آويني فيلم_محمد قمي: آنچه در برنامه تلويزيوني
«هفت» اين هفته گذشت به راستي يك اتفاق حيرت آور و منحصر بفرد و تا حدي هم
خجالت آور بود. فكرش را بكنيد! برنامه اي كه توسط دست اندركارانش سانسور مي
شود و مهم ترين بخش آن يعني نقد فيلم، كه اتفاقاً جذاب ترين و پربيننده
ترين بخش آن هم هست به دليل واهي و بي ربط «احترام به بزرگي داريوش
مهرجويي» حذف مي گردد!
واقعا بي تدبيري و بدسليقگي هم حدي دارد! كه البته برنامه سازان هفت و به
خصوص فريدون جيراني نشان دادند كه اتفاقا نه تنها بدسليقگي حد ندارد كه
اساسا قائل به ربط بين امور هم نيستند. مثلا يعني چه كه به خاطر «بزرگي و
احترام» مهرجويي اثر او را «نقد» نمي كنيم؟» درست مثل اينكه كسي بگويد به
خاطر مسن بودن اين فرد به او «فحش» نمي دهيم و بهش «توهين» مي كنيم!
يعني مترادف گرفتن نقد با چيزهايي مثل فحش دادن و توهين!
خيلي تأسف بار است كه يك صاحب نظر سينمايي كه سابقه نقد نويسي هم دارد فهم و
تلقي اش از مقوله نقد و تحليل، در همين حد باشد، واقعاً با اين اوصاف از
ديگر دوستان ايشان چه توقعي مي توان داشت؟!
برنامه اخير «هفت» به مناسبت آغاز سومين سال پخش اين مجموعه تلويزيوني يك
برنامه ويژه بود. برنامه اي كه بنا بود در آن هم به مناسبت دوسالگي هفت و
هم به خاطر فيلم «نارنجي پوش» و آيتم هاي ويژه اي كه براي داريوش مهرجويي
تدارك ديده بود، برنامه اي خاص و ديدني باشد و شروع سومين سال توليد برنامه
تلويزيوني هفت را با اتفاقي ويژه آغاز كند.
اما آنچه رخ داد كاملا نتيجه اي عكس به همراه داشت و مي توان گفت يكي از
حيرت آورترين موقعيت هاي پيش آمده براي دست اندركاران اين برنامه تلويزيوني
طي دوسال گذشته بود، شب اخير واقعا براي برنامه هفت شب خوبي نبود، شبي كه
هفت در هاله اي از بي تدبيري و بدشانسي گير افتاد و نتوانست آنچه براي
مخاطبانش تدارك ديده بود. آن طور كه مي خواست و انديشيده بود به اجرا
برساند.
اتفاق اصلي از آنجا آغاز شد كه داريوش مهرجويي علي رغم قولي كه داده بود در
برنامه حضور نيافت و از سوي ديگر عليرضا سجادپور هم حاضر نشد در مناظره
ويژه هفت حضور يابد و درباره وضعيت اخير سينماي ايران و مشكلات پيش آمده در
آن به گفت وگو بپردازد.
اما اين همه درحالي بود كه سازندگان برنامه تلويزيوني هفت در تصميمي نادر و
حيرت انگيز و با كنار گذاشتن مسعود فراستي از برنامه و حذف بخش نقد فيلم
آن هم به دليل حضوري كه بنا بود داريوش مهرجويي داشته باشدپايه گذار يك
بدعت عجيب و خيره كننده و تاثرآور دراين برنامه شدند كه البته ناگفته نماند
اين كارشان بي جواب نماند و شد آن چه شد!
چطور سازندگان برنامه هفت به اين نتيجه مي رسند كه به مناسبت حضور يك
فيلمساز؛ حال اين فيلمساز هركسي كه باشد با هر پيشينه اي و سابقه اي و هر
سن و سالي، مهمترين بخش برنامه را حذف كنند و منتقد آن را كنار بگذارد، آيا
چنين عملي به مسلخ بردن نقد و ذبح كردن باب گفت وگو آن هم به دلايل نادرست
و بي جا نيست؟!
در واقع مي توان گفت حذف بخش نقد و خارج كردن منتقد از برنامه براي برنامه
اي مثل هفت كه نقد و تحليل بنا بود جايگاه ويژه و برتري در آن داشته باشد
بيشتر به يك انتحار و خودزني مي ماند كه باعث مي شود هم اعتماد بينندگان از
برنامه سلب شود و هم ذات و ماهيت اصل برنامه مورد خدشه وارد گردد و حال
بايد ديد توليدكنندگان برنامه هفت و تصميم گيرندگان آن براي خدشه اي كه بر
اعتماد مخاطبانش پديد آمده چه تدبيري خواهد انديشيد و چگونه اين زخم را
ترميم خواهند كرد؟
درنهايت بايد گفت آنچه در برنامه اخير هفت رخ داد محصول بي تدبيري اهالي
هفت از يك سو و بدشانسي آنها از سوي ديگر بود و آنها با نوع برنامه ريزي
خاصي كه از خود نشان دادند يكي از غيراصولي ترين و غيرقابل دفاع ترين
موقعيت ها را براي برنامه هفت پيش آوردند كه بي ترديد مي توانستند با قدري
دقت و ملاحظه و ايستادگي بر مواضع اصلي برنامه و عدم حذف بخش مهم نقد فيلم
از همه اين وقايع جلوگيري كنند كه البته چنين نشد!
اما دركنار همه اين اتفاقات و خودداري مهرجويي از حضور در برنامه كه به هر
دليلي مي تواند افتاده باشد و نيز درحالي كه عليرضا سجادپور هم حاضر به سخن
گفتن در مورد وضعيت اين روزهاي سينماي ايران نشد، فريدون جيراني به عنوان
تهيه كننده و مجري هفت گزينه اي همچون مسعود ده نمكي را جايگزين مدعوين
قبلي كرد كه البته با تمام نكات و مباحثي كه در طول اين گفت وگوي شتابزده و
نه چندان ملتزم رخ داد اما به هيچ وجه نتوانست بي تدبيري و بدشانسي پديد
آمده در برنامه را جبران كند و آنها را بپوشاند.
هرچند در سخنان ده نمكي نكات قابل تامل و مهمي وجود داشت كه مي بايست در
فصلي جداگانه مورد توجه و تحليل قرار بگيرد، نكات مهمي كه طي آنها به نوعي
آسيب شناسي از وضعيت كنوني حاكم بر فضاي سينماي كشور پرداخته و تحليل هاي
جدي و قابل تامل از ساختار سياست گذاري هاي فرهنگي مسئولان كشور ارائه داد.
گرچه اين بخش به صورتي شتابزده و بي برنامه به مخاطبان ارائه شد اما قطعا
مي توان گفت مفيدترين و شنيدني ترين بخش برنامه اخير هفت همين گفت وگوي
جيراني و ده نمكي بود. و اما بخش نهايي برنامه هم تحليل سينماي مهرجويي بود
كه البته در غياب مسعود فراستي، نه از جديت و استحكام فكري و بينش سينمايي
در خوري برخوردار بود و نه آن التزام به يكپارچگي مورد توقع و لازم را
دربرداشت و بيشتر حول يك سري نظريات شخصي و آن هم بدون اتكاء به مباني محكم
سينمايي كه خاص دو منتقد جوان بود، مي گشت و براي مخاطبان برنامه محصول
قابل توجه و چندان مفيدي در برنداشت.
و بالاخره آن مصاحبه از قبل ضبط شده با داريوش مهرجويي كه به خوبي نشان داد
كارگردان نام آشنا، با سابقه و حرفه اي سينماي ايران، اين روزها در فضاي
ديگري سير مي كند و شايد ديگر نتوان نشانه هاي جذاب و روشن تكاپوي منحصر به
فرد او را در فلسفه و سينما از خلال آثار امروزينش دنبال كرد و شايد راه
ديگري باقي نمانده باشد جز آنكه به همين فيلم هايي كه «نارنجي پوش» از
ساختار محتوايش نمايندگي مي كند دلخوش كرد و مهرجويي را به عنوان
پديدآورنده آثاري همچون «گاو»، «اجاره نشين ها»، «هامون»، «ليلا»، «پري»،
«سارا» و... به خاطره ها سپرد!