اگر از گرمای طاقتفرسای مردادماه امسال آزردهخاطر و جان به لب شده، به دنبال جایی و راهی برای تنفس یک هوای شاداب بوده و گریز از این هوای سوزناک و آتشین را تمنا دارید، ما به شما پیشنهاد می کنیم که لحظاتی با این یادداشت همراه شوید تا با یادآوری یک حادثه بسیار سوزانتر از هوای سوزان مردادماه و با آگاهی از یک حادثه آتشزننده به قلبها و وجدانها، گرمای آزار دهنده تابستان را برای لحظاتی به دست فراموشی سپرده و چه بسا آنچنان آتش غیرتی در اعماق روح و جانتان مشتعل گردد که گرمای به ظاهر آزار دهنده مردادماه پیش آن لنگ انداخته و دیگر التفاتی به هوای پرحرارت محیط اطرافتان ننمائید.
موضوع از این قرار است که روزهای گرم و پرالتهاب مردادماه هر سال یادآور یک جنایت بسیار دلخراش، آتشین و دهشتآور از گرگهای کرواتپوش آمریکایی است که عنوان دروغین «مدافعین حقوق بشر» را با خود یدک میکشند. این جنایت آنقدر داغ و آزاردهنده است که انگیزه و فرصت فکر کردن به گرمای مردادماه را از یاد انسان برده و به دنبال خود کنشگری، تحرک و گرم شدن موتور بیداری و ارتقاء بصیرت افکار عمومی جهانیان را نوید میدهد.
هفتاد و هشت سال پیش در چنین روزهایی مطابق با اوت 1945 دو بمب اتمی به نام «پسر کوچک» و «مرد چاق» که دستاورد «علم منهای ایمان» و «دانش عاری از تعهد» غربی بود، به جای اینکه در مسیر «خدمت» به کار افتد در جاده «خیانت» شروع به لغزیدن نموده، دهها هزار انسان بیگناه را در هیروشیما و ناکازاکی در کسری از ثانیه به قتل رسانیده و هزاران نفر دیگر را دچار معلولیت و مصدومیتهای مادام العمر حتی در نسلهای بعدی کرد.
تاکید یادداشت پیشرو بر این محور مبتنی گشته است که به مخاطب محترم هشدار دهد جنایت ایالات متحده که حدود پنجاه سال پیش با ابزار «بمب اتمی» صورت گرفت، در دوران معاصر به صورت گستردهتر و البته مخفیانهتری و در پوشش «چاپ دلار بدون پشتوانه» در حال انجام گرفتن است. بر اهل فن و باریکبینان جهان مبرهن و پرواضح است که ارسال فوری فوتی «حقوق بشر» آمریکایی که در پایان جنگ جهانی دوم توسط دو پستچی «پسرکوچک، مرد چاق» به ژاپن صورت گرفت؛ امروزه با یک حقهبازی شگرف و در پرتو «خلق پول اعتباری دلار» نه تنها به ژاپن بلکه به تمام دنیا در حال انجام است. امروزه ایالات متحده به راحتی آبخوردن پول چاپ می کند و از این رهگذر بدون کمترین زحمتی به غصب و تصاحب و غارت اموال جهانیان پرداخته، اکل مال به باطل را به نهایت درجه خود رسانیده، فقیر را در غنی خالی کرده و بدین ترتیب تبعیض و بیعدالتی را تعمیق بخشیده است. به تعبیر «مایک ملونی» امریکا با ترفند «بینالمللی معرفی نمودن دلار» و با اعتباربخشی جهانی به دلارهای خالی از پشتوانه طلایی، تورم 400 درصدی خود را به دیگر کشورها صادر نموده و در نتیجه خود را خوشبخت و دیگران را بدبخت کرده است.
یادآوری و تبیین این جنایت تلخ برای نسل جوان کشورمان حداقل از سه منظر حائز اهمیت و فایده است:
1_ شبه روشنفکران غربزده و سادهلوحانی که خیال میکنند کلید حل مشکلات اقتصادی کشور در گرو سازش، مذاکره، تنشزدایی و کرنش در برابر غرب است، با یادآوری این قساوت تاریخی که به دست دولتمردان حاکم بر کاخ سفید انجام گرفت، شاید اندکی به خود آمده، متوجه ماهیت خبیث، ددمنشانه و وحشی متمدننمایان شیکپوش امریکایی شده، مِنْبعد کلید حل مشکلات اقتصادی را در نیویورک، واشنگتن، لوزان و ... جستجو نکرده، دست از اصرار بیجایشان برای کاربست راهبرد غلط «سازش، مذاکره» برداشته، بر طبل «برجام و دیگر هیچ» نکوبیده و بیش از این دست تمنا به سمت اغیار دراز نکنند.
2_ شیفتگان تمدن غرب با تذکر این حادثه تلخ تاریخی و ادراک عمق خباثت، قساوت، نفاق، دورویی، «گندمنمایی و جو فروشی» و فهم هرچه بیشتر نیمه پنهان مدعیان قلابی حقوق بشر که در پشت پرچم سازمان ملل پنهان شدهاند، نسبت به خوشبینی افراطی خود به چشمآبیهای اروپایی و امریکایی تجدید نظر نمایند.
