به گزارش پایگاه خبری 598، به نقل از فارس، روزنامه گاردین مینویسد: «هفتاد سال پیش که به نظر می رسید کودتای ایالات متحده و بریتانیا برای برکناری نخست وزیر منتخب ایران شکست خورده بود سرنوشت ایران در هالهای از ابهام بود. سیا آماده بود تا ترمز عملیات را بکشد اما یک افسر اطلاعاتی 28 ساله بریتانیا که وقایع را از یک پایگاه مخفی در قبرس زیر نظر داشت بر ادامه عملیات اصرار داشت.«»
آن کودتا که 70 سال پیش به وقوع پیوست سرانجام موفق شد و سرنگونی دولت منتخب مردمی «محمد مصدق»، نخستوزیر وقت ایران را به همراه داشت که به دلیل ملی کردن صنعت نفت ایران فردی محبوب بود.
گاردین نوشته است: «بخش اعظم کارهای اطلاعاتی بر جمع آوری اطلاعات متمرکز است. به ندرت پیش میآید که یک جاسوس مسیر تاریخ را مانند نورمن داربیشایر افسر MI۶ در سال ۱۹۵۳ تغییر دهد. منافع بریتانیا در کوتاهمدت احیا شد، اما شاه به یک دیکتاتور منفور تبدیل شد و راه را برای انقلاب اسلامی سال ۱۹۷۹ هموار کرد که این موجب شده وضعیت خصومت میان ایران و غرب از آن زمان تاکنون ادامه داشته باشد.»
روزنامه انگلیسی میگوید علیرغم رویدادهای وسیعی که داربیشایر رقم زد درباره او که این کودتا را طراحی کرد و نقش به سزایی در موفقیت آن داشت اطلاعات کمی در دست بود. او علیرغم سن کمی که داشت از سوی MI6 به عنوان مسئول عملیات در نظر گرفته شده بود، چرا که به زبان فارسی تسلط داشت و پیشتر از آن یک دهه را در ایران گذرانده بود.داربیشایر از «نیکوزیا»، پایتخت قبرس عوامل خود را برای راهاندازی تظاهراتهای خیابانی جمعآوری کرد.
طبق این گزارش، در لندن، کودتا به عنوان یک پیروزی تلقی شد که کنترل نسبی بر میادین نفتی ایران را بازگرداند و پیامی را ارسال کرد که بریتانیای پس از امپراتوری همچنان میتواند در سراسر جهان نفوذ داشته باشد. به نظر میرسید که داربیشایر آماده است پلههای ترقی را در سازمانهای اطلاعاتی انگلیس طی کند اما او سال 1993 در گمنامی در گذشت. گاردین نوشته نقش محوری او در یکی از مهمترین رویدادهای تاریخ معاصر ایران تازه اکنون مورد توجه قرار گرفته است.
تقی امیرانی، کارگردان فیلم «کودتای 53» که مستندی درباره کودتای 28 مرداد است به گاردین گفت: «نورمن داربیشایر نقشه کودتا را نوشت و نقش اصلی را در هدایت عملیات سرنگونی مصدق و روی کار آوردن مجدد شاه بر عهده گرفت. این نمایشنامه را او نوشت. زمانی که سیا پس از شکست اولیه کودتا در 15 اوت آماده کنار گذاشتن کودتا شد، داربیشایر به ابتکار خود اوباش اجارهای را فراخواند و جریان را به نفع بریتانیا تغییر داد.»
مصاحبه با اقوام و دوستان داربیشایر نشان میدهد که او فرد پیچیدهای بود که زندگیاش را از شامل انگلستان شروع کرد اما توانست به سرعت دوستان مختلفی در سراسر جهان پیدا کند.
«آن لیهی»، فرزند ارشد داربیشایر گفت: «او زندگی فوقالعادهای داشت. پدری شگفتانگیز برای خانواده بود. تواناییهای زبانی بالایی داشت. به فرانسه مسلط بود. فارسی را روان صحبت میکرد و میتوانست آلمانی و عربی صحبت کند.»
وی اضافه کرد: «او خودش را تغییر داد. یک انسان خودساخته خارقالعاده بود. در 17 سالگی خانه را ترک کرد و هرگز به عقب نگاه نکرد.»
