پایگاه 598؛
۱- نباید از انتخاب فردی چون «نرگس محمدی» و اعطای جایزه صلح نوبل به او چندان تعجب کرد زیرا اساس و بنیان این جایزه هیچ تناسبی با نام و فلسفه وجودیاش ندارد؛ جایزهای که با نقاب صلحطلبی به افرادی اعطا میشود که قرابتی با صلح و آرامش ندارند!
۲- نرگس محمدی علیرغم تصویرسازیها و ترسیم چهرهای حقوقبشری از او، فردی است که خواهان تحریمهای همهجانبه علیه ایران است؛ تحریمهایی که شاید برخی آن را تقابل و فشار غرب بر جمهوریاسلامی تلقی کنند اما کیست که نداند بزرگترین قربانی تحریمها مردمیاند که باید مصائب آن را به دوش کشیده و اثر فشارها را در تمامی شئون زندگی خود حس کنند.
۳- وقتی افرادی چون شیمون پرز، اسحاق رابین، باراک اوباما، هنری کیسینجر، جیمی کارتر و دالایی لاما که کلکسیونی از جنایتها را در کارنامه دارند، برنده این جایزه میشوند چرا باید از انتخاب نرگس محمدی تعجب کرد؟ از قضا این انتخاب کاملاً مطابق انتظار و بر اساس سیاسیکاری مرسوم صورت گرفته. اگر انتخاب به شکل دیگری رقم میخورد، موجب شگفتی بسیاری بود.
۴- نرگس محمدی با کنشهای رادیکال، چهرهای حقوق بشری از خود ساخته و رسانههای برونمرزی و برخی از جریانهای سیاسی داخلی هم به یاریاش شتافتند. در قاب رسانهها، محمدی فردی است که برای آزادی، دموکراسی، حقوق بشر و زنان ایرانی نبرد میکند و به همین دلیل روانه زندان شده اما پشت این مظلومنماییها مقاصد شومی نهفته شده که فرجامی جز آسیب به مردم ایران ندارد. از تحریمطلبی و طرفداری از فشارهای اقتصادی غرب گرفته تا محرومیت ورزش ایران از میادین بینالمللی و این گوشهای از اقدامات فردی است که صد و هجدهمین جایزه صلح نوبل بهنامش سند خورده.
۵- پشت این انتخاب هدفی جز الگوسازی از محمدی و سفیدشویی اقداماتش نیست. جوایزی از این دست میخواهد به مقاصد و فعالیتهای او مشروعیت بخشد و از طریق بازنمایی رسانهای، او را الگوی زنان مبارز و آزادیخواه ایران معرفی کند که بهدلیل دفاع از حقوق زنان و مخالفت با حکومت در زندان است. اما مدتهاست که چنین عملیات فریبی کارکرد خود را از دست داده و علت آن هم چیزی نیست جز آشکارشدن ماهیت متناقض این جایزه و سیاسیکاریهای بسیار زیاد. جایزه صلح نوبل امروز بیشتر به فیلم طنزی شباهت دارد که در زمان اکران سالیانهاش، برای مدت کوتاهی لحظات مفرحی را برای بخشی از مردم جهان فراهم میکند!
* الف