به گزارش پایگاه خبری 598 به نقل از پایگاه خبری تحلیلی فرهنگ نویس،
فرهنگ نویس/فاطمه سادات جلالی فرد
«ساختن فیلمی که قرار است اعتقادات را بدون شعار منتقل کند، سخت است؛ اما شعیبی توانسته از پس این کارِ سخت برآید.»
این، نظر فریدون جیرانی، کارگردان و فیلمنامهنویس مطرح سینما، در مورد فیلم «بدون قرار قبلی»، ساخته بهروز شعیبی است. فیلمی که در چهلمین جشنواره فیلم فجر، توانست جایزه ویژه شهید سلیمانی را از آن خود کند. این فیلم به تهیه کنندگی محمود بابایی و نویسندگی فرهاد توحیدی و مهدی تراب بیگی، با اقتباس از داستان کوتاه «بهترین شکل ممکن» اثر مصطفی مستور، تولید شده است.
همانطور که جیرانی میگوید، «بدون قرار قبلی» را میتوان چند قدم جلوتر از دیگر آثار مذهبیای دانست که در تله ی سطحینگری و مستقیمگویی افتادهاند؛ اما نمیتوان گفت که این اثر از آفت شعارزدگی، کاملا به دور است. اولین برگ برنده این اثر نسبت به آثار هممضمونش، قصهی نسبتا تازهای است که در دل فیلم روایت میشود. بدون قرار قبلی، داستان دکتری به نام یاسمین لطفی است که پس از سالها دوری از وطن، برای خاکسپاری پدر، از برلین به ایران بازمیگردد و این سفر برای او شروع یک تغییر درونی میشود؛ به تعبیر رضا صائمی، منتقد سینما، این فیلم، روایت بازگشت به خود و سیری از آفاق به انفس است.
شعیبی در آخرین اثر خود، با به نمایش گذاشتن مجموعه رفتارهای پرمهر و همدلانه از کاراکترهای ساکن ایران، روایت دلچسبی از فرهنگ ایرانی را به تصویر میکشد. فیلمنامه، به پرداخت پختهتری احتیاج دارد و گاهی نیازمند انسجام بیشتر و حلقهی اتصال محکمتر در بین سکانسهاست تا روایت استخواندارتری را به مخاطب ارائه دهد. کُمیت شخصیتپردازی و روابط علّی و معلولیِ وقایع نیز کمی میلنگد. مثلا شخصیت علی با بازی مصطفی زمانی، پردازش بیشتری را میطلبد. علت دروغ علی به یاسی برای بازگرداندن او به ایران هم تا انتهای فیلم گنگ و مبهم باقی میماند. همچنین، ماجرای به جای گذاشتن ارث متفاوت پدر برای یاسی و علت این کارش، جای روشنگریِ بیشتری دارد. ضمنا با توجه به انتخاب شهر مشهد به عنوان لوکیشن رخداد قصه، توقع میرود که روی پارامترهای بومی از جمله لهجه دقت بیشتری شود؛ زیرا به جز الهام کردا در نقش دخترخاله یاسمین، همسرش و یکی دوتا از شخصیتهای دیگر، باقی کاراکترهای مهم از جمله علی، وکیل متوفی با هنرمندی صابر ابر، خادم حرم با بازی بهروز شعیبی و پیرمردِ ساکن در خانه قدیمی، دارای لهجه نیستند.
بهروز شعیبی با به تصویر کشیدن بیماری الکس که بر اثر جدایی والدینش ایجاد شده و بهبودی حال او در فضای پرمهرِ یک خانوادهی ایرانی، تاثیر زیاد و مستقیم خانواده را بر روی فرزندان نشان میدهد و به شکلی زیرپوستی، تِم گرم خانوادههای ایرانی را با سبک متفاوت اروپایی مقایسه میکند. نامههای پرمهر پدر برای یاسی و از خودگذشتگی سی سالهی او نیز خشتی از همین دیوار است و شاید چیزی که بیش از همه، مخاطب را پای فیلم نگه میدارد، همین احوالات خوبیست که از نمایش مهربانیها به بیننده منتقل میشود و فیلم را با وجود ریتم کُند و گاه خستهکنندهاش، برای بیننده دلچسب میکند.
به قول مجید اسلامی، روزنامه نگار و منتقد سینما: «بدون قرار قبلی، بیش از آنکه تماشاگرش را درگیر "بعد چه میشود" کند، او را با حس صحنهها درگیر میسازد. نتیجه اینکه اگر در کلیت قضاوت کنیم، ممکن است سربلند بیرون نیاید؛ ولی خود فیلم زیباست و آدم را قانع میکند. بد نیست گاهی لابه لای فیلمهای تلخ و سیاه، با تصاویر شیرین و دلنشین هم مواجه شویم.»