کد خبر: ۵۳۸۰۴۹
زمان انتشار: ۱۹:۲۰     ۰۵ تير ۱۴۰۳
حاشیه نگاری سفر دکتر سعید جلیلی به اصفهان و اهواز

پایگاه ۵۹۸: مثل همیشه زودتر از بقیه به فرودگاه می‌رسم. همیشه استرس این را داشته‌ام که از پرواز جا بمانم و یک باری هم این اتفاق برایم افتاده است؛ برای همین معمولا دو ساعتی زودتر در فرودگاه حاضر می‌شوم و از طریق تابلوها، لیست پرواز خودم را چک می‌کنم. نیم ساعت-چهل‌وپنج دقیقه‌ای که می‌گذرد، اندک اندک سر و کله جوانان ریشویی که پیراهن‌های تن‌شان یا ساتر است یا چهارخانه در فرودگاه پیدا می‌شود. یکی و دوتایشان را به چهره می‌شناسم اما چون کارم گیرشان نیوفتاده، تا به حال سمت‌شان نرفته‌ام. با امیر تماس‌ می‌گیرم، امیر رفیق شیش، جون‌جونی و همکار چند ساله من است و زحمت هماهنگی تیم بر گرده اوست. می‌گوید برنامه دانشگاه هنوز تمام نشده و استرس این را دارد که آیا به پرواز برسند یا نه! بلندگوی فرودگاه، مسافران را برای دریافت کارت پرواز فرا می‌خواند. صف که اندکی خلوت می‌شود، جلوی کانتر حاضر می‌شوم و کارت ملی‌ام را به متصدی کانتر ارائه می‌دهم که در پاسخ می‌گوید: "کجا تشریف می‌برید؟!"حدسم درست بود! اسمم در لیست پرواز نیست و استرس این موضوع در کنار نیامدن حسین و امیر، ترس مرا از جاماندن دوچندان می‌کند.

نیم ساعتی به پرواز مانده که امیر می‌رسد و در پی دریافت کارت پرواز با یک لیست ده دوازده نفره، سراغ کانتر می‌رود و مشکل را حل می‌کند. خان بعدی اما تجهیزات زیادی است بیشترشان شکستنی‌اند و حداقل نیمی از آن‌ها به دلیل حجم‌شان باید در بار قرار گیرند. محمدحسین مسئول اصلی تیم هم از راه می‌رسد و مثل همیشه سردرگمی در چهره او هویداست. از بس چند مسئولیت را همزمان گردن می‌گیرد که گاهی حتی اسم مرا که نزدیک به هشت سال است با او کار می‌کنم اشتباه می‌گوید! الان هم، رنگ از رخسارش پریده که آیا زمان کافی برای رد شدن از گیت وجود دارد یا خیر. رفتارش طوری است که گویی سپاه اسلام به مصاف لشکر شرک در جنگ‌های صلیبی رفته و باید هرجور شده از گیت قلعه‌های صلیبیون بگذریم. البته پربیراه هم نیست که اگر بگویم تمامی این تیم ده دوازده نفره به همراه سایر بچه‌های که در این سفر حضور دارند، سربازان سپاهی هستند که باید سردار جبهه دیپلماسی را این بار در میدان یاری کنند. سرداری که خود زخم جنگ به تن دارد و نماینده گفتمان مقاومت در برابر گفتمان مصالحه به هر قیمت است و اگر نبود تلاش‌های او، شاید دیگر فرماندهان میانی این جبهه چه در دیپلماسی و چه میدان مغلوب خدعه‌های حامیان «مذاکره‌ به هر قیمتی» می‌شدند.

بالاخره از گیت عبور می‌کنیم و سوار بر اتوبوس می‌شویم. مرد بزرگ همراه ما چند قدمی جلوتر ایستاده. سفیدی متالیک موهایش در چشم می‌زند. یاد توییت‌هایی از حضور بدون تشریفات مقامات در اماکن عمومی و میان مردم می‌افتم؛ توییت‌هایی که گویی آقای مسئول منت بر سر خلق نهاده و پرتو الطاف خود را بر سر رعیت گسترانده است اما ایمان دارم که دکتر «سعید جلیلی» این گونه نیست. هنگام سوار شدن بر هواپیما، مهماندار خانم که ظاهرا از چهره تیم‌های همراه با دکتر به وجد آمده به سر مهماندار از هیجان ما می‌گوید. در هواپیما که جا می‌گیریم، دکتر درست در صندلی پشت من نشسته است و مدام در حال خوش و بش با مسافرانی است که از کنار او می‌گذرند. هر از گاهی، فردی می‌آید و با او عکس یادگاری می‌اندازد. از آن عکس یادگاری‌ها که بعدها خیلی به کار می‌آید؛ مثل عکس‌های یادگاری که خیلی‌ها با حاج قاسم و شهید رییسی دارند. من هم یکی از این عکس‌ها با شهید امیرعبداللهیان دارم. با آن وام نمی‌دهند اما می‌شود با اندکی اغراق مدعی شد که همنشین شهدا بوده‌ای.

هواپیما که تیک‌آف می‌کند به این فکر می‌کنم امروز در کنار کسی اوج می‌گیرم با برنامه‌های کارشناسی شده او، کشورمان در بسیاری از عرصه‌ها اوج گرفت و یقین دارم که باز هم می‌تواند اوج بگیرد. شاید این گونه برداشت کنید که این حرف خیلی شعاری است، به درد ماورا می‌خورد و اصلا چه کسی ضمانت آن را می‌کند! سمپات‌های برخی رقبا با بدطینتی این گونه وانمود می‌کنند که او هیچ کارنامه‌ای ندارد و هرچه هست، یک سری طرح بر روی کاغذ است! این سمپات‌ها اما نمی‌گویند که جلیلی برجام را سند استثمار ایران می‌دانست؛ در حالی که حتی مقدس‌ترین و با بصیرت‌ترین شخصیت‌ها  هم آن را فتح‌الفتوح و ادامه راه شهدا می‌دانستند.  برخی هم می‌گویند او سابقه اجرایی ندارد، اما اگر از همین‌ها معنی سابقه اجرایی را جویا شوی، بحث با آن‌ها به جایی می‌رسد که اکثریت‌شان سابقه اجرایی را عکس با کت و شلوار گِلی و یکی دو پلات با لباس ساتر خاکی می‌دانند.

مقصد اول ما اصفهان است. در همان ابتدای کار اتفاق بد اول می‌افتد و یکی از ساک‌های تجهیزات‌مان در قسمت بار جا می‌ماند. مسیر فرودگاه تا میدان نقش جهان که قرار است سخنرانی دکتر در آنجا برگزار شود نیز به‌قدری شلوغ است که یکی دو کیلومتری مانده به آن، برخی همراهان می‌خواهند از خودروی میدل باس پیاده شوند و پیاده بقیه مسیر را طی کنند. همه این تشویش‌ها اما با جمعیت کثیر اصفهانی‌ها تا حدی فروکش می‌کند. جمعیت اصفهان به حدی است که اتاق‌های فکر ستاد رقیب را مشغول به خود کند و رقیب مثلا خودی که احتمال می‌داد و شاید هم می‌دانست در اصفهان چه خبر خواهد شد؛ یکی دو روز پیش از موعد برگزاری تجمع شایعه کرده بود که دولت شهید رییسی، در حال تدارک اتوبوس برای آوردن مردم از سراسر کشور به سخنرانی سعید جلیلی است! قابل توجه اینکه برخی ادعاکنندگان با هویت واقعی در صفحات خود چنین دروغی را منتشر می‌کنند؛ دروغی که پیشتر از اصلاح‌طلبان برای رقیب تخریب اصولگرای خود منتشر می‌کردند و حالا این خدعه را رقیب اصولگرا برای تخریب نامزد انقلابی به کار می‌گیرد. رقیب اصولگرا ولی ناخواسته جلیلی را به دولت «رییس‌جمهور شهید» منتسب کرده و بی اینکه بفهمد، تیم حواریون آیت‌الله رییسی را یار جلیلی معرفی کرده است.

