پایگاه تحلیلی خبری 598: نزدیک به 2 سال است که از فرار اشرف غنی و سقوط افغانستان میگذرد. 24 مرداد سالگرد تصرف و روی کارآمدن دوباره گروهک طالبان بر افغانستان است با این تفاوت که اینبار برخلاف سال 1966 بر کل این کشور سیطره پیدا کرد.
سربازان تروریست آمریکایی در 15 آگوست 2021 به یکباره و بدون اعلام قبلی پس از 21 اِشغالگری از افغانستان فرار کردند. ارتش تروریستی آمریکا در این روز با تخلیه کلیه پایگاههای خود در سرتاسر افغانستان، نیروهای خود را از این کشور خارج کرد. آمریکاییها بگونهای فرار کردند که حتی بسیاری از ادوات و تسلیحات خود را در افغانستان بجا گذاشتند.
پس از فرار آمریکاییها، اشرف غنی رئیس جمهور وقت افغانستان نیز که با پشتوانه آمریکاییها در برابر گروهک طالبان ایستاده بود نیز از کشور خود فرار کرد و افغانستان رسما و با کمترین منازعه به دست طالبان افتاد.
در آن زمان بسیاری از شبکهها و سایتهای خبری دنیا علت فرار غافلگیر کننده آمریکاییها را پرهزینه بودن اشغال افغانستان عنوان کردند. برای تایید این ادعا تصاویر و فیلمهایی نیز از ترامپ، بایدن و دیگر سیاستمداران آمریکا منتشر شد که در آن به پرداخت هزینههای گزاف آمریکا در افغانستان و ناچیز بودن دستاوردهایشان اعتراف کردند.
از همان ابتدا توجیحات آمریکاییها برای فرار غافلگیرکنده از افغانستان برای بسیاری از سیاستمداران و تحلیلگران مسائل سیاسی باورپذیر نبود. چراکه سابقه نداشت آمریکاییها به سادگی در برابر تمام مردم دنیا، شکست خود در افغانستان را جار بزنند!
همچنین برای بسیاری از مردم افغانستان این سئوال مطرح بود که چرا اشرف غنی بدون هیچ مقاومتی پا به فرار از خاک کشور خود گذاشت و هفتههای پس از آن نیز با کمال میل پای میز مذاکره با طالبان برای فروش افغانستان نشست!
با گذشت زمان اخبار و اطلاعاتی از پشت پردههای سیاسی و سناریوی غرب برای فرار آمریکا از افغانستان منتشر شد. به عنوان مثال ایندیپندنت در گزارشی نوشت: «دولت رسمی افغانستان، ساخته و پرداخته و دستنشانده آمریکا، اجازه شرکت در مذاکرات دوحه را نداشت. بدین ترتیب، رئیسجمهوری قبلی آمریکا با استفاده از نفوذ و قدرت سیاسیـنظامیاش، برای حفظ منافع ملی و در نهایت خروج از افغانستان، گروهی را که بیش از ۱۹ سال تروریست میخواند، از طریق قراردادی به استخدام خود درآورد و در مقابل برای پاداش زحمات طالبان، کشور رسمی افغانستان را به آنها تقدیم کرد.»
علاوه بر آن گزارشهای منتشر شده از نحوه فرار اشرف غنی و سقوط ارگ ریاست جمهوری نیز خواندنی است که ایندیپندنت در گزارش دیگری به آن پرداخته است.
از طرفی چند هفته پس از تسخیر افغانستان توسط طالبان خلاف انتظار همگان ایران و چین با طالبان دیدار و گفتگو کردند. بعدها نیز بسیاری از رسانهها و روزنامههای ایران که تا پیش از آن طالبان را به عنوان یک گروه افراطی معرفی میکردند، اینبار با تیتر «طالبان عوض شده» به معرفی امارت اسلامی پرداختند.
هیچکس نمیتوانست طالبان و جمهوری اسلامی را با وجود تفاوتهای مبنایی در اعتقادات در یک طرف میز سیاست ببیند اما در فاصلهای نه چندان دور تعاملات ایران و طالبان شکل گرفت. همچنین علیرغم تهدیدات امنیتی در افغانستان روزنامه نگاران ایرانی بسیاری به این کشور سفر کردند و با استقبال طالبان روبرو شدند.
در این بین صدای اعتراض برخی از پژوهشگران حوزه افغانستان علیه جمهوری اسلامی بلند شد چراکه همزمان با مقاومت پنجشیر، تعاملات ایران و طالبان در جریان بود.
عجیبتر این بود که مردم افغانستان نیز اعتراضی به حاکمیت طالبان بر کشورشان نداشتند. چراکه نه دیگر حوصله جنگ و خونریزی دوباره را داشتند و نه گزینه دیگری جز طالبان!
اما با این وجود سئوال اصلی همچنان باقی و بیپاسخ بود که چرا آمریکا و اشرف غنی به سادگی و با یک معامله ساده افغانستان را تقدیم طالبان کردند؟!
با شروع قرن 21، خیزشهای مردمی با رویکرد اسلامی در منطقه غرب آسیا شکل گرفت که با حمایتهای مالی و سیاسی آمریکا تبدیل به انقلابهای مخملی شده و منحرف گردید. انقلابهایی که در نهایت به جنگ و خونریزی در کشورهای متعدد از جمله مصر، لیبی، سوریه و عراق منجر شد.
آمریکاییها با منحرف کردن این خیزشها، منطقه غرب آسیا (خاورمیانه) را به محل ظهور داعش تبدیل کردند و برای به حاکمیت رساندن آنان و تشکیل دولت اسلامی عراق و شام در منطقه، پولهای بسیاری خرجی کردند تا بلکه مرزهای جمهوری اسلامی ایران ناامن شود. اما این پروژه با تیزبینی جمهوری اسلامی ایران با شکست مواجه شد.
با نگاهی به جایگاه افغانستان در نقشه آسیا، نکات مهمی به ذهن میرسد. افغانستان مابین دوکشور بزرگ و قدرتمند یعنی ایران و چین قرار گرفته است. دو کشوری که به عنوان رقیب بسیار مهم آمریکا در عرصه بینالمللی همکاریهای گستردهای را در جهت مقابله با سلطه آمریکا در جهان از دهه اخیر آغاز کردهاند.
آمریکا در گذشته برای مهار رقبای خود از ابزار ظالمانه تحریم استفاده میکرد اما با قویتر شدن و متحد شدن رقابیش، دیگر تحریم همچون گذشته کارساز نبود. فلذا بهترین گزینه درگیر کردن رقبایش با مسائلی همچون طالبانیسم بود چراکه تا مدتها ایران و چین باید با این غده دست و پنجه نرم کنند.
از این رو آمریکا یک شبه افغانستان را ترک کرد و تجهیزاتش را برای طالبان بجا گذاشت تا امنیت این کشور زیر سایه طالبان متزلزل شود و کشور دیگری نیز نتواند براحتی جای خالی آمریکا در افغانستان را پر کند. از طرفی با توافق و تطمیع، اشرف غنی نیز به یکباره و به دور از انتظار از افغانستان گریخت تا بشار اسد دیگری برای ایران نشود!
طبق سناریوی آمریکاییها، ایران در این شرایط باید بدلیل اختلافات گسترده عقیدتی با طالبان وارد جنگ میشد و پروژه شکست خورده سوریه، در افغانستان به نتیجه میرسید. اما علیرغم انتظار آنها جمهوری اسلامی ایران باتوجه به پذیرش طالبان توسط مردم آن کشور، از خلا موجود در طالبان استفاده کرده و سعی بر مدیریت آن کرد.
طالبان که درک و فهم مدیریتی آن هم در سطح کشورداری را نداشت، نیاز به یک پشتوانه برای مدیریت افغانستان و برطرف کردن نیازهای اساسی مردمش داشت. از این رو جمهوری اسلامی ایران با علم به این موضوع و با همکاری چین طالبان را مدیریت کردند تا تهدید موجود را کنترل و دفع کنند.
حال این روزها که طالبان از کنترل خارج شده و خوی وحشی خود را در مقابل جمهوری اسلامی ایران بکار گرفته است، ایران سعه صدر به خرج داده و سعی بر پیشگیری بروز تنش میان خود و طالبان دارد تا هدف آمریکا و غرب محقق نشود.
اگرچه در دو سال اخیر بارها سربازان طالبانی به مرز ایران حملهور شدند اما سران طالبان سریعا نیروهای خود را کنترل کرده و از درگیری با ایران اجتناب کردهاند. چراکه حلقه مرکزی طالبان بخوبی این موضوع را درک کرده که از سوخت گرفته تا دارو، در تامین بسیاری از مایحتاج ضروری خود به ایران متوسلاند و از طرفی قدرت و توان رویارویی نظامی با ایران را ندارند.
در این شرایط اگرچه طالبان در سیاست خارجه و در سطح بینالملل نیاز به عادی سازی روابط و کاهش تنش را دارد از طرفی در عرصه داخلی هم نیاز به ساختن یک وجه ملی دارد. لذا طالبان در ماههای اخیر سعی داشته تا با مانور بر موضوع حق آبه ایران احساسات مردم افغان را درگیر کرده تا از آن طریق بتواند به مقبولیت اجتماعی در افغانستان برسد.
در این میان با بروز برخی تنشها در مرز ایران و افغانستان، برخی رسانههای معاند سعی بر آتش افروزی میان دو ملت دارند. به عنوان مثال رسانه تروریستی اینترنشنال که در حال حاضر شامل دو بخش ایرانی و افغانستانی میباشد، اخبار را به شیوه تفرقه افکنانه منتشر میکند.
این رسانه در بخش افغانستانی خود با متهم کردن ایران به ورود غیرقانونی در خاک افغانستان، طالبان را مجاز به ایران به ایران دانست. از طرفی بخش ایرانی این رسانه تروریستی دقیقا عکس آنچه در بخش افغانستانی خود عنوان کرده بود، طالبان را علت درگیری های اخیر مرزی دانست و حمله ایران به طالبان را برای پاسخ لازم تلقی کرد.
این رسانه حتی برای تفرقهافکنی نیز به شیوهای کاملا حرفهای عمل کرده و بدون آنکه خود بطور مستقیم حرفی بزند، برخی از واکنشهای طرفهای ایرانی و طالبانی را که به سیاست تفرقه افکنانهاش نزدیک باشد منتشر کرده و مابقی را سانسور میکند بطوریکه در بخش افغانستانی تمامی واکنشهای طرف طالبانی پوشش داده شده چراکه بیشتر این واکنشها بوی جنگ میداد. اما در مقابل واکنشهای مسئولان ایرانی که اغلب با سعه صدر همراه بوده را سانسور کرده و تنها مواردی از آنها که سخن از جنگ داشته را منتشر کرده است.
در پایان باید به این نکته توجه داشت که جنگ بین ایران و طالبان جز خونریزی چه عایدهای خواهد داشت؟ براستی چه کسی و چه کسانی از این جنگ سود میبرند؟ و در آخر هدف آنها از جنگ افروزی میان دو ملت چیست؟