کد خبر: ۵۰۵۹۷
زمان انتشار: ۱۵:۴۴     ۰۱ ارديبهشت ۱۳۹۱
نوشتاری از حجت الإسلام دکتر محمد مهدی بهداروند:
همگان مي دانند فضاي نقد و مناظره، فضاي امنيت و آزادي و عقلانيت است و اگر كساني اين فضا را چنان تنگ كنند كه جز خود در آن نگنجند، چگونه مي توانند ديگران را به ضيافتي تعارف كنند كه در آن نه مراعات قواعد نقد شود و نه برابري و آداب ميزباني؟..آيا نسبت دادن امتحان بدايه، نهايه بدهيد، شهوت شهرت، بيسواد و... پاسخي علمي است؟...با توجه به آنچه گذشت، اولين سوال اين است كه آيا براستي فلسفه موجود، به تعبير مقام معظم رهبري مي تواند «امتداد عيني» داشته باشد؟
سرویس حوزه و مراجع 598 - محمد مهدی بهداروند / بررسي كارآمدي فلسفه و مسئله اصلي آن، موضوعي است كه در سخنراني هاي حسن عباسي مطرح گرديده و به عنوان يك موج اجتماعي، سياسي و فرهنگي بروز نموده است. فارغ از اينكه در هر حوزه اي بحث نمودن و از موضع يك متخصص و اهل فن سخن دادن امري صحيح و عقلاني است يا خير، نگارنده بر اين باور است كه هرگز نبايد در صحنه مباحث فرهنگي بدون قواعد نقد عمل نمائيم.


همگان مي دانند فضاي نقد و مناظره، فضاي امنيت و آزادي و عقلانيت است و اگر كساني  اين فضا را چنان تنگ كنند كه جز خود در آن نگنجند، چگونه مي توانند ديگران را به ضيافتي تعارف كنند كه در آن نه مراعات قواعد نقد شود و نه برابري و آداب ميزباني؟

با توجه به آنچه گذشت، اولين سوال اين است كه آيا براستي فلسفه موجود، به تعبير مقام معظم رهبري مي تواند «امتداد عيني» داشته باشد؟ مفهوم محوري فلسفه و ارتباط آن با منطق مواد و منطق صورت چيست و روند دستيابي به آن كدام است؟

 آنان كه پاسخ به اين سوال را فارغ از درگيري هاي بي حاصل سياسي داده اند، بر اين باورند كه فلسفه غير از تفسير جهان، بايد به تسخير آن نيز بپردازد. به عبارت ديگر اتفاقي كه در غرب رخ داد، اين بود كه رابطه تسخير و تفسير منقطع شد. بدين معني كه بشر بدون اين كه جايگاه خود را در نظر بگيرد، به تسخير جهان پرداخت. لذا «فلسفه عمل» غرب منتهي به وضعيتي شده است كه اكنون شاهد آن هستيم.

بر اين اساس بايد با رويكردي كه فلسفه عمل مان هماهنگ با فلسفه تفسيرمان باشد، اين واقعيت محقق شود و تلاش كنيم كه دامنه فلسفه نظري ما كه جهان را تفسير مي كند، به فلسفه عمل كه ابزار تسخير جهان و بازسازي تمدن بر مبناي فلسفه است منتهي شود.

با توجه به آنچه گذشت، بايد پذيرفت كه فلسفه اسلامی در درون خود نيازمند تحول و تكامل است. اما اين كه حجيت خود فلسفه به كجا باز مي گردد، سوال جدي دیگری در مقابل هر خواننده اي است. يعني فلسفه با اين كاركرد و گستره، چه رابطه اي با حوزه هاي ايمان، وحي و اعتقادات دارد و چگونه به حجيت مي رسد؟ آيا براستي پايگاه حجيت آن برون زاست يا به درون خود باز مي گردد؟ آيا نيازي به بازنگري در هماهنگي فلسفه با وحي وجود ندارد؟ آيا بايد متد و روش جديدي را در نظر گرفت تا فلسفه با اين گستره كاركرد و عقلانيت بوسيله شيوه ديگري حجيت خود را اثبات نمايد؟ اين يك سوال اساسي و جدي است، مخصوصاً اگر بخواهيم حوزه كاركرد فلسفه را توسعه بدهيم و معتقد شويم فلسفه مي بايست به عنوان يك عقلانيت پايه در همه ساحت هاي زندگي بشري اشراب شود. آنگاه سوال بسيار جدي تري  مطرح مي شود كه اگر چنين نشد و حوزه فلسفه مبتني بر وحي تفسير نگرديد، آيا این امر به معناي بي نيازي از وحي نيست؟ آيا اين همان راهي نيست كه غرب در بدست آوردن «فلسفه ی شدن» طي كرده است؟

خوشبختانه در ساليان پيش، مخصوصاً با تاكيد رهبر معظم انقلاب مبني بر اينكه « نقص فلسفه ما آن است كه اين ذهنيت، امتداد سياسي و اجتماعي ندارد، فلسفه هاي غربي براي همه مسائل زندگي مردم كم و بيش تكليف معين مي كنند؛ يعني سيستم اجتماعي ارائه مي دهند، سيستم سياسي را هم معين مي كنند، اما فلسفه ما به كلي در زمينه ذهنيات مجرد باقي مانده و امتداد نيافته است. بايد اين امتداد را تأمین كرد و اين امر شدني است. (سخنراني در جمع نخبگان حوزه علميه قم 1382) »

در حوزه هاي علميه اين رويكرد در حال گسترش است كه چه نسبتي بايد بين توسعه عقلانيت و تعبد به وحي برقرار كرد؟ آيا پايگاه حجيت فلسفه، مستقل از وحي توصيف مي شود و به بدیهیات و برهان بر مي گردد؟ هماهنگي برهان و وحي چگونه است؟

البته بايد دقت نمود كه امتداد فلسفه در عينيت، هرگز بدين معنا نيست كه فلسفه جايگزين علوم شود يا كاركردي را كه از علوم داريم، مستقيماً از فلسفه توقع داشته باشيم. بلكه مراد اين است كه فلسفه از طريق يك مكتب در عينيت جاري شود. زيرا از طريق عقلانيت ممكن است به مكتبي رسيد كه آن مكتب راهكارهاي شخصي را براي زندگي اجتماعي در نظر گرفته باشد. تا کنون چنین ارتباطی بين فلسفه و كاركردهاي اجتماعي برقرار بوده است. در حوزه اخلاق، حقوق و... مي‌توان ارتباطي را بين فلسفه و يك مكتب اخلاقي يا حقوقي و يا مكتبي جامع مانند مكتب اسلام ديد. احتمالات ديگري نيز در اين مورد وجود دارد كه به دليل طولاني نشدن بحث از آن خودداري مي شود و به فرصتي ديگر واگذار مي گردد.

با توجه به آنچه گذشت، بايد پذيرفت كه فلسفه موجود، فلسفه ای غير كاربردي است و ضرورت دارد كه ضمن كاربردي شدن كه به كاربردي شدن عقلانيت باز مي گردد، در يك مرحله بالاتر كه هماهنگي بين وحي و عقلانيت است، فلسفه «طريق جريان يافتن دين در كاركردهاي اجتماعي» شود. اين كار يعني جاري شدن دين در كاركردهاي اجتماعي، بايد از طريق يك عقلانيت پايه واقع شود كه براي جريان فرهنگ ايمان در عمل منطق سازي كند؛ زيرا از اين نظر، امتداد دين در حوزه حيات اجتماعي بدون چنين عقلانيتي ممكن نيست. بنابراين ضرورت كاربردي شدن فلسفه، ضرورت جريان فرهنگي ايمان در حوزه حيات اجتماعي است.

... موضوعي كه در آن حسن عباسي علي رغم تسلط كامل وي بر مباحث سنگين فلسفي مطرح كرده است، چيزي جز طرح سوال از اين واقعيات نمي باشد.

البته بر اساس آنچه از وي منعكس گرديده، تعريض به سرمايه هاي علمي حوزه علميه نظير استاد آيت الله جوادي، علامه طباطبايي امري مذموم و غير قابل پذيرش است. آنچه در نقد و بررسي اين سخنان (ولو به هر انگيزه اي رسانه اي شده اند) بايد مورد دقت قرار گيرد، اين است كه در مباحثه هاي علمي ضرورت ادب، متانت، علمي بحث نمودن از اصول ابتدايي و سطحي هر فرد نقاد است. آيا نسبت دادن امتحان بدايه، نهايه بدهيد، شهوت شهرت، بيسواد... پاسخي علمي است؟ اين سيره غلط را اين آقايان از كدام استاد ياد گرفته اند؟ آيا با اين شيوه، مباحث علمي قدرت نقد شدن پيدا مي کنند؟ بي شك حركت هر دو طرف موضوع و پاسخ آن غلط بوده و محتاج يك بازنگري دروني جدي است.

 

نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:۲
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
ارسال نظرات
ناشناس
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۱۸:۱۸ - ۰۱ ارديبهشت ۱۳۹۱
۲
۰
بله این درست است که باید ادب حفظ شود اما گاهی همین هو چی ری ها باعث ایجاد حرکت در بین اقایان می شود
پاسخ
مجتبی
IRAN, ISLAMIC REPUBLIC OF
۲۲:۴۳ - ۰۱ ارديبهشت ۱۳۹۱
۱
۹
کسی که بدون اثبات سواد خودش و بدون دلیل منطقی ، بزرگان دینی و علمی را به نفهمیدن متهم می کند و طرفداران آنان و شاگردان را ناراحت می کند باید بداند که این اتهام اول به خودش برخواهد گشت. اگر مطلب علمی دارد چرا با زبان علمی بیان نمی کند؟
پاسخ
جدیدترین اخبار پربازدید ها