به گزارش پایگاه 598، به نقل از روزنامه همشهری، از سررسیدهای کلاسوری مدیران گرفته تا خشتیهای فانتزی مخصوص جوانترها؛ بازار سررسیدهای شیکپوست چرمی، نقره و طلاکاری را شاید باید دیگر از رمق افتاده دانست. دیگر از روزهایی که سررسید بازار اسفندماه را گرم میکرد، فاصله گرفتهایم. شاید در روزگاری محتوای سالنامهها را تاریخ، روز و مناسبتها و... تشکیل میداد، اما امروز سالنامههای مهندسی، مذهبی، سالنامههای مثبتاندیشی و روانشناختی، سالنامههای شیک و مدرن با طراحیهای پسند جوانها و سالنامههای تخصصی و دانشگاهی بازار این کاغذهای صحافی شده را رنگی دیگر کرده است. اما واقعا چقدر خاطرات نوروزهایمان با این سررسیدها گره خورده؟ حالا بازار این محصولات چگونه است و چه جایگزینهایی برایشان بهوجود آمده است؟
شما را نمیدانم، اما عیدی ما غیر از آن پول نو و تا نخورده که از لای کتاب بیرون میآمد، یک سررسید جلد سخت یا نرم چرمی و گاه کتانی بود. یک جلد سررسید سال نو که سهم خانواده میشد. سهم اندکی برای یک خانواده ۴ نفره که با مذاکره و گاهی شمردن دلایل بسیار، میتوانستیم آن را از آنِ خود کنیم؛ هرچند مادر برای نوشتن خریدهای روزانه و پدر برای لیست دریافتی و پرداختی کمتر تن به چنین بذل و بخششی میدادند، اما میخواهم بگویم سررسیدها کالاهای پرارزشی بودند. حتی اگر در طول سال و سالهای بعد سفید میماندند و دستی، خطی به آنها نمیبرد. آن دسته که قابدار و طلاکوب و مجللتر بودند که اصلا مثل کتابی باارزش جای خاصی از خانه کنار مدارک نگهداری میشدند. قصه، اما برای ما کمی متفاوت پیش رفت. با ورود دایی به بخش فروش یک کارخانه کاشی و سرامیک دیگر سهمیههای سالنامه هم افزایش یافت. بعضی سالها ۲ سررسید پیش از عید و دور از چشم باقی خانواده راهی خانه میشد و ۲ سررسید با عیدی به خانواده میرسید. آن وقت بود که دیگر هر یک از ما یک سررسید داشتیم. کمکم، اما با ورود به بازار کار و آغاز روزهای خبرنگاری، دیگر این سررسیدها تعدادشان بیشتر و بیشتر شد. گاهی رسانهای که در آن کار میکردیم و بعضی وقتها ارگانها و سازمانها ما را از سررسیدهای سالانه خود بینصیب نمیگذاشتند.
حجم کاغذی بود که به خانه سرریز میشد؛ سررسیدهایی که تبلیغاتشان را توی چشم و حتی گاهی مزاحم و در دیدرس میگذاشتند و گاهی در کاغذهای گلاسه و ابتدای سررسید میگنجاندند. شرکتهای خصوصی و نیمهدولتی معمولا سررسیدهایی باکیفیت بهتر ارائه میکردند، اما سررسید ارگان و شرکتهای دولتی معمولا چندان از ظرایف و زیبایی بهره نبرده بودند. حالا دیگر بازار سررسیدها هم کمرمق شده است؛ یعنی سالهایی آمده و رفته که از گرفتن سررسید سر باز زدهایم. برای من، اما هنوز عادت استفاده از سررسید با وجود اینکه دیگر چندان مد نیست، از سر نیفتاده است. همچنان نوشتن کارهای روزانه و خط زدن یکیک آنها در این سررسیدها ازجمله اموری است که استرسهای روزانهام را کم میکند. با این حال دیگر آن روزهای سرریز سررسیدها سر آمده و دیگر کمتر کسی نوروز سررسید عیدی میدهد؛ هر چند ناشران خوشسلیقهای هستند که با چاپ سررسیدهای فانتزی و طراحیشده، توانستهاند بازار این دفترها را کمی گرم نگه دارند؛ سررسیدهایی که قیمتهای بالایی هم دارند و در کتابفروشی و شهرکتابها به فروش میرسند.
