به گزارش پایگاه خبری 598، روزنامه کیهان در ستون خبر ویژه خود نوشت: علی حکمت سردبیر روزنامه خرداد (متعلق به عبدالله نوری) است که در دوره موسوم به اصلاحات منتشر میشد. او در گفتوگو با روزنامه شرق، درباره ماجرای نامزدی خاتمی در انتخابات سال ۱۳۷۶ اظهار داشت: ما جمعی بودیم به نام مرکزیون که متشکل از بچههایی بود که در مرکز اسلامی هامبورگ بودند. محمد مجتهدشبستری، محمد خاتمی، مهدی نواب، حسین نمازی بود و بقیه دوستانی که در مرکز اسلامیهامبورگ کار میکردند. ما دور هم جمع میشدیم. یک شبی اتفاقا جلسه در منزل ما بود. آقای خاتمی آمد و گفت که من میخواهم یک مسئله خیلی اساسی را امشب مطرح کنم و کسی هم نگوید حرف جدی نزنید. گفت که بچههای کارگزاران (فائزههاشمی و آقایان مهاجرانی، نوربخش و تعدادی دیگر) آمدند و به من پیشنهاد کردند که کاندیدای ریاست جمهوری شوم. حالا ایشان تعبیری داشت که من نمیخواهم آن تعبیر را به کار ببرم که گویا اینها قبلش پیش آقای نبوی میروند و آقای نبوی میگوید بروید یک فلانتر از من پیدا کنید و آقای خاتمی میگفت حالا پیدا کردند و آمدهاند سراغ من! و خیلی جدی میخواست ما نظر بدهیم. خب بعضی از دوستان موافق بودند و بعضی از دوستان مخالف. جمعبندی کلی تا جایی که در خاطرم هست این شد که آقای خاتمی کاندیدا شود؛ ولی در ذهن همه ما این بود که ایشان کاندیدا و رقیب آقای ناطق میشود و یکسری حرفها را میزند و بعد هستههایی هم به وجود میآید. و اینها تبدیل به هستههای اولیهای میشوند که برای دورههای بعد بشود کارهایی کرد. نه آقای خاتمی و نه هیچکدام از دوستان در آن جلسه این تصور را نداشتند که آقای خاتمی رئیسجمهور میشود.
او درباره سردبیریاش در روزنامه عبدالله نوری (خرداد) هم گفته است: من هیچوقت چریک نبودم. من آموزش چریکی در الفتح دیدم ولی هیچوقت چریک نبودم. چریک فرهنگی هم نبودم. از دوستان در «خرداد» بپرسید؛ من یک شعار داشتم که خیلی شاخص بود. همیشه به بچههای تحریریه میگفتم که حرف تند بزنید، ولی تند حرف نزنید. من با تیترهای تند مخالف بودم و چند تا تیتر تندی هم که در خرداد هست و من در بازجوییهایم کلی درباره آنها حرف میزدم، این بود که مالِ من نبود واقعا؛ یعنی زمانی که من نبودم و دوستان دیگری بودند و در فضای خاصی این اتفاق افتاده بود. ما باید میتوانستیم حرفهای اساسی بزنیم، حرفهای تند بزنیم، حرفهای کلیدی مطرح کنیم و راجع به آن بحث کنیم اما روزنامهنگار نباید انگشت در چشم مخاطب و جامعهاش کند.
من در سرمقاله دوم روزنامه خرداد، اتفاقا این مسئله را مطرح کردم که ما سه جور روزنامهنگار داریم؛ یکسری روزنامهنگار داریم که چریک هستند. بهجای کلاشنیکف و ژ۳، قلم بیک در دستشان گرفتهاند ولی کارکرد همان ژ۳ و کلاشنیکف را از آن میخواهند. متأسفانه میدانید که اگر کسی خیلی تند مینوشت، محبوب میشد. ما دوستان این شکلی هم داشتیم و لطمه هم خوردیم و به نظر من مطبوعات دوم خرداد از همین گروه لطمه خورد. من بهعنوان سردبیر خرداد نمیخواهم بگویم بیگناه هستم. خیلی راحت به شما میگویم؛ من دربهدر دنبال فضایی نسبتا آرام و منطقی هستم که همه ما، کسانی که دستاندرکار مطبوعات دوم خرداد یا به قول آقای شریعتمداری مطبوعات زنجیرهای بودند، بنشینیم و خودمان را نقد کنیم؛ از سلام گرفته تا روزنامه خرداد و روزنامههای دیگر. معتقدم ما اشتباهات زیادی داشتیم؛ چیزی که مربوط به خود من میشود این است که واقعا من چریک فرهنگی نبودم و چریک فرهنگی نیستم و معتقدم که فرهنگ با چریکبازی هیچوقت نمیتواند کنار بیاید.
اظهارات علی حکمت،اشاره به تندرویهای بیسابقهای است که برخی مدعیان اصلاحطلب مرتکب شدند و کاملا رنگ و بوی آشوبطلبی و براندازی داشت. سال ۱۳۸۲ مسعود بهنود (از گردانندگان نشریات زنجیرهای و همکار بعدی بیبیسی) گفته بود: «تازگیها ابراهیم نبوی یک نامه تندی نوشته به شادی صدر که، در آن روز همه تسمه پاره کرده بودیم. بهنود میگفت همه با هم از چراغ قرمز رد نشویم».