با تدابیری حزباللهیها یک وکیل گرفتند که آقای ابراهیم عسگریپور بود. آقای عسگریپور به عنوان وکیل حملهکنندگان به دفتر ابتدا صحبت کرد و خطاب به دادگاه گفت که من از موکلینم مشروط دفاع میکنم؛ چرا که کسی حق نداشت حمله کند، مملکت قانون دارد و هر کسی نباید هر کاری که میخواهد انجام دهد؛ ولی میخواهم بگویم که چرا جوانان این کار را کردند و بعد هم شروع کرد از بنیانگذاران مجاهدین خلق و افکار انحرافی آنها با استدلال توضیحاتی داد و پنبه مبانی فکری آنها را زد و موضعگیریهای نفاقآلود آنها را روشن کرد. در پایان هم گفت: با توجه به مطالبی که گفتم به موکلینم تخفیف بدهید! در همین اثنا بود که به من گفتند: یک نفر از تهران آمده و با من کار دارد. بنده دیدم آقای محمد حیاتی از بچههای منافقین(مجاهدین خلق وقت) که در زندان با ما بود، آمده و بعد از سلام و علیک گفت که میخواهد وکالت بچههای مجاهدین خلق را برعهده بگیرد که من هم گفتم: قاضی باید اجازه دهد. بعد از مطرح کردن موضوع با قاضی وی از من پرسید که آیا فردی که میخواهد وکیل شود، حقوقدان یا طلبه است؟ من پاسخ دادم، نه، نیست. قاضی هم گفت: نمیتواند وکیل باشد. من هم نظر قاضی را به حیاتی اعلام کردم که حیاتی هم گفت پس چطور عسگریپور وکیل شده که من هم گفتم: عسگریپوردرس طلبگی خوانده است.
توکلی درباره حکم دادگاه هم افزود: در نهایت بچههای حزباللهی به شلاق محکوم شدند که در شهربانی حکمش را اجرا کردیم و بعد از اجرای حکمشان به نفع دادگاه شعار دادند و رفتند. البته من با آنها صحبت کردم و گفتم که قانون را بپذیرید که آنها هم پذیرفتند و تا آخر هم در دفاع از دادگاه کم نگذاشتند و مجاهدین خلقیها هم چون از اسلحه سرد استفاده کرده بودند حکمشان سنگینتر شد.
به گزارش بی باک، وقتی مخاطب این خاطرات شیرین که نشان از اوج عدالت ورزی برخی سیاسیون در صدر انقلاب است را می خواند، آرزو می کند که به همه مشکلات و کمبودهای آن دوران برگردد اما شاهد برخی بی عدالتی ها و فسادها نباشد.
ای کاش توکلی بخاطر خیانت یا اشتباه فاحشی که در ماجرای دعوت از جاسوس آمریکایی انجام داد، قبل از اینکه دیگران اعتراض کنند و یا اینکه مدعی العموم وی را احضار کند، خود بعنوان یک بچه حزب اللهی سابق اعتراف می کرد و برای محاکمه و مجازات اعلام آمادگی می کرد و بعد از مجازات به نفع دادگاه شعار هم می داد نه اینکه بعد از چنین خطا و خیانت بزرگی با کمال تاسف بگوید: من به اینکار افتخار می کنم و پشیمان هم نیستم!
یکی از مشکلات امروز کشورمان همین است که عده ای به فسادشان افتخار می کند. عده ای به خیانتهایشان افتخار می کنند. عده ای به انتصاب های جنجالی شان افتخار می کنند و عده ای بچه حزب اللهی های ارزشی هم به هر بهانه ای باید محاکمه شوند و برخی به ریششان دائما بخندند.
آقای توکلی؛ بچه حزب اللهی بخاطر تعهدش به قانون و حق همیشه کتک خور بوده و هست تنها تفاوتش در ماهیت ضاربین می باشد. در دوران رژیم شاه به ناحق از ساواک می خورد. در صدر انقلاب از امثال حضرتعالی بخاطر اعتقاد آنها به قانون و عدالت شلاق خور بود و در دوران دفاع مقدس ناجوانمردانه کتک خور رژیم بعث و امروز هم بر اساس عدالت علوی با کوچکترین خطایی خود تن به قانون می دهد و خلاصه اینکه اصولا حزب الله در دنیا کتک خورش خوب است و حتی در جمهوری اسلامی هم ظاهرا همه آزادند بجز بچه حزب اللهی که با کوچکترین خطایی خود عذاب وجدان گرفته و تن به قانون و عدالت می دهد و بعضا ناحق مورد ظلم قرار می گیرد.
اگر حزب الله از فضای سایبر استفاده کند امثال حضرتعالی آن را خلاف قانون تلقی می کنید. اگر از یک نماینده خاص یا مسئول نقد بکند باید شدیدترین مجازات را بکشد اما توکلی ها راحت باشند تا دیروز که به بهانه اجرای عدالت بچه حزب اللهی ها را شلاق می زدند و امروز به بهانه قانون و فردا هم ...