به گزارش پایگاه 598، به نقل از ایرنا، عملیات ویژه نظامی روسیه در اوکراین یک بار دیگر نگاهها را متوجه مناسبات تنشآلود میان روسیه و غرب کرده است. به باور بسیاری از ناظران، صحنه اصلی جنگ کنونی را نه در اوکراین، بلکه در چارچوب و بستری بزرگتر یعنی در مناسبات میان روسیه و غرب یعنی آمریکا و اروپا باید جست.
غرب به سرکردگی آمریکا، سالها است جنگ همهجانبهای را علیه روسیه به راه انداخته است. روسیه هم در برابر، برای حفظ منافع خود، تقابل به مثل میکند.
نگاه امنیتی روسیه و غرب به یکدیگر
ایالات متحده و روسیه در هزاره جدید، رویارویی پیچیدهای را تجربه میکنند. روسیه هژمونی آمریکا و سیاست یکجانبه این کشور را زیر سئوال میبرد و ایالات متحده نیز از پذیرش روسیه به عنوان قدرتی جهانی، خودداری کرده و قدرت این کشور را به چالش میکشد.
از سوی دیگر اتحادیه اروپا گسترش یک جامعۀ امنیتی پسامدرن اروپایی به سمت شرق اروپا را در سر میپروراند. این مساله با منافع روسیه در حفظ امنیت و حفظ حوزه نفوذ سنتی این کشور در تعارض است. روسیه در برابر، با بهکارگیری طیف گستردهای از ابزارهای سخت و نرم در پی حفظ یا بازآفرینی حوزۀ نفوذ سنتی خود است.
باقیماندن بخش مهمی از قدرت روسیه پس از فروپاشی شوروی و پایان جنگ سرد، حفظ حوزه نفوذ سنتی را برای رهبران کرملین به مسالهای هویتی تبدیل کرد.
با ورود پوتین به عرصه سیاست و افزایش توجه کرملین به سیاست خارجی، تعارض در روابط این کشور با غرب چون آتشی از زیر خاکستر سر برآورد. اوج این تنش در بحران اوکراین و الحاق کریمه به خاک روسیه در سال ۲۰۱۴ و تنش جاری دراوکراین نمایان شده است.
رهبران سیاسی و نظامی روسیه بارها اعلام کردهاند که این کشور با تهدیدهای چندوجهی در همسایگی خود مواجه است؛ تهدیدهایی متنوعی که توسط غرب ایجاد شده و قدرت و امنیت این کشور را به چالش میکشد.
تهدیدهای چندوجهی اینچنینی در زمره جنگهای نوین میگنجد؛ جنگهایی که از آن ذیل عنوان جنگهای ترکیبی یاد میشود و غرب سالها است آن را علیه منافع کرملین به کار گرفته است. کرملین هم بر اساس دکترین سیاست خارجی خود به مقابله به مثل در برابر این تهاجم ترکیبی میپردازد.
صحنه اصلی جنگ کنونی را نه در اوکراین، بلکه در چارچوب و بستری بزرگتر یعنی در مناسبات میان روسیه و غرب یعنی آمریکا و اروپا باید جست
جنگ هیبریدی یا جنگ ترکیبی
اصل و ماهیت مقوله جنگ طی قرنها دست نخورده باقیمانده است، با این حال، الگوها و روشهای جنگ در عرصه بینالمللی متناسب با گسترش عرصه ارتباطات، توسعه فناوری اطلاعاتی و انقلاب سایبری، تحولات جدی را تجربه کرده است. جنگهای هیبریدی یا ترکیبی به عنوان یکی از جدیدترین و پیچیدهترین انواع منازعات، این روزها در عرصه بینالملل از سوی بازیگران دولتی و غیر دولتی به کارگرفته میشود.
