کد خبر: ۵۰۳۱۵
زمان انتشار: ۱۱:۵۹     ۳۰ فروردين ۱۳۹۱
از سويي سفارشي بودن كار موجب شده كه فيلمساز گاه اصل فيلم را فداي فرعياتي(همچون اسپانسر) كند... .
سرويس نقد رسانه 598 به نقل از آويني فيلم_محسن قلعه سيدي: كاركرد سينما در پرداخت و حل و تفصيل موضوعات اجتماعي؛ الزامي اما در مقام عمل طي اين سال ها كمتر توانسته فيلمنامه ها را بدين سمت جريان دهد. گاها ورود به طرح اين مضامين داشته اند اما درجازدگي شان در نتيجه دهي از آن، مسئله را رخوت و ضعف ناخوشايندي مي بخشد.
برخي همانند «نارنجي پوش» با طرح مسئله اي اجتماعي همچون «آشغال زدايي»، لنگان لنگان(در مقام ساخت و پرداخت سينمايي) حداقل تصويري از معضلي اجتماعي را با راهكار حل برون رفت از آن ترسيم كرده اند كه شايسته تقدير است؛ اما از بُعد هنري و كيفيت پرداخت مسلما نمي توان عملكرد داريوش مهرجويي را پله مترقي براي كارنامه او به شمار آورد.
نخ تسبيح فيلمساز؛ جالب توجه و البته عجيب است! از اين بابت كه خط اصلي قصه خود را متأسفانه از فرهنگي غير بومي و ديني(با اين همه تأكيد مبني بر نظافت) گرفته و تلاش دارد اصل تغيير و تحولات داستانگويي خود را مبتني بر " فينكشويي" روايت كند. حتي در تزريق و ورود به جريان در پيش گرفته و اتصال آن به كاركتر اصلي خود (حامد بهداد در قامت حامد آبان) لحني فانتزي را در پيش مي گيرد كه در پازل چيزي ديگر كاركترها نيز در نهايت عنصر «باورپذيري» را جاي مي گذارد!
با اين ضعف اما فيلمساز از همان سكانس هاي نخست، تكليف ارتباط كاركترها را براي مخاطب روشن ساخته و بي خود و بي جهات، او را درگير اسم و رسمي مجهول نمي كند؛ مشخص است كه قرار است هركدام از بازيگران چه باري را از قصه به دوش بكشند. همچنانكه بازي ميترا حجار (براي اولين بار!) و بويژه ليلي حاتمي (نهال) دلنشين و به نقش پيريزي شده، تنه مي زند.
به جز حامد بهداد (كه نقشش افراطي اما كاملا در رهرو خط سير اغراق گو و پراكنده كار فيلم است)، برخلاف نابازيگران كه از عهده كار برآمده اند(خوشبختانه) بقيه كارا نيستند و حركت در امتداد سير روايت را گم مي كنند؛ همانند بازي طناز طباطبايي (كاركتر خبرنگار) كه بشدت شعاري و زننده است و در چارچوب و فعل و انفعالات «نارنجي پوش» نمي گنجد و به قولي مقوايي عمل مي كند.
از سويي سفارشي بودن كار موجب شده كه فيلمساز گاه اصل فيلم را فداي فرعياتي(همچون اسپانسر) كند و حتي در سكانس هايي بي ربط نشان دهد كه فيلم به سمت مستندي به واقع تبليغاتي در حركت است. تپش ريتم داستان آن هم در نيمه دوم فيلمنامه و نمايش برخي سكانس هاي بي ربط (حضورشهردار و رجوع به اهميت آشغال زدايي و امثال آن) تيكه ناچسبي براي اعتدال روايت خواهد بود.
البته دخل و تصرف فيلمساز در شاكله قصه گويي، حداقل در توجه به «ريتم» نوعي دوگانگي را به تصوير كشيده؛ از اين بابت كه در بازه زماني نخست سراسر فضايي فانتزي را مشاهده مي كنيم كه با ثقل بر عنصر مبنايي(نظافت و آشغال زدايي) براي مخاطب، حكم روايت مبتني بر منطق واقعي در عالم واقع را ( به عنوان اتفاقي رخ داده) نداشته اما كم كم (و تا حدودي) توانسته با ورود ليلا حاتمي (در قامت همسر حامد قصه) و افزون كردن درامي خانوادگي به آن (با پس زمينه مهاجرت)، همذات پنداري هرچه بهتر را به خود منسوب داشته باشد.
فضاي فيلم، بيشتر مانور بر لوكشين ها و المان هاي ريخته شده در قالب آن داشته و اينگونه هم كمتر در خدمت بازآفريني نيمچه خرده روايت ها(ي خلق نشده) درآمده است؛ درحالي كه بدنه اصلي قصه با پيش انداختن مبحث صِرف «آشغال زدايي» گاها خسته كننده به نظر مي رسد.
حتي كش و قوس دادن (نسبي) سكانس ها با ميزانسن هايي يكسان(و بي انعطاف) در حركت دوربين روي دست، فيلمنامه را "رو" به بازي انداخته و چندان داراي تپشي براي مخاطب نيست. در عين حال فيلمنامه از حيث نقطه كور داستاني چندان زخمي نيست اما يكنواختي متداول، انتظار نقطه تعليق براي مخاطب را به خفاء مي برد. تنها كششي ست كه به سبب ادا و اطوارهاي هميشگي و انفجارهاي لحظه اي بازيگري همچون حامد بهداد بايد قدم زنان پيش مي رود.
فيلمي كه ادعاي مسئله و تلاش در حل و فصل آن دارد بايد از سازماندهي قصه گو به شكل منسجم برخوردار باشد كه تا حدودي «نارنجي پوش» به سبب اغراق و تملق بويژه در بازيگري، تأثيرگذاري ناشي از حل و فصل مسئله ابتدايي را به تأخير مي اندازد. به جز تك و توك بازيگر اصليِ در خدمت قصه، نوع بازي گرفتن فيلمساز از كاركترها چندان خوشايند مخاطب نيست؛(خودش را در آناها نمي بيند) گويي با فضايي عاري از تم پر چفت و بست سينما روبه روست كه كمتر استحكامي را شاهد است!
اين چنين آثاري؛ چه بسا در عين پرتاب به مضموني خاص (به عنوان مسئله) بايد التهاب نيازمند و همپاي خود را هم يدك كشد كه ايستايي مخاطب را باعث نشده و برانگيختگي حس را هم تضمين سازد.
با تمام اين تفاسير گرچه شايد بتوان براي «نارنجي پوش» به عنوان فيلمي مسئله دار و ريخته شده در قالبي داستاني(تبديل معضل و واقعه به يك داستان اجتماعي) احترامي نصف و نيمه قائل شد اما براي كارنامه داريوش مهرجويي روند رو به رشدي نبوده بلكه تنها درجا زدن در همان پله سابق است(آن هم با نهايت اغماض)
نظرات بینندگان
نام:
ایمیل:
انتشاریافته:
در انتظار بررسی: ۰
* نظر:
جدیدترین اخبار پربازدید ها