سرویس سیاسی پایگاه 598-جواد شاملو/ درد تازگی ندارد؛ همواره بوده. گاهی کمتر و گاهی بیشتر. درد را یا باید درمان کرد و یا دستکم باید تسکین داد. این تسکین دادن اصلا به معنای گول زدن و سرپوش گذاشتن و پاک کردن صورت مسئله نیست؛ بلکه گاهی تلاش در جهت درمان خود بهترین تسکین است. بیماری که ببیند چند نفر دارند نهایت تلاش خود را در جهت بهبودی او انجام میدهند، میدوند، عرق میریزند، میروند و میآیند و لحظهای از پا نمینشینند، بدون تزریق و یا تناول هیچ مسکنی به لحاظ روحی آرام میشود. آن بیماری زجر واقعی را میکشد که ببیند که بیماریاش برای کسی مهم نیست. حتی از این هم بدتر، کسی اصلا بیماری او را نمیفهمد، درک نمیکند و از حالش خبری ندارد که حال بخواهد برایش مهم باشد یا نه.
اولین اقدامی که سیدابراهیم رئیسی پس از رسیدن به ریاست جمهوری انجام داد و جای تقدیر دارد، همین بود که به مردم فهماند میداند اوضاع چقدر بد است. این چیزی بود که خندههای رئیسجمهور پیشین بعد از حادثه آبانماه نود و هشت، نمیرساند! این چیزی بود که برگزاری جلسات در کاخ سعدآباد با این بهانه که «خب چه کار کنیم جا نداشتیم» نمیرساند. چهره درهم رئیسی و روی پا بند نبودنش اما چرا؛ به مردم میگفت که طرف میداند اوضاع ما خوب نیست. سفرهای استانی برکتهای فراوانی دارد، یکی از برکاتش این است که مردم رئیس جمهور را در یک وضعیت عادی نمیبینند.
رئیسجمهور خود را در شرایطی میبینند که دارد کشتی را در یک دریای طوفانی هدایت میکند. کاپیتانی که از کابین مخصوص به خود بیرون نیاید، بیش از موجهای سهمناک مردم را میترساند و خشمگین میکند. گذشته از این سفرهای استانی مواجهه رئیسجمهور با مشکلات مردم را بیواسطه میکند. واسطهها تلخی و تیزی مشکلات مردم را کم میکنند. رابطه با مردم اقدام پوپولیستی نیست؛ شعور مسئولیتی است. کسانی که اینگونه اقدامات را پوپولیستی قلمداد میکنند؛ نظرشان درباره سفر ماکرون از فرانسه به لبنان برای بازدید از بقایای انفجار سهمگین بیروت چیست؟ سفری که در عمق و کنه خود بیاحترامی سنگینی داشت. ارتباط مستقیم با مردم قرار نیست مشکلی را آناً حل کند؛ قرار است برای یک مسئول، تصویر دقیقی از کشورش بسازد و ترسیم کند. کسی که میگوید مسئول باید با ماشین آخرین سیستم رفت و آمد کند و در دفتر کارش زیر کولر لم بدهد اما مشکلات مردم را حل کند، درکی از مدیریت ندارد. چه چیز را حل کند وقتی مسئله را نمیشناسد و جنس آن را نمیداند؟
سیدابراهیم رئیسی با سفر به کرمان، یک دور کامل ایران را گشت. کرمان قدیمها استان معمولیای بود. استانی بود که سوغاتیاش خوراکی نه چندان دوستداشتنیای است به نام قوتو. البته زلزله بم این شهر و استان را تبدیل به خاطرهای از مظلومیت و هموطندوستی در حافظه ایرانیان ساخته بود، اما بعد از دیماه نود و هشت، این استان به کلی چیز دیگری شد. گلزار شهدایش، کربلای ایران شد و اینکه پایان دور اول سفرهای استانی رئیسجمهور دیار سردار دلها باشد، معانی زیبایی دارد. حاجقاسم کسی بود که به راستی دور ایران گشت و برای این مملکت سنگ تمام گذاشت. کرمان دیار مسئولی است که تا ابد برای مسئولین جمهوری اسلامی احتجاج میکند و چه حسن ختام خوبی برای پایان دور اول سفرهای استانی رئیسجمهور.
این اما پایان ماجرا نیست؛ به رئیسجمهور خسته نباشید میگوییم اما او حالا از خیلی چیزها خبر دارد. آگاهی ایشان از شرایط گوشه و کنار ایران رشد کرده، رسیدگی به این مشکلات هم باید با رشد و پیشرفت همراه باشد. همچنین ارتباط با مردم بنا بر فرمایش رهبر معظم انقلاب، باید مستمر باشد تا مثمر ثمر باشد و رئیسجمهور ایرانیان، باید باز هم دور ایران بگردد.
* روزنامه رسالت