در آستانه برگزاری دومین دور از
انتخابات مجلس شورای اسلامی، آیت الله مصباح یزدی، در دیدار با اعضای
شورای مرکزی و کاندیداهای جبهه پایداری در شهر تهران، با بیان مطالب مهمی
پیرامون انتخابات مجلس، پیروزیهای اخیر در این انتخابات را به دلیل حرکت
خالصانه نیروهای انقلاب دانسته و به تبیین امتحانات پیچیده پیش رو در عرصه
سیاسی و اجتماعی پرداختند.
به گزارش رجانیوز، در این دیدار که بیش
از سه ساعت به طول انجامید، پس از بیان نظرات حاضرین در جلسه، علامه مصباح
یزدی در سخنانی مهم و تاریخی، به تبیین چارچوب حرکت جبهه پایداری در دور
دوم انتخابات مجلس شورای اسلامی پرداخته و نسبت به شرایط حساسی که نیروهای
انقلاب اسلامی در آینده پیش رو دارند، هشدار دادند.
رئیس موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی
(ره) در این دیدار با تبیین عوامل پیروزی جبهه پایداری در انتخابات مجلس،
به امکانات و زمان اندک جبهه پایداری برای فعالیت انتخاباتی اشاره کرده و
اخلاص در تشکیل این جبهه و اخلاق متینی که این جبهه در قبال دیگر رقبا
داشت را از مهمترین عوامل پیروزی جبهه پایداری با وجود این کاستیها بر
شمردند.
علامه مصباح یزدی در ادامه به بیان
شرایط سخت امتحان در زمان صدر اسلام پرداخته و نکات مهمی را پیرامون
امتحانات حساسی که در آینده جامعه شاهد آن خواهد بود بیان فرمودند.
با توجه به اهمیت سخنان حضرت علامه
مصباح یزدی، رجانیوز در ادامه متن کامل سخنان ایشان در جمع اعضای جبهه
پایداری انقلاب اسلامی را منتشر میکند:
بسم الله الرحمن الرحیم،
الحمد لله رب العالمين و الصلوة و السلام علي سيدالأنبياء و المرسلين حبيب
اله العالمين ابيالقاسم محمد و علي آله الطيبين الطاهرين المعصومين
عوامل پيروزي در انتخابات
داستان انتخابات اخير و پيروزيهايي که
دشمنان هم به آنها اعتراف کردند يکي از نمونههاي نصرت الهي است که در طول
تاريخ براي پيروان حق و به خصوص مسلمانان اتفاق افتاده و هر وقت مردم
قدردان اين نعمتهاي الهي، مخصوصا نعمتهايي که همراه با مددهاي غير عادي
بوده، شکر کردند خدا بر نعمتشان افزوده و موفقيتهاي بيشتري نصيبشان
کرده است. ما هم به همين دليل در مقام شکر الهي برميآييم و به فرمايش
مقام معظم رهبري ـدامت برکاتهـ جبهه خضوع بر آستان ربوبي ميساييم که
اين موفقيت را نصيب جامعه ما کرد و کشور و ملت ما در مقابل دشمنان سرفراز
شدند.
عامل اين نعمت و پيروزي در درجه اول
شخص مقام معظم رهبري ـمد ظله العاليـ بودند؛ اين، هم بر دوست و هم بر
دشمن مخفي نيست. هر چند کساني دوست ندارند اين امر ابراز و به آن پرداخته
شود؛ ولي دوست و دشمن ميدانند که تدبيرهاي حکيمانه ايشان و دلسوزي، صداقت
و اخلاصشان در برابر خداي متعال و انجام وظايف، بزرگترين عامل براي
موفقيتهايي است که در طول مدت قريب به ربع قرن که ايشان پرچم ولايت را به
دست دارند، نصيب مردم ايران شده و اين انتخابات هم نمونهاي از اين
پيروزيها بود. البته در درجات پايينتر کساني که بيشتر از نعمت وجود
ايشان و همين طور از ساير نعمتهاي الهي قدرداني کردند استحقاق نعمتهاي
بيشتر را پيدا کردند و اميدواريم که در آينده هم عنايات الهي روزافزون شود.
ارتباط مسأله انتخابات با تشکيل جبهه
پايداري و وظايفي که مقتضاي پيدايش اين پديده است ايجاب ميکند که در چند
جهت تأمل کنيم: اول اصل موفقيت چشمگيري که حاصل شد؛ اين پيروزي واقعا براي
دوستان جبهه پايداري و براي بسياري از دوستان ديگر بيش از حد انتظار بود؛
مخصوصا با توجه به امکانات ضعيفي که در اختيار نامزدهاي اين جبهه بود و
فرصت کمي که از زمان تشکيل جبهه پايداري تا زمان انتخابات وجود داشت؛ در
مقايسه با کساني که بيش از سي سال سابقه و تجربه داشتند، مردم آنها را
بيشتر ميشناختند، در طول دوران نهضت و بعد از پيروزي انقلاب پستهاي حساس
داشتند؛ همچنين ساير امتيازات که آنها داشتند در مقابل چند نفري که به
عنوان جبهه پايداري حرکتي را شروع کردند، در حاليکه موقعيتشان نسبت به
آنها خيلي ضعيفتر بود؛ هم امکانات ماديشان و هم فرصت کمتري در اختيار
داشتند. با توجه به اين نقطهها که به يک معنا نقطههاي ضعف است،
موفقيتهايي که نصيب اين جبهه شد خيلي بيش از حد انتظار بود. خدا را بايد
در مقابل اين نعمت شکر کنيم و ببينيم چه عواملي موجب اين موفقيت شده است؛
چون خداي متعال نعمتش را بدون استحقاق به افراد نميدهد و چنين نيست که هر
کسي لياقت هر نعمتي را پيدا کند. بايد ببينيم چه عوامل و چه نقطههاي
مثبتي در اين گروه بوده که استحقاق چنين نعمتي را پيدا کردهاند؛ بايد اين
نقاط مثبت را شناسايي کنيم و آنها را تقويت کنيم.
به نظر من مهمترين عامل روح اخلاص
عزيزاني است که اقدام به تشکيل اين جبهه و فعاليتهاي انتخاباتي اخير
کردند. با مراجعه به منابع ديني و مشاهده تجربههاي تاريخي، به خصوص در
زمان حاضر با ملاحظه ويژگيهاي حضرت امام ـ رحمهالله ـ و مقام معظم
رهبري ـدامت برکاتهـ و ديگراني که از اين حيث به ايشان شبيهتر بودند،
نقش اخلاص را در موفقيتهايشان ميبينيم. ما هم بايد از اين موضوع درس
بگيريم و هر کس سعي کند اين عامل را در خودش تقويت کند. اين يک تعارف يا
شعار سياسي نيست؛ بلکه حقيقتي است. هر کس با خدا معامله کند و خالصتر
باشد، خدا هم بيشتر به او کمک ميکند. اين نقطه مثبتي است که ما بايد به
آن توجه داشته باشيم و آن را در خودمان تقويت کنيم.
عامل ديگر برخورد متيني بود که اين
دوستان با ديگران داشتند. همه ميدانيم کساني که با اين جبهه موافق نبودند
چند گروه کاملا متفاوت بودند: از يک سو اصلاحطلبان، از سوي ديگر طرفداران
جريان انحرافي، بعضي از دوستان اصولگرا هم تصور ميکردند رقيب جديدي
برايشان پيدا شده که موجب اختلاف در جبهه اصولگرايي ميشود، از جهت ديگري
با اين گروه مخالفت ميکردند و گاهي اين مخالفتها به صورتي دور از انتظار
انجام ميشد. تا جايي که من اطلاع دارم برخورد دوستان با اين مخالفتها در
مقام مقايسه با ديگران خيلي متينتر و منطقيتر بود و همين امر مردم را
بيشتر به اين گروه علاقهمند کرد. مردم از درگيريهاي سياسي و گروهي خسته
شدهاند، طبع آدميزاد هم چنين برخوردهايي را نميپسندد. اما منطق و
استدلال و برخورد مؤدبانه و متين انگيزه بيشتري براي گوش دادن و تحت تأثير
واقع شدن ايجاد ميکند. به نظر من اين هم عامل مثبتي بود که بايد تقويت
شود. گاهي شنيده ميشد که کمي تندي يا عصبانيت در گوشه و کنار وجود داشته،
به نظر من بهتر است که ما در صدد تقويت متانت و منطق باشيم. اگر نقطههاي
ضعفي هم در جريان کار بوده بايد آنها را هم بشناسيم و اصلاح کنيم. اما
آنچه به نظر بنده ميرسد که در اين جلسه روي آن تأکيد کنم فراتر از اين
مسايل است.
آزمونهاي الهي، مراتب و دشواريها
بدون شک بعثت پيغمبر اکرم ـصلي الله
عليه و آلهـ نقطه عطفي در تاريخ بشريت بود که دوران بعد از آن با ماقبلش
بسيار متفاوت است. اما معناي اين حرف اين نيست که آنچه در زمان خود
پيغمبر اکرم ـصلواتاللهعليهـ اتفاق افتاد نقطه اوج اين حرکت بود؛ بلکه
نقطه شروع بود. با مشاهده حرکتي که از بعثت شروع شود، به وسيله ائمه اطهار
ـصلواتاللهعليهماجمعينـ مدارج تکامل را پيمود و نهايتا به دست مبارک
ولي عصر ـعجلاللهفرجهالشريفـ به نقطه اوج خود خواهد رسيد، متوجه
ميشويم که اين حرکت از روز اول توأم با مبارزه و سختيها بوده و اين
مبارزه تا روز آخر ادامه خواهد يافت. با اين تفاوت که در ابتدا پيغمبر
اکرم ـصلياللهعليهـ با گروهي بتپرستِ جاهل، بيمنطق و مبتلا به
خرافات مواجه بودند که معرفت و شعور آنها در اين حد بود که بتي را که
خودشان از کشک و خرما درست کرده بودند، ميپرستيدند و وقتي گرسنهشان
ميشد همان بتها را ميخوردند! ناگفته پيداست که چنين کساني با پيغمبر
اکرم(ص) برخوردهاي غيرانساني، نامعقول و بيادبانهاي داشتند و همين
برخوردها به بيش از هشتاد غزوه و سريه منجر شد. زندگي مسلمانان بعد از
تشکيل جامعه اسلامي در مدينه کلا به جنگ گذشت و اين يعني حرکت پيامبر(ص)
از ابتدا با مبارزه توأم بود.
رويارويي ياران قديمي با رهبر جامعه
حلقه دوم اين مبارزه از روز رحلت
پيغمبر اکرم(ص) شروع شد تا دوران 25 سال خلافت خلفا هم گذشت و سرانجام
مردم خسته و نااميد از ديگران، به در خانه علي هجوم آوردند و اظهار کردند
که حالا ما فهميديم که بايد از شما اطاعت کنيم. در اينجا مرحله جديدي
شروع شد که اميد ميرفت حضرت امير(ع) بتوانند خطاهاي گذشته را جبران کنند
و قدمهاي بلندي در مسير تکامل جامعه اسلامي بردارند. ولي چند روزي نگذشت
که جنگ جمل را به راه انداختند و اميرالمؤمنين(ع) مجبور شد ناخواسته جنگي
را تحمل کند. اما اين جنگ با جنگهاي پيغمبر(ص) خيلي متفاوت بود. پيامبر
اکرم(ص) با بتپرستاني ميجنگيد که دخترانشان را زنده بهگور ميکردند و
بتهايي را که خودشان ميساختند، ميپرستيدند؛ اما جنگ علي(ع) با پسر عمه
خودش و بعضي ديگر از اصحاب پيغمبر(ص) بود؛ با کساني که سالها در
جبهههاي جنگ شرکت کرده بودند، در رکاب رسولالله(ص) مجاهدتها کرده
بودند، هزينههايي پرداخته بودند، فداکاريهايي کرده بودند، بسياري از
آنها نور چشميهاي جامعه اسلامي بودند. اين نوع ديگري از مبارزه بود.
حلقه سوم اين مبارزات توسط سيدالشهدا
ـصلواتاللهعليهـ انجام شد و اين زنجيره مبارزات تا زمان ظهور ولي عصر
ـعجلالله فرجه الشريفـ ادامه دارد. اما هر کدام از اين حلقهها، يا به
تعبيري ديگر آزمايشهايي که براي جامعه اسلامي پيدا شد، ويژگيهاي خاصي
داشت و هر يک سختتر از آزمايش قبلي بود.
اساسا طبيعت آزمايش و امتحان همين است.
دانشآموز دوره ابتدايي را در يک سطح آزمايش ميکنند؛ دانشآموز دوره
راهنمايي را در سطح ديگري؛ در مقطع دبيرستان هم در سطح بالاتر و... هر
مرحله از آزمونها سختتر و پيچيدهتر از امتحانهاي قبلي ميشود. تاريخ
اسلام هم گواه همين امر است. بعضي از کساني که در رکاب اميرالمؤمنين(ع) با
معاويه ميجنگيدند و به اصطلاح از آزمونشان سربلند بيرون آمده بودند، در
کربلا با امام حسين(ع) جنگيدند؛ نه فقط در صف مقابل آن حضرت قرا گرفتند،
بلکه قاتل سيدالشهداء(ص) شدند! اين سنت الهي است که هر روز امتحانها
سختتر و پيچيدهتر ميشود. چون روز بهروز سطح فهم، شعور، توقعات، قدرت
و توانايي انسان بالاتر ميرود؛ نوع برخوردها هم با متفاوت ميشود. کساني
که ديروز همسنگر بودند، امروز روياروي هم قرار ميگيرند.
رويارويي عالمان با امام زمان(عج)
در روايت معتبري نقل شده که حضرت
بقيةالله الاعظم ـاروحنافداهـ بعد از ظهور، مبارزهاي سختتر از همه
جنگها و درگيريهاي عالم خواهند داشت که علاوه بر خونريزيهاي فراواني که
خواهد شد، ابزارهاي نظامي پيشرفته و تعداد زياد افرادي که در جنگ با آن
حضرت بهکار گرفته ميشوند و همچنين موقعيت متفاوت خود امام
ـعجلاللهفرجهالشريف، ايشان با کساني مواجه ميشوند که به وسيله آيات
قرآن با آن حضرت محاجه ميکنند؛ يعني با امام زمان بحث و مناظره ميکنند و
مدعي ميشوند که آن حضرت بر حق نيست!
زمان پيغمبر(ص) و مقابله ايشان با
گروهي بتپرست را مقايسه کنيد با کساني که خطاب به امام زمان
ـصلواتاللهعليهـ ميگويند اصلا تو قرآن را نميفهمي؛ معني آيه چيزي است
که من ميگويم! ببينيد امتحان چهقدر سخت ميشود؟ آن گروه بتپرست به
راحتي با استدلال قانع يا محکوم ميشدند؛ اما با کساني که براي مقابله با
امام زمان ـصلواتاللهعليهـ به قرآن استدلال ميکنند و ميگويند معناي
آيه همان است که من ميگويم يا ميگويند فهم تو براي خودت حجت است و من
چيزي غير از آن ميفهمم، با چنين کسي چگونه ميتوان بحث کرد؟ چهقدر
موقعيت براي وليعصر ـصلواتاللهعليهـ سخت است؟ پيامبر به بتپرستان
ميگفت: «أَتَعْبُدُونَ مَا تَنْحِتُونَ؟»1 آيا چيزي را که به دست خودتان
ميتراشيد، ميپرستيد؟ آنها هم جوابي نداشتند. نهايتا ميگفتند: پدران ما
چنين ميکردند، ما هم از آنها تبعيت ميکنيم. اما کسي که به محاجه با امام
زمان ـصلواتاللهعليهـ ميپردازد، ميگويد: قرآن درست است، پيغمبر
راست گفته، ولي معني آيه قرآن چيزي است که من ميگويم و آنچه تو ميگويي
درست نيست! چنين کساني افراد بيسوادي نيستند؛ که امام(ع) به آنها بگويد
برويد درس بخوانيد؛ آنها ملا و عالم هستند؛ اما به خودشان حق ميدهند که
با امام زمان ـعجلاللهفرجهالشريفـ محاجه کنند و به آن حضرت بگويند تو
نميفهمي!
دشواريهاي دوران غيبت
اين موقعيت خيلي سختي است؛ ولي آخرين
حلقه از مبارزات مردان خداست. از زماني که حضرت وليعصر
ـعجلاللهفرجهالشريفـ غيبت کردند تا زمان ظهور، جامعه بايد مراحل
مختلفي را بگذراند تا به اين حد برسد. ما بايد اين حقيقت را درک کنيم و هر
روز آماده پيچيدهتر شدن موقعيت معرفتي جامعه باشيم؛ روزبهروز مطالب
پيچيدهتر و ابهامها بيشتر ميشود، حرفهاي تازه و اشکالات جديدي مطرح
ميشود که حل کردن آنها و قانع کردن طرف مقابل مشکلتر است؛ ولي اين
واقعيتي است و ما بايد با تصحيح فهممان، رشد معرفتمان و تقويت ايمانمان
خود را براي چنين شرايطي آماده کنيم و منتظر چنين مشکلاتي باشيم. اين
مسايل براي همه ممکن است رخ بدهد. خدا با کسي تعارف ندارد و هيچ کس هم از
امتحان مستثني نيست. همه امتحان خواهند شد؛ البته هر کسي به اندازه ظرفيت
خودش و امروزه بالاترين و سختترين امتحانات براي مقام معظم رهبري ـدامت
برکاتهـ است. همچنان طبق روايات در زمان ظهور وليعصر
ـعجلاللهفرجهالشريفـ بالاترين سختيها و مشکلات براي شخص امام زمان
ـصلواتاللهعليهـ است. امروز يکي از وظايف ما اين است که هر روز و شب
تا جايي که ميتوانيم براي موفقيت و تأييدات مقام معظم رهبري دعا کنيم که
خدا ايشان را از همه آفات و بليات حفظ کند، علوم و معارف الهي را به قلب
مبارکشان الهام کند، در انجام وظايف موفقشان بدارد، يارانشان را زياد
کند و مددهاي غيبياش را به ايشان بيشتر کند. علاوه بر اينکه بايد خودمان
را هم براي مراحل سختتر امتحان آماده کنيم.
جريان انحرافي، خطري سختتر از فتنههاي پيشين
براي درک بهتر اين مطلب خوب است نگاهي
به جريانات و حوادث پس از پيروزي انقلاب تا کنون بياندازيم. از حضور
ليبرالها در رأس حکومت به سرکردگي بنيصدر که صريحا مخالفتشان را با
افکار و انديشه امام اظهار ميکردند؛ بعد از آن، شهادت بزرگاني مثل شهيد
بهشتي، رجايي، باهنر و ... بعد از آن حضور کساني که حرفهاي ليبرالهاي را
با پوشش و لعابي از اسلام و انقلابيگري در جامعه مطرح ميکردند. تا کار
به جايي رسيد که در دوره اصلاحات ارزشهاي اسلامي رسما مورد توهين قرار
ميگرفت و اين روند تاکنون ادامه داشته و بعد از اين هم فتنهها به
صورتهاي ديگري پديدار خواهد شد؛ ما هم بايد منتظر فتنههاي جديد باشيم.
فتنههايي که طليعه آن در چند سال گذشته ظاهر شد؛ جرياني که با تظاهر به
اسلام و تشيع و تمسک به نام مبارک امام زمان ـصلواتاللهعليهـ در باطن
تيشه به ريشه اسلام ميزند. بعضي از مسئولان هم متوجه نيستند که بالقوه چه
خطري در پيش است که شايد از همه خطرهاي گذشته سختتر و سنگينتر باشد. هر
چند ـالحمدللهـ اين جريان بالفعل آبرويي ندارند؛ اما اگر خداي نکرده از
آنها غفلت شود و بتوانند فرصتي براي ترويج افکار خود پيدا کنند خطرشان از
همه خطرهاي گذشته بيشتر است.
بهرهگيري از تجربيات گذشته در آزمونهاي الهي
چنانکه گفته شد، سنت الهي بر امتحان
است؛ هر روز هم امتحانات پيچيدهتر خواهد شد و ما بايد منتظر امتحانات
سختتري باشيم. در چنين شرايطي وظيفه هر يک از ما چيست؟ شرايط مختلف
اجتماعي تکاليفي را براي جامعه ايجاد ميکند که اين تکاليف به تکاليف فردي
منحل ميشود. چون جامعه وجود حقيقي مستقلي از وجود افراد ندارد. بر همين
اساس هر امتحان يا تکليفي که براي يک جامعه پيش ميآيد در واقع امتحان و
تکليف براي افراد آن جامعه است و با توجه به اينکه افراد از لحاظ فهم،
شناخت، مراتب ايمان، موقعيت اجتماعي، برخورداري از امکانات و ... متفاوت
هستند، با توجه به اين تفاوتها هر يک از آنها وظايف خاصي خواهند داشت.
بدون شک اين سختيها و دشواريها در آينده هم براي ما تکرار خواهد شد و ما
بايد از تجربه گذشته براي آينده استفاده کنيم؛ بايد ببينيم چه نقاط ضعفي
داشتيم، آنها را اصلاح کنيم؛ چه نقاط قوتي داشتيم، آنها را تقويت کنيم.
تجربهاي که اين فراز و نشيبها به ما آموخته و قرآن هم آن را تأييد
ميفرمايد اين است که شرايط جامعه به قدري تغيير و نوسان پيدا ميکند که
گاهي حتي مؤمنين خاص هم مشرف به يأس و نااميدي ميشوند؛ «حَتَّى إِذَا
اسْتَيْأَسَ الرُّسُلُ وَظَنُّواْ أَنَّهُمْ قَدْ كُذِبُواْ»2؛ «ام
حَسِبْتُمْ أَن تَدْخُلُواْ الْجَنَّةَ وَلَمَّا يَأْتِكُم مَّثَلُ
الَّذِينَ خَلَوْاْ مِن قَبْلِكُم مَّسَّتْهُمُ الْبَأْسَاء وَالضَّرَّاء
وَزُلْزِلُواْ حَتَّى يَقُولَ الرَّسُولُ وَالَّذِينَ آمَنُواْ مَعَهُ
مَتَى نَصْرُ اللّهِ»3؛ اين آيه خطاب به پيامبر(ص) و يارانش ميفرمايد:
آيا گمان ميکنيد صرفا با ادعاي ايمان کار تمام شد؟! تمام سختيهايي که به
پيشنيان رسيده، به شما هم خواهد رسيد، تا جايي که متزلزل ميشويد و
ميگوييد: پس خدا کي ما را ياري خواهد کرد. وقتي کار به اينجا رسيد، آن
زمان است که ميفرمايد: «أَلا إِنَّ نَصْرَ اللّهِ قَرِيبٌ.»
اعتماد به خداوند، زمينهساز نصرت الهي
ما هم بايد توجه داشته باشيم که
امتحاناتي در پيش داريم که ما را هم به چنين موقعيتهايي خواهد رساند؛
شرايط بهقدري زير و رو ميشود و ما را به جايي ميرساند که فريادمان بلند
ميشود که: «مَتَى نَصْرُ اللّهِ!» زمانيکه اميدمان از همه جا قطع شد و
چشم اميد به چيزي غير از خدا نداشتيم، به نيروي خودمان، به فکر و پولمان و
به قدرت و تجربهمان نباليديم و از همه چيز قطع اميد کرديم، آنگاه خدا
ميگويد: «أَلا إِنَّ نَصْرَ اللّهِ قَرِيبٌ.»
اگر کساني بتوانند از ابتدا تمرين کنند
که به چيزي غير از خدا اعتماد نکنند، براي چنين کساني هميشه إِنَّ نَصْرَ
اللّهِ قَرِيبٌ است. اشکال کار ما اين است که در ايمان، معرفت و
اعتمادمان به خدا ضعف داريم؛ به زبان ميگوييم که رزق و روزي ما دست
خداست، اما در دل ميگوييم بايد براي روز مبادا پول را نگه داريم! پس خدا
کو؟! بايد سعي کنيم در هر حالي بهگونهاي باشيم که به هيچ چيز غير از خدا
اعتماد نداشته باشم. البته خداوند وظايفي را براي ما قرار داده که بايد
آنها را انجام بدهيم؛ بايد شبانهروز تلاش کنيم؛ اما نبايد فراموش کنيم که
خداوند ميفرمايد زماني که مؤمنين از همه جا مأيوس شدند، ما ملائکه را
براي کمکشان فرستاديم؛ اما مبادا تصور کنيد که ملائکه مومنين را پيروز
ميکنند؛ بلکه «وَمَا جَعَلَهُ اللّهُ إِلاَّ بُشْرَى لَكُمْ
وَلِتَطْمَئِنَّ قُلُوبُكُم؛»4 فرشتهها را فرستاديم تا شما آرامش پيدا
کنيد؛ اما «وَمَا النَّصْرُ إِلاَّ مِنْ عِندِ اللّهِ الْعَزِيزِ
الْحَكِيمِ.»
هر فردي سهمي از ايمان و معرفت دارد و
هر فردي خودش بايد براي تقويت معرفت و تکامل ايمان و اعتقادش تلاش کند. ما
نيز بايد سعي کنيم در هر حالي اعتماد اصليمان به خدا باشد. در روايتي نقل
شده که مؤمن زماني از ايمان واقعي برخوردار است که اعتمادش به آنچه نزد
خداست بيش از چيزي باشد که در اختيار دارد.5 ما در جريان اخير و صدها مورد
نظير آن تجربه کرديم و فهميديم که خدا به ما کمک کرده است؛ اما همچنان
اعتماد قلبيمان به اسباب است؛ فلانکس چه بگويد، چه کسي از ما تعريف
کند، چه کسي مخالفت کند، با چه کسي بند و بست کنيم و از کجا اسباب و
وسايلي براي تقويت خودمان فراهم کنيم. غافليم از اينکه زماني مؤمن واقعي
هستيم که فقط آنچه را خدا گفته، چون او گفته انجام دهيم و فقط متکي به او
باشيم و وجود و عدم اسباب و وسايل براي ما مساوي باشد. وقتي ما از هر چه
غير خداست قطع اميد کرديم آن زمان است که نصرت الهي نزديک است. اگر پاي
«اما» و «اگر» و «شايد» و «ان قلت» به ميان آمد، بايد آنقدر در بوته
حوادث پايين و بالا بشويم تا خالص شويم. اما اگر از همان ابتدا باور کرديم
که اميد و اعتماد ما نبايد به غير خدا باشد فاصلهها کوتاه و فرج نزديک
ميشود.
خداوند دو نوع امداد به بندگان دارد:
يک دسته امدادهاي عمومي که هيچ پيششرطي ندارد و هر کس، در هر موقعيتي اعم
از مؤمن و کافر از آنها بهرهمند ميشود؛ «كُلاًّ نُّمِدُّ هَـؤُلاء
وَهَـؤُلاء مِنْ عَطَاء رَبِّكَ وَمَا كَانَ عَطَاء رَبِّكَ مَحْظُورًا.»6
اما دسته ديگري از امدادهاي الهي مخصوص مؤمنين است و هر کس به اندازه
ايمان و اعتمادش به خدا از آن بهرهمند ميشود. ما در مقابل قدرتهاي بزرگ
دنيا چه داشتيم و داريم؟ اما خدا نشان داد جامعهاي که در آن با نفس گرم
يک مرد الهي اعتماد به خدا زنده شود و افراد آن به لطف خدا ايمان پيدا
کنند، ميتوانند با امدادهاي غيبي خدا بر دشمنان قدرتمند خود پيروزشان
شوند. اين مسأله را از ابتداي انقلاب در جريانات مختلف تجربه کردهايم؛
يکي از آنها همين انتخابات اخير و پيروزي دوستان جبهه پايداري است.
لزوم پايداري بر اخلاص و متانت
ما بايد از اين جريانات درس بگيريم و
فراموش نکنيم که پيروزيهايي که به دست آمده به خاطر ايکس و ايگرگ نبوده
است؛ بلکه به همان ميزاني که ايمان و توکل به خدا داشتيم خدا کمک کرده
است. نشانه چنين باوري اين است که رفتار ما با رفتار ديگران متفاوت خواهد
بود؛ با چنين باوري به کسي تهمت نميزنيم، به کسي بياحترامي نميکنيم،
تخريب نميکنيم. اگر زماني به اقتضاي وظيفه و براي حفظ اصل نظام روشنگري و
افشاگري لازم باشد، گريزي از آن نيست؛ اما در برابر رقيبي که اشتراکات
زيادي با ما دارد ضرورتي ندارد مثل يک برانداز با او برخورد کنيم؛ بلکه با
رعايت ادب، احترام، متانت و منطق حرفمان را ميزنيم. کسي که حسابش با خدا
صاف باشد، اصلا لحن کلامش تغيير ميکند و نفسش اثر ديگري دارد؛ برخلاف کسي
که با تظاهر قصد فريب ديگران را دارد، ممکن است چند نفر فريفته شوند، اما
چنين کسي زود رسوا خواهد شد. ميبينيد چگونه دوست و دشمن تحت تأثير کلام
مقام معظم رهبري ـدامت برکاتهـ قرار ميگيرند؟ امام راحل ـ
رحمةاللهعليه ـ هم، چنين بود؛ بياني ساده، خودماني که در آن از
اصطلاحات علمي و سياسي خبري نبود، ولي در اعماق دلها اثر ميکرد و همه
صداقتش را درک ميکردند.