به گزارش سرویس سیاسی پایگاه 598، دو روز قبل متن گفتوگویی از حسن روحانی رئیسجمهور سابق و دولتمردان وی در یکی از سایتها منتشر شد، این متن از کتاب «بدون دود و آتش و خون؛ گزارشی تحقیقی درباره اثرات تحریمها بر اقتصاد ایران» است.
مصاحبه روحانی در این کتاب برگرفته از نشستی با وی و چندتن از وزرای او درباره جنگ اقتصادی بهویژه در دولت دوم اوست. در این مصاحبه اگرچه روحانی بهسیاق 8 سال تصدی بر دولت که مشکلات را گردن دیگران میانداخت، تلاش دارد همه مشکلات اقتصادی را ناشی از جنگ اقتصادی دشمنان علیه ایران بداند و دولت را تبرئه کند اما در همین نشست نیز فضای ذهنی حاکم بر کشور در 8 سال ریاستجمهوری او مشخص میشود و تا حدودی پرده از برخی ابهامات برمیدارد؛ از میزان تسلط رئیس جمهور به اوضاع تا نگاه وی به مسائل جهانی و تا حدودی توهم توطئه علیه دولت وی! همچنین گفتوگوی جهانگیری در این کتاب نیز روز گذشته منتشر شده که حاوی نکات جالبتوجهی است.
با یک بررسی اجمالی به برخی نکات این 2 گفتوگو اشاره میکنیم:
1 ـ از صبح جمعه تا غروب جمعه؛ روحانی بعد از ماجرای گران شدن بنزین اذعان میکند که عدهای را عصر جمعه دستگیر کردند که میخواستند دولت را زمین بزنند؛ اگرچه نحوه گران کردن بنزین طوری بود که علاوه بر دولت، کل کشور در حال زمین خوردن بود! اما وی هیچ اشاره به ماجرای صبح جمعه نمیکند!
نیمه شب 24 آبان افزایش قیمت بنزین را مردمی که در پمپبنزینها بودند متوجه شدند و با شوک ناگهانی به مردم اتفاقات بعدی رخ داد؛ یکی از ایرادات مهم طرح که این حادثه را رقم زد عدم اطلاعرسانی دقیق و بهموقع و توجیه مردم بود؛ این اطلاعرسانی نهتنها صورت نگرفت بلکه اظهارات بعدی روحانی بهنحوی نمک بر زخم مردم پاشید، آنجاکه وی خودش نیز از گران شدن بنزین اظهار بیاطلاعی میکند و میگوید "من هم صبح جمعه فهمیدم"! وی 6 آذرماه 98 گفت: «من هم صبح جمعه فهمیدم قیمت تغییر کرده، چون به شورای امنیت کشور واگذار کرده بودم البته قیمت در سران سه قوه مصوب شده بود.»، اظهارات وی بعداً از سوی مسئولان وزارت کشور خود روحانی رد شد اما نشانه فضای بیدولتی حاکم بر کشور بود!
2 ـ گره معیشت به برجام؛ علیرغم اینکه بارها به دولت تذکر داده شده بود که اقتصاد و معیشت را به مذاکره گره نزند اما از این جمله رضا اردکانیان وزیر وقت نیرو معلوم میشود که آنها بودجه و برنامه دولت دوم روحانی را براساس برجام بسته بودند: "دولت دوازدهم پس از برجام، برنامههایش را براساس گشایشهای ناشی از برجام نوشته بود؛ یعنی تیم اقتصادی دولت آماده جهتدهی به رونق اقتصادی بود. دولت آماده انجام کارهای جدی بود ولی در نیمه راه ناگهان بازی عوض شد، انگار شما یک تیم را به زمین فرستاده باشید و بگویید «والیبال بازی کنید» ولی وسط بازی بگویید «خوب، حالا با همان تیم باید بسکتبال بازی کنید.»"
دولت دوم روحانی اوایل شهریور ماه 96 کار خود را شروع کرد اما دولت دونالد ترامپ که از همان تبلیغات انتخاباتی، خروج از برجام را شعار میداد، 9 ماه قبل بر سر کار آمده بود پس بیتوجهی به تهدیدات ترامپ و بودجهنویسی خوشبینانه یکی از اشتباهاتی بود که کشور را با مشکل مواجه کرد.
3 ـ جنگ و صلح روحانی؛ روحانی مدعی است در سه مقطع در میانه جنگ اقتصادی کار بهسمت صلح میرفت: «مقطع اول اروپاییها با محوریت مکرون واسطه شدند. مقطع دوم میانجیگری ژاپن بود و مقطع سوم مربوط به سفر نیویورک است.»، مشخص نیست مقصود وی از صلح چیست اما بین این موارد، سفر شینزو آبه به تهران از همه بیشتر بازتاب رسانهای داشت. نخستوزیر سابق ژاپن که اخیراً ترور شده است، چهارشنبه 22 خرداد 98 به ایران سفر کرد و حامل پیام ترامپ بود. این سفر یک سال بعد از خروج آمریکا از برجام انجام میشد؛ زمانی که ترامپ از مذاکره با ایران سخن میگفت. در نیویورک نیز تلاشها بر دیدار ترامپ و روحانی متمرکز بود با وجود این مشخص نیست استدلال روحانی مبنی بر رفتن از «جنگ» به «صلح» چیست.
براساس عقیده کارشناسان بینالملل، در شرایطی که آمریکا از برجام خارج شده بود و تنشها در منطقه بالا گرفته بود مسلماً نشستن پای میز مذاکره تنها عجز ایران را به اثبات میرساند. هشتم خردادماه همان سال رهبر انقلاب در سخنرانی مذاکره را تاکتیک آمریکا برای تکمیل راهبرد فشار به ایران دانسته گفتند؛ "آمریکاییها معمولاً برای رسیدن به اهداف خود یک راهبرد دارند و یک تاکتیک. راهبرد آنها «فشار» با هدف خسته کردن طرف مقابل است و سپس از «مذاکره» بهعنوان مکمل فشار استفاده میکنند تا به خواسته خود برسند."
هجدهم خردادماه یعنی 4 روز قبل از سفر آبه نیز آمریکا چندین شرکت پتروشیمی از جمله شرکتهای پتروشیمی خلیج فارس، فجر، پارس، ارومیه و غیره را در فهرست تحریمهای خود قرار داده بود؛ پس در شرایطی که اهرم فشار پابرجا بود، حضور میانجی در تهران را نمیتوان نشانهای از بهبود اوضاع دانست مگر برای تشخیص میزان فشار واردشده بر کشور ما.
4 ـ با اوباما آری ولی با ترامپ نه! روحانی در این نشست میگوید "اگر جای ترامپ، اوباما بود با وی دیدار میکردم"! این بخش از صحبتهای رئیس جمهور سابق مؤید بخش قبلی گزارش است؛ اینکه آمریکای ترامپ نشانهای از حرکت بهسمت صلح نداشت: «وقتی اعلام کردیم که من به نیویورک میروم، اعضای 5 بهعلاوه یک هم آمدند، مرکل که کمتر به نیویورک سفر میکرد، آمد، جانسون درحالی که وسط درگیریهای داخلی سیاسی بود، سریعاً به نیویورک آمد و وزرای خارجی چین و روسیه هم در نیویورک حاضر بودند، اینجا واسطهگری رخ میداد که موضوع میان ایران و آمریکا حل شود، همه چیز آماده مذاکرات مستقیم بود، طرف آمریکایی هم خیلی ابراز میکرد که ترامپ بیصبرانه علاقهمند به دیدار است، اما احساس کردم که یک جای کار بهشدت لنگ میزند، ترامپ تأکید داشت که اول باید خبر دیدار را اعلام کنیم و بعد دیدار انجام شود، برای من روشن بود که ترامپ بازیگر است، او آدم عادی نبود، هر لحظه بازی میکرد، یک هنرپیشه قابل بود، نگران بودم که خبر دیدار را منتشر کند و بعد بازی را بههم بزند. ما میگفتیم که اول دیدار انجام شود و بعد خبرش منتشر شود و خلاصه کار به جایی رسید که گفتند دیدار انجام شود و وسط جلسه، خبرش هم اعلام شود. اما پیش از جلسه باز هم تیم ما به گفتوگو و مشورت مشغول شدند و در نهایت به این جمعبندی رسیدیم که با ترامپ امکان گفتوگوی برابر و صادقانه وجود ندارد، طرفهای خارجی هم این را میدانستند.»
و بعد ادامه میدهد: «اگر جای ترامپ، اوباما رئیس جمهور بود، قطعاً به آن جلسه میرفتم.»، روحانی اگرچه تاحدودی دغلبازی ترامپ را فهمیده بود اما گویا همچنان به دموکراتهای آمریکا بهدیده خوشبینی نگاه میکرد.
5 ـ قیمتها را بگویید! یکی از نقدها به روحانی همواره این بود که از جزئیات خبری ندارد! در اولین گفتوگوی روحانی با مردم در سال 92 با سه مجری صداوسیما که بهدلیل نحوه پرسش سؤالها و مبالغهآمیز بودن آن حاشیهساز شد، محمد نهاوندیان رئیس دفتر وقت روحانی تابلویی در دست داشت و برخی نکات و آمار و ارقام را از پشت صحنه به وی یادآوری میکرد. سال 96 متنی منتسب به اسحاق جهانگیری منتشر شد ـ که البته بعداً بهصورت طبیعی و برای حمایت از روحانی تکذیب شد! ـ مبنی بر اینکه "روحانی به آمار و ارقام تسلط ندارد و اگر قرار باشد دیداری با رهبری داشته باشد و یا جایی سخنرانی کند دو سه روز قبل آمار را به او میدهیم!"
روحانی یک بار در اظهاراتی جنجالی کسب اطلاعش از اوضاع و احوال را به نظرسنجی ماشینی حواله داده و گفته بود: "من روزانه نظرسنجی میکنم؛ یعنی در خیابان وقتی با ماشین میروم تمام چهرههای مردم را نگاه میکنم؛ اینکه چند نفر لبخند دارند، چند نفر عصبانیاند، چند نفر قیافهشان گرفته است و به هر شهری و در هر جمعیتی میروم، خودم نظرسنجی میکنم... ."
در این نشست روحانی درباره کسب اطلاعش از جزئیات قیمتها حرفی میزند که مشخص میشود نهتنها بین مردم نیست بلکه آمار و ارقام را به وی میدادند نه آنکه خودش بداند: "به وزرا گفتم که قیمت دقیق همه کالاها را روزبهروز میخواهم، باید بدانم ماست، تخممرغ، نان، برنج، گوشت و... دقیقاً هرروز چند است. اگر میخواستیم حمایت در تأمین کالا را قطع کنیم، مردم زیر بار گرانی له میشدند... ."
6 ـ ارز 4200 یا ارز جهانگیری همواره یکی از علامت سؤالهای پیشِروی دولت روحانی بود. روحانی درباره ارز ترجیحی و حذف آن از قول علی لاریجانی میگوید: «آقای لاریجانی به من میگفت که "یارانه را بیشتر کنید و ارز 4200تومانی را حذف کنید..." اگر میخواستیم حمایت در تأمین کالا را قطع کنیم، مردم زیر بار گرانی له میشدند، گفتم "نه. یارانه کالایی باید ادامه داشتهباشد و ارز 4200تومانی هم برای تأمین کالا بدهید."»
جهانگیری هم در گفتوگو در همین کتاب درباره ارز 4200 که به نام خودش (دلار جهانگیری) معروف شد، چنین میگوید: "همه میگفتند وضعیت ارز خراب است. رئیسکل بانک مرکزی میگفت، "باید ارز توزیع کنیم". دو سناریو وجود داشت؛ اول اینکه همین وضعیت را ادامه دهیم. اتفاق عجیبی هم نبود چراکه در طول دوره چهل سال گذشته، فقط هفت سال قیمت ارز آزاد بود. در دوره آقای هاشمی چندین نرخ ارز وجود داشت. در دولت اول آقای خاتمی ارز چندنرخی بود، بعد تکنرخی شد. در دولت احمدینژاد هم ارز باز هم چندنرخی بود...، سناریوی دوم همین اتفاقی بود که اجرا شد یعنی تعیین قیمت واحد. قرار بود که قیمت ارز به عدد بالاتری برود ولی آقای رئیسجمهور مخالف بودند و در نهایت 4 هزار تومان را پذیرفتند. باز هم بحثها ادامه پیدا کرد و قیمت 4 هزار و 200 تومان اعلام شد. مسئله این است که عدد فیکس نبود و قرار بود که بر اساس شرایط تغییر کند. بعد گروهبندی کالایی شد و تخصیص ارز صورت گرفت. سه ماه بعد در جلسه سران سه قوه که سیاستهای جدید ارزی بحث شد همان موقع آقای لاریجانی که رئیس مجلس بودند، پیشنهاد داشتند که قیمت 4هزار و 200 تومان ثابت بماند و سران موافقت کردند.»
این دو نقل قول از علی لاریجانی تاحدودی متناقض است اما داستان ارز 4200 روایتهای مختلف دیگری هم دارد؛ یک بار روحانی سال 99 در نشست خبری با مدیران رسانهها تصمیمگیری نهایی برای ارز 4200 را تصمیم معاون اول خودش جهانگیری دانست؛ ولیالله سیف رئیس پیشین بانک مرکزی هم گفته بود در جلسه درباره دلار 4200 هیچکس موافق نبود الّا روحانی! اما هم روحانی و هم دیگران بر این نکته متفق القول بودند که حاصل ارز 4200 فساد بود! روحانی در همان نشست خبری گفته بود "بهنظر من ارز 4200 مشکلی ایجاد نمیکرد، اگر مراقبت کافی میکردیم. اشکال در مراقبت بود. افرادی آمدند پول گرفتند یک ثبت سفارش ظاهری انجام دادند بعد تقلب کردند، جنسی که 40 میلیون لیست دادند، جنسی که خریدند آوردند 10 میلیون بوده و 30 میلیون در فرمها تقلب کردند."
طبق گزارش تفریغ بودجه دیوان محاسبات مجلس در فروردینماه 99، حدود 31.4 میلیارد دلار برای واردات کالا به نرخ دولتی تأمین ارز انجام شده بود و نزدیک به 5 میلیارد دلار میزان ارز دولتی بوده که تا نیمه آذر ماه سال 98 کالایی بابت آن وارد نشده است، به این ترتیب 15 درصد ارز دولتی تخصیص دادهشده برای واردات بلاتکلیف است.
7 ـ کابینه روزهای غیرسخت! بخشی از مصاحبه روحانی حاوی نکته تکاندهندهای است؛ یکی از انتقادات به دولت قبل همواره این بود که وزرا بین مردم نیستند و کشور در حالت بیدولتی بهسر میبرد، حالا مشخص شد که وزرای دولت روحانی بعد از شروع تحریمهای ترامپ قصد استعفای دستهجمعی و رها کردن مردم در شرایط جنگ اقتصادی را داشتند. «وقتی ترامپ جنگ اقتصادی را شروع کرد، اختلاف نظر اساسی در دولت وجود داشت که؛ آیا با این وضعیت میتوان کشور را اداره کرد یا نه؟ حتی عدهای از وزرا پیشنهاد کردند که "استعفای دستهجمعی بدهیم."، میگفتند "در این وضعیت باید کسانی با تمام اختیارات بیایند و دولت را بگیرند وگرنه شرایط برای اداره کشور مساعد نیست."، به من گفتند "برو با رهبری صحبت کن."، گفتم "این راهکار عملی نیست."» چند ثانیه سکوت میکند و ادامه میدهد؛ «گفتم "این رفتار را نامردی میدانم. وقتی ما برویم، رهبری تنها میشود."»
روحانی در جای دیگری میگوید: «یکی از وزرای دولت یازدهم پیش من آمد و گفت "من آدم جنگ نیستم؛ اگر شما میخواهید بجنگید من نیستم" و از دولت رفت!»، یعنی در شرایطی که برخی اعضای کابینه باید به تفکر تمهید امورات مردم میبودند، به تنزهطلبی و عافیتطلبی روی آوردند.