جنگ ترکیبی به راهبرد نظامی پیچیدهای اطلاق میشود که ترکیبی از نبردهای متعارف، نامتعارف، سایبری، روانی و اطلاعاتی را در خود جای میدهد. گزارش کنفرانس امنیتی مونیخ در سال ۲۰۱۵ را میتوان به عنوان نقطه عطفی در معرفی مولفههای جنگ هیبریدی به عنوان یک مدل جنگی در عرصه بینالمللی محسوب کرد.
در این گزارش، هشت جنگ اقتصادی، حمله سایبری، جنگ با نیروهای کلاسیک نظامی، جنگهای نامنظم و چریکی، نیروهای ویژه، جنگ اطلاعاتی و تبلیغاتی، حمایت از نابسامانیها و شورشهای محلی و دیپلماسی به عنوان مولفههای جنگ ترکیبی معرفی شد.
بر این مبنا، ترکیبی از بهکارگیری ابزارهای چندگانۀ متعارف و غیرمتعارف و ناهمگون یعنی به کارگیری طیف گستردهای از ابزارهای جنگ سخت تا جنگ نرم و هوشمند، روش جنگ هیبریدی را شکل میدهد.
جنگ ترکیبی غرب علیه روسیه
پس از فروپاشی شوروی، ایالات متحده به عنوان قدرت هژمون گسترش نفوذ خود را در حوزههای نفوذ پیشین روسیه در اروپای شرقی در دستورکار قرار داد. آمریکا برای جلوگیری از افزایش قدرت روسیه در منطقه اروپای شرقی حضور دارد.
روسیه با تهدیدهای چندوجهی در همسایگی خود مواجه است؛ تهدیدهایی متنوعی که توسط غرب ایجاد شده و قدرت و امنیت این کشور را به چالش میکشد
یکی از دلایل اصلی شکلگیری و تداوم چالشهای امنیتی میان روسیه و اتحادیه اروپا را باید در حضور ایالات متحده در اروپای شرقی و گسترش ناتو به عنوان ابزاری برای مهار روسیه جست. واشنگتن همچنین سالهاست تقویت حکومتهای متمایل به خود و تغییر حکومتهای متمایل به روسیه را در کشورهای پیرامونی روسیه دنبال میکند.
آمریکا برای جلوگیری از قدرتگیری روسیه، ابزارهای مختلف جنگ ترکیبی را علیه منافع این کشور به کار میگیرد. ایالات متحده از ابزارهای اطلاعاتی، اقتصادی، سیاسی، دیپلماسی و نظامی، برای مهار روسیه و گسترش چالشها و تعارضهای امنیتی میان روسیه و اتحادیه اروپا بهره میبرد. که در ادامه به بررسی اجمالی آنها میپردازیم:
ابزار قدرت سیاسی
کارشناسان ابزار سیاسی و دیپلماتیک را مهمترین اهرم تأثیرگذار بر روابط آمریکا با روسیه معرفی میکنند. ابزارهایی مانند تحریمهای دیپلماتیک و سیاست عدم شناسایی، بخشی از ابزار قدرت سیاسی بهشمار میآیند. تحریمهای دیپلماتیک، ابزاری متداول است که ایالات متحده برای بیان مخالفت خود از آنها استفاده میکند؛ تحریمهایی که به ویژه پس از طرح اتهاماتی چون مداخله در روند انتخابات آمریکا، علیه شخصیتهای سیاسی و نهادهای روسی افزایش یافته است.
همچنین آمریکا از سیاست عدم شناسایی به عنوان اهرمی برای پیشبرد سیاستهای خود استفاده میکند. عدم شناسایی الحاق کریمه به روسیه و ممانعت از به رسمیت شناختن استقلال اوستیای جنوبی و آبخازیا در گرجستان از سوی واشنگتن سیاستی بود که در همین راستا به کار گرفته شد.
آمریکا از ابزارهای اطلاعاتی، اقتصادی، سیاسی، دیپلماسی و نظامی، برای مهار روسیه و گسترش تعارضهای امنیتی میان روسیه و اتحادیه اروپا بهره میبرد
ابزار قدرت اقتصادی
آمریکا سالها است از رژیم تحریم، به عنوان اهرم اقتصادی موثر برای تحت فشار قرار دادن دشمنانش استفاده میکند. این ابزار علیه روسیه هم به صورت کاملا حساب شده به کارگرفته شده است. از زمان آغاز بحران اوکراین در ۲۰۱۴، آمریکا و اروپا با اعمال تحریمهایی علیه روسیه زمینه افزایش فشار اقتصادی به روسیه و افزایش تنش با مسکو را فراهم کردهاند؛ تحریمهایی که با بحران کنونی اوکراین تشدید شده و فشارهای بیشتری را بر اقتصاد روسیه تحمیل میکند.
ابزار قدرت اطلاعاتی
آمریکا سالها است از ابزار اطلاعاتی در مقابل روسیه بهره میبرد. این کشور با به کارگیری توانایی جاسوسی، نظارت و شناسایی، جنگ الکترونیکی و سایبری گستردهای را علیه روسیه به راه انداخته است.
ابزار دیپلماسی
محدودیت فعالیت رسانهها در روسیه، زمینههای بهرهگیری آمریکا از ابزار دیپلماسی با اهداف ضدروسی را فراهم میکند. آمریکا با هدف بیاعتبار کردن تبلیغات و اطلاعات ارائه شده از سوی کرملین و رساندن اطلاعات به ظاهر واقعی ولی جهتدار به مردم روسیه و پیشبرد اهداف سیاست خارجی خود، از دیپلماسی عمومی و ابزارهای دیگر اطلاعرسانی استفاده میکند.
ابزار قدرت نظامی
هرچند آمریکا تا کنون از به کارگیری عملی نیروهای نظامی و درگیری نظامی با روسیه خودداری کرده، ولی به نظر کارشناسان احتمال دارد در جنگ ترکیبی با روسیه از توان نظامی خود استفاده کند. با اینکه نیروهای آمریکایی مستقر در اروپا، تنها بخش کوچکی از کل ارتش ایالات متحده را تشکیل میدهند، اما استقرار ناتو در همسایگی روسیه، استقرار سپر دفاع ضد موشکی و سیستمهای رادار و سکوی پرتاب موشکهای رهگیر در اروپا، برگزاری مانورهای نظامی مشترک ناتو با همسایگان روسیه و ... مانند نمایش تهدیداتی بالقوه علیه منافع روسیه عمل میکند.
ابزارهای جنگ هیبریدی روسیه در اروپا
غرب ادعا میکند روسیه در دوران پوتین از ابزارهای مختلف جنگ ترکیبی علیه برخی همسایگان خود که از دیرباز تحت تأثیر سیاستهای کرملین بودهاند از جمله اوکراین، گرجستان، مولداوی و کشورهای آسیای مرکزی بهره برده است.
استفاده از اهرم اقتصاد و انرژی از مهمترین ابزارهای قدرت اقتصادی روسیه در برابر غرب است
غرب ادعا میکند روسیه در سالهای اخیر به دنبال دخالت در انتخاباتهای مختلف، تقویت دولتهای حامی مسکو، حمایت از احزاب و گروههای سیاسی ضدغرب، تهدید امنیت انرژی و انتشار اخبار جعلی بوده و در مواردی که این تلاش ها با شکست مواجه شده، از اقدام نظامی برای تسلط بر همسایگان خود استفاده کرده است.
تحلیلگران غربی میگویند این راهبرد تنها به آنچه که خارج نزدیک نامیده میشود، محدود نمی شود، بلکه روسیه از طریق شبکههای جهانی رسانههای خود که به چند زبان اروپایی برنامه دارند، به دنبال ارائه اطلاعات نادرست و جعلی در کشورهای اروپایی است.
مسکو همچنین از طریق شبکه متحدان خود در جمهوریهای پیشین شوروی، به دنبال نفوذ در ساختارهای سیاسی، اثرگذاری بر سیاست و تقویت رویکردهای حامی نگرش روسیه به نظم جهانی است.
