پایگاه 598: استفاده کشورهایی همانند: روسیه و چین و ایران از کاریزمای سیاست خارجی خود امری دور از انتظار نیست که بازتاب تحولاتی است که ذیلا به آن اشاره می گردد:
1- جهان در یک چرخش در چشم انداز قدرت سیاسی- نظامی و تمدنی جهانی قرار گرفته است به این معنا که قدرت سیاسی و نظامی در جهان که تا دیروز با واژه غرب همراه بود امروزه در حال انتقال به شرق است. که ایران بدون تردید یکی از تحویل گیرندگان قدرت بوده و هست.
2- دیگر باید واژه های چهان دو قطبی و تک قطبی را به بایگانی تاریخ فرستاده و بپذیریم که تحولات عظیمی در ملت ها و به تبع افزایش نقش مردم در نگاه دولت ها نیز در حال رخ دادن است. به این معنا که هم مردم و هم دولت ها در در حال همتراز شدن در روابط خارجی و پذیرش منافع طرفین در معادلات جهانی هستند. ایران با عضویت در پیمانهای منطقه ای و ورود دستاودرهای علمی و نظامیش به بازرهای جهانی از مصادیق این ادعاست. مضاف بر اسینکه پیش قراولان این تغییر ژئوپلیتیکی در جهان ماند چین و روسیه و ایران نیز ادعایی برای قدرت یک طرفه خود ندارند.
3- نه نگاه به غرب جغرافیایی همچون اروپای غربی و آمریکا و نه نگاه به غرب فرهنگی هم در غرب و هم در شرق که کشورهای با نگاه منافع محور همچون چین و روسیه و.... را نیز شامل می گردد به محاق فراموشی می روند.به این معنا که همه کشورها باید نگاه تمدنی تک محور نئو لیبرال غربی و یا شرقی را کنار بگذارند و نگاه های تمدنی مانند تمدن اسلامی – ایرانی را نیز در کنار خود و با مفاهیم جدید دینی بپذیرند. حضور نمادهای میدانی و انقلابی ایران در اقصی نقاط جهان و حتی در کنار مرزهای جغرافیایی آمریکا موید این نکته می باشد.
4- زیست مسالمت آمیز قدرتها در کنار همدیگر با تکیه بر رشد همزمان و متوازن تسلیحات کشتار جمعی که در طول سده ها و دهه های زیادی با پیمان نامه های مختلفی مانند سالت ها و..... وجود داشته است دیگر امکان ادامه حیات ندارد و باید مفاهیمی با موضوعات تمدنی – فرهنگی جای خود را به رقابت های تسلیحاتی دهد. الگوی انقلاب اسلامی امروز در مبارزات ملت ها جای خود را باز کرده است و هجوم همه جانبه استکبار به جمهوری اسلامی تاکید بر این امر می باشد.
5- در علوم سیاسی معاصر که متاثر از این بزنگاههای سیاسی است دیگر بلوک بندی کشورها بر اساس تمایلات سیاسی و توان نظامی قدرت ها می رود که دیگر جایی نداشته باشد. تغییر در مبانی و مصادیق تمدنی – سیاسی را می توان هم در غرب و هم در شرق لیبرال مشاهده کرد. محور مقاومت و کشورهای شناخته شده آن، زایش قدرت جدید تمدنی در جهان را نوید می دهد.
6- البته بروز تنش های خطرناک سیاسی – نظامی بین غرب و شرق را نه از نوع بلوک بندی های قرن بیستمی که باید از نوع تلاشی دانست که می رود تا مرزهای جدیدی را در پذیرش مفاهیم جدید قدرت در جهان بازخوانی کند. ظهور نیروهای قدرتمندی چون حزب الله لبنان، حشد الشعبی عراق ، الحوثی های یمن، فاطمیون افغانستان و....را باید زایش قدرتی بنام ایران دانست که قدرتهایی مانند چین و روسیه و آمریکا و اروپا باید حضورش ر در جمع قدرتمندان تمدنی جهان بپذیرند.
در نتیجه روند نزول قدرت غرب و تسریع فروپاشی اینروزهای رژیم صهیونیستی و نمایش گسل های خطرنالک اجتماعی در کشورهایی مانند فرانسه نشان داد که عقربه فروپاشی مورد ادعای کسانی مانند جان بولتون که آنرا به سمت ایران و خصوصا تهران ترسیم می کردند را باید در واقعیت امر در اروپا و آمریکا و منطقه مدیترانه مشاهده کرد نه در آسیا.