3_ با توجه به «اینهمانی» و تشابهی که بین جنایت پیشین امریکا (حمله اتمی به ژاپن) با جنایت پسین و امروزی امریکا (یعنی: چاپ دلار بدون پشتوانه) وجود دارد، اهمیت و ضرورت تسریع در اجرای سیاست «دلارزدایی» با ابزار «پولطلا» بیش از پیش بر دولتمردان ملموس و هویدا گردد.
آمریکاییهای مدعی حقوق بشر و اهل مبارزه با تروریست! اسم بمبی که بر شهر هیروشیما پرتاب کرده بودند را «پسر کوچک» و نام بمب آوار شده بر سر مردم ناکازاکی را «مرد چاق» نامیده بودند. نکته جالب اینجاست که با وجود اینکه 78 سال از این قساوت وقیح تاریخی میگذرد، هنوز هم از این سلاخی ددمنشانه خود عذرخواه نبوده و همچنان خود را فعال ما یشاء در عرصه بینالمللی می پندارند. اینک هفتاد و هشت سال از آن وقایع تلخ ضدبشری گذشته، اما «هالیوود» رذیلانه از «اوپنهایمر» جناتکار بزرگ بشری و پدر برنامه اتمی آمریکا فیلم ساخته و دستاندرکاران تولید این بمباران هستهای را تمجید می کند!. در وقاحت یانکی ها همین بس که در طول هفتاد و هشت سال اخیر هیچگاه دولت آمریکا بابت بزرگترین جنایت جنگی و کشتار جمعی اتمی اواخر جنگ جهانی دوم عذرخواهی نکرد و تماما از افتخارات نداشته خود در این جنگ گفت. این جنایت به قدری مهیب و عیان بود که وجدان هرانسان آزادهای را به درد میآورد ولی مثل همیشه حقوق بشر غربی و تمدن لیبرالدموکراسی نسبت به آن بیتفاوت بوده و سکوت مرگ گرفته است.
به اعتقاد بسیاری از کارشناسان دستیابی امریکا به تکنولوژی شکافت هسته اورانیوم، دسترسی به بمب اتمی و برخی فنآوریهای پیچیده صنعتی، موشکی، هوافضا و ... تا حد زیادی مرهون «سرقت علمی» از آلمان نازی بوده است. شواهد بسیار حاکی از آنست که آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی میراثدار بسیاری از علوم، ایدهها و برنامههای نظامی و همچنین رباینده بسیاری از دانشمندان آلمان بودند. علم منهای تعهد بالاخره پیامد خطرناک خودش را در ساخت جنگافزارهای خطرناک مکشوف کرد. آلمان هیتلری در ساخت مبتکرانه بسیاری از تسلیحات پیشرفته و دستیابی به فناوریهای نظامی بسیار توانمند و خلاق به حساب میآمد. به عنوان نمونه اولین موشک بالستیک دنیا، اولین موشک کروز، اولین هواپیماهای جنگی با موتور جت ودهها نمونه دیگر از اولینها در حوزه نظامی، گوشه کوچکی از ابتکارات این رژیم نژادپرست به شمار میرفت.
البته علم و دانش و ابتکارهایی که به قیمت گرفتن جان صدها هزار نفر و میلیونها نفر انسان بیگناه در سراسر دنیا تمام شد.بر طبق روایتهای مشهور تاریخی فیزیکدانهای آلمانی در سال 1938 از نظر تئوری به کشفی بزرگ درباره امکان شکافت هسته اتم رسیدند. در همین زمان و در سال 1939 نامهای توسط لئوزیلارد فیزیکدان مجارستانی تهیه و به امضای آلبرت انیشتین آلمانی رسید و برای روزولت رئیسجمهور آمریکا ارسال شد. این نامه آغازگر رقابت اتمی آلمان و آمریکا و همچنین شروع برنامهای در سال 1942 در آمریکا شد که به واسطه استقرار دفتر موقت سرهنگ مارشال اولین رئیسبخش نظامی پروژه در خیابان برادوی منهتن نیویورک به پروژه منهتن مشهور گشت. پیگیری این ایده با محوریت افرادی مثل رابرت اوپنهایمر و لسلی گروز منجر به تست اولین آزمایش اتمی جهان معروف به تثلیث یا ترینیتی (Trinity) در ژوئیه 1945 در نیومکزیکو امریکا کمی بعد از پایان جنگ جهانی دوم شد.
نکته جالب این است که در این تاریخ جنگ در اروپا با فتح برلین توسط ارتش شوروی کاملا در می1945 پایان یافته بود و ژاپن نیز برای تسلیم و پایان جنگ با یکسری از شرایط اعلام آمادگی کرده بود. کمتر از یک ماه بعد از آن آزمایش اتمی (معروف به تثلیث)، ترومن (رئیسجمهور) و سران ارتش آمریکا در اقدامی ناجوانمردانه و بمنظور یک مانور قدرتنمایی در پیش چشم جهانیان تصمیم میگیرند تا اقدام به بمباران اتمی ژاپن نمایند. در ساعت 8 صبح روز 6 اوت 1945هیروشیما با رهاسازی و پرتاب بمبی موسوم به «پسر کوچک» توسط بمبافکن بی29 مورد حمله اتمی قرار گرفته و نزدیک به 70 هزار نفر در کسری از ثانیه به فجیعترین شکل ممکن سوزانده و به قتل رسیدند. در شهر هیروشیما به جز یک ساختمان که در کانون انفجار بود همه چیز با خاک یکسان میشود.
آمارهای بعدی تا 150 هزار نفر تلفات تدریجی در این شهر را گزارش میدهند. روز بعد ارتش شوروی نیز از طریق منچوری به ژاپن حمله کرده و آمریکا برای داشتن دست بالاتر در شرق آسیا تصمیم به دومین حمله اتمی به ژاپن تسلیمشده میکند. ظاهرا در ابتدا قرار بود که بمب بر سر شهر کیتاکیوشو پرتاب شود ولی با شرایط نامساعد جوی خلبان تصمیم به رهاسازی بمب بر سر ناکازاکی کرده و در کسری از ثانیه 39 هزار نفر دیگر به مسلخ «حقوق بشر» کاذب آمریکا میروند. ژاپن که قبلا با شروطی پرچم سفید را بالا برده بود، اینبار بلافاصله و بدون هرگونه پیششرط تسلیم تر شده و جنگی که بطور غیررسمی رو به اتمام بود، با این عملیات مانور قدرتنمایی (بخوانید ددمنشی امریکا) رسما پایان مییابد.
جنگ جهانی دوم صحنه جنایتهای بیشمار کشورهای اروپایی، آمریکاییها و شوروی بود. لکهای ننگ بر دامن بشر که بعد از نزدیک به هشتاد سال هنوز هم از آن گفتگو و بحث میشود. صحبتهای بسیار از جنایات آلمان در این جنگ شده است. نکته دردآور آنجاست که رسانه های غربیها با بزرگنمایی از هولوکاست و همچنین از جنایات ارتش شوروی بطور فراوان اقدام به سخن پراکنی علیه آلمان و شوروی کردهاند ولی نوبت به آماردهی جنایات و تجاوزکاری امریکا که میرسد زبان به قفا گرفته و پیرامون بزرگترین آتشافروزی و کشتار دستهجمعی این جنگ (یعنی بمباران اتمی هیروشیما و ناکازاکی) توسط سردمداران کاخ سفید سکوت مرگ پیش گرفتهاند.
اساسا این روش خبیثانه غربیها در قبال جنایاتی است که خودشان عامل آن بودهاند. مثلا در قبال بمباران شیمیایی ایران به واسطه سلاحهای آلمانی صدام حسین نیز خفقان مرگ گرفته، یا در قبال جنایت فلوجه در حمله آمریکا به عراق و استفاده از اورانیوم ضعیفشده در عراق نیز روزه سکوت گرفته و ظاهرا این روند «ما خوبیم، بقیه بد هستند» تا به ابد در رسانههای غربی ادامه دارد.
هنوز بعد از نزدیک به هشتاد سال از حمله اتمی امریکا بر برخی تحلیلگران جنگ و همچنین افکار عمومی در دنیا مبهم بوده ( یا شاید خود را به ندانستن میزنند) و جای سؤال دارد که چرا امریکا به ژاپن تسلیم شده چنین حمله مهیبی کرد؟. متاسفانه این حملات درست در زمانی صورت گرفت که به گفته خود آمریکاییها، ژاپن پیشتر پرچم صلح را بالا برده، جنگ در اروپا تمام شده و هیچ لزومی بر استفاده از چنین سلاح مخربی آن هم برای اولین بار و در قبال غیر نظامیان وجود نداشت.
از جنایت اتمی امریکا در هیروشیما و ناکازاکی که بگذریم، به نظر می رسد امروزه یک جنایت بسیار مهیبتر، جانگدازتر و خسارتآورتر توسط زراندوزان یهودی، حاکمان مسلط بر کاخ سفید و صاحبان فدرال رزرو امریکا در حال انجام است. ماده سازنده این جنایت مدرن از نوع اورانیوم و به شیوه شکافت هستهای نیست بلکه از نوع «خلق پول اعتباری» و به تعبیر دقیقتر«چاپ دلار بدون پشتوانه» است. مکان انفجار «بمب اتمی دلاری» نه فقط در ژاپن، بلکه تمام کشورها و بازارهای دنیا است. زمان انفجار این «بمب دلاری» نیز برخلاف بمب اتمی محدود به یک لحظه و یک ساعت نیست، بلکه هر لحظه و هر ساعت که یک معامله تجاری با وساطت «دلار» انجام میگیرد، گویی یک بمب اتمی اقتصادی بر علیه آن کشور و به نفع امریکا منفجر شده و یک جامعه را دچار فقر، فاصله طبقاتی، اکل مال به باطل، وابستگی اقتصادی و شکافتهای عمیق طبقاتی میکند.
علت اینکه تراکنشهای تجاری با محوریت دلار را خطرناکتر و هلاکتآورتر از بمب اتم میدانیم اینست که بزرگترین کلاهبرداری تاریخ درپرتو همین اعتباربخشی به «دلار» اتفاق میافتد. چراکه وقتی مبنای مراودات اقتصادی جهان «ارز مرجع» یعنی «دلار» ایالات متحده است، آنگاه آمریکاییهای زرنگ «دلارهای بدون پشتوانه» را در بازار جهانی بهعنوان اعتبار تزریق کرده و متقابلاً ثروت عظیمی را جذب ایالات متحده میکنند. نشان به آن نشان که کالا و خدمات، منابع نفتی و گازی، معادن طبیعی، ابزارآلات تکنولوژیک، محصولات کشاورزی و ... که سرمایه یک ملت و محصول کار و زحمت تولیدکنندگان، کارگران، کشاورزان و زحمتکشان آن جامعه است مفت و مجانی به ایالات متحده صادر شده و در عوض مشتی کاغذ رنگی (بخوانید دلار بدون پشتوانه) تحویلشان میشود. آری؛به همین سادگی و به همین خوشمزگی حاکمان کاخ سفید پول اعتباری چاپ کرده و به ثروتهای بادآورده میرسند.
«مایک ملونی» در مستند معروف خویش «رازهای پنهان دلار» از این کلاهبرداری بزرگ امریکا پرده برداشته و بطور صریح و صحیح اعلان می کند امریکا با تحمیل و جا انداختن «دلار» به عنوان یک پول معتبر بینالمللی، تورم 400 درصدی خود را به کشورهای دیگر صادر کرده و بدین واسطه بدون کمترین زحمتی کالا و خدمات دیگر ملتها را به چنگ خود درمیآورد. البته دقت گردد که تورم 400 درصدی امریکا چندان بروز و ظهور و نمود ندارد؛ زیرا اگر صد کشور دنیا بطور متوسط چهار درصد از تورم آمریکا را جذب کنند (بخوانید تعاملات تجاری خود را با دلار انجام دهد) آنگاه تورم آمریکا جذب سفره دیگر ملتها شده و تکرقمی میگردد.
به نظر میرسد بزرگترین ظلم و کلاهبرداری تاریخ آن هنگام رقم خورد که دولتمردان امریکا با یک سری تمهیدات زیرکانه دلار را به عنوان یک پول بینالمللی جهانروا به سایر کشورها تحمیل نمودند. ذکر این نکته تاریخی بجاست که بدانیم لااقل از ابتدای قرن نوزدهم و طی تقریبا 12 دهه، «پونداسترلینگ» بریتانیا بهعنوان «ارز مرجع و جهانروا» در بازارهای جهانی مطرح بود؛ اما بتدریج و در پی افول آفتاب این امپراطوری پیر استعمارگر در نیمۀ اول قرن بیستم، این ارز جهانروا از بعد از جنگ جهانی دوم و با ترفند اجلاس برتونوودز با «دلار آمریکا» جایگزین شد.
قدم اول این فریبکاری از آنجا آغاز شد که دلار پس از جنگ دوم جهانی بهعنوان پشتوانه ارزهای دیگر در اجلاس برتون وودز پذیرفته شده و مقرر گردید هر یک اونس طلا معادل 35 دلار امریکا باشد. این یعنی در ابتدا قرار بود دلار بدون پشتوانه چاپ و منتشر نگردد و حتما پشتوانه طلایی داشته و به سکههای طلا پین گردد. اما مشکل از آنجا آغاز شد که سردمداران کاخ سفید با همدستی فدرال رزرو و با همکاری خاندانهای زراندوز یهودی (نظیر روچیلدها، راکفلرها و ...) تصمیم گرفتند با زیرکی هر چه تمامتر و به تدریج اقدام به چاپ پول عاری از پشتوانه کرده، از این طریق خود را روز به روز ثروتندتر ساخته و در عوض جامعه جهانی را به درههای سیاه فقر و بیعدالتی هبوط دهند.
تشت رسوایی «خلق پول اعتباری» آن هنگام بر زمین رسوایی اصابت کرد که در سالهای آغازین دهه ۱۹۷۰ میلادی و همزمان با «شوک نیکسون»، ارتباط دلار با طلا بکلی قطع شده؛ و این یعنی فدرال رزرو آمریکا ازاین به بعد میتوانست کاغذ بدون پشتوانه را بهعنوان سند واجد ارزش، خلق کند! این شرایط سبب شد دولتمردان دیگر کشورها نیز از این دغلبازی امریکا الگوگیری کرده، کسری بودجه و سایر هزینههای خویش را با تمسک به «چاپ پول بدون پشتوانه» تامین نمایند. رهاورد خلق پول اعتباری این شد که بانکداران ، تسهیلات گیرندگان و صاحبان قدرت و ثروت روز به روز از قلههای قدرت و ثروت بالاتر رفته، اما اقشار مستضعف لحظه به لحظه در درههای فقر و تهیدستیی پائینتر روند.
سازوکار خلقپول و صادرات تورم امریکا به دیگر کشورها از این قرار است که فدرال رزرو مبالغی را به دولت و بانکها و بخش خصوصی آمریکا وام میدهد؛ و آنها نیز بهنوبهی خود با انتقال این دلارها به سایر کشورها، کالا و خدمات دریافت میکنند. این مکانیزمِ خلق اعتبار بانکها مقدمه یک کلاهبرداری علنی و صدور تورم ایالات متحده به کشورهای دیگر میشود. درواقع در این مکانیزم، با ضریب فزایندهای همهی دنیا بهنفع بانکها و روچیلدهای یهودی فقیر میشوند!!. آری؛ این جادوی پولی و مالی بیشک بزرگترین کلاهبرداری تاریخ است که در فدرال رزرو و بهنفع روچیلدها رقم خورده است.
شاید با توجه به همین شیادی حرفهای و با چراغ خاموش آمریکاییهای زرنگ بوده است که رهبر فرزانه انقلاب در ۲۸ شهریور ۱۳۹۵ بر لزوم شکستن هرچه سریعتر دلار تاکید ورزیده، بطور صریح و صحیح فرمودند: «اگر مسئولان و مردم بتوانند اقتصاد مقاومتی را بهمعنای واقعی محقّق و کشور را از جادوی مالی و پولی دشمن خلاص کنند و ارزش و آقایی دلار را در زندگی اقتصادی بشکنند، [علاوه بر اینکه اقتصاد جامعه خود را نجات دادهاند] کشورهای دیگر را نیز نجات دادهاند و برای آنها الگو خواهند شد».
در واقع تاکید رهبر انقلاب بر شکستن هیمنه دلار اشارهای لطیف به این واقعیت تلخ است که نسخه به روزرسانی شده جنایت اتمی ایالات متحده که روزگاری با بمبهای اتمی «پسرکوچک، مرد چاق» بر سر مردم هیروشیما و ناکازاکی آوار گردید، امروزه با یک بمب اتمی اقتصادی در حال انجام است. «بمب دلاری» بمبی است که به مراتب مخربتر، خفنتر از «بمب اتمی» بوده، اما خاموش و بدون سر و صدا تحت عنوان «خلق پول از هیچ» همه روزه در حال انفجار و آسیبرساندن به ملتهای دنیاست. اشعههای مخرب و رادیواکتیویته آن هم عبارتست از تعمیق بیعدالتی، اکل مال به باطل، تسلط کفار بر مسلمین، گسترش ربا، وابستگی به دلار، و ...
به گفته کارشناسان اقتصادی تراز تجاری ( خالص صادرات یا بهقول اقتصادخوانها NX) در آمریکا بخاطر خلق پول اعتباری مدتهاست که سیر قهقرایی داشته و منفی است. ضمن اینکه این منفی بودن طی نیم قرن گذشته (تقریبا از شوک نیکسون به بعد) همواره فزاینده بوده است. مطابق آخرین آمار، فقط در ماه آگوست 2021 این تراز تجاری منفی 92 میلیارد دلار را درنوردیده است.
پرواضح است که یکی از پیامدهای این «منفی بودن دائمی تراز تجاری امریکا» این است که همواره میزان ارزی که آمریکا برای واردات میپردازد، بیش از ارزی است که از صادرات کسب میکند. این یعنی سایر مردم دنیا بیشتر کار میکنند و کمتر می خورند تا امریکاییهای زرنگ بیشتر بخورند و کمتر کار کنند. حال این پرسش به ذهن خطور می کند که: مگر چنین چیزی اساسا امکان دارد؟! اصلاً امریکا که صادرات بسیار اندکی دارد، پس هزاران میلیارد دلار ارز افزودۀ تجمعی برای خرید کالا و خدمات از سراسر دنیا طی سالیان سال را از کجا تأمین کرده است؟ پاسخ روشن است: از امکان منحصربهفرد «انتشار پول جهانروا» و چاپ «دلار بدون پشتوانه» این رانت را برای خود ایجاد کرده است. امکانی که بصورت خبیثانه و درپرتو حماقت ملتهایی که به دلار اعتباربخشی میکنند مفت و مجانی در اختیار حاکمان ایالات متحده قرار گرفته است. درواقع این قابلیت برای آمریکا وجود دارد که بصورت نامحدود و بهنسبت معتنابهی و بدون هرگونه نظارت و بدون داشتن پشتوانۀ طلایی، فرت فرت دلار منتشر کرده و بهواسطۀ پرداخت آن دلارها به کشورهای گوناگون، نفت و گاز و کالا و خدمات بصورت مفت و مجانی وارد کشورش کند. حال به نظر شما آیا این سازوکار، نوعی کلاهبرداری شیک، مجلسی، بیدردسر و البته بامزه نیست؟!
در طول تاریخ همیشه انسانهای زیرک، شیاد و حقهبازی وجود داشتهاند که از نادانی و فقدان بصیرت توده مردم استفاده (بخوانید سوءاستفاده) کرده، از جهل احمقها سواری گرفته و بدین ترتیب به مطامع نامشروع خود دست پیدا کردهاند. نمونه واضحش گروهک احمق و سادهلوح «خوارج» در دوران حکومت امیرالمومنین علیهالسلام است که بطور مکرر فریب عملیات روانی دشمن را خورده، ترفند قرآنهای سرنیزه و سایر نیرنگهای عمربنعاص و معاویه را باور کرده، با حماقت تمام دست از جنگ کشیدند و حضرت علی را وادار کردند تا از جنگ در آستانه پیروزی دستکشیده، فرمان عقبگرد به مالکاشتر صادر نموده، تن به مذاکره داده و نهایتا شد آنچه نباید میشد.
در دوران معاصر نیز کشورهایی که از روی حماقت یا مرعوبیت حاضرند که معاملات نفتی و سایر تراکنشهای مالی و معاملات تجاری و صادراتی خویش را با دلار انجام دهند، چه بدانند و چه ندانند، چه بخواهند و چه نخواهند مشغول پاس گل دادن به امریکای جنایتکار بوده و ایالات متحده را در چاپ پول بدون پشتوانه و انجام بزرگترین کلاهبرداری تاریخ یاری می نمایند.
توضیح بیشتر مطلب آنکه فرض کنید یک بنگاه تجاری ایرانی به صادرات پسته مشغول بوده و در ازایش از یک کمپانی هندی نخ و پارچه میخرد و وارد کشور میکند. حال به کمپانی هندی چه بپردازد؟ ریال؟ اینکه به درد طرف هندی نمیخورد؛ چون ریال که مقبولیت جهانی ندارد و نمیتواند با ریال با دیگر کشورها معامله کند. از طرف دیگر تامین روپیه هندی برای طرف ایرانی بهسختی امکان دارد. اکنون برای حل این مشکل و پارهای مشکلات دیگر نیاز به یک پول با مقبولیت جهانی یا یک ارز جهانروا داریم تا بتوانیم تمام معاملات تجاری را با آن انجام داد. اینجاست که آمریکاییهای روباهصفت با تبلیغات، با پروپاگاندا ، با پیمان برتونوودز و سایر ترفندهای سیاسی توانستند با مهارت هرچه تمامتر سایر کشورها را متقاعد کنند که به جای طلا، «دلار» را به عنوان یک ارز جهانی پذیرفته و تمام تبادلات تجاری خویش را با واسطه دلار انجام دهند.
نتیجه شعبدهبازی برتونوودز این شد که امروزه آمریکا تنها مرجع رسمی انتشار ارز جهانروا شده و تمام کشورها را وابسته و محتاج به پول ملی خویش کرده است. در مثال بالا امریکا میبایست به دو طرف «ایرانی و هندی» یا چینی یا ترکی یا اروپایی یا ... قدری دلار بدهد، تا این کشورها مبادلات تجاری بینالمللی خویش را با سهولت پی بگیرند. اما نکته جالب ماجرا اینجاست که امریکاییهای شیاد، این ارزها و این دلارهای بیپشتوانه را مجانی در اختیار کشورها قرار نمیدهند! بلکه تنها بهازای دریافت کالا یا خدمات حاضر به پرداخت دلار خواهند شد. با همین منطق ساده، اکنون در دنیا مقادیر زیادی «دلار مبادلهای» وجود دارد که با همین سازو کار به آمریکا امکان میدهد بدون هیچ زحمتی، مشتی کاغد رنگی به عنوان «پول بینالمللی» چاپ کرده و سپس کالا و خدمات سایر کشورها را به سمت خود مکش نماید. البته مکانیزمهای دیگری نیز برای این حیلهگری و پول مفت به جیب زدن برای امریکا وجود دارد که عجالتا از آنها عبور میکنیم، مثل اندوختههای دلاری بانکهای مرکزی کشورهای دنیا که به طرز احمقانهای پاس گل به امریکای جنایتکار داده و دلار را بهعنوان ذخیرۀ ارزش نزد خود نگهداری میکنند!
اگرچه دلار در اوائل موجودیت خود در قالب «ارز جهانروا» یعنی در هنگام عقد پیمان «برتون وودز» در 1944 میلادی (یعنی زمان تغییر ارز جهانروا از پوند انگلیس به دلار آمریکا) دارای پشتوانه طلایی بوده و با سکههای طلا پین شده بود، اما به تدریج این رابطه فروریخت و سردمداران کاخ سفید بطور آهسته و تدریجی مشغول چاپ پول بدون پشتوانه شده و ثروتهای کلانی از این راه به جیب زدند. در اجلاس برتونوودز یکی از تعهدات آمریکا این بود که هر کشوری که یک دلار به این کشور بپردازد، بهاندازۀ معینی (یکسیوپنجم اونس) طلا تحویل بگیرد. یعنی اینطور جا افتاد که ارتباط بین دلار و طلا حتمی بوده و هرچه دلار داشته باشید، بهمیزان معینی طلا بهعنوان پشتوانهاش وجود دارد. اما به تدریج حرص و طمع صهیونیستهای حاکم بر فدرال رزرو نگذاشت که رابطه بین دلار و طلا باقی بماند. نهایتا کار «خلق پول اعتباری از هیچ» آنقدر به افراط کشیده شد که سایر کشورهای فرورفته در خواب غفلت متوجه این خیانت و دزدی امریکا شده، در نتیجه به سرعت خواستار استرداد دلار و گرفتن طلا شدند. اینجا بود که ریچارد نیکسون (رئیسجمهور وقت آمریکا) در ابتدای دهۀ 1970 (همان دههای که تراز تجاری آمریکا سیر منفیاش را آغاز کرده بود) مجبور شد پشت دوربینهای تلویزیونی قرار گرفته، علنا اعتراف به قطع رابطه دلار و طلا کرده و بطور غیرمستقیم اقرار نمود که ایالات متحده سالهاست معتاد به چاپ پول بدون پشتوانه گشته و از این طریق کالا و خدمات سایر کشورها را مفت و مجانی به جیب زده است. شوک نیکسون بطور صریح و بی پرده ارتباط «طلا و دلار» را از هم گسست و امریکا با قلدری هرچه تمامتر اعلان کرد چون زور و قدرت دارم، و چون قانون جنگل حکمفرماست، پس به خودم حق میدهم دلار بی پشتوانه چاپ کنم و هیچ کسی هم حق ندارد به این وضعیت اعتراض کند و الا حسابش با کرامالکاتبین (قدرت نظامی امریکا) است!
نکته تاسفبرانگیز آنست که خورشید شانس دلار همزمان با شوک نیکسون رو به افول گذاشت، میرفت تا امپراطوری دلار برای همیشه برچیده شود؛ تا اینکه صهیونیستها و سیاسیون آمریکا، با محوریت هنری آلفرد کیسینجر (وزیر خارجۀ وقت) طرحی نو درانداخته و موفق شدند همچنان به دلارهای بدون پشتوانه اعتباربخشی کرده و همچنان به سرقت بینالمللی خود ادامه دهند. طرح شیادانه کیسینجر که موفق شد از سقوط دلار جلوگیری کند این بود: بهازای پیمان امنیتی با کشورهای نفتی و چند خانوادۀ سلطنتی عرب در خاورمیانه و تعهد به حفظ و حراست و بقای آنان، آمریکاییها این مزیت را دریافت کردند که نفت در بازار جهانی تنها به «دلار» فروش برود!. پیمانی که متاسفانه تا هماکنون به رهبری سعودیها و سایر حاکمان دستنشانده دنیای عرب پابرجا بوده و درنتیجه نفت در بازارهای جهانی فقط با «دلار» مبادله میشود!.
آری، دولتمردان حقهباز امریکایی راه دزدی را خوب یاد گرفته بودند و فهمیدند هرگاه موجودیت دلارهای عاری از پشتوانه به خطر بیفتد، یک ترفند عالی برای اعتبار بخشی به دلار و کنترل شرایط اینست که با ایجاد یک دعوای زرگری و برپایی یک جنگ ساختگی (نظیر جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل) تاکید بر «دلاریفروشی نفت» و افزایش قیمت جهانی نفت و گاز نمایند! این مکانیزم به زرادخانۀ دلار (چاپخانه فدرال رزرو) اجازه میدهد بهاندازۀ افزایش نیاز بازار جهانی نفت، دلار مبادلهای (و البته خالی از پشتوانه طلا) منتشر کرده و بدین ترتیب کالا و خدمات سایر کشورها را مفت و مجانی به تصاحب خویش درآورند.
مقابله با ظلم و جنایت مستکبرین و کوتاه کردن دست تجاوزگر، یکی از مهمترین و اولین وظایف انسانی و اسلامی هر مومن معتقد به مکتب اسلام است. از باب اندکی از بسیارها در روایتی صریح و صحیح از امیرالمومنین علیهالسلام آمده است که: «کونا لظالم خصما و للمظلوم عونا».
«شیخ عمران نزار حسین» اندیشمند مسلمان و شجاع مقیم آمریکا سخنرانیهای بسیاری پیرامون «بحرانهای پول اعتباری» و ضرورت کنار گذاشتن «دلار بدون پشتوانه» و شکستن آقایی دلار انجام داده است. وی در یکی از صحبتهایش ضمن تشریح مکانیزم مرگ نظام پولی مبتنی بر دلار، از یک پیام مهم برای رهبر ایران خبر داده و گفته: «هیچ کشوری مانند ایران در سراسر جهان وجود ندارد که جرأت کند نظام پولی و بانکی جهانی را به چالش بکشد».
به اعتقاد طرفداران نظریه «پولطلا» تعویض نظام پولی و اقبال به «پول خلقت»، بهترین راهکار دفع و خنثیسازی «بمب دلاری» است. پولطلا علاوه بر اینکه برخوردار از خصوصیت فوقالعاده «تحریم گریزی» و «تورمناپذیری» است، مقدمهای برای خروج از بحرانهای پول اعتباری نیز تلقی میگردد. «پولطلا» بطور ذاتی کاهش ارزش پول ملی را بلاموضوع کرده، بستر لازم برای اجرای احکام اسلامی و خروج از بانکداری ربوی را فراهم ساخته، به دنبال آن افول امپراطوری ظالمانه و استکباری امریکا را تسریع میبخشد.
به عنوان نخستین قدم در مسیر سیاست دلارزدایی و برای فروریختن هیمنه پوشالین امریکا به نظر میرسد میبایست تمام صادرات نفتی و گازی ایران عاری از هرگونه تراکنش دلاری گشته و خامفروشی منحصرا در ازای دریافت طلا انجام گیرد. دقیقا شبیه کاری که چند سال در اوج تحریمهای برجامی در فروش بنزین و نفت به ونزوئلا انجام دادیم و در ازایش «طلا» وارد کشور نمودیم. با این ترفند هم تحریمها را دور زدیم و هم بینیازی به دلار و سوئیفت و FATF و ... را با صدای بلند فریاد زدیم. در پرتو این اقدام طلایی به جهان و خودمان ثابت کردیم که دنیای منهای دلار نه تنها «ممکنالوقوع » بلکه «ضروری الوجود» است.
با این اوصاف چنانچه دولت سیزدهم در یک تصمیم انقلابی و غیرتمندانه «پولطلا» را ستون دیپلماسی اقتصادی و مرکز ثقل تبادلات بینالملل خود قرار داده و اعلام کند از این به بعد «دلار» را به رسمیت نشناخته و صادرات نفتی و غیرنفتی خود را تنها در ازای دریافت «طلا» انجام خواهد داد (مثلا کنسرسیومی متشکل از کشورهای تحریمشده یا در تقابل با قلدری آمریکا مانند چین، روسیه، ونزوئلا، سوریه، لبنان، کوبا و ... تشکیل دهد یا چیزی شبیه پیمان شانگهای یا بریکس با محوریت پولطلا تاسیس کند) ، مسلما گام بسیار ارزشمندی در شکستن آقایی دلار برداشته و انشاءالله الگوی پیشتاز دیگر ملتهای آزادیخواه جهان در مبارزه عملی با استکبار جهانی قرار خواهد گرفت.
با این ترفند طلایی اولاً: در تأمین مایحتاجش بهمراتب دستی برتر از شرایط تحریمی و بایکوت امروزی خواهد داشت؛ چرا که پولطلا ذاتا تحریمناپذیر است؛ و ثانیاً: دلار آمریکا بهسرعت تقاضای مبادلهایاش در سطح جهان را از دست داده و سیل دلارهای سرگردان بهسوی آمریکا روانه خواهد شد.
از آنجائیکه به اعتقاد بسیاری از کارشناسان اقتصادی (نظیر مایک ملونی) امریکا با زیرکی هرچه تمامتر و درپرتو جهانیسازی دلار، تورم سرسامآور 400درصدی خودش را به سایر کشورها صادر میکند، بنابراین پیشبینی میشود حداقل نتیجه چنین طرح ابتکاری جمهوری اسلامی این خواهد بود که یک ابرتورم بیسابقه به سردمداران متکبر کاخ سفید تحمیل خواهد شد، که قاعدتاً فراتر از توان مردم آمریکا در موقف شکنندۀ فعلی است. در این صورت ایالات متحده در یک دو راهی دشوار قرار خواهد گرفت: 1_ دامن زدن به یک جنگ بمنظور افزایش قیمت نفت و اعتباربخشی مضاعف به دلار (که در مقطع حساس کنونی اصلا قدرت و توانش را ندارد)، 2_ پذیرش شکست، اضمحلال، تجزیه و فروپاشی از درون.
بنابراین اگر سیاست «دلارزدایی» با ابزار «پولطلا» بصورت موفق و با همکاری سایر کشورهای به تنگ آمده از دست استعمار امریکا انجام گیرد، امید است که افول هژمونی ایالات متحده هر چه زودتر محقق شده و انشاءالله جهانی آزاد و منهای یانکیهای شرور را شاهد باشیم.
از طرف دیگر با توجه به بحرانهای متعدد اقتصادی، سیاسی، معنوی، خانوادگی و ... که جهان غرب با آن دست به گریبان است، امروزه کثیری از استراتژیستهای دنیا افول قریبالوقوع امریکا را مسلم فرض کرده و به تعبیر ضربالمثل معروف چنین سرنوشت شومی «دیر یا زود دارد، اما هرگز سوختوسوز ندارد».
مروری بر سخنان حماسی و انگیزهبخش «عمران نزار حسین» در اینجا شاید چندان بیراه نباشد که چند سال پیش در پیامی به رهبر فرزانۀ انقلاب چنین بیان داشتند: "فقط ایران جرئت میکند جهان را از «گوانتاناموی پولی» نجات دهد"! پیامی که سه ماه بعدتر، در دیدار رهبر انقلاب با فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، با کلیدواژۀ محوری «نجات از جادوی پولی و مالی دشمن» پاسخی درخور و متین یافت. رهبر انقلاب در مورخ ۲۸ شهریور ۱۳۹۵ با صراحت فرمودند: «اگر مسئولان و مردم بتوانند اقتصاد مقاومتی را بهمعنای واقعی محقّق و کشور را از جادوی مالی و پولی دشمن خلاص کنند و ارزش و آقایی دلار را در زندگی اقتصادی بشکنند، [علاوه بر اینکه اقتصاد جامعه خود را نجات دادهاند] کشورهای دیگر را نیز نجات دادهاند و برای آنها الگو خواهند شد».
1_ عموم مردم و بویژه خواص و نخبگان جامعه باید بدانند و گوشهای خود را برای شنیدن این آژیر خطر باز کنند که دست درازی آمریکا به مال و جان و ناموس دیگر کشورها توسط بمبهای اتمی «پسرکوچک، مردچاق» محدود و منحصر به 78 سال پیش و تنها در دو شهر ناکازاکی و هیروشیما نبوده است، بلکه امروزه این جنایت در ابعادی به مراتب گستردهتر، فراگیرتر، استعماریتر و البته مخفیانهتر و با یک بمب اتمی نوین (که از جنس «دلار» و با ابزار «خلق پول» است) توسط فدرال رزرو امریکا همه روزه در حال استمرار و تداوم است.
2_ پیشدستی و خطشکنی ایران اسلامی که پرچم دار مبارزه با استکبار جهانی است در اعمال سیاست «دلارزدایی» و کاربست «پولطلا» در تبادلات بینالمللی بدون شک نقش بسزایی در شکستن آقایی دلار و پیش انداختن این اجل محتوم (افول هیمنه پوشالین امریکا و صهیونیسم جهانی) دارد.
3_ امید است که جناب سید ابراهیم رئیسی و دولت مدعی انقلابی گری سیزدهم با اجرای هرچه سریعتر پروژه «پولطلا» و کنار گذاشتن «ریال رضاشاهی»، زمینه اجرای تحقق احکام تعطیل شده اسلامی را رقم زده، تحقق سیاست «دلارزدایی» و افول هیمنه امریکا را تسریع بخشیده و در ادامه بتواند ایران اسلامی را در گام دوم انقلاب به قلههای پیشرفت اقتصادی، فرهنگی، سیاسی رسانیده و زمینه را برای تمدن عظیم اسلامی فراهم سازد.
* رسول رضایی ، پژوهشگر اقتصاد مقاومتی