جمعیت تجمع‌کننده که تقریبا دوسوم نقش جهان را پر کرده، با شعارهای «صل علی محمد، یاور رهبر آمد» در انتظار جلیلی هستند. در این بین برخی شعارها خیلی ساده بود و به نظرم یکی از ضعف‌های تیم فکری جلیلی، عدم ساخت محتوای جدید برای اوست. محتوایی از جنس شعارهای اختصاصی... آن‌قدر از شعارها حرصم گرفته که دوست دارم از جایی که مستقریم_جایی درست پشت سِن_ بالا بروم و فریاد بزنم: «صل علی محمد، مثل رییسی آمد»

در هر تجمعی برگزارکنندگان یک سری محتوای چاپی در اختیار تجمع‌کنندگان می‌‌گذارند. در این تجمع عکس شهید رییسی و سعید جلیلی، بیشترین چیزی بود که دیده می‌شد. در هر تجمع اما دست‌نوشته‌ها چیز دیگری‌اند و از دل مردم، حرف مردم، صدای مردم بلند می‌شود و اصلا جذابیت هر تجمع مردمی به دست نوشته‌هایی است که توسط خود مردم نوشته می‌شود. مثلا در یکی از نوشته‌هایی که به گویش غلیظ اصفهانی نوشته بود _و من برخی کلمات آن را حدس می‌زنم_ از جلیلی درخواست شده بود که به نفع کسی کنار نرود؛ چرا که او اصلح است و ما اصفهانی‌ها طرفدار تو هستیم.

جلیلی در نظرسنجی‌های رسمی و معتبری مثل ایسپا اول است، نه فقط اول که بعضا با اختلاف قابل توجه اول است. ایسپا همیشه برای من معتبرترین مرکز افکارسنجی بوده و به قدری نظرسنجی‌های انتخاباتی و غیرانتخاباتی‌اش را دنبال می‌کنم که نوتیفیکیشن حسابش در ایکس یا همان توییتر خودمان را چند سالی است روشن گذاشته‌ام. در انتخابات ریاست جمهوری گذشته هم مرتب و به فاصله چند روز نتایج نظرسنجی خود را منتشر می‌کرد و نتایج واقعی انتخابات با اختلاف قابل اغماض با نتایج آخرین نظرسنجی‌های این مرکز افکارسنجی یکی بود. اما حالا در عجبم که چرا ایسپا تا به این اندازه تنبل شده و غیبت دارد و نهایتا دونظرسنجی را یک جا منتشر می‌کند! ایسپایی که حتی قبل از نام‌نویسی‌های انتخاباتی بر اساس گزینه‌های مطرح افکارسنجی می‌کرد.

جلیلی در اصفهان از مشاهیر و شهدای این شهر می‌گوید، از اینکه در اصفهان چه ظرفیت‌هایی خفته و باید بیدار شود و چه پیشرفت‌هایی باید رخ می‌داده و رقم نخورده است. با همان کلیدواژه‌های این روزهای خود «نقش جهان» را یک «جهان‌ فرصت» نامید و به جهانیان که این روزها به شدت پیگیر اخبار ایران هستند این پیام را رساند راه رییسی در آستانه «جهش» قرار دارد. هرچقدر صحبت‌های جلیلی را آکادمیک و فوق‌لیسانس به بالا بخوانند، بازهم اگر به خاطر خلق کلیدواژ‌ه‌های جدید او را پدیده این دوره بخوانم، اغراق نکرده‌ام! در انتهای مراسم، جلیلی بازهم مورد اظهار محبت مردم قرار می‌گیرد، شعارها در اینجا خودمانی‌تر می‌شود و شعار از سلام و صلوات به «دوستت داریم» تغییر می‌کند. جلیلی نیز پاسخ این اظهار صمیمیت را با یک حدیث از امام هادی(ع) و اینکه «من هم شما رو دوست دارم» پاسخ می‌دهد.

مقصد بعدی اهواز است، زمان زیادی تا ساعت پرواز نماینده و کوله خودم به علاوه یک کوله دیگر و یک ساک دستی بلند می‌کنم و همراه با جمع به طرف خودرویی که قرار است ما را تا فرودگاه ببرد، می‌روم. در میانه راه ترافیک مانع از تردد آزادانه خودروی ما می‌شود و گویا سیستم حمل‌ونقل عمومی اصفهان که پیش از این وصف خوبی‌هایش را شنیده بودم، چندان نتوانسته مردم را با خود همراه کند.

به فرودگاه که می‌رسیم دکتر پیش از ما سوار هواپیما شده و صندلی من این بار به وسعت یک بوئینگ md با دکتر فاصله دارد. درست در انتهای هواپیما نشسته‌ام و جایی که صدای موتورهای آن گوشخراش است. درست مثل صدای آن وزیر سابقی که وعده داد تمامی تحریم‌ها را برمی‌دارد و امضای کری تضمین است؛ اما امروز که تمامی آن تحریم‌ها به علاوه چندصد تحریم دیگر بازگشته، گستاخانه بازهم از رفع تحریم‌ها و مذاکرات می‌گوید. مذاکره‌ای که متاسفانه یکی از نامزدهای اصولگرا نیز آن را اولویت دولت خود دانسته و گفته برای رفع تحریم‌ها حاضر است هرجایی که لازم باشد، برود. برای اینکه هواداران انقلابی خود را هم راضی کند، گفته که این کار را با روش خود انجام می‌دهد. این تفاوت دیدگاه‌هاست که نامزدها را از هم متمایز می‌کند اما متاسفانه عده‌ای همچنان «قبیله» را بر «گفتمان» ترجیح می‌دهند.

مهماندار می‌گوید هواپیما تا دقایقی دیگر در فرودگاه اهواز به زمین می‌نشیند و دمای هوا هم‌اکنون در اهواز ۴۳ درجه سانتی‌گراد _آن هم در ساعات پایانی شب_ است. به شوخی به همسفر کناری‌ام می‌گویم من اگر جای دکتر بودم بیخیال رای اهواز می‌شدم. از هواپیما که پیاده می‌شویم جمعیت اهوازی‌های حامی جلیلی به فرودگاه آمده‌اند و در حالی که گرداگرد دکتر حلقه زده‌اند به گرمی از ایشان استقبال می‌کنند؛ گویی گرمای هوا مردمان این دیار را خونگرم کرده و در پذیرایی از مهمان نیز همواره زبانزد خاص و عام بوده‌اند.

خروش اهوازی‌ها در مصلی این شهر نیز موید این موضوع است؛ اهوازی قصه‌های احمد محمود، آن اهوازی‌‌هایی که نسبت به وطن و هم‌وطن خود عرق دارند و در جنگ خط مقدم جبهه‌های حق علیه باطل بودند؛ امروز نیز که شبح شوم دوران ناخوش استثمار و استحمار ما توسط استکبارِ استعمارگر را دیده‌اند، دوباره به کارزار آمده و به حمایت از سعید جمهور برخاسته‌اند. مصلی اهواز در شب حضور سعید جلیلی در این شهر جای سوزن انداختن ندارد و مردم این بار با شعارهای اندکی متفاوت‌تر از اصفهان، ارادت خود را به سعیدِ جلیل‌القدر اعلام می‌کنند. بعضی‌هایشان لباس محلی دارند؛ لباس شیوخ، لباس بختیاری و لباس‌هایی که نمی‌دانم متعلق به کدام خطه خوزستان است.

از یکی از بچه‌های خوزستان شنیدم که نامزد رقیب قرار بوده به اهواز بیاید اما در نهایت ترجیح داده که تعدادی از شیوخ عرب را با پرواز چارتری به تهران بیاورد تا برایشان نطق کند. این موضوع اگر صحت داشته باشد و این اقدام اگر عملی شود؛ آن را اگر به حساب نخوت نگذاریم، به یقین نشان از عدم فهم این فرد و اطرافیانش از مردم و مردم‌داری است.

مراسم اهواز که تمام می‌شود، بلافاصله در ماشین جای می‌گیریم تا به تهران بازگردیم. در مسیر بازگشت، اخبار و واکنش‌های سفر امروز را دنبال می‌کنم، جریان تخریب دوباره دست به کار شده، متر و خط‌کش و کولیس و هر چیزی که دستش آمده را به کار گرفته تا ثابت کند جمعیت چندانی به استقبال جلیلی نیامده! آدم یاد شبکه‌های فارسی‌زبان بیگانه می‌افتد که در هر راهپیمایی مردم ایران می‌خواهند نشان دهند جمعیت زیاد نیست. رسمی‌ترانشان اما می‌گویند جلیلی رای دارد؛ اما اگر به نفع کنار نرود اصلاحات تکرار می‌شود. من اما به این فکر می‌کنم این مردم هستند که باید خوششان بیاید و مردم هستند که انتخاب می‌کنند. آری این بار مردم اجماع می‌کنند.

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها