به گزارش پایگاه 598، مرتضی سیمیاری طی یادداشتی در روزنامه جوان نوشت: پاییز سال ۱۳۸۵ رادیو فردا ارگان رسانهای سازمان سیا با انتشار یک گزارش ویژه خبر داد که یکی از علمای تراز اول شهر تهران بازداشتشده است، در این گزارش با استفاده از عنوان آیتالله برای فردی با نام حسین کاظمینی بروجردی نوشته شده بود که این روحانی منتقد به دلیل مسائل عقیدتی در زندان اوین به سر میبرد!
انتشار این خبر ویژه از سوی امریکاییها در آن روزها جالب توجه بود، زیرا در مانیفست امنیتی پنتاگون برای تجاوز به عراق و افغانستان با عنوان «گزارش راهبردی جنگ پیشگیرانه» آمده بود که یکی از اهداف دولت بوش مذهب زدایی از خاورمیانه است، اما در کمال تعجب نزدیک به پنج سال پس از آن تجاوز و کشتار بزرگ بهیکباره سازمان سیا دست به مرجعسازی از یک فرد ناشناخته زده و با ساختن یک رپرتاژ و استفاده ابزاری از آن تلاش میکرد از فردی کم نام و نشان یک روحانی منتقد با برند اپوزیسیون بسازد.
ماجرای زندگی کاظمینی بروجردی جالب توجه است. این فرد با جعل عنوان آیتالله برای خود دفتر راه انداخته و در عرض چند روز اعلام مرجعیت کرده بود، بروجردی مدتی قبل از دستگیری در یک کنفرانس خبری با دعوت از خبرنگاران رسانههای غربی حاضر در تهران برای آنها سخنرانی میکند، در میانه این جلسه یک خبرنگار از او پرسیده بود که چه کسی به شما لقب «آیتالله» داده است؟ این فرد شیاد کمی مکث کرده و با تبختر خاص گفته بود که کسی باید به من لقب دهد که هموزن من باشد، در حوزههای جهان اسلام کسی همتراز من نیست، این القاب به من از عالمی دیگر اهدا شده است! او برای اثبات کلاهبرداری خود در آن جلسه اعلام کرده بود که از عالم غیب و در اتصال با اجنه به او لقب «بشیرالحیدریه» اهداشده است.
جالب آنکه روی نامگذاری این فرد نیز کارشده بود، تشابه نام این بروجردی با مرجع بزرگ جهان تشیع در سده اخیر یعنی آیت الله العظمی سید حسین بروجردی، باعث شد تا برخی افراد کماطلاع او را منتسب به این مرجع مؤثر جهان اسلام بدانند. عجیب آنکه امریکاییها در دوران برقراری ارتباط با این فرد سطح توهمات او را تا جایی بالابرده بودند که در یک بیانیه اعلام کرد که کوفی عنان دبیر کل سازمان ملل برای دیدار با او رهسپار ایران شده، اما حکومت مانع از این دیدار شده است!
او در آخرین روزهای قبل از دستگیری، در مسجد نور در اطراف میدان خراسان مستقر گردیده و تلاش میکرد برای خود پایگاه اجتماعی بسازد، ولی کمتر از انگشتان یک دست جذب او شده و بسیاری او را به خاطر القاب اهدایی به خود و ادعای ارتباط با اجنه تمسخر میکردند.
اما سازمان اطلاعات امریکا به چه دلیل روی یک کلاهبردار حرفهای با پوشش مذهبی متمرکزشده و یک پروژه خاص برایش طراحی کرده بود؟ این سؤال را گراهام فولر مأمور ارشد سازمان سیا بهخوبی پاسخ داده است. او دریکی از مقالات خود که در روزنامه الحیات چاپشده بود نوشت امریکاییها حتی با کشاندن جنگ به خاورمیانه نمیتوانند روی کشورهایی، چون ایران تأثیر بگذارند، زیرا مذهب تشیع پایگاه اجتماعی در میان جامعه داشته و بهمرور به نیروی مقاومت در برابر تمدن غربی تبدیلشده است، تنها راه شکستن این جبهه مستحکم آن است که عقاید خرافاتی، مذاهب دروغین و فرقههای انحرافی به جان جهان اسلام انداخته شود تا از درون تهی شود.
حالا معلوم شده بود که چرا رسانههای ضدانقلاب به ناگهان از دل یک مسجد ناآشنا در جنوب شهر تهران یک مرجع را معرفی کرده تا به تعبیر امام (ره) از او یک آیتالله امریکایی بسازند. بعدها این فرد در اعترافات خود نوشت که فردی از سوئد بهعنوان سرپل سازمان سیا با او در ارتباط بوده و در گفتگوهای طولانی وعده داده بود که اگر حکومت در ایران تغییر کند، امریکاییها او را بهعنوان مرجع تقلید به مردم معرفی خواهند کرد.
سرنوشت زندگی و ارتباط کاظمینی با سرویسهای جاسوسی در اسناد تحلیلی و امنیتی بسیار مهم است! نزدیک به ۱۶ سال بعد از آن ماجرا درمیانه اغتشاشات پیشآمده در چند محله، سازمان سیا علاوه بر کدگذاری روی روسریتکانی در خیابان از شبکه خرافات و عوامل مدعی ارتباط با اجنه نیز استفاده کرده است، برآوردهای تحلیلی از عناصر دستگیرشده در اغتشاشات و لیدرهای میدانی نشان میدهد که برخی از آنها با فرقههای گمراهکننده و دروغین، چون فرقه کیهانی در ارتباط بودهاند و طبق دستورات سرشبکه آن در خارج از کشور عمل کردهاند. این هماهنگی را فرقه ضاله بهاییت در بیتالعدل مدیریت کرده است.
درواقع بخش قابل تأملی از افراد گمراه شده از سوی این فرقه بدون آنکه خود خبر داشته باشند مهرهای از بازی سازمانهای جاسوسی، چون سیا و موساد در شهر بودهاند! این پروژه با نام «زبانه آتش» مجموعهای از اقدامات تضعیف عقیدتی است که بهصورت مستقیم سازمان سیا برای آن طرحریزی کرده است.
سال ۸۸ و قبل از وقوع فتنه امریکایی، حضرت آقا در دیدار با علمای اهل تشیع و تسنن در استان کردستان با پیشبینی از حوادث آینده فرموده بودند که کارتلدارهای گردنکلفت دنیا در مقابل نظام اسلامی ایستادهاند تا واگرایی در نظام اسلامی ایجاد کنند، این پیشبینی الهی از حوادث، این روزها به شهود قابلدرک است.
درحالیکه مرکز اعتدال در عربستان سعودی ادعا میکرد که آشوبها در ایران جنبشی بدون سر و فاقد ایدئولوژی است، اما در سطح عملیاتی تمامی مهرههای میدانی و فرقهای از جمله دراویش، داعشیها و جنگیران حلقه کیهانی به صف شده بودند تا با ایجاد التقاط عقیدتی شهرآشوبی بزرگ فراهم آورند. در این وضعیت حتی بیرون آمدن صدای بهاییت از گلوی امامجمعه مسجد مکی نیز اتفاقی نبوده است! این سطح از ارتباطات لایه به لایه در رینگهای مختلف، جنس آشوبهای اخیر را متفاوت از قبل کرده است.