داربیشایر 8 فرزند داشت که در تهران، بیروت، نیکوزیا، ژنو و لندن بزرگ شدند. زمانی که داربیشایر در دهه 1960 رئیس MI6 در تهران بود، همسرش مانون و خانوادهشان بیرون از محوطه سفارت در منطقه مرفه نیاوران زندگی میکردند.
هاگ سایکس، خبرنگار اسبق بیبیسی که در تهران بزرگ شده است گفت: «آنها آنجا در سایهسار کوهها در خانهای با یک استخر زندگی می کردند. خانهشان خیلی مرفه بود و اینکه این مکان دور از همه دیپلماتهای دیگر بود برایش فوقالعاده بود.»
سفرهایی به ارتفاعات البرز انجام میشد و غذا و آذوقه با قاطر برای آنها حمل میشد. سایکس گفت: «این یک پوشش عالی برای یک جاسوس بود. او فارسی را روان صحبت میکرد و خانوادهای پرجمعیت داشت که اغلب در مسیر کوهها بودند.
داربیشایر هنگامی که فرزندان و دوستانش در اطراف استخر بودند گاهی اوقات برای ملاقات با رابطانش به ویژه شاه آنجا را ترک میکند. ارتباط بین او و شاه زمانی که هر دو جوان بودند شکل گرفته بود. آنها دو بار در ماه ملاقات میکردند و گاهی اوقات اسکواش بازی میکردند.
لیهی میگوید: «او سوار ماشین کوچکی میشد که بدون پلاک دیپلماتیک و بدون راننده بود و کاملاً ناشناس بود.
هر کدام از بچهها در لحظاتی متوجه میشدند که پدرشان یک دیپلمات عادی نیست. برای نیکلاس، سومین فرزند بزرگ خانواده این لحظه زمانی که آنها در بیروت زندگی میکردند فرا رسید.
او گفت: «یک کشو را باز کردم که در آن چهار پاسپورت را دیدم که روی همه آنها عکس پدرم بود اما هر کدام به یک اسم متفاوت بود.»
برخی از کسانی که داربیشایر را میشناختند، میگویند که او در تغییر هویت مهارت داشت زیرا همیشه یک آدم در حاشیه بود و عادت داشت که خودش را با دیگران وفق دهد.
در آن زمان عرف این بود که افسران ارشد MI6 در مدارس دولتی بریتانیا و آکسبریج تحصیل کنند. داربیشایر پسر یک مرد سبزیفروش از ویگان بود که پس از شروع جنگ به ارتش پیوست و توسط اداره عملیات ویژه (SOE) استخدام شد. او در اسکاتلند آموزش دید و در سال 1943 برای دور نگه داشتن آلمانیها از میادین نفتی و خطوط تدارکاتی که به جبهه شرقی باز بود، به ایران فرستاده شد که هم توسط انگلیس و هم شوروی اشغال شده بود.
داربیشایر در سه سال و نیم اول حضورش در تهران به عنوان سرباز شروع به ایجاد شبکهای از مرتبطان و تقویت زبانش کرد. او بعداً گفت که «طوری در محافل ایرانی جا باز کرد که برای سایر اعضای سفارت ممکن نبود.»
بریتانیا هنوز به طور رسمی نقش خود را در کودتا اعتراف نکرده است. گاردین نوشته پس از اینکه مصدق در سال ۱۹۵۱ به نخست وزیری رسید و شرکت نفت انگلیس و ایران را ملی کرد و سال بعد دیپلماتهای انگلیسی را اخراج کرد، دولت انگلیس تصمیم گرفت که او را از قدرت ساقط کند.
داربیشایر و یکی از دستیارانش موظف شدند تا طرحی را برای برکناری نخستوزیر با اسم رمز «عملیات بوت» تنظیم کنند. زمانی که آمریکاییها در بهار 1953 پس از انتخاب دوایت آیزنهاور با این طرح همراه شدند نام عملیات به عملیات آژاکس تغییر یافت.
هنگامی که کودتا در 15 اوت آغاز شد، همه چیز به سرعت به هم ریخت. شاه وحشت کرد و با یک هواپیمای کوچک به بغداد گریخت و واشنگتن مشخص کرد که آماده است این طرح را کنار بگذارد.