سررسید به زبان ساده همان دفترچه یادداشت روزانه است؛ با این تفاوت که هر صفحهاش تاریخ دارد. حالا با تغییر در مدلهای زندگی و جایگزینهای فراوانی که تکنولوژی در اختیارمان قرار داده است، سررسیدها هم مدلهای جدیدتری بهخود گرفتهاند؛ مثلا دفتر هدفگذاری و برنامهریزی روزانه که براساس مدیریت زمان و علوم ذهنی طراحی شده است. این محصول یک منشی دقیق است که برنامهریزی و مدیریت تمامی امور روزانه را به شما یادآوری میکند یا در مدلهای دیگر میتوان به برنامهها و اپلیکیشنهای متنوع در بازار اشاره کرد که جایگزین سررسیدهای کاغذی شدهاند؛ برنامههایی که این امکان را برایتان فراهم کرده تا در هر مکان و زمانی یادداشتهای خود را در تلفن همراهتان ثبت کنید. حتی در این محیط میتوانید جستوجو کنید و مطلبی را که مدنظرتان است از تاریخ ماهها و سالهای قبل بیرون بکشید؛ حتی یادآوری و چک کردن نیز میتواند از خصوصیات جدید این سررسیدها باشد.
آنقدر که در مدلهای جدید به بستهبندی زمان و مدیریت فعالیت، شرحبندی آن، آمارگیری بازدهی روزانه و فعالیتهای بدنی نیز توجه شده است. با وجود آپشنهای الحاقی به سررسیدها، دیگر واقعا بازگشت به سررسید کاغذی چندان دلایل موجهی نخواهد داشت؛ مگر عادت به کاغذ و رها نکردن مشقهای گذشته.
سالنامههای بدشانسی که نتوانند صاحبی داشته باشند هم در میدان انقلاب در بساط دستفروشها به قیمت پایین به فروش میرسند؛ البته در این میان هستند سررسیدهایی که دستنخورده یا نصفه و نیمه در گوشهای از کمدها میمانند.
وجود تنها ۲ کارخانه تولیدی کاغذپارس و کاغذ مازندران و کارگاههای زودبازده سالهای اخیر هم مشکلی از بازار کاغذ حل نکرده است. سیاستهای خودکفایی کاغذ شکست خورده و برای تولیدکنندگان هم واردات آسانتر و بهصرفهتر خواهد بود. از آنجا که بازار سررسید هم تابعی از بازار کاغذ است، کاغذ تحریر، ماده اولیه این محصولات با نوسان زیادی هر روز علاقه و میل به چاپ را کاهش داده است. قیمت کاغذ در بازار آزاد هر بند ۷۰ گرمی ۷۰ در ۱۰۰ به قیمت ۶۸۵ هزار تومان تا ۷۰۰ هزار تومان است. میدان بهارستان مرکز بورس تولید سررسیدهاست. تهیه ملزومات سررسید و سالنامهها هم فنر، چرم و هزینههای طراحی و طراح و... است که هرکدام هزینه اضافی را به این دفترچهها تحمیل میکنند و محصولی است که باید در مدت مشخصی هم به فروش برسد.
اما جلد، نخستین قسمتی است که در سررسیدها به چشم میآید و باید بهگونهای باشد که یکسال را تاب بیاورد؛ به همین دلیل بیشتر از جلدهای سخت با روکشهای سلفونی (گلاسه با روکش سلفون مات و براق) چرم مصنوعی، طبیعی و گالینگور استفاده میشود. در دنیای رقابتی سررسیدها همچنین نمیتوان طراحی را نادیده گرفت. در این محصول اندازههای متفاوتی استفاده میشود و هر یک از آنها طراحی خاص خود را سفارش میدهند. اما بهطور کلی و به ۲ دلیل کاهش هزینهها و کاهش دورریز کاغذ از سایزهای استاندارد رحلی (۵/۲۸×۲۱)، وزیری (۵/۲۳×۱۷)، رقعی (۵×۱۴/۲۱)، پالتویی (۵×۱۰/۲۱) و جیبی (۲۱×۵/۱۰) استفاده میشود. قیمت سررسیدهای قطع اروپایی جلد سخت و نرم با طرح چرم ترمو یا کتان و کاغذ تحریر ۶۷ هزار و ۵۰۰ تومان و سررسیدهای قطع اروپایی جلد سخت با کاغذ بالک سوئدی ۵۰ هزار تومان است.
