پایگاه 598: سال 2009 مركز سابان وابسته به انديشكده آمريكايي بروكينگز طي گزارشي 160 صفحهاي تحت عنوان "كدام مسير به سمت ايران؟ "به بررسي 9 سناريو و گزينه براي برخورد آمريكا با ايران پرداخت. اين گزارش توسط شش تن از استراتژيستهاي وابسته به انستيتو بروكينگز تهيه شد (مرکز سابان وابسته به انستيتو بروکينگز است. و همان نقشي را در تصميمسازي استراتژيک براي حزب دموکرات ايفا ميکند، که انستيتو امريکن اينترپرايز براي دولت جمهوري خواهان به عهده دارد ).در فصل ششم این گزارش بهترین، موثرترین و کم هزینه ترین راه مواجهه با جمهوری اسلامی ایران را، تغییر رژیم با استفاده از انقلاب مخملین اعلام می کند. تعامل با اپوزيسيون داخلی، روشنفکران منتقد، سازمانهاي دانشجويي،كارگري و جامعه مدني.که امکان بهره گیری از آنها بعنوان پياده نظام انقلاب مخملي وحود دارد. در این میان ظرفیت رسانه ای آمریکا و کشورهای متحد غربی در کنار حمایت های مالی برای به صحنه آوردن نیروها بسیار حیاتی می داند.
نتایج این مطالعات که بیش از 12 سال از انتشار و ارائه آن به مراکز تصمیم گیری و سیاست گذاری آمریکا و کشورهای غربی میگذرد در دوره های مختلف انقلاب های مخملی در جوامع پسا کمونیستی در اروپای شرقی، مرکزی و آسیای مرکزی و بهار عربی در جنوب غربی آسیا و شمال آفریقا در سالهای ۲۰۱۰ مورد آزمون قرار گرفته است و در طول بیش از یک دهه گذشته در موقعیت های حساس، بارها در مورد ایران ضمن امکان سنجی به اجرا گذاشته شده است.
اثرگذاری در قلب سرزمین حیاتی یعنی منطقه خاورمیانه و تامین منافع حداکثری آمریکا را ناگزیر کرده است تا به هر شکل ممکن، جمهوری اسلامی ایران را مجبور به تن دادن به خواسته های خود کند. در این میان بر اساس تجارب به دست آمده، موقعیت زئو استراتزیک ایران، و دیگر مولفه های قدرت، به هیچ عنوان راهبرد نظامی، نمیتواند نتایج مورد انتظار را برای آمریکا به آرمغان بیاورد.
آمریکا با رونمایی از فرزند نامشروع تکفیری خود یعنی داعش و جنگ های نیابتی در خاورمیانه کوشید آتش جنگ های مذهبی را شعله ور سازد و با درگیر ساختن ایران و دیگر کشور های اسلامی منطقه در جنگ علیه یکدیگر و داعش، در سوریه، عراق، افغانستان یمن و ... ضمن تحلیل بردن قدرت رو به رشد نظامی ایران که دیگر محدود به مرزهای خود نیست و خود را متعهد به محافظت و مراقبت از محور مقاومت، آنسو تر از مرزهای جغرافیایی خود نیز می داند و تحمیل هزینه های یک جنگ ساختگی باعث تحت فشار قرار دادن بیش از پیش ایران شوند.
به صورت همزمان رویکرد فشار حداکثری به وسیله ارجاع پرونده برنامه هسته ای ایران به شورای امنیت سازمان ملل و تصویب قطنامه های مختلف، نظام اقتصادی متکی به فروش نفت را با تحریم های همه جانبه مورد هدف قرار دادند. ایالات متحده آمریکا تمام همت خود را بکار گرفته است تا برنامه های توسعه ای ایران و ثبات اقتصادی، اجتماعی و بهداشتی جامعه حتی در بهبوهه همه گیری بیماری کرونا به گروگان گرفته شود. تا نظام اجتماعی ایران را به آستانه تحمل برساند و زمینه را برای تحقق نارضایتی اجتماعی و بکارگیری الگوی انقلاب مخملین به وجود آورد.
در طول بیش از ۱۵ سال گذشته تحریمهای کشورهای غربی بر علیه مردم ایران هر روز به بالاترین مرحله رسیده است و به تعبیری فلج کننده ترین نظام تحریمی است که تا کنون بر علیه کشوری بکار گرفته شده است. پس از تحقق این شرایط زمینه برای شکل دهی عملیات روانی و تهییج افکار عمومی با جنگ رسانه ای تمام عیار و نا برابر بر علیه جمهوری اسلامی و مردم ایران فراهم شده است.
آمریکا و کشورهای غربی استراتژی جدید خود را که بیش از 10 سال برای آن برنامه ریزی کرده اند، برای مقابله با گسترش روز افزون نفوذ جمهوری اسلامی، در عصر انفجار اطلاعاتی و ظهور شبکه های اجتماعی و فضای مجازی عملیاتی کرده اند. در شرایطی که مواجهه این بار نه به شکل جنگ های معمول نظامی، بلکه جنگی تمام عیار در فضای رسانه ای است.
مجموعه ای کامل از رسانه ها با بالاترین حجم مخاطب در بستر سینما، تلویزیون، بازی های کامپیوتری، شبکه های اجتماعی، با ابزار بسیار پرکاربرد و جذابی به نام گوشی های هوشمند( شرح آن در این مقال نیست) که نقش جنگ افزار را در این جنگ ایفا کردند. استراتژی که اتفاقاً یکی از مهمترین چالش های پیش روی ایران در سال های اخیر بوده است.
در عصر ارتباطات و دهکده جهانی قدرت و اثرگذاری رسانه در دنیای پیش رو، روشن تر از هر نوری پدیدار شده است. اهمیت رسانه را در عالی ترین شکل آن رهبر معظم انقلاب به تاکید و دقت، بارها از سال ها قبل یادآور و متذکر شدهاند و در برهه های مختلف زمانی حساسیت و لزوم بازنگری در سیاستهای فرهنگی و رسانه ای را از مسئولین امر مطالبه کرده اند.از جمله در دیدار آغاز بکار هیئت دولت سیزدهم که مجددا مورد تاکید ایشان قرار گرفت.
دقت و حساسیتی که سالهاست ایشان با به کارگیری واژگانی نظیره ناتوی فرهنگی هجوم فرهنگی و جنگ نرم غرب علیه فرهنگ و یکپارچگی ایران اسلامی متذکر می شود اما گویا دربدنه جامعه نخبگانی و مسئولین مرتبط با این حوزه آنگونه که باید حساسیت ها و دقت ها دیده نمی شود و بازنگری صورت نمی گیرد.
جمهوری اسلامی ایران در دکترین نظامی خود برای بالا بردن سطح آمادگی در جهت دفع طمع دشمنان به کیان نظام اسلامی و تمامیت ارضی بر اساس راهبردهای کلان سعی بر بومی سازی قدرت نظامی و بالا بردن توان دفاعی کشور متناسب با شرایط سیاسی و جغرافیایی خود و منطقه کرده است. راهبردی که پس از سالها بر اساس دکترین نبرد نامتقارن نتایج مثبت آن برای همگان روشن شده است و توان بازدارندگی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران را در بالاترین سطح نگاه داشته است.
اما بنظر می رسد از عرصه جنگ نرم و اهمیت آن عقب مانده ایم. غافل از آنکه جنگ های پیش رو منحصرا از جنس سخت و برخورد نظامی نیستند. و ما برای بالا بردن امنیت خود ناگزیر از پیشرفت در حوزه تسلیحات رسانه ای نیز هستیم و چه بسا که قدرت در این عرصه ضروری تر باشد. چراکه برخوردها و مواجهه های آتی چه بسا از جنس رسانه و در زمین شبکه های اجتماعی و فضای مجازی صورت می گیرند و در صورت عدم آمادگی و تجهیز مناسب قتلگاه اندیشه ای برای جوانان بی دفاع ما را در پی خواهد داشت .
تجربه اخیر نشان داد که ما در این حوزه بسیار اثر پذیر و دارای نقاط ضعف چشم گیری هستیم. بازنگری در سیاست های کلان حوزه رسانه به معنای اعم آن بیش از پیش ضرورت دارد. چرا که تبعات جنگ های رسانه ای و ترکیبی در دوران کنونی ویرانگر و سهمگین تر از حمله با بمب و موشک است و نتایج آن می تواند بخش عظیمی از سرمایه های اندیشه ای، اجتماعی، انسانی به همراه فرهنگ و تمدن غنی و کهن جامعه را تا سالیان سال و در بسیاری موارد بشکل جبران ناپذیری از بین ببرد.
* محمد جواد محرابی/ بخش اول