پایگاه 598: وقتی از جنگ روایت ها حرف میزنیم از چه چیز سخن می گوئیم؟ شاید باورتان نشود. اما قدرت جنگ روایت ها در دگرگون سازی انسان ها فراتر از تصور است.
در جنگ سخت یک نفر کشته و حذف می شود.
در جنگ نرم یکی نفر حذف می شود و به جبهه مقابل اضافه می شود.
اما در جنگ روایت ها یک نفر بدون اینکه حذف شود و در همان جبهه داخلی برای جبهه مقابل کار می کند.
در جنگ روایت ها کار با اعتقادات شما ندارند، کار با علائق شما ندارند، تنها و تنها قرارست آنچه می بینید را نبینید و بالاعکس.
این جنگ سهمگین ترین و ویران کننده ترین است. نتیجه این جنگ یک مسخ هویتی است.
یک نمونه مادر کیان پیرفلک. ببینید جنگ روایت ها با یک مادر داغدیده چه می کند.
وقتی فرزندش را کشتند، آنچنان غرق رسانه های دشمن بود که برای خونخواهی فرزندش به دامن قاتلان او پناه برد.
و حالا که قاتل اصلی کیان را یافتند و قرارست قصاص شود، مدعی بی گناهی او شده است و هشتگ نه به اعدام یک بی گناه می زند. به واقع ببینیم چه فرآیندی درون یک نفر باید طی شود که قاتل فرزندش را مظهر شرف بداند و برای آزادی اش کمر راست کند؟ اینها ثمرات یک جنگ تمام عیار ذهنی است.
مادر کیان یک نمونه است. هرچند امیدوارم این مادر بیدار شود، اما چنین روزگار تلخی در کمین خیلی هاست.
این روزها با میدان داری رسانه های ضدانقلاب، رسانه های اجتماعی نیز مملو از متن هائی است که نشان می دهد عده ای چطور چشم وگوش بسته سر قبرهای خالی گریه می کنند. عده ای که ناباورانه کشته سازی های تصنعی را باور کردند و خود را صاحب عزا می دانند. یک نمونه آشکار آن نیکا شاکرمی که داغداران او نه اطلاعیه دستگاه قضا و بلکه گزارش پزشکی قانونی را هم باور نکردند. یا نگین عبدالملکی که به بیان پدرش مرگ او بر اثر مسمومیت بوده و اما همچنان برای عده ای کشته اغتشاشات است.
اما سخن اینجا نیست....از مصداق مادر کیان و نمونه های مشابه عبور کنیم.
اصل جنگ در تسخیر روح و روان است. ابزار نیز فراتر از رسانه است. با یک جنگ ترکیبی مواجهیم که رسانه نیز جزئی از آن است. هدف نهایی این جنگ نیز تسخیر ذهن هاست.
دشمن وقتی متوجه شد خاک و جسم این مردم را نمی تواند تصرف کند، سراغ ذهن ها رفته است. هر ذهنی به تسخیر برود گوئی جسم یک نفر به بند کشیده می شود و بخشی از خاک و سرمایه کشور به غارت می رود.
در این جنگ ترکیبی، اقتصاد هم ابزار تسخیر ذهن است؛ حجاب نیز؛ اغتشاشات نیز... همه و همه ابزار است تا مادر کیان نبیند. تا من و شما نبنیم. همین.
و اما در نهایت یک پیشنهاد ساده:
در جهاد تبیین کم و کسری داریم. حقیقت دست مردم نمی رسد. باید تقویت شویم. اما در کوتاه مدت چاره چیست؟ چه کنیم؟
چاره اینست: هر امری را در این روزگار را با اعتنا با نقشه دشمن ببینید. او چه می کند و چه میخواهد و سهمش چیست؟ ماجرا متفاوت خواهد شد. امتحان کنید.