سامان محمدی که طراح گرافیک است و تا همین چندسال پیش اسفند ماههای شلوغی را بابت طراحی و چاپ سررسید پشت سر گذاشته، حالا سری خلوتتر از همیشه دارد. او میگوید: «با اینکه ما کاغذ و مواد حافظ محیطزیست هم به مشتریها پیشنهاد میدهیم، اما تبلیغات علیه استفاده غیرضروری از کاغذ کار خودش را کرده و بازار سررسید را کساد کرده است.»
محمدی هزینه طراحی سررسید برای شرکتها و مؤسسات را بسته به نوع طراحی عنوان میکند و میگوید: «بستگی دارد طراحی موردنظر آنها چه مقدار زحمت ببرد. اگر محتوا و شکل اختصاصی بخواهند و در سررسید از مواردی، چون اینفوگرافیک و... داشته باشند، هزینه طراحی تا ۶ میلیون هم بالا میرود، اما سررسیدی معمولی با طراحی ساده که صرفا با لوگوآرم یا لوگوتایپ شرکت همراه باشد و صفحاتی برای تبلیغ کالا یا خدمات آنها، با ۲ میلیون هم قابل انجام است.»
این طراح گرافیک میگوید سفارش چاپ با تیراژ بالا حسابی کاهش یافته و اغلب شرکتها و مؤسسات، به سفارش ۲۰۰ تایی رسیدهاند: «همین باعث میشود هزینه چاپ برای آنها چندان بهصورت عمده محسوب نشود. با این حال، آنقدر بازار این قسمت از صنعت چاپ کمرونق است که چاپخانهها با چک هم کار میکنند؛ بدون اینکه مبلغی بیفزایند به مبلغ نهایی فاکتور.»
تولیدکنندههای این بازار نیز بر سر دوراهی ماندن یا رفتن قرار گرفتهاند. بعضی سررسیدها و تقویمهای شمسی حتی وارد میشوند. ناشران این سررسیدها معتقدند اوضاع هر روز بدتر میشود و تیراژها از ۱۵، ۲۰ هزار به هزار و بدتر از آن به ۱۰۰ و شاید ۵۰ نسخه تنزل مییابد. نوسانات بازار کاغذ وارداتی هم کمرشکن شده. همین امر سرمایهگذاری در این زمینه را با خطرات و ریسکهای زیادی همراه کرده است.
سامان محمدی میگوید: «۸۰ درصد هزینههای تولید در این بخش مربوط به کاغذ است، اما به غیراز آن باید به چرم ترمو هم اشاره کرد که هر متر آن بین ۱۳۵ هزارتومان تا ۱۸۵ هزار تومان برای تولیدکننده هزینه دارد. البته چنان که گفتم، به جز کاغذ و چرم، مسائل دیگری نیز مانند طرحهای حرفهای و هنری نیز در قیمت تمامشده محصولاتی از این قبیل تأثیرگذار است.» تهران، اصفهان، شیراز و تبریز ازجمله مهمترین مراکز مصرفکننده محصولات این بازار هستند. البته چندین کشور فارسیزبان مانند افغانستان و تاجیکستان هم سفارشهایی به ایران میدهند که در این سالها کمتر شده است.
جشن اهدایی سررسیدهای سفید
چند سال پیش که هنوز کرونا شکل و شمایل زندگیمان را تغییر نداده بود و بچهها برای مدرسه رفتن نیاز به دفتر داشتند، نه تبلت و موبایل، گروهی دست به اقدام جالب و تازهای درباره سررسیدها زدند. گروهی پیدا شدند و سررسیدهایی که از سالهای گذشته مانده و در خانههایمان تلنبار شده بود را هر سال در شهریورماه خیرخواهانه جمعآوری میکردند. آنها نام کمپینشان را گذاشتند «سررسیدهای سفید». این گروه برای کمک به گروهی از بچههای سیستان و بلوچستان سررسید جمع میکردند تا آنان بتوانند سال تحصیلی را بیدغدغه کاغذ و مداد شروع کنند. همین اقدام خیرخواهانه موجب شد تا کارتنکارتن سررسید در تهران جمعآوری شود و بهدست این کودکان برسد. البته این تنها یکی از اتفاقات مثبتی است که در این سالها برای سررسیدهای سالانه افتاده است. این کاغذها که پس از گذشت سال آن، ارزش تقویمی خود را از دست میدهند و فقط کاغذ و دفتر هستند، گاهی میتوانند در جای درست و بهموقع، شرایط مطلوب و گاه ایدهآلی پیدا کنند؛ مثل همین نمونه که باعث ادامه تحصیل و خوشحالی دانشآموزان سیستان و بلوچستان شد.