کد خبر: ۵۱۵۲۰۸
زمان انتشار: ۱۱:۵۹     ۰۹ بهمن ۱۴۰۰
فیلم [مثل تمامیِ جیمزباندها] نه از دل یک داستان، بلکه یک پلات - اما گنگ‌تر و بی‌قواره‌تر - بر مرگ جیمزباندِ مذکرش نقطه می‌گذارد تا بتواند حداقل تصویر قهرمانانه و شایسته‌تری از جیمز باندِ «یان فلمینگ» (بعنوان یک اسطوره) از یک جاسوسِ قهرمان در اذهان حک کند.

به گزارش پایگاه خبری 598 به نقل از پایگاه خبری تحلیلی فرهنگ نویس،

فرهنگ نویس/آریا باقری

فیلم «زمانی برای مردن نیست» یا «وقت مردن نیست» با رویه‌ای خلاف تمامیِ مسیرهای پیموده شدهٔ مجموعه جیمزباند، با همه ضدقهرمان‌های کور و کچلِ شرقی و غرییش، با بن‌اندیشه‌ای معکوس در زیرمتن روایت و واژگونه‌سازی الگوی «قهرمان» گامی متفاوت برداشته‌ است‌. گامی حائز سنگر، فرامتنی و ساختارشکن. حال وقت برهم زدن قالب مرسوم رقابت فرد علیه فرد است. چنانکه در کالکشن جیمزباند، اگر او مأموری کارکشته، جذاب و شکست‌ناپذیری بود که برای سازمان‌ MI6 دست به هرکاری می‌زد حال به مهره‌ای سوخته بدل گشته که پس از غیبت‌ صغرا متوجه می‌شود توسط همان سازمان، ناجوانمردانه عزل و مطرود شده‌است.

اکنون وقت اسطوره‌سازی‌است تا تصویر پیمانکاری ماهر که همه‌چیز برعلیه اوست مجدد - و برای آخرین‌بار - در جلد 007 ای که از پس هرکاری برمی‌آید قاب گرفته‌شود. آن‌چنان کار سختی‌نیست ! (با توجه به پرسش فمینیستی‌‌: چرا جیمزباند همیشه بایستی مرد باشد؟) نخست برای حذف کردنِ بازیگر «جیمزباند» بایستی الگوریتم تیپیک اورا عوض کرد تا بسان گوری که برای «جوکر» [با پیشینه و زمینی‌کردنش] کندند؛ برای جیمزباند نیز تدارک بینند.

حال جیمزباند [مثل کهن‌الگویش، «پرومته»] کاملا انسانی، زمینی، آسیب‌پذیر و فانی می‌شود تا اگر درصدد سرپیچی از فرامین مافوق‌هایش باشد براحتی از صفحه بازی محو شود. اگر در روایت اسطوره‌ایِ «پرومته»، «خدایان» عامل مضیقه، مرارت، آزار و حذف «انسان» بودند؛ حال همان خدایان تن در جامه‌ای رسمی، تمدن‌‌زده و پشت‌میزنشین در MI6 داده‌اند که با اشارهٔ کوچکی، سرنوشت‌ دیگران را با مهره‌هایی مثل جیمزباند رقم می‌زنند. آن‌قدرکه خود جیمزباند نیز که از فنا شدنش مطلع شده به M(مافوقش) با کنایه می‌گوید «آیا من کوچک شده‌ام یا میزت بزرگ‌تر شده؟». سپس بعنوان نقطه ضعف یک مامور تنها، شکست‌ناپذیر و زبده‌ای که بر هیچ‌ ملاحظات اخلاقی‌ای پایبند نیست و صرفا ماموریت گرفته تا برای حل یک مسألهٔ سازمانی - نه ملی‌میهنی - تبهکاران را کشته و [در هر مأموریتی] دختران جذاب را شیفته و شیدای خود کند؛ عنصر «خانواده» به‌تنهایی اهرم‌فشاریست که برای حذف فیزیکی جیمزباند می‌تواند کافی‌ باشد. آن‌‌هم برابر دو جبههٔ خیر و شری که هردو با قدرت‌هایشان بر علیه جیمزباند خدایی می‌کنند. یکی با حذف کردنِ او و دیگری با عزل کردنش. تا از آن‌سو سیاست‌های هالیوودی، بطور نانهاده و زیرپوستی سگرمهٔ فمینیست‌هارا با مماشات باز کند. فیلم [مثل تمامیِ جیمزباندها] نه از دل یک داستان، بلکه یک پلات - اما گنگ‌تر و بی‌قواره‌تر - بر مرگ جیمزباندِ مذکرش نقطه می‌گذارد تا بتواند حداقل تصویر قهرمانانه و شایسته‌تری از جیمز باندِ «یان فلمینگ» (بعنوان یک اسطوره) از یک جاسوسِ قهرمان در اذهان حک کند.

فیلم «وقت مردن نیست» یا «زمانی برای مردن نیست» مرثیه‌ای جانب‌دارانه برای جناب «جیمز باند» است. چنانکه عنوان اثر مصداق این اصل‌است. درست‌است که از لحاظ بافتِ ساخت، دیدنی‌ و از لحاظ زد و خورد‌ها و صحنه‌های اکشن‌ مستعد است (بسان سکانس خروج ماشین‌ها از میان درختان به‌سمت ماشین جیمز باند) اما اصول اکشنیزه کردن و اسلوب درامِ قاعده‌مندی ندارد که بتوان به‌چشم یک ارزش‌سینمایی بدان نگریست.

فیلم از لحاظ کیفی و زیبایی‌شناختی بی‌ارزش‌است و بیشتر از اینکه قصه‌ای پر فراز و نشیب از مجموعه موقعیت‌های اکشنی باشد که قصه‌ای را روایت کند؛ یادبودی‌ست برای یک کاراکتر سازمانیِ بی‌رحم، جذاب و حرفه‌ای که قرار است تعریف دیگری از شمایل «قهرمان» بسازد.

[به دیگر عناوین آثار جیمزباند دقت کنید] چنانکه با تک‌جمله‌ای خطابی، رجز گونه و تیتروار مثل:  «این‌دنیاکافی‌نیست» و «فردا هرگز نمی‌میرد» گزاره‌ای مبنی بر حیثیت و رجحان جیمزباند بر هستی و زمان می‌دهد تا بنابر عملکرد او اهمیتش را به شیوه‌ای نانهاده به رخ بکشد. آن‌طور که این‌چنین معناسازی کند که  اگر روزی جیمزباند بمیرد این دنیا دیگر کافی نباشد (بسان عنوان یکی از آثار باند) و یا با وجود جیمزباند و خدماتش، جاودانه می‌مانیم و «فردا هرگز نمی‌میرد». این درحالی‌است که تنها عناوین آثاری که دنیل‌کریگ در جامه‌‌ی جیمزباند قرار داشت این قاعده را بصورت مدیدی - با عناوین تک کلمه‌ای و قیدی (مثل «کازینو رویال»، «اسکای فال» و «اسپکتر») - برهم زد تا بیش‌ از پیش گزارهٔ جامع و جهان‌شمولی‌تری ارائه دهد و از زاویه دید ضدقهرمان فیلم را ببیند. اما در نهایت، عنوان آخر - «وقت مردن نیست» - به اصل خطابی و تیترگونهٔ خود برگشت تا برای به‌ساز فمینیست‌ها برقصد تا از تغییر جنسیت مامور MI6اش نیز بجای جیمزباند، (فارق از حذف‌ فیزیکیِ مأمور مذکرش به خواست) مسیر جدیدی را با نامیرایی و استحالهٔ او در پوستینی جدید بیافریند.

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها