سرویس دین و فرهنگ پایگاه خبری 598-رضا رضایی/ «تحجر» یعنی توجه به ظاهر و پوسته احکام بدون در نظر گرفتن باطن، روح و معنای شریعت. معنازدایی از دین، خاصیت اصلی تحجر است و در موقعیتهای مختلف، بروز و ظهورهای مختلفی دارد. مثلاً درگیر نادشمن یا دشمنهای فرعی شدن و رها کردن دشمن اصلی یکی از نشانههای اصلی این فرقه است. همین جریان، باطن و روح اساسی دین اسلام را که تقابل با ظلم و طرفداری از مظلوم است، رها میکند و سنی بودن فلسطینیها را بهانه بیطرفی میکند و به جای گرفتن یقه اسرائیل و کفر، خود را مشغول لعن و درگیری فرقهای میکند. معنازدایی از دین و ظاهرگرایی متصلب را در عملکردهای مختلف این فرقه میشود به وضوح دید و لمس کرد و با دست نشان داد.
«فطرسمدیا» رسانه متحجر فرقهای با ظاهر مدرن و شیک که پیشتر، از ماهیت تکفیری او صحبت کرده بودیم، در ترکیه یک هیئت راه انداخته و در ویدئوی جدیدی که رسانه هیئت منتشر شده، یک دختر بدحجاب با لاک سیاه را در جلوی پرچم مزین به نام اباعبدالله (ع) که گویی میزانسن هیئت است، مقابل دوربین نشانده و درباره حضورش در جلسه روضه میگوید. مضمون صحبتهای او چندان موضوعیت ندارد. برایش دعا میکنیم تا در راه دین و امام حسین ثبات قدم پیدا کند. مسئله آن دختر نیست، رسانه، تفکر و کسی است که دوربین را گذاشته و چنین میزانسنی را ترتیب داده است. به همین بهانه میخواهیم مواجهه تحجر را با دو موضوع مقدس «عزاداری امام حسین (ع)» و «حجاب» را بهصورت کوتاه بررسی کنیم.
«تحجر» از ریشه حجر بهمعنای سنگ است. سنگ غیرمنعطف است. سنگ نمیتواند در برابر شرایط زمانه، انعطاف نشان دهد. شریعت اما منعطف است. شریعت، زمانه میفهمد چرا که معنا و روح و حقیقی در ورای ظاهر خود دارد. امر معنادار برای تحقق معنای خود، نسبت به اقتضائات زمانه و جوامع، کشش نشان میدهد و برای غرض خود، تاکتیک و روشهای نویی اتخاذ میکند و اصلاً گاهی مناسک را تغییر و شاید حتی تعطیل میکند. تحجر اما با دین مانند یک سنگ برخورد میکند. او ظواهر دینی را اصل قرار داده و خود را فارغ از اقتضائات میبیند زیرا که او معنای دین را درک نکرده که بخواهد به دنبال تحقق آن باشد.
این تفکرِ تهی کردن مناسک و ظواهر دینی از حقیقتش، وقتی به امام حسین (ع) میرسد، خود حضرت را رها میکند و به عزاداری برای او میپردازد. او کاری ندارد که چرا حسین ابن علی(ع)، خود و خانوادهاش را به قربانگاه برده؟ و معنای کار او چیست؟ درک این معنا مسئولیت میآورد و این برای متحجران عافیتطلب، گران تمام میشود. اگر بدانیم حسین (ع) برای مقابله با ظلم قیام کرده، درک این معنا بار تمام شریعت را به دوش ما میاندازد که ما نیز برای اقامه دین و حفظ شریعت قیام کنیم و خود و خانوادهمان را فدا کنیم. اگر چنین چیزی را نفهمیم، میشود که اینجا عزاداری کنیم و برای حسین به سر و سینه بزنیم و کمی آن طرفتر، سینه هزاران مسلمان، زن و بچه بیگناه آماج گلولههای وحشیانه کفر باشند و حتی به قدر یک دعا سهمی از مجالس ما نداشته باشند! حتی میشود که پا را فراتر گذاشت و به هیئتی هم که دمی از فلسطین زده، حمله کنیم که چرا پای سنیها را به مجلس امام حسین باز کردهاید و اهل بیت و کربلا را قیاس کردهاید؟!
امام حسین یک حیات جاری است نه یک واقعه تاریخی از دسترفته در سال 61 هجری. و تحجر میتواند خون امام را اینچنین در تاریخ جا بگذارد و اجازه امتداد به آن را ندهد. اگر خون حسین در تاریخ جاری نباشد دیگر چه چیزی میخواهد فاروق حق و باطل باشد؟ اگر کل یوم عاشورا و هر زمینی کربلا نباشد و هر انسانی در هر عصری در برابر یک انتخاب عاشورایی قرار نگیرد چگونه میخواهیم به قافله امام حسین بپیوندیم؟ و اگر امروز به یاری مظلومین غزه نرویم چگونه میتوانیم از حسین دم بزنیم؟
تحجر در نقطه بیخاصیت کردن عزاداری امام حسین ایستاده است. نفس گریه بر سیدالشهدا سیاسیست و تحجر میخواهد از همین هم معنازدایی کند و آن را تبدیل به یک رابطه صرفاً فردی و احساسی با امام معصومی بکند. تحجر نمیگذارد که بتوانیم به قافله حسین بپیوندیم و در عاشورای امروز، به جنگ با ظلم و نفاق و بایستیم.
همین معنازداییِ تحجر در مواجهه با «حجاب» نیز صادق است. تحجر، حجاب را یک فرع فقهی می پندارد و نه بیشتر! چیزی مانند سایر فروعات شخصی فقهی که افراد موظف هستند نسبت به این تکالیف پایبند باشند و اگر رعایت هم نکردند، آسمان به زمین نیامده است. آنها فهم این را ندارند که حجاب تبدیل به یک مرز سیاسی شده و در خط درگیری با دشمن اسلام، یک سنگر مهم است. زنی که امروز چادر به سر میکند یعنی در خط مقدم درگیری با دشمن است و این را با افتخار اعلام میکند. امروز ابراز تعهد به حجاب، رعایت یک واجب ساده نیست بلکه مبارزه سیاسی با کفر است و متحجر که همه شئونات دینی را میانتهی کرده در چنین موقعیتی اصلا حساسیت امر حجاب را نمیفهمد.
تحجر، حجاب را یک فرع فقهی میداند و در نهایت میگوید: هر کس موظف به انجام تکلیف خودش است! چون نقش سیاسی حجاب و معنای حجاب را نمیفهمد. جمهوری اسلامی را متهم به بدرفتاری با مردم و دینگریز شدنشان میکند چون اصلاً حجاب را در این لایه تصور نمیکند که بتواند نقطه درگیری جبهه اسلام و کفر باشد. در نهایت هم آنقدر در این بی معنایی هضم میشود که از حکومت دینی عبور میکند و ایدهآلشان میشود ترکیه! عیسی به دین خود و موسی به دین خود.
فطرسمدیا را ببینید دیگر. وقتی نه حقیقت حجاب را درک کنی و نه معنای حرکت حسین (ع) را، از اینکه چند مشروبخوار در خیابان، غذای نذری امام حسین بگیرند آب از لبولوچهات میریزد، بیحجاب را هم به هیئت میبری و جلوی دوربین مینشانی و به آن افتخار میکنی.کدام حجاب؟ کدام هیئت؟ هیئتی که امام حسینش با اسرائیل نمیجنگد. فلسطین برایش مهم نیست! بیا به هیئت و حال خوش داشته باش! حال خوش مهم است و وقتی در تعارض ظواهر خودش بین هیئت و بیحجابی، شرابخواری و ... قرار میگیرد همه چیز را رها میکند و طرف هیئت را میگیرد. او چون به معانی هیچکدام احاطه ندارد، در نهایت با محاسبه ذهنی بین حجاب و هیئت، وزن ظاهری هیئت را بیشتر به حساب میآورد و حجاب را رها میکند.
بله محاسبه در چنین تعارضاتی ممکن است اما افعال با معنایشان محاسبه میشوند. تحجر حتی حسابکتابش هم بیحسابکتاب و بیمعناست. از مفاهیم و اصول اساسی مکتب نمیشود معنازدایی کرد و زیر لوای آن مکتب، فعل معنادار انجام داد. وضوح بیمعنا بودن متحجرین به قدریست که لازم نیست مجتهد دینی باشیم تا آن را بفهمیم. یک مسیحی اگر امام حسین را بشناسد و این جماعت متحجر را ببینید که سنگ حسین را به سینه میزنند اما نسبت به فلسطین و شریعت بیتفاوتند، آنها را بیمعنا میخواند چون او میبیند و میفهمد که کربلا برای یک هدفی اتفاق افتاده و نمیشود کربلایی بود ولی نسبت به هدف و غایت امامِ کربلا بیتفاوت بود.