محمدعلی عسگری برادر ارشد شهید «اکبر عسگری» در گفتوگو با خبرنگار ایثار و شهادت باشگاه خبری فارس «توانا» اظهار داشت: اکبر در نیمه شعبان 1350 متولد شد؛ پدرم در هفتم مهرماه سال 1364 در حالی که اکبر، 14 ساله بود در منطقه فاو به شهادت رسید؛ بعد از شهادت پدرم، اکبر خیلی تلاش میکرد تا به جبهه اعزام شود.
وی ادامه داد: یک سال بعد از شهادت پدرم، اکبر توانست به جبهه اعزام شود و از جایی که طراحی و خطاطی خوبی داشت، در واحد تبلیغات سپاه مشغول به فعالیت شد.
عسگری افزود: برادرم دفترچه یادداشتی داشت که هرشب اعمال روزانهاش را در آن مینوشت. او به قدری پرهیزکار بود که حتی مراقب بود کوچکترین گناهان را هم مرتکب نشود؛ او مقید به نماز اول وقت بود، به طوری که اگر جایی هم مهمان بود به محض شنیدن صدای اذان، از همه عذرخواهی میکرد و نماز اول وقتش را میخواند.
برادر شهید تازه تفحص شده «اکبر عسگری» بیان داشت: مادرم تعریف میکرد «نیمههای شب، دیدم چراغ راهپله روشن است؛ به سمت راهپله رفتم؛ اکبر داشت در دفترچهای مینوشت خدایا مرا ببخش که مستقیماً در چشمهای مادرم نگاه کردم».
وی یادآور شد: اکبر در سال 1366 طی یک مرحله به جبهه اعزام شد؛ مرحله دوم اعزام وی مصادف با نیمه شعبان 1367 شد؛ همان سالی که به گفته دوستانش اکبر مفقود میشود. 28 فروردین سال 1367؛ سال 1383 در پی اجرای طرح اعلام اسامی شهدای مفقودالاثر، بیش از 80 نفر از شهدای خمینیشهر را مفقودالاثر اعلام کردند که نام «اکبر» هم در لیست شهدای مفقودالاثر بود.
عسگری با بیان اینکه مادر شهید 10 ماه بعد از شنیدن خبر شهادت برادرش از دنیا رفت، گفت: مادرم، دو برادرش نیز در دفاع مقدس به شهادت رسیده بودند؛ در طول سالهایی که منتظر آمدن اکبر بود، ایام را با صبوری پشت سر میگذاشت؛ روحیه خاص و عالی داشت و بسیاری از خانواده شهدای مفقود، مادرم را به عنوان الگوی خود قرار میدادند.
وی به بازگشت اخیر پیکر تعدادی از شهدای دفاع مقدس اشاره کرده و بیان داشت: چند روز پیش مطلع شدیم برادرم در عملیات بازپسگیری فاو، مجروح میشود و به اسارت نیروهای بعثی درمیآید؛ او در اسارتگاههای عراق به شهادت میرسد و پیکرش در قبرستان «الکعب» به خاک سپرده میشود؛ تا اینکه بعد از 24 سال در تبادل شهدای ایران با اجساد عراقی، پیکر مطهر اکبر هم به کشور بازمیگردد.
این برادر شهید با بیان خاطرهای از تأکید شهید «اکبر عسگری» بر مفقودالاثر ماندنش گفت: اکبر بعد از شهادت پدرم با خط زیبایی که داشت، نوشته بود «شهید مفقودالاثر اکبر عسگری فرزند شهید رجبعلی عسگری»؛ او میخواست شهید شود و جنازهاش برنگردد و چند بار این جمله را به زبان آورد؛ زمانی که به وی اعتراض کردیم، گفت «نمیخواهم جنازهام برگردد چون اگر جنازه من بیاید و مردم بخواهند آن را تشییع کنند، مسئولیتشان در قبال شهدا زیاد میشود».
وی افزود: امروز که شهید عسگری بعد از 24 سال بازگشته است، قطعاً پیامی برای ما، جوانان و مردم دارد و آن این است که همیشه پیرو ولایت فقیه و اسلام باشیم و از خون شهدا پاسداری کنیم.