به گزارش سرویس اجتماعی پایگاه 598، دکتر سیدحسین شرفالدین، عضو هیات علمی موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) در گفتوگو با خبرنگار قمنا، به تشریح دلایل و ریشههای اعتراضات، اغتشاشات و التهاب اخیر کشور پرداخت و علت اعتراضات اخیر را به دلیل مشکلات مختلف جامعه در حوزههای اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی عنوان کرد.
این استاد برجسته حوزه علمیه در بخشی از این گفتوگو با بیان این که ما در وقایع اخیر کشور با یک پروژه پرنوسان و جنبشی ناکام و مصادره شده روبهرو هستیم اظهار کرد: اعتراضات اخیر اگرچه میتوانست به مثابه یک جنبش مدنی، فرصت مناسبی برای طرح برخی مطالبات و نقد برخی سیاستها و عملکردهای مسئولان اجرایی کشور از سوی مردم باشد؛ با این حال این جریان اعتراضی تحت تاثیر فرصت طلبی جریان ضدانقلاب، به طورکلی مخدوش شد.
شرفالدین همچنین از مرگ مهسا امینی، مشارکت یکپارچه ضدانقلاب خارج نشین، کودتای رسانهای دشمن و همداستانی برخی سلبریتیها را از پیشرانهای گذرای وقایع اخیر توصیف کرد. وی در ادامه به تفصیل، عوامل بنیادی تشدید التهابات و اغتشاشات کشور را شرح داد و ضعف توجه حاکمیت به برخی خواستهها و مطالبات، ضعف حاکمیت در عطف توجه کارشناسانه به تحولات تدریجی سالهای اخیر و بالارفتن سطح توقع جامعه را بخشی از این جمله این عوامل بنیادی دانست.
وی در ادامه اظهارات خود با بیان این که برخلاف تلقی عموم نباید همه مشکلات کشور را به حساب حاکمیت گذاشت، تاکید کرد: ضعفهای آشکار موجود در گستره فرهنگ عمومی، در میان گروهها و اقشار مختلف (اعم از بازاریان، فرهنگیان، دانشگاهیان، سیاسیون، روحانیون، هنرمندان، ارباب رسانه، سلبریتیها، هیئتیها) از جمله عوامل تشدید این وقایع است و انصاف نیست که همه کاسه و کوزهها بر سر مسئولان اجرایی و کارگزاران نظام شکسته شود.
متن کامل قسمت اول گفتوگو با دکتر سیدحسین شرفالدین به شرح زیر است:
ــ به نظر شما ریشه اعتراضات، اغتشاشات و التهاب اخیر در چیست؟
دکتر سیدحسین شرفالدین: این گونه وقایع و رویدادهای اجتماعی سیاسی در ادبیات علوم اجتماعی معمولا با کلید واژههایی همچون جنبش، شورش، عصیان یا نافرمانی مدنی، اعتراض و بحران، معرفی و توصیف میشوند و البته هر یک از این واژهها بار معنایی و قلمرو مفهومی و دلالی نسبتا معینی دارد که قاعدتا برای سنخ شناسی دقیقتر این نوع وقایع، باید به آن ادبیات مراجعه شود. اما به دلیل روشنی مراد به همان واژه های نسبتا خنثی شما بسنده میکنیم.
نکته دیگر این که پروژهای که در چهل روز اخیر در کشور به صورتی پرنوسان تعقیب شد اگرچه میتوانست به مثابه یک جنبش مدنی، فرصت مناسبی برای طرح برخی مطالبات و نقد برخی سیاستها و عملکردهای مسئولان اجرایی کشور از سوی مردم باشد؛ اما متاسفانه به واسطه موج سواری، خشونتورزی، تعرض به اموال عمومی، تابوشکنی و کشته سازی برخی اراذل و اوباش به انحراف کشیده شد و جریان اعتراضی تحت تاثیر فرصت طلبی ضد انقلاب، به طورکلی مخدوش شد.
