کد خبر: ۵۱۲۲۲۳
زمان انتشار: ۱۳:۰۱     ۲۷ مرداد ۱۴۰۱
بسیاری از اساتید دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران معتقدند خط تخریب و هجمه به استادان، مدیران و دانشجویان ارزشی و جهادی دانشگاه تهران؛ راهبرد حزب منحله مشارکت و عوامل فتنه 88 در دانشگاه است.

به گزارش پایگاه 598، به نقل از فارس، پس از انتصاب یکی از اساتید بسیجی دانشگاه تهران به عنوان رئیس دانشکده ادبیات و علوم انسانی این دانشگاه، تعدادی از دانشجویان و فارغ‌التحصیلان دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه با انتشار نامه ای نسبت به این انتصاب اعتراض کردند.

بسیاری از اساتید دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران معتقدند که جریان معترض به انتصاب عبدالرضا سیف رئیس این دانشکده هدف دار و سیاسی است و خط تخریب و هجمه به استادان، مدیران و دانشجویان ارزشی و جهادی؛ را راهبرد حزب منحله مشارکت و عوامل فتنه 88 در دانشگاه دانسته اند.

برهمین اساس بیش از 950 نفر از اساتید، دانشجویان و دانش آموختگان دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران طی نامه ای تاکید کردند: در روزهای اخیر، خط تخریب حزب منحله مشارکت و فتنه ٨٨ با هجمه ای برنامه ریزی شده، استاد بسیجی و مدیر ارزشی و کاردان، جناب آقای دکتر عبدالرضا سیف، رئیس دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران و استاد تمام گروه زبان و ادبیات فارسی را هدف آماج طعن و توهین خویش قرار داده و با هتاکی بیشرمانه و طرح شبهات دروغین و سخیف، آژنگ کینه به نیروهای ارزشی و انقلابی را بر چهره نفاق خویش آشکار کرده است.

در ادامه این نامه آمده است: دست‌هایی با سوء استفاده از نام دانشجو و دانشگاهی و با نشر نامه سرگشاده، بیانیه، عکس و کاریکاتور با جوسازی از طریق فضای مجازی و به یاری رسانه‌های معاندی همچون بی بی سی، وی او ای، رادیو فردا و بعضی پایگاه‌های خبری معلوم‌الحال داخلی اقدام به سیاه نمایی فضای دانشگاه و تخریب ایشان و مدیران و دانشگاهیان همراه ایشان در دانشکده ادبیات و علوم انسانی و موسسه لغت‌نامه دهخدا کردند تا مانع اجرای برنامه‌های پیشرو علمی، پژوهشی و اجرایی ایشان شوند.

این اساتید در بخشی از نامه خود تاکید کرده اند: در ادامه انتقادات کار به جایی کشید که در روزهای تاسوعا و عاشورای حسینی شرکت دانشگاهیان در هیات عزاداری اباعبدالله (ع) را به سخره گرفتند و یا مطالبی هزل و مستهجن در فضای مجازی نسبت به بانوان دانشگاهی اخلاقمدار پراکندند. بعضی خبرگزاری ها و پایگاه‌های خبری داخلی هم بی‌اطلاع از نیت پس پرده، و با تصور علمی بودن دعوا، بریده‌ها و بخش‌هایی از مطالب ایشان را بازتاب دادند. فتنه‌گران پس پرده این هجمه سنگین داخلی و خارجی با سواستفاده از متانت، صبوری و مرام دانشگاهی مدیران دانشکده ادبیات و دانشگاه تهران هر روز بر فشار و تخریب افزودند و می افزایند.

در بخش دیگری از این نامه تاکید شده است: در این تخریب گسترده مجازی و رسانه ای، "براندازی" مدیران دانشگاهی متعهد اسم رمز عواملی است که به دنبال ایجاد جو آشوب و کودتایی در محیط دانشگاهی اند. گویی براندازی را می خواهند از دانشگاه آغاز کنند. به دروغ نامه استعفایی را به هیات مولف لغت‌نامه دهخدا نسبت دادند و فردی معلوم الحال که سابقه عضویت در گروهک های معاند را داشته و در دوره اصلاحات و اعصار سبز و بنفش به رغم ضعف علمی به عنوان سرپرست هیات تالیف لغت نامه فعالیت کرده، با مصاحبه با رسانه‌های معاند منویات شخصی و گروهکی را به استادان موی‌سپیدی نسبت داده که مایه افتخار دانشگاه و فرهنگ اسلامی ایرانی اند. به این گمان که از این طریق میان دانشگاه و چهره های مانگار شکاف افکند. "سوء مدیریت"، "ایجاد جو رعب و وحشت" و "قانون‌شکنی" را به مدیران پیش رو و عالمی نسبت می دهند که برنامه ایشان، دانشگاه را به حرکت بر روی مرزهای دانش پیش می برد. موفقیت های مدیران جدید دانشکده و دانشگاه در زمان کوتاهی که از آغاز به کارشان گذشته ترسی در دل بدخواهان و بداندیشان افکنده که براندازی ایشان را روزشماری می کنند.

متن این نامه در ادامه آمده است:

* خط تخریب و هجمه به استادان، مدیران و دانشجویان ارزشی و جهادی؛ راهبرد حزب منحله مشارکت و عوامل فتنه 88 در دانشگاه

بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیم

أَفَتَطْمَعُونَ أَنْ یُؤْمِنُوا لَکُمْ وَقَدْ کَانَ فَرِیقٌ مِنْهُمْ یَسْمَعُونَ کَلَامَ اللَّهِ ثُمَّ یُحَرِّفُونَهُ مِنْ بَعْدِ مَا عَقَلُوهُ وَهُمْ یَعْلَمُونَ ﴿سوره مبارکه بقره، آیه شریفه 75﴾

[اى مؤمنان‏] آیا امید دارید که به [حقانیت‏] شما ایمان آورند؟! و حال آنکه گروهى از آنان کلام الهى را مى‏شنیدند و پس از آنکه آن را درمى‏یافتند، آگاهانه دگرگونش مى‏ساختند.

اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ (ع) وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ (ع) وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ (ع) وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْنِ (ع)

 با سلام و درود و تسلیت ایام سوگواری سید و سالار شهیدان، حضرت اباعبدالله الحسین علیه ­السلام و خاندان پاک و یاران باوفای ایشان.

چندی است که اذناب ورشکسته فتنه 88 و حزب منحله مشارکت در دانشگاه با هدف انتقام از جبهه انقلاب اسلامی و شکستن صفوف مرصوص سربازان ولایت و رهبری، و در جهت تحریک دانشجویان عزیز و دور کردن آنان از فضای علم و پژوهش و کُند کردن حرکت و پیشرفت علمی کشور که از مولفه‌های اصلی اقتدار ملی است، تخریب سازمان­یافته و ترور شخصیت استادان و دانشجویان متعهد و انقلابی را پی گرفته­اند. همان کسانی که مقام معظم رهبری، حضرت امام خامنه‌ای (ادام الله ظله الشریف)، از آنان به فرماندهان و افسران جنگ نرم تعبیر کرده­اند.

