کد خبر: ۵۳۴۱۵۲
زمان انتشار: ۱۲:۳۱     ۱۴ بهمن ۱۴۰۲

به گزارش پایگاه خبری 598 به نقل از الف: جواد عزتی، مثل چند بازیگر دیگر راز ماندگاری در سینما را تغییر جایگاه دانسته و بعد از کلی تجربه بازیگری موفق، به عرصه کارگردانی ورود پیدا کرده است و با اولین فیلمش توجهات را به خود جلب کرد.

«تمساح خوبی» فیلم کمدیِ خوش‌ساخت و سرگرم‌کننده و برای جوانان فیلم پرانرژِی‌ای است که به نظر می‌رسد می‌تواند در گیشه هم موفق باشد. تمساح خونی، نشان می‌دهد حافظه بصری جواد عزتی چقدر پر از صحنه‌های فیلم‌های غربی است (که البته برای یک بازیگر خیلی طبیعی و بدیهی است) و بروز این صحنه ها در یک فیلم ایرانی از نگاه من و نسل من شاید نکته منفی فیلم باشد، ولی برای نسل جوان نکته مثبت.

واقعیت این است که تمساح خونی غیر از عوامل سازنده، هیچ نشانی از یک فیلم ایرانی ندارد، فیلم هویت ایرانی ندارد، نه داستان و فیلم‌نامه (هر چند نتوانیم وجود کازینوهای زیرزمینی را منکر شویم)، نه صحنه‌پردازی، نه آن همه تعقیب و گریز ماشین‌ها. و از این هم نگذریم که اگر سینمای ایرانی رده‌بندی فیلم برای مخاطب داشت، قطعا فیلم به لحاظ ادبیاتش فقط مخاطب بزرگسال امکان دیدن فیلم را داشتند، چه از لحاظ ادبیات ضمنی و ایما و اشاره‌ها و چه از لحاظ واژه‌ها (یا بهتر بگویم، فحش‌ها)یی که بازیگرها نثار هم می‌کنند. ولی بازیگرها خوب از عهده کار برآمدند، عباس جمشیدی‌فر و سعید آقاخانی و حتی الناز حبیبی خوب بازی می‌کنند و جواد عزتی با اینکه بازی خوبی دارد، انگار همان جواد عزتی «دردسرهای عظیم» است، با این همه همگی می‌توانند از مخاطب حتی حرفه‌ای سینما (در سینمای رسانه) خنده می‌گیرد. 

کلاری و تابستان همان سال‌ش
محمود کلاری، فیلمبردار مولف سینمای ایران هم در بخش سودای سیمرغ با یک فیلم به شدت حدیث نفسی حضور دارد: «تابستان همان سال»، آنقدر حدیث نفس است که اگر حتی محمود کلاری در صحنه پایانی فیلم نقش بزرگسالی پسر بچه فیلم را بازی نمی‌کرد، باز هم می‌دانستیم که این داستان کلاری از روزهایی است که شاید برای آینده و امروز او تعیین‌کننده بود، خاطره‌ای از دوران کودکی که آنقدر پس ذهن مانده و آنقدر آن را مرور کرده که باید یک جوری تخلیه‌ا می‌کرد و با دیگران به اشتراک می‌گذاشت. 

پسر 7، 8 ساله‌ای راوی فیلم است و همه چیز از زاویه نگاه او به سمع و نظر مخاطب می‌رسد. داستان مربوط به دهه‌های 20 و 30 می‌شود، آن زمان که مزون‌های زنانه در تهران راه افتاده بود و شاید آن زمان که حرکت‌های انقلابی دوره مصدق هیجانی ایجاد کرده بود، اما کارگردان و فیلمنامه‌نویس از کنار اتفاق اجتماعی-سیاسی به سادگی عبور می‌کند و غیر از چند بارش اعلامیه در سطح شهر و دو جمله بی‌اهمیت از یک بازیگر فرعی چیز دیگری دیده و شنیده نمی‌شود، هر چند پدر شخصیت اصلی در زندان شاه به سر می‌برد، اما باز روایت داستانی به سادگی از کنار آن هم می‌گذرد. شاید چون راوی فیلم نمی‌توانسته به این موضوعات ورود کند و قدرت درک آن را نداشته است اما اگر قدرت درک آن را داشت و فیلمنامه نویس قصد روایت آن را داشت، «تابستان همان سال» می توانست روایتگر بخشی از تاریخ معاصر باشد و اهمیت فیلم صدچندان می‌شد. 

اما به لحاظ فرم، این طبیعی است که با فیلم خوش ساخت و تصاویر لذت بخش روبرو باشیم، پشت ویزور محمود کلاری بوده که بارها و بارها با قاب‌ها و حرکت‌های دوربینش تاثیر داستان و روایت‌های دیگران را دلپذیرتر کرده است. طراحی صحنه و لباس مطابق زمانه و ادبیات بازیگران هم مطابق زمانه است. مادربزرگ داستان مثل همه مادربزرگ‌ها دوست‌داشتنی است و رقابت یا مخاصمه دو خواهر که از یک مادر نیستند نیز قابل درک. علی شادمان هم مثل سابق بازی خوبی دارد و البته، رایان سرلک، پسرک داستان که قبلا در سریال «زیرخاکی» خوش درخشیده بود.

علیزاده و بی‌بدن‌اش
سومین فیلم دومین روز در خانه جشنواره، فیلم «بی بدن» اولین ساخته مرتضی حسین علیزاده، بر اساس یک پرونده جنایی واقعی بود، داستان غزاله شکور و آرمان عبدالعالی. ارغوان به دست دوست پسرش به قتل می‌رسد و بدن مثله‌شده‌اش هیچ وقت پیدا نمی‌شود. نویسنده فیلمنامه، کاظم دانشی است که پیش از این فیلم «علفزار»، همچنان بر اساس یک پرونده جنایی واقعی دیگر را ساخته بود. گرچه شاید اینطور به نظر برسد که کاظم دانشی در جایگاه فیلمنامه‌نویس و بازیگردان حضور پررنگی دارد، این نه برای کارگردان و نه برای فیلم نکته منفی نیست. جوانان باید درس بیازموزند و از آنجا که سینما عرصه عمل است، این آموختن باید در عرصه ساخت فیلم محقق شود. 

البته که این وجه آموزشی و آموختن در روایت داستانی به شدت احساس می‌شود. شاید در نگاه اول، موضوع فیلم قصاص باشد که موضوعی تکراری است اما همین موضوع تکراری وقتی با وجوه دیگر زندگی پیوند می‌خورد می‌تواند جان تازه‌ای بگیرد. همچون داستان بی بدن که اصل آن به دلیل ناآگاهی در مواجه و استفاده از شبکه‌های مجازی رخ می‌دهد. برای همین می‌تواند داستانی برای والدین و جوانان باشد. بی بدن فیلمی برای والدین است تا بدانند چطور با شرایط جدید و پیشرفت‌های مختلف در وجوه زندگی و تربیت فرزندان عمل کنند و همچنین فیلمی برای جوانان است که زیستی آگاهانه داشته باشند. 

بی بدن می‌گوید چطور افراط و تفریط‌ها در تربیت فرزندان می‌تواند مسیر آنها را به بیراهه بکشاند. بی بدن می‌گوید زندگی‌های شکست‌خورده والدین چقدر بر سرنوشت فرزندان تاثیرگذار است. بی بدن می‌گوید پنهان‌کاری‌های والدین چگونه بستر اتفاقات ناگوار را برای فرزندان مهیا می‌کند. بی بدن می‌گوید...

از اهمیت موضوع بی بدن که بگذریم، بازی الناز شاکردوست که مدتی است در بازیگری به بلوغ رسیده حائز اهمیت است؛ مادری دختر از دست داده که حتی یک تار موی ارغوانش را ندارد که بر سر آن بگرید. گلاره عباسی نیز در نقش مادری که پسرش بر بستری که انتهای آن به دار مجازات می‌رسد خوش می‌درخشد، خصوصا در مواجه با مادر ارغوان و بر پله‌های دادگاه که سروش را قسم می‌دهد که روز مجازات بگوید مادرش از او راضی بوده است. پدرها، سروش صحت و پژمان جمشیدی نیز به قدر کفایت خوب بازی می‌کنند و همین خوبها، بازی نوید پورفرج در نقش بازپرس پرونده را کمی تحت‌الشعاع قرار داده و اجازه نمی‌دهد همچون «زاوالا» بدرخشد.

* مینو خانی

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها