهای اشغالی یا حملات موشکی و خمپارهای به مواضع نزدیک به مرزهای اشغالی و نیز هدفگیری تانکهای صهیونیستی در نقاط نزدیک مرزی خواهد بود. حزبالله این حملات را با دقت تنظیم میکند تا از عبور از حد و مرزی که رژیم صهیونیستی را به سمت یک درگیری تمامعیار سوق دهد، جلوگیری کند.
به گفته کارشناسان در این زمینه، حملات رژیم صهیونیستی در این استراتژی بر مناطقی که حزبالله بر آنها تسلط دارد، از جمله جنوب لبنان، ضاحیه بیروت و دره بقاع متمرکز خواهد شد. هدف اصلی این حملات ضربه به اقتصاد لبنان است که هماکنون با کاهش ارزش پول ملی دست و پنجه نرم میکند، تا از این طریق فشار سیاسی بر حزبالله وارد شود و طرفداران این حزب به مناطق دیگری از کشور که ممکن است با حضور آنها تنشهای اجتماعی بیشتری ایجاد شود، کوچ کنند.
اما برخی تحلیلگران معتقدند که این یک قمار شکستخورده خواهد بود، چرا که پیشبینی نحوه واکنش لبنانیها در مواجهه با جنگی که از سوی رژیم صهیونیستی علیه کشورشان آغاز شده، دشوار است.
هدف دیگر احتمالی حملات رژیم صهیونیستی، مجبور کردن حزبالله به جداسازی جبهه لبنان از جبهه غزه است، چرا که حزب الله توقف حملات خود را به آتشبس در غزه پیوند زده است. با توجه به پیوند محکم بین این دو جبهه از زمان آغاز جنگ و هزینههای سنگین سیاسی و نظامی برای هرگونه عقبنشینی، دستیابی به این هدف نیز دشوار به نظر میرسد.
در همین راستا، حسن نصرالله، دبیرکل حزبالله، نیز بهتازگی با صراحت اعلام کرد که «علیرغم هرگونه خسارت و فداکاری» جبهه لبنان همچنان با جبهه غزه مرتبط خواهد بود، که این خود باعث میشود تا این سناریو در نطفه خفه شود.
جنگ همهجانبه
گزینه دوم نظامی برای رژیم صهیونیستی، آغاز یک جنگ همهجانبه علیه لبنان است. در صورت وقوع چنین جنگی، احتمالاً ارتش این رژیم تمرکز خود را بر روی نابودی مواضع موشکی حزبالله و پایگاههای پرتاب پهپادهای این حزب خواهد گذاشت.
اگرچه رژیم صهیونیستی تلاش خواهد کرد تا رهبری حزبالله و مراکز نظامی آن در بیروت و دره بقاع را هدف قرار دهد، ولی احتمالاً بیشتر تلاشهای خود را بر روی نابودی حضور حزبالله در نزدیکی مرزها متمرکز خواهد کرد و تلاش خواهد کرد تا نیروهای این حزب را از مرزها دور کند، شاید تا سوی دیگر رودخانه لیتانی که حدود ۳۰ کیلومتر از مرزهای اراضی اشغالی فاصله دارد.
در این سناریو، اولین اقدام ارتش رژیم صهیونیستی، یک حمله هوایی گسترده خواهد بود که هدف آن نابودی توان موشکی حزبالله و مراکز فرماندهی آن است. در واقع، حملات هوایی کنونی ممکن است مقدمهای برای این جنگ همهجانبه باشند.
اگر این پیشبینیها درست باشد، انتظار میرود نیروی هوایی رژیم صهیونیستی با استفاده از مهمات دقیق، به مواضع پرتاب و ذخیره موشکها، مراکز فرماندهی و شبکههای حمل و نقل حمله کند. این حملات هوایی ممکن است با حملات موشکی از دریا، مبتنی بر دادههای اطلاعاتی دریافتی از پهپادها، ماهوارهها و منابع زمینی، همراه شوند تا انبارهای موشک و پایگاههای پرتاب آنها و مراکز فرماندهی حزبالله مشخص و هدف قرار گیرند.
هدف این حملات اولیه، ایجاد بیشترین فشار ممکن، پیش از واکنش حزبالله، خواهد بود. اما برخی ناظران تردید دارند که ارتش رژیم صهیونیستی فقط به این اهداف نظامی اکتفا کند، چرا که معمولاً در این حملات، به بهانه هدف قرار دادن اهداف نظامی، غیرنظامیان نیز هدف قرار میگیرند؛ همان اتفاقی که در حمله به بیمارستان معمدانی و بیمارستان شفا در غزه رخ داد با این هدف که فشار مستمر بر پایگاه مردمی افزایش یابد.
اما آیا این حملات به هدف خود خواهند رسید؟ بخش بزرگی از توانایی حزبالله برای مقابله با دشمنی که از نظر تسلیحاتی برتر است، در استفاده از تاکتیکهای انعطافپذیر نهفته است. برای مثال، هنگام وقوع حملات هوایی سنگین در یک منطقه، نیروهای دفاعی میتوانند از ایستهای بازرسی کمتر استفاده کنند و حرکت نیروها را در زمین کاهش دهند و در زمانی کوتاه با توجه به اطلاعات موجود، آرایشهای متفاوتی اتخاذ کنند.
سامانههای پرتاب موشک حزبالله نیز از انعطافپذیری مشابهی برخوردارند که دارای چهار ویژگی کلیدی است: اول اینکه این سامانهها قابل حمل و جابجایی هستند و میتوان آنها را به سرعت منتقل کرد و در موقعیت جدید قرار داد؛ که این امر ردیابی و هدف قرار دادن آنها را برای نیروهای دشمن دشوار میکند. دوم اینکه این سامانهها در انواع مختلفی از زمینها قابل استفاده هستند. سوم اینکه میتوان آنها و انبارهای ذخیره آنها را بهخوبی پنهان کرد. و چهارم اینکه آموزش نیروها و ویژگیهای این سامانهها، امکان واکنش سریع و شلیک موشکها و گلولهها را فراهم میکند.
در واقع، رژیم صهیونیستی به خوبی از مزایای انعطافپذیری بالای حزبالله حتی تحت شدیدترین فشارها آگاه است.
در گزارشی تحت عنوان «آتش و خون: واقعیت ترسناک اسرائیل در جنگ با حزبالله» که توسط دانشگاه «رایخمن» رژیم صهیونیستی در اوایل سال جاری منتشر شد، تحلیلگران پیشبینی کردند که حزبالله (و متحدانش) میتوانند روزانه بین ۲۵۰۰ تا ۳۰۰۰ موشک و گلوله بهطور متوالی و به مدت چندین هفته شلیک کنند.
این موشکها شامل موشکهای دقیق و دوربرد و همچنین موشکهای کمدقتتر خواهد بود و اهدافی همچون سایتهای نظامی صهیونیستی و شهرهای با جمعیت زیاد در مرکز این رژیم را هدف قرار خواهند داد.
این گزارش برآوردهای جنگ ۲۰۰۶ را مورد استفاده قرار داده است که در آن حزبالله طی ۳۴ روز، حدود ۴۰۰۰ موشک شلیک کرد که بهطور متوسط روزانه ۱۱۷ موشک بود. سپس این برآوردها در این گزارش با توان موشکی فعلی حزبالله مقایسه شده است.
برآوردها نشان میدهد که حزبالله اکنون بین ۱۲۰ تا ۲۰۰ هزار موشک در اختیار دارد که برد و تواناییهای متنوعی دارند. این موشکها شامل صدها موشک دقیق با قدرت تخریبی بالا میشوند، علاوه بر این، حزبالله از حمایت متحدان خود نیز برخوردار است که یک خط تأمین باز از طریق سوریه و عراق که تا ایران را شامل میشوند.
در سال ۲۰۰۶، شهر حیفا، سومین شهر بزرگ در سرزمینهای اشغالی، در تیررس موشکهای حزبالله بود، و این بار انتظار میرود که این موشکها به عمق بیشتری از داخل اراضی اشغالی برسند.
شلیک موشکها با این حجم میتواند فناوری صهیونیستی را به شکلی بیسابقه به چالش بکشد و شاید در عرض چند روز جنگ، ذخایر موشکهای رهگیریکننده سامانه گنبد آهنین و فلاخن داوود را به پایان برساند، و این رژیم را در مقابل هزاران موشک و خمپاره بدون دفاع مؤثر رها کند.
در این راستا، حزبالله تلاش خواهد کرد تا با هدف قرار دادن مسیرهای پرواز جنگندههای صهیونیستی با موشکهای سنگین و دقیق، از شدت حملات هوایی به خود بکاهد.
بر اساس گزارش مرکز مطالعات استراتژیک و بینالمللی، دفاعهای هوایی حزبالله احتمالاً باعث خواهد شد تا هواپیماهای صهیونیستی مجبور به پرواز در ارتفاعات بالاتری شوند، که این امر دقت حملات زمینی آنها را کاهش میدهد. سرنگونی موفقیتآمیز یک جنگنده سرنشیندار صهیونیستی توسط حزبالله نیز یک رویداد استراتژیک مهم خواهد بود که نمیتوان احتمال وقوع آن را رد کرد.
در نهایت، با اینکه رژیم صهیونیستی برتری هوایی قابل توجهی دارد حتی در مواجهه با سامانههای دفاعی حزبالله، این دفاعهای فعال باعث تأخیر گسترده در پیشروی نیروهای زمینی ارتش اشغالگر خواهد شد.
تاکتیکهای تخریبی
گزارش دانشگاه «رایخمن» توضیح میدهد که موشکهای حزبالله احتمالاً زیرساختهای حیاتی رژیم صهیونیستی، از جمله نیروگاهها، شبکه برق، و تأسیسات آبشیرینکن و حملونقل آن را هدف قرار خواهند داد. از سوی دیگر بنادر حیفا و اسدود را نیز فلج خواهد کرد.
به نظر میرسد که ارتش اشغالگر نیز قصد دارد از الگوی «تخریب» مشابهی پیروی کند، که در جنگهای نظامی معمول نیست. این امر را میتوان از اظهارات بنی گانتز، عضو پیشین کابینه رژیم صهیونیستی، در هفته سوم سپتامبر ۲۰۲۴ دریافت کرد، جایی که گفت: «میتوانیم تمام لبنان را به تاریکی فرو ببریم و قدرت حزبالله را در چند روز از هم بپاشیم».
در واقع، حملات سایبری به ما نگاهی اجمالی از یک تاکتیک متفاوت از جنگهای نامتقارن میدهد که احتمالاً نیروهای اشغالگر در این جنگ از آن استفاده خواهند کرد.
طبق گزارش وبگاه «المانیتور» آمریکا، طرح اصلی ارتش اشغالگر این بود که در صورت بروز جنگ تمامعیار با حزبالله، دستگاهها را منفجر کند تا از طریق ایجاد رعب و وحشت در بخشهای مختلف لبنان به برتری استراتژیک دست یابد، اما اطلاعاتی نشان داد که دو عضو حزبالله از نفوذ به دستگاهها مطلع شدهاند، و این باعث شد رژیم صهیونیستی به سرعت آنها را منفجر کند.
به نظر میرسد که هدف اصلی ارتش رژیم صهیونیستی در این جنگ، اخلال در زندگی روزمره مردم لبنان باشد و حملات سایبری نیز به عنوان یک سلاح اصلی در این مسیر به کار گرفته شود.
همچنین، رژیم صهیونیستی به صورت تاریخی از تاکتیکهای جنگ روانی، مانند انداختن اعلامیهها یا پخش پیامهایی به مردم لبنان برای تحریک آنها علیه حزبالله یا هشدار دادن مداوم از حملات قریبالوقوع استفاده کرده است.
معضل جنگ زمینی
اما آنچه ذکر شد به تنهایی نمیتواند پیروزی که نتانیاهو به دنبال آن است را تضمین کند و همچنین نمیتواند ارتش رژیم صهیونیستی را از باتلاق غزه خارج کند. در نتیجه، این رژیم مجبور خواهد شد تا با چندین تیم از مرزهای لبنان عبور کند و سعی کند نیروهای حزبالله را به سمت دیگر رودخانه لیتانی ببرد و همچنین تونلهای مخفی را کشف و تخریب کند که مشابه تونلهای غزه، سالها هدف اشغالگران بوده است.
اما صحبت از جنگ زمینی بسیار سادهتر از اجرای آن است و این رژیم، خود اولین کسی است که این, واقعیت را بعد از تجربههای مکررش در غزه میداند.
در جنگهای خود در نوار غزه در سالهای ۲۰۰۸، ۲۰۰۹ و ۲۰۱۴، ارتش رژیم صهیونیستی کمتر از سه کیلومتر به عمق منطقه نفوذ کرد و حتی در جنگ اخیر خود نیز نتوانست مساحتهای وسیعی از زمین را برای مدت طولانی تصرف کند و به سرعت کنترل آنها را از دست میداد یا تسلطش بر مناطق با هزینه سنگین فرسایشی، مانند آنچه امروز در محور نتساریم غزه رخ میدهد، همراه بود.
در سناریوی جنگی تمامعیار با حزبالله، ارتش رژیم صهیونیستی مجبور خواهد بود که به عمق بیشتری از اراضی دشمن نفوذ کند و تا دهها کیلومتر پیشروی کند و برای مدت کافی کنترل آنها را به دست بگیرد تا زیرساختهای نظامی حزبالله، به ویژه موشکها و خمپارهها، را نابود کند و سپس عقبنشینی کند، در حالی که همچنان یک خط کنترل نسبتاً قوی در عمق دو تا سه کیلومتری حفظ کند.
بدون شک، تانکها برای پشتیبانی از پیادهنظام در این گونه تحرکات ضروری خواهند بود. بنابراین، یگان پیشقراول حمله احتمالی رژیم صهیونیستی شامل واحدهای زرهی نخبه مانند تیپ ۴۰۱ خواهد بود (تیپ زرهی که به لشکر ۱۶۲ ارتش رژیم صهیونیستی تعلق دارد و با تانکهای «مرکاوا ۴» و نسخه جدیدتر آن «مرکاوا باراک» فعالیت میکند).
بر اساس مطالعهای از دانشگاه «ایر» پاکستان، انتظار میرود که نیروهای پیادهنظام رژیم صهیونیستی مانند تیپ اول «گولانی» و تیپ ۳۵ «چتربازان» با ناوگانهای زرهی سنگین مانند «نمر» و «اخزریت» همراه تانکها حرکت کنند. برخی از نیروهای صهیونیستی ممکن است ترجیح دهند در کنار تانکها حرکت کنند، زیرا این مکان را امنتر از ماندن در داخل تانک میدانند.
همراه با این تحرکات، احتمالاً واحدهای چترباز نیز در این عملیات شرکت خواهند کرد و همچنین ممکن است برخی نیروها از دریا عملیات هلی برن را انجام دهند، همانطور که این مساله در تهاجم رژیم صهیونیستی به لبنان در مقیاسی کوچکتر، در سال ۱۹۸۲ رخ داد.
در همین حال، نقش نیروی مهندسی و لجستیک برای ارتش رژیم صهیونیستی بسیار حیاتی خواهد بود و مأموریت آنها پاکسازی جادهها از مینها و کمینها و بازسازی پلهایی است که نیروهای حزبالله برای کند کردن پیشروی صهیونیستها تخریب کردهاند.
در سوی دیگر، حزبالله نیز دارای تانکهایی است اما تعداد و پیشرفته بودن آنها کمتر است، مانند «تی -۵۴»، «تی -۵۵»، «تی -۶۲» و «تی -۷۲»، که همگی از دوران شوروی باقی ماندهاند. این تانکها میتوانند خسارتهای جدی به نیروهای اسرائیلی وارد کنند، هرچند قادر به تعیین نتیجه نهایی جنگ نباشند.
حزبالله همچنین تعدادی از خودروهای زرهی جدیدتر و مهمتر برای نیروهای خود در اختیار دارد. در واقع، سلاح اصلی حزبالله برای مقابله با تانکهای صهیونیستی، نه تانکها بلکه موشکهای ضد تانک خواهد بود؛ همان سلاحی که به مقاومت فلسطین در غزه برای مقابله با تانکهای صهیونیستی وزن قابل توجهی بخشید. حزبالله انواع مختلفی از این موشکها را در اختیار دارد و بسیاری از آنها از «آر پی جی ۷» شلیک میشوند، همان سلاحی که برای شلیک موشکهای یاسین که توسط گردانهای قسام تولید و توسعه مییابند، استفاده میشود.
حزبالله در حال حاضر از سیستم موشکی هدایتشونده ضد تانک به نام «ثارالله» نیز استفاده میکند که برای غلبه بر سیستم حفاظت فعال مورد استفاده در تانکهای مرکاوا طراحی شده است. همچنین گزارشهای خبری در اواخر ژانویه ۲۰۲۴ اعلام کردند که حزبالله از موشک پیشرفته «کورنت-ای ام» برای حمله به پایگاه نظارت هوایی رژیم صهیونیستی استفاده کرده است، که نشاندهنده افزایش قابل توجه در برد و قدرت تخریبی موشکهای ضد تانک است.
جنگ طولانی مدت
جنگ لبنان در سال ۲۰۰۶ نمونهای از نبرد با این نوع موشکها بود، جایی که بسیاری از تانکهای اسرائیلی آسیب دیدند و برخی از آنها به طور کامل نابود شدند. در تحلیلی از بوآز گانور، کارشناس امنیتی رژیم صهیونیستی، وی توضیح داد که «در تنها ۳۳ روز از جنگ نامتقارن با اسرائیل، حزبالله انعطافپذیری سازمانی، توانایی بقا و استفاده از انواع نوآورانه از نیروی آتش را به نمایش گذاشت».
فراتر از آن، برخی کارشناسان در این حوزه، مانند فرانک هافمن، پژوهشگر دفاعی آمریکایی، معتقدند که حزبالله ثابت کرده است که قادر به بررسی و تجزیه و تحلیل نقاط ضعف ارتشهای غربی و تدوین اقدامات متقابل و مناسب است.
دلیل این موفقیت تنها قدرت نظامی نیست، بلکه همانطور که متخصصان آن را توصیف میکنند، نوعی متفاوت از جنگ است که حزبالله یکی از بهترین نمونههای آن را اجرا میکند. این جنگها به عنوان «جنگهای ترکیبی» شناخته میشوند.
جنگ ترکیبی هنوز تعریف نظامی مشخصی ندارد و همچنان بحثهایی درباره ماهیت آن وجود دارد، اما میتوان گفت که این یک استراتژی است که جنگهای کلاسیک و غیر کلاسیک را ترکیب میکند. در این نوع جنگها، نیروهای مسلح کلاسیک با تجهیزات و تاکتیکهای استاندارد نظامی مانند تانکها، توپخانه و هواپیماها در کنار تاکتیکهای جنگ غیر کلاسیک مانند استفاده از واحدها یا سلولهای کوچک متحرک، تاکتیکهای حمله و فرار و کمینها و عملیات تخریب زیرساختهای دشمن به کار گرفته میشوند.
حزبالله بدون شک در موقعیت دفاعی باقی نخواهد ماند، بلکه احتمالاً با استفاده از شبکهای وسیع از تونلها و مواضع دفاعی که به خوبی در نزدیکی مرزهای اراضی اشغالی آماده شدهاند، نیروهایش را به انجام حملات چریکی مأموریت میدهد. آنها از زمینهای ناهموار آنجا بهره خواهند برد و تلاش خواهند کرد تا ضربات دقیقی به مجموعهای از نقاط نظارتی رژیم صهیونیستی در طول مرز وارد کنند، پهپادهای پیشرفته را سرنگون کرده و باتریهای سامانه گنبد آهنین اسرائیل را هدف قرار دهند.
در این زمینه، حزبالله تلاش خواهد کرد تا هم روی زمین و هم از زیر آن به نیروهای خودی نفوذ کند و عوامل خود را به داخل سرزمینهای اشغالی بفرستد. نیروهای حزبالله میتوانند قطعاتی از زمینهای نزدیک مرز را به تصرف خود درآورند.
علاوه بر تسلیحات پیشرفتهتر حزبالله نسبت به سلاح مقاومت فلسطین و نزدیکی بیشتر آن به زرادخانههای جنگی کلاسیک، حزبالله میتواند بین ۴۰ تا ۵۰ هزار نیروی مسلح را به میدان بیاورد که بخش بزرگی از آنها آموزش دیده و منضبط هستند. بنابراین، بهویژه با توجه به شکست رژیم صهیونیستی در غزه پس از یک سال کامل از جنگ، ما اینجا در مورد یک جنگ کوتاهمدت که در چند روز یا حتی چند هفته به پایان برسد، صحبت نمیکنیم.
افزون بر این، برخلاف غزه، لبنان از هر سو محاصره نیست و خطوط تأمین آن باز است، به این معنی که یک جنگ زمینی برای رژیم صهیونیستی به باتلاقی واقعی تبدیل خواهد شد که تا سر در آن فرو خواهد رفت، بدون اینکه راه خروج نزدیکی داشته باشد.