این جریان مذموم با استفاده ناجوانمردانه از فضای مجازی و با زیرپا گذاشتن اصول اخلاقی و تمسک به توهین و بهتان و افترا و توسل به هر ژاژ و یاوه­ای سعی در شبکه‌سازی و استفاده ابزاری از دانشجویان عزیز دارد، البته این رفتار خائنانه تازگی ندارد و همان شیوه و رفتار فجیعی است که منافقین با سیدالشهدای انقلاب اسلامی، سید مظلوم آیت­الله دکتر بهشتی (رحمه الله علیه) کردند. البته نیروهای متعهد و انقلابی به میثاق استوار و رفیع خویش با امامین انقلاب و شهیدان سرافراز تا پای جان ایستاده­اند و به مصداق آیه شریفه «وَلَا یَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ذَلِکَ فَضْلُ اللَّهِ یُؤْتِیهِ مَنْ یَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِیمٌ» توهین و تهمت معاندان را به جان می­خرند و آبروی و هستی خویش را مخلصانه در این راه مقدس به درگاه حضرت باری تقدیم می ­کنند.

در روزهای اخیر، خط تخریب حزب منحله مشارکت و فتنه 88 با هجمه‌ای برنامه‌ریزی شده، استاد بسیجی و مدیر ارزشی و کاردان، جناب آقای دکتر عبدالرضا سیف، رئیس محترم دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران و استاد تمام گروه زبان و ادبیات فارسی را هدف آماج طعن و توهین خویش قرار داده و با هتاکی بی­شرمانه و طرح شبهات دروغین و سخیف، آژنگ کینه به نیروهای ارزشی و انقلابی را بر چهره نفاق خویش آشکار کرده است. در این مرقومه و بنا به رویه جهاد تبیین به شبهات مطرح شده در آن بَسابِس مهمل و مبهمات کذا پاسخ می­گوییم، اما پیش از آن لازم است دلایل اصلی این هجوم و تخریب ناجوانمردانه را تشریح کنیم.

نخستین دلیل این هجمه کینه‌توزانه از سوی جریان فتنه، شخصیت و سابقه درخشان استاد ارجمند جناب آقای دکتر عبدالرضا سیف در مقابله با جریان­های الحادی و معاند است. دکتر عبدالرضا سیف استاد و مدیری آگاه، کاردان، مجرّب، شجاع، دلسوز و انقلابی است که شناختی دقیق و متقن از جریان­های الحادی و معاند در دانشگاه دارد و همواره با تدبیر و شجاعت در برابر آنان ایستادگی و مقابله کرده و مانع به ثمر رسیدن اهداف پلید آنان شده است و از سوی دیگر، ملجأ وثیق و تکیه‌گاه وزین نیروهای انقلاب اسلامی بوده است و در این راه همه مصائب صعب و شدائد گران را با صبر و شکیبایی و متانت تحمل کرده است. تدابیر و مجاهدت­های متمادی ایشان در دانشگاه تهران به ویژه در مقابله با فتنه 88 و خنثی کردن نقشه‌های شوم اغتشاشگران زبانزد خاص و عام است. 

دومین دلیل این هجوم هجو و تخریب هزل از سوی جماعت فتنه، برنامه راهبردی دکتر عبدالرضا سیف برای دانشکده ادبیات و علوم انسانی و عزم ایشان در حرکت به سمت تحقق دانشکده ادبیات و علوم اسانی با الگوی اسلامی است. همچنان که مستحضرید رهبر معظم انقلاب، امام خامنه­ای، مکرراً به اهمّیّت علوم انسانی و لزوم تحوّل و ارتقاء آن در دانشگاه­ها به ویژه تعمیق شناخت معارف دینی و مبانی انقلاب اسلامی تأکید کرده‌اند و در ابلاغ «سیاست­های کلی علم و فناوری» آن را یادآوری نموده‌اند.

معظم له در بیانات مورخ 1/12/1391 در اهمّیّت علوم انسانی فرموده‌‌اند: «علوم انسانی هوای تنفسی مجموعه‌های نخبه کشور است که هدایت جامعه را بر عهده دارند، بنابراین آلوده یا پاک بودن این هوای تنفسی بسیار تعیین کننده است». ایشان همچنین به غیرتوحیدی بودن مبنای علوم انسانی غربی اشاره کرده­اند و در دیدار سالانه خود با استادان دانشگاه در 11/4/1393 فرموده‌اند: «مبناى علوم انسانى غربى، مبناى غیرالهى است، مبناى مادّى است، مبناى غیرتوحیدى است؛ این با مبانى اسلامى سازگار نیست، با مبانى دینى سازگار نیست» و مجدداً در دیدار با استادان دانشگاه در 13/4/1394 جوشش درونی و حمایت بیرونی را لازمه تحوّل در علوم انسانی دانسته و فرموده‌اند: «علوم انسانی بسیار مهم است. تحوّل در علوم انسانی که به دلایل بسیار یک امر لازم و ضروری است، نیاز دارد به جوششی از درون و حمایتی از بیرون». تأکید چندین باره مقام عظمای ولایت بر تحوّل علوم انسانی در دانشگاه­ها کاملاً دقیق و نشان­ دهنده شناخت عمیق معظم له از وضعیت و شرایط دانشگاه­هاست.

واقعیت این است که بیش از پنجاه سال است که نگاه ماتریالیستی و مادی­گرایانه بر دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران حاکم شده و از این دانشگاه به دانشگاه­های دیگر تعمیم یافته است. البته در این اثنا استادانی متعهد همچون مرحوم آیت­ الله دکتر علی شیخ‌الاسلامی (رحمه الله علیه)،  دکتر محسن جهانگیری، دکتر اسماعیل حاکمی، دکتر عبدالرضا سیف و ... با بصیرت و آگاهی با جریان الحادی مقابله کرده­ اند، اما این جریان خزنده با تداوم حیات نحس خود، همچنان ذهن جوانان معصوم را آلوده می­سازد و از میان دانشجویان قربانی می­ گیرد و در سال­های اخیر با سلطه و تمامیّت خواهی خود مانع از فعالیّت استادان و دانشجویان ارزشی و انقلابی در این دانشکده شده و نیروهای انقلابی را به حاشیه رانده است و از سوی دیگر، مدیریت پیشین با اهمال و سهل ­انگاری نه تنها پیشرفتی در حرکت علمی و پژوهشی دانشکده ایجاد نکرد، بلکه معمولی‌ترین امور را هم یله و عاطل فروگذاشت و رفت؛ برای نمونه، ده سال است که حق ­التدریس استادان در این دانشکده پرداخت نشده و امور جاری دیگر نیز به همین ترتیب مسکوت و معطل باقی مانده است.

اینک دکتر عبدالرضا سیف با همکاری و همراهی دیگر استادان و مدیران متعهد با شناخت کاملی که از فضای دانشکده ادبیات و علوم انسانی دارند، مصمم هستند همگام با بیانیه گام دوم انقلاب و با بازنگری و ارتقاء کیفیت و کمیت برنامه‌ریزی آموزشی و پژوهشی و تهیه سازوکارهای لازم در جهت تقویت خلاقیّت و نوآوری و تشکیل کرسی­های نظریه­ پردازی علوم انسانی بر مبنای معارف و ارزش­های اسلامی محیطی سالم، علمی، پیشرو و متجلّی به فضایل و مکارم اخلاقی و معنویت اسلامی را فراهم کنند تا با تلاش و فعالیّت علمی مستمر و هدفمند استادان و دانشجویان و ایجاد تحّول در علوم انسانی، به فضل الهی دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران طلایه‌دار نظریه تمدن نوین اسلامی که مهمترین آرمان انقلاب اسلامی است، باشد. این موضوع یکی از مهمترین دلایل فعال­شدن خط تخریب و ترور شخصیت ایشان و همکارانشان است. خوشبختانه نویسندگان و بانیان اصلی متن تحریف و تخریب شناسایی شده‌اند و ارتباطشان با گروهک ­های منحله و معاند مشخص شده است و در آینده به آن رسیدگی می‌‌شود.

در آغازین روزهای محرم 1444/ مرداد 1401 متنی با عنوان «اعلام خطر درباره وضعیت دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران» در فضای مجازی پراکنده شده است. متنی در قالب یک فایل پی دی اف هشت صفحه‌ای که دو کانال تلگرام ویژه‌ برای انتشار و تبلیغ آن ساخته شده و در چند شکل دیگر ( اچ­تی­ام­ال همراه با هشتگ­های متعدد و به صورت اسلایدهای گرافیکی و اینفوگرافی با رنگ­های زرد و مشکی که معمولا در طراحی تابلوهای خطر از آن استفاده می­ شود) نیز منتشر شده است.

این متن از طریق پیام‌رسان­های مختلف پراکنده و‌ دست‌به‌دست می‌شود. در کنار آن با استفاده از امکانات گوگل، سازوکاری برای امضاءکردن متن تدارک دیده شده و به طور منظم هر چند ساعت یکبار اخبار آمار جدید امضاءکنندگان نیز پراکنده می‌شود. البته لازم به ذکر است که در این ساختار از جمع­ آوری امضا، هرکسی با داشتن مشخصات افراد مختلف می­ تواند ثبت نام کند. در واقع نه یک فرد بلکه گویا گروهکی دست اندر کارند. ظاهرا این نوشته به نام دانشجویان است، اما در متن به نکاتی اشاره شده که از مسائل اجرایی و اداری غیر دانشجویی حکایت دارد و قاعدتا نباید که دانشجویان از چند و چون آن مطلع باشند.

در میان امضاءکنندگان نام­ هایی هست که بیش از سی سال پیش دانشجوی دانشکده بوده‌اند و در دوره‌های خاتمی و روحانی سمتی داشته‌اند و اکنون ندارند. نام­هایی هست که‌سال­هاست ساکن کشورهای انگلستان، کانادا، اسکاندیناوی و دیگر کشورهای غربی اند. سال­هاست ایران را ندیده‌اند، چه رسد به دانشکده و سال­های اخیر و قطعا دوره مدیریت جناب آقای دکتر سیف را ندیده و درک نکرده‌اند.

سوال اصلی این است، کسی که فارغ‌التحصیل شده و اصلا مدیریت آقای دکتر سیف را ندیده است، چگونه نظر می­دهد و انتقاد می­کند؟ دانشجوی ورودی سال 1363و1364 در میان امضاءکنندگان چه معنایی برای شب­نامه­نویسان دارد؟ از میان قریب صد هزار فارغ‌التحصیلان دانشکده ادبیات، با امضای!!! چند صد نفر، اینان به دنبال چه خواسته نامشروعی هستند؟ گفت‌وگو با چند تن از امضاءکنندگان نشان داده که بعضی بی­خبر از وجود نامشان در پای نامه‌اند!

شب­نامه و کانال مجعول توسط شخصی راه­ اندازی شده که در دهه هفتاد دبیر انجمن اسلامی دانشکده و رئیس جهاد دانشگاهی دانشکده و عضو حزب منحله مشارکت و از فعالان فتنه 88 بوده است و ستاد موسوی را در ساختمان آموزش جهاد دانشگاهی در خیابان بلوار کشاورز دائر کرده و در خرابکاری­های فتنه دستگیر و زندانی شده و در حال حاضر با کارمندی جهاد دانشگاهی عضو شورای مرکزی انجمن مدرسین دانشگاه­ها (که از بانیان فتنه 88 بود) می­باشد. وی با همراهی دبیران اسبق و سابق انجمن اسلامی دانشکده و بعضی انجمن­های علمی دانشجویی و شورای صنفی در صدد سیاه­نمایی اوضاع موجود دانشکده بر­آمده­اند.

خطاب دور از نزاکت نامه که نه ریاست دانشگاه را قبول دارد و نه استادان دانشکده را دارای شأنیت می­ داند و حتی وزیر علوم را هم با طعن و کنایه مخاطب قرار می­دهد، نشان از تفکری تخریبی و دور از شان دانشگاه دارد که گویا از همان طلیعه قرار است با هجومی بی‌مایه، دون­پایه و بی­ریشه، رطب و یابسی سر هم کند تا عقده‌گشایی و افکار تخریبی شان را برون‌ریزی کنند و به بهانۀ طرح برخی مسائل-که اتفاقا در جلسات پرسش و پاسخ با مسؤولان دانشکده نیز طرح و پاسخ مستدل و منطقی داده شده است – به اهدافی فراتر از محدودۀ آکادمیک و دغدغه‌های دانشجویی برسد.

متن از یک استاد تمام گروه زبان و ادبیات فارسی و یک مدیر باسابقه فرهنگی و دانشگاهی، بدون عنوان و احترام، به صورت «عبدالرضا سیف» نام می­برد! دو کلیدواژه در متن بسیار پرتکرار است: «سوءمدیریت» و «قانون‌شکنی». این کلید­واژه‌ها در اسلایدهای گرافیکی تعبیه شده نیز برجسته شده‌اند! غافل از آنکه این حُسن مدیریت استاد دکتر عبدالرضا سیف در حسن اجرای قوانین اداری و آموزشی است که دستان نامدیران و قانون­گریزان و قانون­شکنان را کوتاه کرده است و چنان خشم آنان را علیه خود برانگیخته است که دست به تشکیل دسته و دستکی برای التهاب­آفرینی و تشویش اذهان دانشجویان و همکاران زده‌اند. کینه‌توزی و بغض نسبت به ارزش­های دانشگاهی و مجری صادق آن در دانشکده یعنی آقای دکتر سیف، آنان را به پریشان‌گویی کشانده است.

زیر سؤال بردن هر اقدام کوچک و بزرگی - بدون قائل‌بودن شأن تصمیم‌گیری برای مسؤولان دانشکده - خود نشان از روحیۀ قانون‌گریزی و طغیان­گری نویسنده - یا نویسندگان - دارد. از همین روی است که برخی موارد مطروحه در بندهای این نامه صرفا برای دمیدن در آتشی است که بر خلاف تظاهر نگارندگانش، التهاب‌آفرین و آشوب­طلبانه است نه مصلحت جویانه. زیرا نقد مصلحانه و انتقاد سازنده ادبیات خاص خود را دارد و می‌تواند از راه درست و چارچوب درست و متعارف انجام گیرد. چیدن هر گزاره نامستدل و هیجانی در نامه‌ای اینچنین، گویا دلیلش پُست­پرستی و احساس خطر باندی است که با انگیزه منافع شخصی و گروهی انجام می‌گیرد و نمی‌تواند صلاح جمعی آکادمیک را مد نظر قرار داده باشد، وگرنه برخی از موارد مطرح در این بندها خود در اندازه‌ای نیست که قابل طرح باشد و صرفا برای طولانی‌کردن بندهای نامه!!! و خطرناک‌نمایاندن اوضاع و تشویش اذهان صورت گرفته است.

وضعیت دانشگاه­ها و دانشکده­های کشورمان و از جمله دانشکده ادبیات دانشگاه تهران، نسخه‌ای نمادین و برآیندی از وضعیت جامعه ­ای است که هشت سال نابخردانه اداره شد و «خسارت محض» را به بار آورد. در نگارش نامه!!! اخیر، بی‌تردید بانیان وضع موجود و اقلیتی پرادعا، بانفوذ و فشار رسانه‌ای و جوسازی و تحریک به دنبال گرفتن ماهی منافع شخصی و باندی از آب گل‌آلود خود ساخته هستند. اقلیتی از استادنمایان منفعت­ طلب، بعد از پایان دوره مدیریت­شان، با حضور دولت جدید و تغییرات مرسوم مدیریتی در سطوح بالا و میانی، بعد از ناامیدی از کسب پُست و عنوان و منصب، بر سبیل عادت مالوف، دانشجو را به چشم سرباز پیاده­نظام و وجه­المنافع خود می­ بینند و با سوءاستفاده‌ شور و احساس جوانی ‌و ‌آرمان‌خواهی‌ دانشجویان در پی تخریب کادر با تجربه مدیریتی جدید هستند تا در پی تخریب آنان، در دولت جدید نفوذ کنند و موجب مانع­تراشی، ناکارآمدی و شکست آن شوند. اینان جمله معروف دکارت: «من می­اندیشم، پس هستم» را این طور تفسیر می‌کنند: «من پُست مدیریتی دارم، پس هستم». ناگفته پیداست که مدیریت هشت ساله آقای دکتر غلامحسین کریمی دوستان بر دانشکده جز تنش، کینه­ توزی، نفرت ­پراکنی، سند‌سازی برای ترفیع و ارتقاء و امتیاز دادن متنوع به نورچشمی­ها و وقت­کشی‌ها و سرمایه­سوزی‌ها، حاصلی در پی نداشت. شاهد مثال اینکه دو تن از امضاءکنندگان هتاکی­ها، فرزندان هیات علمی‌های ویژه‌خوار دانشکده هستند.

اقلیتی از استادانِ سَکّونشین که شب­نامه‌نویسی و جمع‌آوری و جعل امضا برای قدرت خود را بر عهده عده­ای از دانشجویان نهاده تا خود بر صدر سکوی منافع بنشینند. آنها کسانی هستند که حتی در منازعات علمی و مباحثات قلمی نیز برخی شاگردان و دانشجویان زحمتکش خود را به چشم کارگر علمی می‌بینند و الگویشان کسی است که فرمود: «فقط ما بلدیم مذاکره کنیم، فقط ما زبان دنیا را بلدیم و کلاً فقط ما خوبیم !!!»، اینان نیز معتقدند: «فقط ما رئیس و معاون خوبی هستیم» و هر انتخابی غیر از خود و همقطارانشان را برنمی­تابند و دقیقاً مانند رفقای سیاسی شان به مخالفان خود برچسبِ بی­سوادی، ناکارآمدی، خشونت، ارعاب، افراطی‌گری و ساده‌لوحی میزنند. اصولا کودکانِه به دنبالِ توپ و معتقد به نظریه «یا ما بازی یا بازی خراب» هستند !!!

در زمان مدیریت آقای دکتر کریمی دوستان که در واقع مدیریت دانشکده برای ویژه‌خواری کریمی و دوستانشان بود، برای شرفیابی به دفتر کارشان، به غیر خودی­ها اجازه باریابی نمی­ دادند و صرفا حلقه مریدان خودشان می­توانستند به راحتی به آنان دسترسی داشته باشند. تفرعن، تبختر و انانیت کسانی که امروز پشت به اصطلاح نامه دانشجویان پنهان شده­اند، بر کسی پوشیده نیست. جماعتی که وقتی قرار باشد به دفتر کارشان برویم، باید از قبل تمرین کنیم که خدای نکرده «فرمودید» را «گفتید» ادا نکنیم. دانشجو در مقابل آنان باید حرف­هایش را در «زر ورقِ تکلف» بپیچد و عرضه کند.

هر دانشکده ادبیات آمده­ای، از برخی استادان چنان رفتار متفرعنانه ­ای می­ بیند که جسارتاً می­خواهد همه تاریخ و مافیها را بالا بیاورد. اما امروز چنین استادانی که سعی در تئوریزه­کردن فرهنگ بندگی در دانشگاه را داشته و دارند، صحنه‌گردانِ تخریب علیه مدیریت جدید و مردمی دانشکده شده­اند. کسانی که در دوران خود و دوستانشان با مدیریتی برآمده از «منطق صبح جمعه­ای»، هر اشتباهی را که خود مرتکب شده­اند، به مدیران جدید دانشکده منسوب می­کنند. قدرت­خواهی برخی جامانده از قدرت، موجب شده به جای عذرخواهی بابت سال­ها ستمگری استاد محترم دکتر عبدالرضا سیف را به چشم یک مهدورالدم ببینند و با نسبت­دادن همه اهمال­ها، سستی­ها، ناکارآمدی­ها و ضعف­های مدیریت!!! قبلی به مدیریت جدید، سعی در فرار به جلو دارند. این رویکرد یعنی آشوب‌طلبی و شب­نامه­نویسی و تخریب مدیریت دانشکده به هدف فشار به مدیریت دانشگاه برای اعاده قدرت مخرب هم ره به ترکستان می‌برد و هم به حوالی کعبه نمی‌رسد.

پاسخ بند1: طبیعی است که تغییر مدیریت با تغییر در همکاران همراه باشد، و این امر در گذشته نیز بسیار نمایان بود و حتی در هیأت تحریریه مجلات نیز دیده شد، چه رسد به مدیران گروه که در دورۀ قبلی حکم گرفته بودند، و امر چندان زیبنده‌ای نیست که یک مدیر از گرفتن صندلیش تا این حد آشفته گردد، مگر آنکه شیفتۀ قدرت باشد نه خدمت.

رئیس دانشکده دست راست و امین ریاست دانشگاه در دانشکده است و حسب اختیارات می­تواند حکم داخلی برای کسی بزند تا بتواند کارهای گروه یا امور دیگر را با کسی که همکاری و همفکری لازم با او را دارد، پیش ببرد نه کسی که ممکن است در کار او خلل وارد کند. در دوران مدیریت آقای دکتر کریمی دوستان هم سابقه داشت. چنان که در دوره ریاست وی، استاد ارجمند جناب آقای دکتر صفت‌گل در سال نخست مدیریت، برکنار شدند و استاد ارجمند جناب آقای دکتر زرین‌کوب مسئولیت ایشان را ادامه دادند. سرپرستی اخیر گروه تاریخ هم مطابق قانون آیین­نامه‌ها سه ماهه بوده که تا زمان تغییر با حکم ریاست دانشکده و دانشگاه بیش از نه ماه غیر قانونی ادامه یافته بود.

پاسخ بند2: در دوران مدیریت دکتر کریمی دوستان به مدت هفت سال  استادان و دانشجویان از سوء مدیریت یکی از مدیران گروه­های آموزشی به تنگ آمده بودند. مدیری که چهار بار با بهانه‌سازی و خدعه و تبدیل عنوان گروه به بخش به انگیزه حل تعارض‌های قانونی و آیین­نامه‌ای، دوران مدیریتش تمدید شد.

این «گروه» آموزشی قدیمی و شصت‌ساله صرفا برای ویژه­خواری و در صدرنشینی مدیر آن به «بخش» تنزل و تعداد اعضای هیات علمی آن از شش تن استاد و استادیار به سه استادیار پیمانی کاهش یافت. مدیر این گروه تبدیل شده به بخش از دو رشته آموزشی یکی (ایران شناسی)را که دوست نمی‌داشت به حال خود رها کرد و یوسف گونه به کام گرگها سپرد و  تعداد دانشجویان کارشناسی ارشد رشته را به چهار پنج نفر کاهش داد و سلوک نامناسب او، اغلب دانش‌آموختگان گروه را از ادامه تحصیل در مقطع بالاتر منصرف کرد، چنان که اغلب پذیرفته‌شدگان این سال­های مقطع دکتری، دانش ­آموختگان دانشگاه­های دیگرند. خطاب به دانشجویان، آنان را بی­ استعداد و «توسری‌خورده» و ... خطاب کرد.

در کلاس درس با کتاب بر سر دانشجوی دکتری کوبید. در صورت جلسات گروه و دفاعیه دست برد. واژه «فرهنگ» را از عنوان رشته حذف کرد و  سهم گروه آموزشی از مجلات دانشکده را ضایع کرد. به نام نقد به استادان پیشکسوت و چهره‌های ماندگار و خدمتگزار علمی و فرهنگی (حتی استادان پیشکسوت و بنیانگذار گروه) توهین کرد و افترا زد و کوشید که دانشمندان را بی‌مایه و بیسواد جلوه دهد و با همان مقالات شبه‌نقد پایه دانشگاهی گرفت. دانشجویان را به نگارش نامه ­های شکایت از همکاران تشویق کرد. همواره در حضور استادان از الفاظ ناشایست استفاده می کند. (آخرین بار در جلسه پرسش و پاسخ در 23 خردادماه، خطاب به معاون اجرایی کنونی، در حضور جمع استادان و دانشجویان از لفظ زشت و ناشایست استفاده نمود).

پس از هفت سال مدیریت با معرفی مدیر جدید بخش، با هدف تشویش اذهان دانشجویان در فضای مجازی قیل­وقال به راه انداخت. در این بخش که تنها سه عضو استادیار دارد، برگزاری آزمون و مصاحبه دکتری قانونی نبود و آزمون با مشارکت استادان بازنشسته بخش و استادان عالیقدر مدعو برگزار گردید، تا هرگونه شائبه‌ای بر طرف گردد. علاوه براین، نکته دیگری که در این باره باید اشاره کرد این است که در دوره مدیریت قبلی، در مصاحبه دکتری، حقوق دانشجویانی که مرید برخی استادان صاحب نفوذ نبودند، تضییع می‌شد، لذا معاون آموزشی فعلی دانشکده با تعیین افرادی به عنوان ناظر، امکان ایجاد رانت برای قلیلی را گرفت و کثیری را نجات داد. حتی در جلسات مصاحبه­های دکتری هشت سال گذشته، برخی استادان که با رویکرد مدیریت سابق همراه نبودند، دعوت نمی­شدند تا با فراغ بال بتوانند امیال و اغراضشان را دنبال کنند.

پاسخ بند3: بوفه دانشکده برای یک ماه و نیم، از نیمه اردیبهشت ماه، بعد از ماه مبارک رمضان، با مدیریت امور دانشجویان دانشکده، همزمان با ارسال نامه برگزاری مزایده به پیمانکار قبل از کرونا، طبق قرارداد مالی مدون و رعایت مسائل بهداشتی واگذار شده ‌است.

پاسخ بند4: شاید از مهمترین بندهای این نامه همین بند باشد که با وجود اذعان به اختیارات رئیس دانشکده در انتخاب معاونانش، آنها و سوابقان را به استهزا گرفته است.

نگاهی به معاونان قبلی ریاست سابق دانشکده که خود تازه وارد و فاقد هرگونه آشنایی حداقلی با مدیریت دانشکده ادبیات بود‌ند، موضع غرض­ورز و غیرمنطقی نویسنده - نویسندگان – را نشان می ­دهد. علاوه بر اینکه معاونان سابق (به ویژه معاون آموزشی و پژوهشی سابق) پیش از انتصاب تصدی سمت‌های مشابه را در کارنامه نداشته و مشکل متوهمانه ادعایی را داشته‌اند و کسی از مدعیان فعلی به این مسأله اعتراض و جوسازی نکرده بود!  اما معاونان فعلی سابقه معاونت آموزشی، معاونت اداری مالی، مدیریت گروه آموزشی، ماموریت و مدیریت و کرسی­های تدریس طولانی‌مدت در دانشگاه­های بین­المللی و اخذ تقدیرنامه‌های وزارتی و دانشگاهی بین­المللی و ریاست کتابخانه مرکزی و مرکز اسناد دانشگاه و نگارش و ترجمه بیست کتاب و برگزیده پژوهشگر نمونه سال توسط وزارت عتف و کسب رتبه اول دکتری در دانشگاه تهران و مسابقات علمی و تاسیس نشریات تخصصی به زبان­های فارسی و انگلیسی را در کارنامه دارند.

پاسخ بند5: تغییر در مدیریت اداره‌ای مانند اداره آموزش امر جدیدی نیست که چنین سر و صدایی را طلب کند، جابجایی برخی افراد در یک مجموعه اگر در برخی موارد فوایدی نداشته باشد، قطعا نمی‌تواند منفی تلقی گردد، البته که دانشجویانی پس از چندین نیمسال (از آغاز نیمسال دوم ورودی خود) تا بعد از عید نوروز در دانشگاه حضوری نداشته‌اند، نسبت به کارمندان و جابجایی ایشان نظری نداشته و نمیتوانند نظری دقیق بدهند جز آنکه کسانی با هوچی­گری و جوسازی فضا را ملتهب نشان داده و واویلا سردهند. گرچه بازخوردهای دانشجویان و همکاران و نارضایتی ایشان از بخش­هایی از عملکرد رؤسای قبلی ادارات آموزش و پژوهش یکی از دلایل این تغییرات بوده است.

نویسندگان نامه مزبور بهتر بود به جای طرح این‌گونه موضوعات معمولی به کمک مسؤولان دانشکده در جهت اصلاح و پیشبرد بهتر امور می‌رفتند و فضای دانشکده را دچار التهاب ساختگی و سیاه­نمایی نمی‌کردند. از نکات حاشیه­ای که بدان پرداختند و به هیچ رو شباهتی به نقد ندارد و نشان از روحیه‌ ناسالم اینان دارد، تمسخر رئیس، معاون، مشاور بین­الملل و استادان دانشکده در فضای مجازی است که جهت حضور در عزاداری سیدالشهدا (علیه­السلام) در پردیس مرکزی حاضر شده بودند و ضمن تمسخر افراد، ارزش­های شیعی و اسلامی را در یکی از آن دو کانال تلگرام به سخره گرفتند.

پاسخ بند 6: در خصوص مقاوم‌سازی و مسائل عمرانی عجیب است که نویسندگان نامه، عمیقا خطا گفته اند. فرض کنیم ریاست فعلی دانشکده در گذشته با مقاوم­سازی موافق نبوده باشد، از آنجا که معترضان فعلی از موافقان این امر بوده‌اند باید خوشحال باشند که ریاست محترم به دنبال استمرار مقاوم­سازی است و کار گذشته را - که البته بسیار بد مدیریت شده و باعث هدر رفت مالی فراوان گردید – دنبال می‌کند.  آقای دکتر سیف پیش از آغاز طرح در مدیریت قبل و پس از آن، بارها اعلام کرده بود که به اجرای کار به آن شکل و با آن کیفیت اعتقادی ندارد. اما پس از آغاز دوره مدیریت، بنایی نیمه­ویران و پروژه­ای نیمه­ کاره را با صندوقی تهی تحویل گرفت. منطقا دو راه پیش روی او بود. نخست رهاکردن کار به حال خود و دوم به پایان بردن کار که باز منطقا و به درستی راه دوم را در پیش گرفت و برای اجرای آن چندین برابر مدیریت قبل تامین بودجه و اعتبار کرد. مدیریت قبل مقاوم­سازی را در دوره کرونا، در پرده و دور از انظار پیش برد، طبیعتا سروصدا و بازتاب رسانه‌ای نداشت و مدیریت فعلی کار را پس از کرونا، شفاف و آشکار در پیش گرفت. ادامه کار قطعا با حفظ میراث و یادگارهای تاریخی دانشکده به انجام خواهد رسید.

ریاست سابق دانشکده؛ آقای دکتر کریمی دوستان در هیچ یک از مقاطع تحصیلی در دانشگاه تهران تحصیل نکرده است. ایشان بدون هیچگونه اطلاعی از دانشگاه تهران و دانشکده، به صورت غیرعادی و شگفت­انگیزی از سنندج منتقل گردید و هیچ اطلاعی از مسائل دانشکده و پیشینه و تاریخ و اهمیت آن و هیچ آشنایی با جایگاه نمادین و سمبلیک دانشکده ادبیات دانشگاه تهران نداشت و منشاء همه خطاهای فاجعه‌بار نامبرده همین بی­اطلاعی است. و به همین سبب در طول ریاست خود بر دانشکده بلندآوازه ادبیات، کوهی از مشکلات از جمله تسری منش خان­سالارانه از سبک مدیریت قبلی خود به دانشکده ادبیات و تبدیل روابط معنوی همدلانه به فضای پرتنش و ملتهب و رواجِ نمامی و سخن­چینی و دامن­زدن به باندبازی و دسته و دستک تراشی و ... را به وجود آورده است. تفاوت است میان مدیرانی که خود روزگاری دانشجوی همین دانشکده بوده‌اند و از جایگاه مفهومی آن آگاهی دارند، با مدیرانی که از اینجا و آنجا به دانشگاه تهران منتقل شده‌اند و در دانشکده تازه­وارد بوده‌اند و از شأن و نقش ملی و کارکرد محتوایی و هویتی أن آگاهی ندارند.

بدیهی است که در مدیریت جدید دانشکده حفظ یادها و یادگارها در کنار مقاوم­سازی پیگیری خواهد شد. طبعا زدودن کامل پیامدهای رویه‌های ناسالم که در دوران گذشته نهادینه شده، مدتی زمان خواهد برد.

در مورد اینکه دانشکده به انبار تبدیل شده است، جالب است که دوستان فراموش کرده اند که بنیانگذار آن انبار، چه کسی بوده است. در مدیریت سابق، کتاب­های ارزشمند کتابخانه در مدت بسیار طولانی، در کارتون­های موز، در چه وضعیت اسفباری بودند و در یک محیط علمی چه آسیبی بدتر از این است؟ و عجیب است دوستان آن زمان جز سکوت و رضا نداشته‌اند. در ثانی کار عمرانی اگر جدی باشد نیازمند و ناچار به انجام برخی امور و برخی جابجایی­هاست، جابجایی نیمکت­ها یا برخی میزهای اداری و غیره در چنین امری ناگزیر است.

نیمکت­های دانشکده به اذعان اهل نظر نیازمند اصلاح و تعمیر بوده‌اند و الان هم همه در شرایط عادی نگهداری می­شوند. چهار سال تاخیر در تکمیل مقاوم­سازی در مدیریت قبل، فروختن و چوب حراج زدن به چهار واحد آپارتمانی در خیابان وصال در ازای چند قفسه برای کتابخانه، معامله‌ای با منشاء فقدان محاسبه و تدبیر بوده است. در حالی که خرید چنان قفسه­هایی که به علت سبکی، صرفا مناسب نگهداری پرونده ­ها می­باشد و استعمال آن در مخزن کتابخانه، به خاطر سنگینی کتاب­ها، غلط و حتی خطرآفرین است. البته می­توان حدس زد که این دوستان در نگارش این نامه و این بند چون موارد دیگر، چیز خاصی دستگیرشان نشده به دنبال نشان دادن ناراحتی اصلی خود هستند.

پاسخ ‌بند7: با تغییر مدیریت، طبعاً ایده­ها، اولویت­ها، گفتمان­ها و چارچوبِ فکری مدیریتی تغییر می­کند و متصدیِ نوآمده، در ذیل منطق مدیریتی و سیاستگذاری خود به فرایند جذب مصوبه ابلاغی وزارت علوم می‌پردازد؛ چراکه در غیر این صورت، نتیجه و مسئولیت این کنش مدیریتی، بر عهده او نخواهد بود.

پاسخ بند8: این بند ناظر به توقف فعالیت استادان مدعو حق­التدریس است. البته جالب است که در دوره گذشته و مدیریت سابق، گروه­ها به شدت در دعوت از استادان حق‌التدریس در مضیقه بودند و اجازه دعوت از استادان بیرون دانشگاه را به بهانه­هایی مثل عدم توانایی مالی، نداشتند. همین نشان می­دهد تعداد مدعوین تدریس بسیار اندک بوده است و چنین ادعایی نیز چندان وجهی ندارد. علاوه بر اینکه خود ریاست فعلی دانشکده در جلسات با گروه­های آموزشی به دعوت از استادان توانمند به ویژه به کارگیری استادان ممتاز بازنشسته تأکید کردند.

نکته مهمی که دراین باره باید افزود اینکه در بحث پرداخت حق­التدریس و حق­التحقیق، دانشکده از سال 91 تا کنون بدهکار بوده است؛ اما با پیگیری کادر مدیریتی جدید در این شش ماه، رقم شش میلیارد تومان در حال پرداخت است. جای بسی تعجب است که مبالغ تخصیصی برای پرداخت حق‌التدریس‌های دانشکده، اغلب برای مطالبات مدیران هزینه می­شد و حق­الزحمه استادان حق­التدریس و مدعو، به عنوان دیون برای مدیریت فعلی به ارث رسیده است.

پاسخ بند 9: در خصوص مسائل بهداشتی بوفه باید گفت که نابسامانی بوفه و فعالیت آن به صورت گسترده ­تر در مدیریت قبلی بدون اعتراض این دوستان استمرار داشت و کرونا آن را محدود کرد. مدیریت فعلی چند نوبت با دعوت از کارشناسان بهداشت دانشگاه، وضعیت بوفه را برای برنامه­ریزی و بهره­برداری مجدد ارزیابی کارشناسی کرده است.

پاسخ بند10: کاهش ساعات و روزهای فعالیت اداری دانشکده دلایلی دارد، از جمله: کارهای مقاوم­سازی و عمرانی که خلوت­ بودن دانشکده و تعطیلی کلاس­ها و مرخصی استادان در تابستان بر سرعت آن می­افزاید و از بحرانی آموزشی- دانشجویی پیشگیری می‌کند و این مهمترین دلیل است. از سویی مدیریت مراجعه دانشجویان و مراجعان در روزهای خاص لزوما منفی نیست، بلکه کمک و حمایت نیروی انسانی و کارمندان است که در تابستان و کرونا مراجعه حضوری کمی را تجربه می­کنند. علاوه بر اینکه دانشکده در روزهای دیگر تعطیل، بسته نبوده و مراجعه و رفت و آمد دانشجویان برای ملاقات استادان نیز صورت می‌گرفته است. استفاده از کتابخانه مرکزی نیز جبران تعطیلی کتابخانه در روزهای دیگر را می­کرده است. البته می­توان نسبت مراجعه به کتابخانه را در روزهای عادی سنجید تا ادعای مذکور خودبخود رد شود. این دوستان اگر به دانشگاه مراجعه کرده باشند، حتما دیده‌اند که برخی درهای دانشگاه نیز – مثل در خیابان قدس - گاه در ساعت 4 (و پیشتر 5) بسته می­شود.

اما در مورد زنگِ اخباری که به صدا در می‌آید، در سال­های گذشته و دوران مدیران پیشین نیز در ساعتی مثلا 6 عصر این زنگ زده می­شد و اکنون نیز وضعیت جدیدی رخ نداده است. این زنگ یکی از یادگارها و مواریث قدیمی دانشکده و ساخت کارخانه زیمنس آلمان است و از بدو تاسیس ساختمان وجود داشته و نسل­های پیاپی صدای آن را شنیده­اند. ظاهرا دوستان پیش از مدیریت جناب آقای دکتر سیف، بانگ این زنگ را نشنیده بودند! لازم به یادآوری است که قفل الکترونیک درِ دانشکده نیز در دوره مدیریت آقای دکتر کریمی دوستان نصب شده و اغلب دانشجویان به خاطر ممنوعیت و محدودیت­های تردد در دوره کرونا از وجود آن بی­اطلاع بوده­اند و پس از بازگشایی مجدد دانشگاه با آن مواجه شده‌اند. علاوه بر اینکه مسؤول کلی امور دانشکده رئیس آن است و علی­القاعده در قبال آن مسؤولیت، باید اختیار داشته باشد و  باید بتواند بر اساس  مسؤولیت تصمیم بگیرد.

پاسخ بند 11: نویسندگان بند 11 را در فایل پی دی اف جا انداخته اند! اما در اسلایدهای زرد و مشکی عنوانی برای آن در نظر گرفته شده است!

پاسخ بند12: رئیس دانشکده ملزم به نظارت بر سازمان تحت مدیریتش است، طبعا هر مدیر رویکردی دارد. جای بسی شگفتی است که عده­ای به صرف ناخشنودی از روش مدیریتی رئیس دانشکده، بیدرنگ اعلام خطر کنند. مراجعه به کلاس و خیر مقدم جناب أقای دکتر سیف و معاونان دانشکده به استادان و دانشجویان، بعد از مدتها تعطیلات کرونایی، اتفاقا نقطه برجسته مدیریتی است، چرا که رویکرد همدلانه و رفتار متواضعانه با همکاران و دانشجویان، رفتاری ستوده است. نمایشی خواندن آن نیز، نقد نیست بلکه ماقبل نقد است. ایشان به استادان و دانشجویان (که به خاطر شرایط وقت اصلا دانشکده را ندیده بودند) در بازگشایی دانشکده پس از دوران تاریک کرونا خوشامد می­گفت و ایشان را به ادامه فعالیت آموزشی و پژوهشی تشویق می­کرد. شاید این مطلب بدین خاطر نوشته شده که پرده­نشین­ها عادت به مدیریت پشت میزی دارند و صرفا در دفاترشان می­نشینند و با تحرک و فعالیت میدانی و تکریم همکاران میانه­ای ندارند، چراکه تکریم و احترام، با غرور و تبختر و تحقیر و توطئه ضد همکاران قابل جمع نیست.

پاسخ بند13: یکی از ادعاهای مضحک نامه همین بند است، دانشجویی که دانشجوی رشته ادبیات هم نبوده است، به نام شاهنامه­ خوانی در مقایل مجسمه حکیم ابوالقاسم فردوسی، داد و بیداد می­کرد و به تمرکز ذهنی استادان و دانشجویان عزیز در ساعات کلاس و یا استراحت و مطالعه استادان و دانشجویان آسیب می­زد. اتفاقا جناب آقای دکتر سیف به دلیل همین ظاهرا شاهنامه­ خوانی با وی همراهی کردند، ولی گزارش­های بعدی و اعتراض دانشجویان نشان داد که وی در اشعار انتخابی، شاهنامه خود را دارد و هر شعری را به جای شاهنامه فردوسی می­خواند، این امر توسط دانشجویان و برخی استادان تذکر داده شد و پیش از سوء استفاده از نام فردوسی جلوی وی گرفته شد. جالب است که یک روز همان شاهنامه­خوان، در خردادماه، شعر زیر از فرخی یزدی را به جای شاهنامه می­خواند و بیت­های خاصی را جهت تحریک دانشجویان تکرار می­کرد:

«هر لحظه مزن در، که در این خانه کسی نیست/ بیهوده مکن ناله، که فریادرسی نیست/ شهری که شه و شحنه و شیخش همه مستند / شاهد شکند شیشه که بیم عسسی نیست/ آزادی اگر می‌طلبی غرقه به خون باش/ کاین گلبن نوخاسته بی‌خار و خسی نیست/ دهقان رهد از زحمت ما یک نفس اما/ آن روز که دیگر ز حیاتش نفسی نیست/ با بودن مجلس بود آزادی ما محو/ چون مرغ که پابسته ولی در قفسی نیست/ گر موجد گندم بود از چیست که زارع/ از نان جوین سیر به قدر عدسی نیست/ هر سر به هوای سر و سامانی و ما را / در دل به جز آزادی ایران هوسی نیست/ تازند و برند اهل جهان گوی تمدن/ ای فارْس مگر فارِسِ ما را فرسی نیست/ در راه طلب فرخی ار خسته نگردید / دانست که تا منزل مقصود بسی نیست»

ظاهرا از نظر دوستان نویسنده نامۀ اعلام خطر و صحنه‌گردانان پشت پرده، این ابیات از شاهنامه است و اصلا سیاه‌نمایی نیست.

از محتوای نامه پرواضح است که اطلاعات تحریف شده‌ای از سوی برخی استادان!!! پشت صحنه به مضمون متن منتقل شده است وگرنه دانشجویان در فضای بسته 8 سال گذشته (تا پیش از مدیریت آقای دکتر سیف) و نیز به سبب تعطیلات دو ساله کرونایی نمی­دانستند چه کسی در کجاست و چه می­کند و چه کسانی چگونه ارتقاء یافتند و چه کسانی بازنشسته شدند و چه کسانی چگونه جذب شدند، مقاوم­سازی چه بود و چرا و تا چه حد انجام شد، کدام استادان مدعوند و چرا دیگر نیستند، و چرا سردبیران مجلات تغییر کردند و بسیار چراهای دیگر ...

 به نظر می­رسد نویسندگان نامه و خط‌دهندگان آن هرگونه اختلاف نظر و تفاوت دیدگاه و روش و اختلاف سلیقه­ای را با نگاهی استبدادی، برای خود خطر می­دانند و البته قبلا که بسیاری از این مطالب مصداق داشت سکوت کرده بودند، حال هیچگونه تفاوت نگاه و رویکردی را نه تنها نمی­پذیرند که خطر می­بینند! باید از این نگاه که افراد را به نگارش این چنین نامه برساند، نگران و  بر حذر بود. 

پاسخ بند 14: این بند حقیقتاً مبین این است که پرده­نشینان چیزی در چنته ندارند و صرفاً برای سیاه­نمایی و انداختن تیر در تاریکی این بند را نگاشته اند.

نشریات هر دانشکده، در واقع ویترین علمی و پیشخوان آن دانشکده هستند، لذا تمرکز بر آنها و مدیریت صحیح شان، حیثیتی است. اولین نکته در این باره، تغییر اعضای هیات تحریریه نشریات دانشکده است که کاملا مرسوم و طبیعی است و در ادوار گذشته نیز کاملا مشهود است.

اما نکته اساسی در این باره، وجود «اسامی پرتکرار» در مقالات چاپ شده در نشریات دانشکده در دوره ریاست جناب آقای دکتر کریمی دوستان و دوستان او است. آیا وقت آن نرسیده تا کسانی که هشت سال از موقعیت خود به نفع خودشان و دوستانشان استفاده می­کردند، پاسخگوی رفتارشان باشند؟!. آیا به ت­آور نیست کسانی که باید بابت سوءاستفاده از مقام و موقعیت‌شان به همه دانشجویان و همکارانشان پاسخ دهند، امروز به تحریک دانشجویان می‌پردازند و خود در پشت صحنه پنهان شده ­اند؟ پرده­ نشین­ها توجه قلیلی از دانشجویان را به حاشیه­سازی­ها علیه مدیران  جدید جلب کرده ­اند تا شاید دانشجویان با آگاهی­ یافتن از نحوه مدیریت آنان، به خودشان معترض نشوند. در همان مجله وزین ایران­شناسی با وجود آنکه استادان نامداری متصدی آن بوده­ اند! در مواردی مقالات بدون هیچ گونه داوری چاپ و منتشر شده­ اند یا با داوری یاران و نزدیکانشان پذیرش گرفته­ اند. مواردی همچون ارجاع به منابعی با عنوان مجعول برای نام خلیج فارس و یا چاپ یک مقاله در دو شماره پیاپی به شکل دو مقاله نیز به چشم می­ خورد.

نکته مهم دیگر در حیطه امور پژوهشی این که با استقرار جناب دکتر سیف و حمایت ایشان مجله باستان­شناسی توانست به رتبه اسکوپوس Scopus دست یابد و رشته باستان‌سنجی گروه باستان­شناسی در دانشگاه مصوب و راه‌اندازی شود.

لازم به ذکر است زمینه و بستر انگیزشی نویسندگان بیانیه (البته باید گفت هجونامه) علیه مدیریت دانشکده‌ ادبیات، سهم‌خواهی، پست­پرستی، جناح­زدگی و سیاسی‌‌کاری است. اقلیت محضی که مالوف به قانون­شکنی، شانتاژگری و تعویض جای ظالم و مظلوم اند. تا کی و کجا عده­ای ظالم و بانفوذ بعد از تخلفات گسترده، جای ظالم و مظلوم را عوض کنند و برای گریز از پاسخگویی به پرسش­های روا، گریز را در پنهان شدن پشت دانشجویان بدانند و با تخریب کادر مدیریتی جدید که فداکارانه با دیرخوابی و زودخیزی در پی پاکسازی و پالودنِ آلودگی­های برجا‌مانده از ریاست پیشین است، خود را از مظان اتهام و سوءمدیریت برهانند تا زوایای دوران مدیریتشان بر کسی مکشوف نشود؟

البته باید افزود تخلفات و موارد محرمانه­ای از بعضی مدیران قبلی وجود دارد که به سبب حفظ شان و آرامش محیط مقدس دانشگاه و حفظ حرمت و آبروی مدیران قبلی از طرح آنها در اینجا خودداری می­کنیم، اما از طرق قانونی رسیدگی می‌شود.

در پایان یک بار دیگر ضمن قدردانی و حمایت قاطع از رئیس و معاونان و مدیران ارزشی و انقلابی دانشگاه تهران به ویژه رئیس محترم دانشکده ادبیات و علوم انسانی، جناب آقای دکتر عبدالرضا سیف، به دسیسه­بازان و توطئه ­گران و رجاله­ های سیاسی و پادوهای فرومایه آنان که با مکر و حیله قصد فریب دانشجویان و اختلال در دانشگاه را دارند گفته سردار دلها را تکرار می­کنیم که ما «ملت امام حسینیم» و مفتخر به برگزاری مراسم عزای حسینیم. به فضل و یاری الهی پشت در پشت یکدیگر با تمام توان در برابر تمام دنیای منافقین ایستاده­ ایم.

والسلام علیکم و رحمه الله و برکاته

جمعی از دانشجویان و دانش ­آموختگان دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران

دهم محرم­الحرام 1444

17 مرداد 1401

اسامی امضا کنندگان نامه فوق در ادامه آمده است:

 اسامی دانشگاهیان اسامی دانشگاهیان  

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها