به گزارش سرویس سیاسی پایگاه تحلیلی خبری 598؛ نمی دانم تابحال این حس خوب را تجربه کرده اید یا نه! حسی که بسیاری با آن خاطره شیرین دارند. حس رضایت استاد و معلم از شاگرد.
از امتحان سربلند بیرون آمده ای و بابت نمره ای که گرفته ای، استاد بین همهی هم کلاسی ها و هم گروهی هایت اسم تو را با افتخار به زبان می آورد و لبخند مهربانانه و غرور انگیزش را به تو هدیه می کند. تمام خستگی ات در می رود. روح تازه ای جانت را فرا می گیرد. سرت بالاست و به مسیری که آمده ای افتخار می کنی. مسیری که در آن بدخواهانت را ناراحت و دوستانت را شادمان کرده ای.
امروز فرزندان خمینی و خامنه ای در بسیج دانشجویی سربلندند. سربلند از آزمونی سترگ دردفاع از نعمتی به نام جمهوری اسلامی. امروز استاد و مرشد مدرسه انقلاب اسلامی مدال افتخار به گردن بسيجيانش انداخت. بر و بچه هایی که پنج ماه، حیثیت، آبرو و هست و نیست خود را کف دست گرفتند و نگذاشتند صدای انقلاب در دانشگاه خاموش شود. همان کسانی که به تعبیر امام « نام و نشان در گمنامی و بی نشانی گرفته اند».
پنج ماه دفاع مقدس، پنج ماه فحش های رکیک جنسی و ناموسی شنیدن، پنج ماه استماع طعنه و متلک و زخم زبان ، پنج ماه خالی نکردن صحنه نبرد، خیلی ها کم آوردند، خیلی ها خسته شدند، خیلی ها بریدند، شاید بتوان به آنان حق داد، حقيقتا ایام سخت و دردناکی بود، اطلاعات شخصی تو را منتشر می کردند، از گروه های دانشجویی تو را حذف می کردند، تو را نماد خون و خشونت و خیانت تصویر می کردند، گزافه نیست اگر بگوییم خون دادن آسان تر از خون دل خوردن است. کدام سخت تر است؟ بازی با جان یا بازی با آبرو؟ تخریب شخصیت یا تهدید موجودیت؟
چه هتک حرمت ها که نکردند، چه سرها که نشکستند، چه خونها که جاری نکردند، سبوعیتی بی مثال در تاریخ دانشگاه، لمپن های آلت دستی که به جان ارزشها و اصول افتاده بودند و بسیاری را منفعل کردند اما بسیجی خمینی را نه.
آری خون دل خوردن به مراتب دردناک تر از بذل خون است، خون دلی که بسیجی خامنه ای در صحنه از دوستان خورد از دشمنان نخورد. خون دل از سکوت خواص، خون دل از چرتکه انداختن های ژنرال های اصولگرایی، خون دل از انفعال روسای دانشگاه، خون دل از مصلحت سنجی های ضد مصلحت برخی نهادها و مدیران، خون دل از تسامح و تساهل و مسامحه و معاطله ی برخی آقایان، خون دل از دوستانی که بابت دفاع از جمهوری اسلامی استخاره می کردند، خون دل از قاعدین و خسته شدگان عافیت طلب و غُرغُروی به اصطلاح انقلابی و...
با این همه اما ایستادند و نگذاشتند کمر انقلاب خم شود. داغ فتح سنگر دانشگاه را به دل ایادی کفر و شرک گذاشتند و «كَم مِن فِئَةٍ قَليلَةٍ غَلَبَت فِئَةً كَثيرَةً بِإِذنِ اللَّهِ» را ترجمه کردند. آری، سر خم می سلامت شکند اگر سبویی. تازه اول عشق است.
بسیج دانشجویی این روزها دو مدال طلایی را به سینه خود می بیند. او امروز تبلور و نتیجه تولی و تبری خود و صحت صراط طی شده را در غیظ دشمنان و تمجید دوستان می بیند. دشمنان احمق جمهوری اسلامی که همواره دچار خطای محاسباتی و تحلیلی می شوند، این بار هم زمین بازی را باختند و برای جبران شکست خویش چُنان بچه ای شکست خورده در بازی کودکانه، دست به تحریم بسیج دانشجویی زدند. اتحادیه اروپا را می گویم. تحریمی که مدالی بود زرین به سینه بسیجیان خمینی. صدای ناله و زوزه دشمن چه شنیدنیست. نمی دانید چه لذتی دارد صدای اضمحلال و دریوزگی قداره بندهای های عالم را شنیدن.
مدال دیگر خود را امروز از علمدار جبهه مستضعفین عالم گرفتند. تمجیدی که در طول زعامت رهبری انقلاب بی سابقه و یا حداقل کم سابقه بود. جز این از بسیج دانشجویی انتظار نیست. بسیج دانشجویی باید بدون لکنت زبان، بدون لرزش صدا، بدون ارتعاش قلم مدافع صد درصدی نظام و انقلاب اسلامی باشد.
کوتاه باد دست کسانی که بنا دارند و داشتند و خواهند داشت که بسیج دانشجویی را از اصالت مکتبی اش تهی سازند. جریانات و افرادی که بسیجی خمینی را بی تفاوت نسبت به استکبار خارجی می خواهند، بسیجی خنثی در مقابل طراحی دشمن را دوست دارند، بسیجی خجل در دفاع از جمهوری اسلامی را می پسندند، بنا دارند بسیجی را منفعل نسبت به احکام الهی و خالی از غیرت دینی کرده و التقاط را تئوریزه کنند.
بسیج دانشجویی همزمان هم صدای مردم و مستضعفین است و هم مدافع نظام. کاملا آتش به اختیار عمل می کند و کاری به بخشنامه ها و بولتن ها و فرامین از بالا به پایین ندارد، اما مطالبه اش درون گفتمانی و نقدش نه معارضه بلکه اصلاح گرایانه است. بسیج دانشجویی از طرفی بدون ترس از برچسب های محافظه کاران دنبال مطالبات به حق مردم و مستضعفین است و از طرفی نیز بدون ملاحظه و روشنفکربازی و بدون ترس از برچسب خوردن حکومتی و سیستمی و امثالهم بلند و رسا از نظام جمهوری اسلامی دفاع می کند.