از این رو، با فرض این که ماوقع را یک جنبش ناکام و مصادره شده تلقی میکنیم، میتوان اصل تحقق آن را به وجود برخی علل و دلایل زمینهای (در وضعیت کنونی کشور) مستند ساخت. از جمله این عوامل میتوان به مواردی از این دست که زمینه به صحنه کشاندن برخی از مردم را فراهم ساخت، اشاره نمود:
- تنگناهای معیشتی، تورم لجام گسیخته، کاهش ارزش پول ملی، بیکاری آشکار و پنهان، عدم رونق چرخه تولید تحت تاثیر واردات بیرویه، قاچاق، ضعف مشارکت بخش خصوصی در سرمایه گذاری و رونق فعالیتهای واسطهای و دلالی ویژهخواری برخی افراد و گروههای وابسته، فساد ساختاری و افشای پیاپی مصادیق آن
- فشارهای متراکم و فزاینده زندگی شهری (با ویژگیهای تراکم بالای جمعیت، آلودگیهای زیست محیطی و صوتی، گرههای ترافیکی، بالا بودن هزینه های معمول زندگی، درگیر بودن در تلاش و تکاپوی بیوقفه، سیالیت و تغییرپذیری مستمر اوضاع)
- شبکهای شدن ارتباطات، رویش تمناهای فزاینده و کنترل ناپذیر، مادی گرایی(التفات زیاد به ارزش ها و اقلام مادی)، مصرف گرایی بیرویه، فردگرایی(اصالت دادن به خواستهها و منافع فردی)، تکثرگرایی و تنوع خواهی، تحمل قهری خشونتهای سخت و نرم و...
- گمنامی و تضعیف تشخصها، کمرنگ شدن محوریت و مرجعیت نسل قدیم در تعیین سرنوشت جامعه و اداره امور، عدم چرخش مناسب نخبگان در عرصه سیاسی و مدیریتی، مهاجرت برخی نخبهگران و نیروهای کارآمد به خارج
- حاشیه نشینی گسترده، رشد بیرویه انواع آسیبها و انحرافات اجتماعی، بالارفتن سن ازدواج، ضعف اعتنای نهادها و ساختارهای حاکمیتی به موضوع عدالت اجتماعی، تبعیضهای ناروا و غیر موجه در توزیع برخی امکانات و امتیازات، فاصله طبقاتی فزاینده
- عدم تحقق برخی وعدههای مسئولان، ضعف رسانه ملی در اقناع و راهبری افکار عمومی همسو با تحولات جامعه و شرایط عصری، ضعف تعامل پویای نهادهای اجتماعی با یکدیگر
- تشویش نظام در اتخاذ برخی سیاستهای راهبردی (مثل نحوه تعامل با فضای سایبر، سلبریتیها، دگراندیشان، اقلیتهای مذهبی، ممیزی آثار هنری و محصولات فرهنگی، ورود زنان به برخی عرصهها و...)
- ناتوانی ظاهری در حل برخی بحرانها (به ویژه به دلیل مدیران ناکارآمد و قوانین و ساختارهای عقب مانده)، فشارهای همه جانبه ناشی از استکبار جهانی و صهیونیزم بین المللی و...
ــ چه عواملی موجب تشدید این موضوع شده است؟
دکتر سیدحسین شرفالدین: در این خصوص نیز به عوامل متعددی میتوان اشاره کرد از پیشرانهای موضعی و گذرا مثل مرگ خانم امینی، مشارکت یکپارچه ضد انقلاب خارج نشین، همداستانی برخی سلبریت ها، کودتای رسانه ای دشمن، گرفته تا عوامل زمینهایتری همچون:
- جنبشی شدن تدریجی جامعه (سیالیت مهارناپذیر) تحت تاثیر برخی تحولات داخلی و روندهای جهانی، افزایش توان نقش آفرینی و میدان داری زنان در عرصه های مدنی و سیاسی، فعال شدن کنشگران جوان در عرصههای مختلف (میل به دیده شدن، شنیده شدن، مشارکت گسترده، چانه زنی، داشتن فضای سیاسی اجتماعی گشوده و پاسخ یابی مطالبات متنوع و فزاینده شان)، فعال شدن نهادهای مدنی در زمینه ارائه خدمات خیرخواهانه و نوع دوستانه، کنشگری فعال رسانهها و رسانهای شدن جامعه (مشارکت گسترده عموم در فضای سایبر، ارتباط زیاد با شبکههای ماهوارهای و مصرف بالای محصولات رسانهای داخلی و خارجی، که در سالهای اخیر به ویژه به دلیل کرونا و الزام به تعطیلی نسبی و خانه نشینی با اقبال فوقالعاده فزایندهای مواجه بوده و این خود نقش بسیار مهمی در تغییرات فرهنگی، عادت وارهها، رویهها و الگوهای زیستی جامعه داشته است.)
- بالارفتن سطح توقعات و مطالبات و ناتوانی حاکمیت از تامین بهینه و به هنگام آنها، ضعف توجه حاکمیت به برخی خواستهها و مطالبات، تسلیم شدن حاکمیت در برابر برخی خواستهها تحت تاثیرفشارهای بیرونی مثل مجاز شدن حضور بانوان در ورزشگاهها (که این خود انعطاف پذیری حاکمیت در مقابل فشارها را در افکار عمومی محرز ساخته است)، ضعف حاکمیت در عطف توجه کارشناسانه به تحولات تدریجی بوقوع پیوسته در سالهای اخیر و نتایج و اقتضائات آن، عدم التفات و همراهی فرهنگ عمومی با تکثر گرایی و تنوع طلبی نسل جوان به ویژه در مولفههای سبک زندگی
- وقوع تغییرات آرام و پیاپی در منظومه ارزشها، نگرشها، هنجارها، خلقیات، ترجیحات و سبکهای زندگی، تشدید شکاف میان نسلی و بروز درجاتی از ناهمزبانی و تقابل، فعال شدن برخی گسلهای جنسیتی، قومی و مذهبی
- کاهش آستانه تحمل مشکلات از سوی مردم، افزایش شدید تحریک پذیری تحت تاثیر عوامل مختلف و حتی فاقد ربط علًی و منطقی، قدرتیابی گروههای مختلف تحت تاثیر دسترسی وسیع به رسانهها (و تبدیل تدریجی قدرت سیاسی از حالت هرمی به شبکه ای)، تراکم مشکلات و سرخوردگی و عدم امید به حل آنها در آینده نزدیک متناسب با سطح انتظار
- تضعیف موقعیت گروههای مرجع سنتی(مثل روحانیت، چهرههای شاخص انقلابی و...) برای هدایت افکار عمومی، عدم توان لازم برای بهرهگیری از چهرههای سلبریتی در راستای منافع ملی، فرافکنی مسئولان نظام و ارجاع همه مشکلات به توطئه های دشمنان، فقدان نهادهای واسط و میانجی برای تسهیل گفتوگو و انتقال خواستههای منتقدان و معترضان به حاکمیت (احتمالا به دلیل ضعف وجود رسانه های آزاد و فقدان احزاب سیاسی کارآمد در کشور)، وجود برخی اختلالات در فرایندهای جامعه پذیری و نظارت اجتماعی، فقدان فهم مشترک از چیستی و چرایی مسائل اجتماعی در میان مردم و مسئولان و...
باید اضافه کنم که برخلاف تلقی عموم همه مشکلات کشور را نباید به حساب حاکمیت گذاشت. اگر مجالی بود به برخی از ضعف های آشکار موجود در گستره فرهنگ عمومی، در میان گروهها و اقشار مختلف (اعم از بازاریان، فرهنگیان، دانشگاهیان، سیاسیون، روحانیون، هنرمندان، ارباب رسانه، سلبریتیها، هیئتیها) اشاره میکردم. انصاف نیست که همه کاسه و کوزهها برسرمسئولان اجرایی و کارگزاران نظام شکسته شود.
ادامه دارد...
پایان بخش اول