استفاده از اهرم اقتصاد و انرژی از مهمترین ابزارهای قدرت اقتصادی روسیه در برابر غرب است. کرملین از صادرات انرژی به عنوان ابزار قدرت سیاسی با هدف اثرگذاری بیشتر بر شرق اروپا استفاده میکند. حدود ۱۵ دولت عضو اتحادیه اروپا برای تأمین بیش از نیمی از نیازهای گازی خود همچنان به روسیه وابسته هستند و این موضوع مانع از آن میشود تا این کشورها از تحریمهای اتحادیه اروپا بر ضد بخش گاز روسیه در مورد کریمه و اقدامات این کشور در شرق اوکراین حمایت کنند. همچنین، این نگرانی وجود دارد که خط لوله نورد اسرتیم ۲ موجب آسیبپذیرترشدن اروپا در برابر اهرم انرژی روسیه شود.
در این چارچوب، «رضا سراج» کارشناس مسائل سیاسی بر این باور است که روسیه در عرصه جنگ دیپلماتیک درصدد ایجاد موازنه اوراسیاگرایی (چین، روسیه، هند و ایران) در برابر آتلانتیکگرایی (کشورهای عضو ناتو و آمریکا) است تا منجر به شکلگیری هندسه جدید جهانی در مناسبات بینالمللی گردد.
در جنگ اقتصادی، بخشهای «کشاورزی»، «صنعتی»، «غذایی»، «انرژی» و «اشتغال» صحنه نبرد و آماج روسیه علیه ناتو و آمریکا است تا زمینه ساز بحران اقتصادی در دو سوی آتلانتیک شود. در حوزه اجتماعی، روسها رویگردانی و شورشهای اجتماعی ناشی از بحران اقتصادی و جنگ شناختی را در اروپا و آمریکا به انتظار نشستهاند.
به گفته این کارشناس، عملیات ویژه نظامی در اوکراین، تنها یکی از عرصههای نبرد ترکیبی است. به عبارت دیگر در استراتژی جنگ ترکیبی روسها علیه ناتو، صحنه و جغرافیای نبرد، فراتر از اوکراین در نظر گرفته شده و کرملین عملا سعی دارد با جنگ اقتصادی، تهاجم اطلاعاتی، نبرد دیپلماتیک و جنگ سیاسی، اجتماعی، محیط و جغرافیای ناتو را متاثر از جنگ ترکیبی سازد.
با این تفاسیر به نظر میرسد روسها به دنبال تفوق کامل نظامی زود هنگام در اوکراین نیستند و بیشتر مترصد اثربخشی جنگ ترکیبی در سایر موضوعات علیه ناتو هستند. در این راستا مسکو بیش از همه، فراگیری بحران اقتصادی در غرب و وقوع شورشهای اجتماعی و همچنین تغییرات سیاسی در قلمرو ناتو را به انتظار نشسته است.
در مجموع، واکنش روسیه به سیاست جنگ ترکیبی ایالات متحده در پیرامون آن، سبب تخریب بیشتر رابطه امنیتی اتحادیه اروپا و روسیه شده است؛ روابطی که در دو دهۀ گذشته فرازو فرودهای زیادی داشته و از همکاری راهبردی در دهه نخست سدۀ ۲۱، تا تقابل راهبردی پس از جنگ گرجستان و بحران اکراین را به خود دیده است. اگرچه عوامل زیادی در فرازو فرود این روابط تأثیرگذار بودهاند ولی مداخله ایالات متحده آمریکا را میتوان یکی از مهمترین عوامل تشدید بحران در منطقه شرق اروپا دانست. هم کشورهای اروپایی و هم روسیه از پیامدهای منفی تنش در منطقه اروپای شرقی، متضرر میشوند؛ این در حالی است که آمریکا به عنوان کشوری فرامنطقهای، تعارضات بیشتری را زمینهسازی میکند.