کد خبر: ۵۱۶۲۲۱
زمان انتشار: ۱۱:۰۹     ۰۴ آبان ۱۴۰۱
در برنامه «شیوه» شبکه ۴ سیما؛
خسروپناه در برنامه شیوه با انتقاد از نبود احزاب واقعی و مدیریت باندی کشور چه از سمت اصولگراها و چه از سمت اصلاح طلبان گفت: حکومت را باندها اداره می‌کنند. به قول شهید بهشتی حتی وجود حزب کمونیستی از باندها بهتر است.

به گزارش سرویس سیاسی پایگاه 598، «عبدالحسین خسروپناه»، استاد فلسفه و رئیس سابق مؤسسهٔ پژوهشی حکمت و فلسفهٔ ایران در برنامه «شیوه» شبکه ۴ سیما با انتقاد از نبود احزاب واقعی و مدیریت باندی کشور چه از سمت اصولگراها و چه از سمت اصلاح طلبان گفت: حکومت را باندها اداره می‌کنند. به قول شهید بهشتی حتی وجود حزب کمونیستی از باندها بهتر است. حزب اساسنامه دارد، مرام­نامه دارد، برنامه دارد، میداند تکلیفش چی است! اما باند نه برنامه دارد، نه اساسنامه دارد، نه مرامنامه دارد.

الان اداره کشور دست دو باند است. ببینید من توهین نمیکنم، دارم بحث جریان شناسی میکنم. آقا تعبیر میکنند به  قبیله! ببینید باند، مرام­نامه­ دارد، اساسنامه دارد، برنامه دارد. هیچ فرقی هم نمی­کند، میخواهد قبیله اصلاح طلبی باشد یا اصولگرائی باشد.

شاهدش را هم میبینیم که دبیر فلان نهاد مهم را تغییر ندادند؟! این مال دولت قبل است، او مال دولت بعد است.

اگر حزب بود اساسنامه داشت، مرام­نامه داشت. مردم و نخبه­‌ها قدرت پیش‌­بینی دارند، می­توانند پیش بینی کنند، اظهار نظر کنند، نقد کنند.

گفتگو مسیر رسیدن به حقیقت است

به گزارش نورنیوز متن کامل این برنامه می آید: «عبدالحسین خسروپناه»، استاد فلسفه و رئیس سابق مؤسسهٔ پژوهشی حکمت و فلسفهٔ ایران در برنامه «شیوه» شبکه ۴ سیما گفت: پیش از هر چیز از مسئولان صدا و سیما درخواست می‌کنم که برنامه شیوه به صرفاً به این ایام اختصاص نداشته باشد و این باب بحث و گفتگو در آینده نیز ادامه داشته باشد. لازم است صدا و سیما بیشتر با مردم ارتباط داشته باشند و در واقع گفتگو هم فکری، علمی، اجتماعی و فرهنگی را در همه شبکه‌ها و نه فقط شبکه ۴ داشته باشد.

در ادامه «مهدی جمشیدی»، عضو هیأت علمی گروه فرهنگ‌پژوهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه‌ی اسلامی در برنامه شیوه شبکه ۴ گفت: گفتگو مسیر رسیدن به حقیقت است. گفتگو سنت رایجی در جمهوری اسلامی بوده و اگر بشود انتقادی مطرح کرد بیشتر می‌توان گفت رسانه ملی نسبت به این مسأله کم اهتمام و یا حتی در برخی موارد بی اهتمام بوده است. 

خسروپناه: در کشور حمکرانی فرهنگی نداریم

عبدالحسین خسروپناه گفت: بیشترین چالشی که دارم به همین حکمرانی فرهنگی هست. یعنی اگر تعبیر کنم که ما در کشور از حکمرانی فرهنگی برخوردار نیستیم این سخن اغراق‌آمیز نیست. البته این بدان معنا نیست که در طول این بیش از چهار دهه انقلاب کارهای مفید و کارهای فرهنگی ارزشمندی انجام نشده یا به این معنا نیست که نسل جوان ما گرایش به فرهنگ دینی ندارد و بازهم به این معنی نیست که ما دشمنان خارجی علیه فرهنگ دینی و اسلامی نداریم. 

او ادامه داد: چرا می‌گویم در حوزه فرهنگ که فقط مربوط به حوزه فرهنگ نسیت و در حوزه امنیت غذایی یا مثلاً دارویی هم این مشکل رو داریم. اخیراً با کمبود سرم مواجه شدیم. این به آن معنا نیست که جمهوری اسلامی توان تولید سرم را ندارد یا دانشمند و امکاناتش را نداریم، علت ضعف در حمکرانی است. حکمرانی را هم به معنای حکومت نگیرید. الآن متأسفانه دوستان علوم سیاسی ما وقتی از واژه حکمرانی استفاده می‌کنند معنی حکومتی می‌گیرند و دوستان مدیریتی وقتی از حکمرانی استفاده می‌کنند معنی سیاست گذاری است.

خسروپناه در ادامه افزود: حکمرانی یک بسته با سه بخش است. اگر این بسته با هم دیده شود و در واقع از صدر تا ذیل به این بسته توجه بشود و متولیان به آن توجه بکنند می‌گویند حکمرانی شکل گرفته است. اما اگر بخشی از دیده شود و بخش‌های دیگری نادیده گرفته شود، این دیگر حکمرانی نیست؛ ضعف یا فقدان حکمرانی است. 

او گفت: سه بخش حکمرانی عبارت‌اند از سیاست‌گذاری، تنظیم‌گری و خدمات عمومی. تنظیم‌گری شش مرحله دارد: مقررات گذاری، ساختارسازی، گفتمان‌سازی، تحقق و اجرای قوانین، رصد و نظارات و ارزیابی و در آخر اصلاح قوانین. اگر این فرآیند شش گانه طی شود، تنظیم‌‎گری صورت گرفته است.  در کشور ما سیاست‌های کلان را مقام معظم رهبری تعیین می‌کنند و بعد سیاست‌های کاربردی را دستگاه‌ها  تدوین می‌کنند؛ مثلاً شورای عالی انقلاب فرهنگی در حوزه فرهنگ. 

خسروپناه گفت: ما می‌گوییم حجاب واجب شرعی است و بعد وظیفه حکومت اسلامی هم این است که در ترویج حجاب و فرهنگ حجاب تلاش بکند. اما سوال این است که حکمرانی فرهنگی ما در طول این سال‌ها از اول انقلاب تا به حال چه نسبتی با مقوله حجاب دارد؟ اینکه شورای عالی انقلاب فرهنگی یک سندی درباره پوشش و حجاب بنویسد کافی است؟ عمده کاری که شورای عالی انقلاب فرهنگی در این سال‌ها انجام داده است، سند نویسی است. برای مثال سندی که در مورد دانشگاه اسلامی نوشتیم، از نمایندگان مجلس این دوره و دوره قبل بپرسید، چند نفر از آنها این سند را مطالعه کرده‌اند؟ چقدر از مصوبات مجلس ناظر یا به تعبیری مستنتج از این سند دانشگاه اسلامی است؟

جمشیدی: بازاندیشی‌ها قبلاً شکل گرفته بود و حاصل فشار یا اضطرار نیست

مهدی جمشیدی، عضو هیأت علمی گروه فرهنگ‌پژوهی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه‌ی اسلامی در برنامه شیوه شبکه ۴ گفت: این بحث‌ها و بازاندیشی‌ها آیا برخواسته از یک تحول اضطراری است یا یک تحول انتخابی؟ مهم است زیرا ما در بستر شرایط در مورد حکمرانی صحبت می‌کنیم. معتقدم نقطه آغاز و مبدأ تاریخ این بازاندیشی مرگ طبیعی یک شخص یا اغتشاشات خیابانی نیست. مبدأ این امر را بیانیه گام دوم می‌دانم که متضمن همین چرخش‌های سیاسی است. به علاوه سخنرانی تحول رهبری در سال گذشته که ایشان تصریح کردند که ما مبتلا به بیماری‌های مزمنی هستیم که از راه‌های عادی نمی‌توانیم علاج آن را بجوییم. یعنی نیاز به باز اندیشی‌های اساسی وجود دارد. 

او در ادامه گفت: این حس نباید شکل بگیرد که الآن نظام به خاطر اتفاقاتی که افتاده است حالت انفعالی پیدا کرده و متنبه شده است. اصلاً اینطور نیست. اولاً این اراده قبلاً شکل گرفته بود و حاصل فشار یا اضطرار نیست و ثانیاً اصلاً به معنا خطا و شکست انقلاب نیست. طبیعی است که پس از هر دوره‌ای باید در روش‌ها بازاندیشی صورت بگیرد. این بازاندیشی انقلابی است و نه لیبرالی و به معنی عقب نشینی نیست. ما باید ساختارها را طوری باز طراحی کنیم که حرکت انقلاب به سمت ارزش‌ها قوت و جان تازه بگیرد؛ نه اینکه به بهانه تجدید نظر روشی راه را برای عبور از ارزش‌ها فراهم کنیم.  رهبر انقلاب در همان سخنرانی تحول انقلاب هم گفتند که یک عده‌ای تحول را اینگونه معنا می‌کنند. پس اول صورت مسأله را درست متوجه بشویم که یک موقع تصور نکنیم که نظام حالت انفعالی و شرمسار به خودش گرفته و حالا می‌گوید که یک کاری کنیم و رضایتی را جلب کنیم . برخی شرایط فعلی نظام را با سال‌های آخر حکومت پهلوی مقایسه می‌کنند که گفتند زودتر یه تحولی صورت بدیم؛ نه اینطور نیست.

جمشیدی ادامه داد: مسأله ما در واقع چهل ساله دوم انقلاب است که رهبر انقلاب در واقع خواستار دو نوع بازاندیشی شدند. این بازاندیشی‌ها از پیش طراحی شده بوده و این موضوع متکی به فعل و انفعالات یک جریان لمپن نیست. پس انقلاب را تنازل به این قصه ندهیم. 

او در ادامه گفت: حکمرانی یک ایده جدید است که در حکمت عملی غرب مطرح شده و اینها معتقد هستند که حکومت باید تا حد ممکن بلکه اکثری اجتماعی بشود. به نظر من جوهره اصلی نظریه حکمرانی اجتماعی شدن و مردمی شدن است که این هم یک ریشه فلسفی دارد. ریشه فلسفی آن برمی‌گردد به قدر توزیع شده یعنی قدرت را دیگر متمرکز نمی‌بینند و پخش می‌بینند، بازیگران متعدد و پراکنده هستند، نمی‌شود برای بازیگران متعدد از مرکز تصمیم گرفت و مواردی از این دست. 

او گفت: شاید برای حکومت‌های غربی که نظانم لیبرال سرمایه داری دارند، معنا داشته باشد اما اسلام از آغاز قائل به تقدم امر اجتماعی بر امر حکومتی بوده است. شاید بتوان اینطور گفت که تا قبل از سال ۸۸ - ۸۹ حکمرانی فرهنگی با تعریف من است در کشور نداشتیم. یعنی فرهنگ محدود بود، بسته بود و اتاق‌های در بسته برایش تصمیم‌گیری می‌کردند. بعد از آن که رهبری بحث گروه‌های خودجوش فرهنگی را مطرح کردند و حلا هم که اخیراً بحث حلقه‌های میانی که باید تشکیل بشود، اصلاً تحقق بیانیه را متوقف کردند بر تشکیل حلقه‌های میانی؛ که حلقه‌های میانی را گفتند غیر رسمی و غیر دولتی است. یعنی شبیه به همان جامعه مدنی. 

او ادامه داد: بعد از ۸۸ - ۸۹ به من این گروه‌های خود جوش فرهنگی زاد و ولد بسیار جدی پیدا کردند و به معنای حقیقی کلمه جبهه فرهنگی انقلاب شکل گرفت. 

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها