به گزارش سرویس سیاسی پایگاه 598، در چند وقت گذشته در رسانه های مکتوب و مجازی زمزمههای فعال شدن دوباره سیاستمداران صدر الاشاره بگوش میرسد و با نزدیک شدن به انتخاباتهای پیش رو قطعا این نمای نه چندان واضح بیشتر خود را نشان خواهد داد.
لیکن این سه نفر را باید مهرههای سوخته ای دانست که حداقل در بین مردم خاطره خوشی از خود برجای نگذاشته اند. دولت اعتدال روحانی در اقتصاد ، ریاست لاریجانی در قوه مقننه و بالاخره محمود احمدی نژاد با دولت عدالت محورش قطعا به بایگانی تاریخ انقلاب اسلامی پیوسته اند.
مهمترین موضوع این نوشتار پاسخ به این سئوال است که چرا اینان دوباره سودای پاستور و یا مجلس را در سر پرورانده اند و با این رزومه روشن! با کدام احتمال و امید دوباره می خواهند در راهروهای وزارت کشور ظاهر شوند؟
1- راهی که دولت روحانی گشود و اقتصاد کشور به ته دره فشار و معیشت و فقر و فلاکت مردم برد امروز همان ایشان در نقش منجی ظاهر شده و به انتقاد گسترده از اقدامات دولت سیزدهم همت گمارده اند تا نشان دهند که هم موفقیت های این دولت ادامه دولت روحانی است و هم شکست هایش ناشی از عقب گرد دولت رئیسی ناشی از قطع برنامه های الحاق ایران به دهکده جهانی غرب و تعامل با غربیان و تلاش برای تکیه بر توانمندیهای داخلی و تعامل با کشورهای شرق و عضویت در پیمانهایی همچون شانگهای، بریکس و .... می باشد.
2- اما راهی که دوران ریاست علی لاریجانی در قوه مقننه در پیش روی اقتصاد و سیاست کشور گشود نیز کمتر از دولت حسن روحانی نبود .البته این دوران هم برای روحانی و هم برای علی لاریجانی را شاید بتوان بنوعی دورانی طلایی رای هر دو نفر دانست .همپوشانی عجیب این دوران که بین مجلس و دولت وجود داشت آنچنان بود که واژه هایی همچون کارت زرد و سئوال و استیضاح وزیران بسیار نادر اتفاق می افتاد و حتی در باره وزیران ناکارآمدی که ناتوانیشان اظهر من الشمس بود نیز یا هیچ نماینده ایی ( اکثریت نمایندگان اصلاح طلب) سئوال نداشت و اگر هم موضوع استیضاح مطرح می شد واضح و قابل پیش بینی بود که جز رای اعتماد تغییری نتیجه ای نخواهد داشت.
در سیاست خارجی که با اجرای سیاست محرمانه دولت و وزیر برند خارجه دولت اصولا مجلس یا بیخبر بود و یا کم خبر. و رئیس مجلس نیز ظاهرا در همراهی کامل با رئیس دولت بود که اوج این هماهنگی یک طرفه را باید در موضوع برجام دانست که نیازی به توضیح ندارد. در نتبجه علی لاریجانی بیشتر احتمال را برای حمایت اصلاح طلبان و اعتدالیون خواهد داشت و اگر اصلاح طلبان از روحانی حمایت کنند اما فرمان میدانی سیاستشان به سمت لاریجانی خواهد بود.
3- راهی که احمدی نژاد نیز گشود بیشتر ناظر به شخصیتی است که در در دوره ای بسیار خوش درخشید اما عاقبت بخیر نشد و در نهایت به خاکریز کسانی پیوست که خود روزی در مناظرات و سخنرانی های عمومی و خصوصی خود خویشتن را یک تنه در برابرشان می دید و قربانی می دانست.او در حالی که می توانست با کمی تعقل بیشتر خود را برای همیشه در تاریخ انقلاب اسلامی ماندگار سازد به راهی رفت که امروز دیگر باید نام او را در میان بازیگران سیاسی کشور در ردیف آخر و بدون امید بازگشت به سپهر سیاست قرار داد.
در مجموع باید این سه تن را همانگونه که بیان شد مهره گان سوخته ای دانست که نه بدلیل توانایی و قدرت شخصیت خویش که بدلیل جنگ رسانه ای و فضا سازی های رسانه ای دوباره نامشان مطرح شده است که اگر اجازه تکرار دوباره خود را پیدا کنند شاید رفتارهایی رادیکالتر از خود بروز دهند .موضوعی که امروز میر حسین موسوی در آخرین بیانیه خود تمام ذات سیاسی خویش را به نمایش گذاشت و تاییدی شد بر این مدعا.
*رضا احمدزاده